۰
دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۷

ریشه‌ها، عوامل و نحله‌های فکری بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی (1)

ریشه‌ها، عوامل و نحله‌های فکری بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی (1)
چکیده

بیداری اسلامی، جریانی اصلاحی است که به دنبال ضعف استراتژیکی کشور‌های اسلامی، در قرن 19 - پس از حمله ناپلئون- و ماهیت اسبتدادی حاکمیت، در بستر تاریخی این کشورها اتفاق افتاده است. برهه‌های مختلف، بیدارگرانی متعدد را تجربه کرده‌اند، در مقطعی سید جمال‌الدین اسدآبادی این رسالت را به دوش می‌کشد و در مقطع دیگر امام خمینی (ره) بزرگ‌ترین پدیده بیداری اسلامی را رقم می‌زند. علی‌رغم دسیسه‌های استکبار، برای تحریف وانحراف بیداری اسلامی، این جریان هرچند با فراز و فرود، اما مسیر خویش را پیموده است. البته موفقیت و عدم موفقیت آن؛ بستگی به نوع رهبری، ژرفای بیداری، شرایط سیاسی، و اجتماعی و همراهی توده‌ها و عوامل دیگری از این قبیل داشته است. با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی کشور‌های اسلامی، و غنای فکری- فرهنگی آن، تحقق آرمان‌های بیداری اسلامی با رعایت پیشفرض‌های آن، نه افسانه‌ای است و نه غیر ممکن.
واژگان کلیدی: بیداری، بیداری اسلامی، استعمار، حق و باطل.

کلیات


الف – تعریف بیداری

بیداری از واژگان فارسی است که مرادف واژه‌های «یقظه» «بصیرت» و علم و معرفت در زبان عربی به کار برده می‌شود. در عرف عام به حالتی اطلاق می‌شود که قدرت درک و انتخاب را به انسان می‌دهد. از این رو این واژه گاهی ناظر به بیداری ظاهری است وگاهی به بیداری باطنی. بیدار ظاهری؛ به کس و کسانی اطلاق می‌شود که فعالیت‌های فزیکی آگاهانه انجام می‌دهد، مثلا می‌خورد، می‌آشامد، می‌شنود، می‌بیند، مطالعه می‌کند، رانندگی می‌کند و ... اما افق دید این فعالیت‌ها فقط در ماده و مادیات محدود و محصور است. «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون» (1) درعرف عام این گونه افراد مصداق انسان هستند، و در جامعه انسانی زندگی می‌کنند، اما به بیداری انسانی نرسیده‌اند، زیرا این گونه فعالیت‌ها هرچند برای بقا و تداوم حیات لازم است، اما کافی نیست. بیداری باطنی، بینش وافق دیدشان، فراتر از کرانه‌های مادی در حرکت است. هرچند از دنیا و مادیات استفاده می‌کنند، اما آن را معبر و پلی می‌داند برای پر کشیدن به کرانه‌های انسانی و معنوی.

بیداری قسم نخست، با توجه به تفکر قرآنی و اسلامی برکسانی قابل تطبیق است که چشم دارند اما نمی‌بیند، گوش دارند اما نمی‌شنوند... و آن‌ها را غافل نام می‌گذارند (2)
بیداری قسم دوم؛ شامل کسانی می‌شود که با تعقل، تدبر، تفکر از اثر به موثر، از مخلوق به خالق و... می‌رسند. به گفته شاعر:
برگ در ختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
یعنی فقط نگاه نمی‌کند، بلکه نگاه می‌کند و می‌بیند، می‌شنود و می‌اندیشد، ....(3) که در تفکر اسلامی و قرآنی؛ آن را بصیر، و در فارسی بیدار نام می‌گذارند. رسالت را که این رساله بدوش می‌کشد، باز کاوی بیداری قسم دوم است.

ب- تعریف بیداری اسلامی

بیداری اسلامی پدیده است که در بستری تاریخی نه چندان دور، در کشور‌های اسلامی، تحقق و جریان یافته است. هرچند درباره تعاریف آن اختلاف نظر چندانی وجود ندارد، اما به اعتبار نو ظهور بودن آن تعریف جامع و مانعی نیز وجود ندارد. «بیداری اسلامی نوع هم پوشانی یا ترابط مفهومی با مقوله‌های مانند اصلاح دینی، احیاگری دینی، اسلامی گرایی و مانند آن دارد و در زبان عربی معاصر نیز با تعابیر گوناگونی مانند الصحوه الاسلامیه، البعث الاسلامی، التیار الاسلامی، الحرکت الاسلامیه و سرانجام الیقظه الاسلامی و یا در پیوند با برخی از این مفاهم از آن یاد شده است» (4) اما واژه بیداری اسلامی با رویکرد جامعه شناختی را «می‌توان نوعی باور تعمیم یافته دانست که تقریبا در همه‌ی جوامع، گروه‌های مسلمان و حتی احاد مسلمانان یافت می‌شود» (5) «آن دسته از باور‌های مردم، باور‌های تعمیم یافته است که تقریبا همگان بدان معتقدند و موجد پاره‌ای رفتار‌های نامشخص و یکسان نزد همه است. بیداری اسلامی از سنخ این باورهاست.»(6)

ج - تعریف مختار

بنابراین می‌توان گفت؛ بیداری اسلامی، جنبش و خیزش اصلاحی است که با توجه به واقعیت حاکم، به ظهور رسیده، و در پی آنند که در بستر زمان از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب (اسلامی – قرآنی) برسند. این خیزش هرچند در روز‌های آغازین و گام‌های نخستین با ضعف و سستی همراه باشد، اما چون باور تعمیم یافته است می‌تواند به عنوان یک واقعیت در صحنه سیاسی و اجتماعی جهان مطرح شده و باعث تغییر و تحول در معادلات جهانی گردد.

د - رابطه بیداری اسلامی وجنبش اسلامی

بیداری اسلامی و جنبش یا انقلاب اسلامی، از واژگان همسان و هم معنی به نظر می‌رسد، اما تفاوت‌های اندکی دارند. علاوه برآنکه بیداری اسلامی یک اعتقاد مشترک بین همه‌ای مسلمانان در سراسر جهان اسلام است، و جنبش اکثرا نمی‌تواند چنین تعمیمی داشته باشد. می‌توان بیداری اسلامی را به عنوان مقدمه‌ای برای جنبش‌های اسلامی، و جنبش را نتیجه و ثمره بیداری در نظر گرفت، یعنی همانگونه که یک باور منشأ یک رفتار می‌باشد، بیداری اسلامی نیز موجد حرکت و جنبش اسلامی می‌شود. البته نباید از یاد برد که باور و عقیده لزوما منشأ رفتار و حرکت که منجر به جنبش و انقلاب گردد، نمی‌شود. چنانچه از کلمه بیداری پیدا است، حرکت و استراتژی مناسب را فرا روی انسان می‌گزارد، که ممکن است آن صبر و تحمل وضع مطلوب باشد.

ه - قید «اسلامی» در بیدرای اسلامی

قید یا صفت اسلامی می‌تواند به شکل‌های مختلف فهم و تفسیر شود، مثلا بیداری اسلامی تحت زعامت رهبر دینی و اسلامی باشد، بیداری اسلامی الزاما درجامعه اسلامی متولد و با توده‌های اسلامی به تکامل برسد، در بیداری اسلامی، اسلام گرایان و انقلابیون الزاما از تعابیر و شعار‌های اسلامی استفاده کنند، یا اهداف و برنامه‌های خود را با تعابیر قرآنی ادا کنند، در بیدرای اسلامی مطلقا نژاد و ملیت مطرح نیست بلکه تحت عنوان امت واحد (7) اسلامی گرد هم می‌آیند. بیداری اسلامی آرمانی جز تحقق برنامه‌های اسلامی را ندارد... حقیقت این است که تفاسیر و مفاهیم بیان شده مانعت الجمع نیستند، بناءا می‌تواند هرکدام نقش داشته باشند اما بیداری اسلامی بیش از هر چیز نشان گر خاستگاه اصلی این بیداری، و موثرترین عامل شکل گیری آن و گرایش حاکم بر توده‌های بیدار شده است و الزاما به مفهوم تطبیق همه جانبه ی آن به معیارها و ضوابط اسلامی نیست.

و- وجه تسمیه بیداری اسلامی ومقایسه آن با رنسانس اروپایی

بیداری اسلامی در زمانه و زمینه به منصه ظهور می‌رسد، که وضعیت موجود بدلیل فاصله گرفتن حاکمیت از قرآن و آموزه‌های اسلامی، به پرتگاه سقوط نزدیک می‌شود، وقت مردم می‌بینند سرنوشتشان بدست کسانی رقم می‌خورند که حق سلطه بر مسلمانان را ندارد «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (8) و در پی آن فقر، فحشا، .... وفتنه چون شب تاریک آن‌ها را فرا می‌گیرد، طبعا تنها را ه نجات و رستگاری خود را در بازگشت وتمسک به اصول قرآنی و دینی می‌دانند. «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَد» (9) برخلاف رنسانس اروپایی که مردم از حاکمیت دین کلیسایی خسته شده و نجات و رستگاری خویش را در بیرون از کلیسا و حاکمیت دین می‌بینند؛ و یا به تعبیر نیچه «با کشتن خدا» به دنبال حیات خویش هستند.
(1)

نحوه شکل گیری بیداری اسلامی


الف - ریشه‌های بیداری در کشور‌های اسلامی

با توجه به کمال و جامعیت دین مقدس اسلامی، کشورهای اسلامی، معمولا فرهنگ، اقتصاد، روابط اجتماعی و... خود را برمبنای آموزه‌های اسلامی بنیان می‌نهند، بیداری اسلامی نیز یکی از مجموعه باور‌های است که در فراز‌های مختلف تاریخ، به شیوه‌های مختلف به منصه ظهور رسیده است. کشور‌های اسلامی، جنبش‌ها، نهضت‌ها وتحولاتی را درخاطره دارند که نقطه عطف آن قرن نوزدهم میلادی است که ضعف استراتژیکی حاکمیت اسلامی رخ نمود و بسیاری از کشور‌های اسلامی به اشغال استعمار گران در آمد. حمله ناپلئون بناپارت به مصر در سال 1798 نقطه عطف تاریخی در رابطه با آغاز انحطاط و ضعف جهان اسلام به ویژه در امپراتوری عثمانی به شمار می‌رفت. به تعبیری دیگر، می‌توان گفت که حمله ناپلئون بناپارت در واقع، عامل مهمی در بیداری اسلامی به شمار می‌آید، به گونه‌ای که در این واقعه، خلافت اسلامی تدریجا ضمن از دست دادن سرزمین‌های مسیحی نشین، بسیاری از مناطق مسلمان نشین تحت کنترل خود را هم از دست داد (اشغال الجزایر از سوی فرانسه در 1830، اشغال تونس از سوی فرانسه در 1881، حمله انگلستان به مصر در 1882 و اشغال آن، اشغال مراکش از سوی فرانسه در 13 1912 و اشغال لیبی توسط ایتالیا در 1912، جدا شدن مناطق مسیحی نشین امپراتوری اعم از صربستان، مونتنگرو، رومانی، یونان و بلغارستان در جریان جنگ‌های بالکان در فاصله 56 ـ1841) ریشه‌های بیداری اسلامی از این مقطع آغازیده و به صورت باورها، گرایش‌ها؛ خیزش‌ها، و تحولاتی گروهی و فردی در فراز و فرود تاریخ به وقوع پیوسته است. البته موفقیت و عدم موفقیت آن؛ بستگی به نوع رهبری، ژرفای بیداری، شرایط سیاسی، و اجتماعی و همراهی توده‌ها و عوامل دیگری از این قبیل داشته است.

ب – نحله‌های فکری بیداری اسلامی

پس از آنکه ضعف استراتژیکی خلافت اسلامی در سقوط حاکمیت و از دست دادن بسیار از کشور‌های تحط سلطه، آشکار گردید. آشفتگی و وضع نابسامان دخلی جوامع اسلامی از یک سو، گسترش روز افزون سلطه استعمار و امپریالیسم غربی از سوی دیگر اندیشمندان و متفکران را برآن داشت تا برون رفتی برای آن بیابند. برخی برای رساندن جوامع اسلامی به کعبه مقصود، رهی ترکستان و هندوستان را پیمودند و یا قبله گاهی لندن و پاریس را به عبادت رفتند؛ و عده دیگر برای احیاء عظمت و فکر و فرهنگ اسلامی راه جز بازگشت به قرآن کریم و سنت و سیره نبوی را مناسب ندیدند. سرانجام در پایان قرن 19 سه استراتژی و حرکت عمده برای اصلاح جهان اسلام و عرب ارایه شد:

ب- 1 پیروی از تمدن غرب

یعنی تأکید بر اصلاح نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی جامعه اسلامی و عربی به تقلید از اروپاییان و به پیروی از اصول تمدن غربی. اندیشمندانی نظیر: رافع الطهطاوی، خیر الدین پاشا، یعقوب صنوع، شبلی شمیل و طه حسین از این جمله بودند. این اولین موج بیداری است که به رهبری طهطاوی در مصر و خیر الدین پاشا تونسی در تونس آغاز می‌شود؛ و برخی نیز با آن هم عقیده وهمگرا می‌شود. طهطاوی اندیشة خود را بر این محور استوار می‌کند که مسلمانان برای ترقی چاره‌ای جز دستیابی به علم اروپایی ندارند. (10) خیرالدین تونسی از طهطاوی هم فراتر می‌رود؛ هر چند که بنیاد‌های اصلی اندیشة وی نیز همانند طهطاوی است. او نظرش را بر دو استدلال متکی کرد: نخست آن که فقه اسلامی اجرای اصلاحات برای تقویت و بهبود زندگی اقتصادی و فرهنگی را قدغن نمی‌کند و دوم آن که از آن جا که تمدن اروپا بیشتر بر پایة چیزهایی قرار دارد که اسلام در گذشته به آن داده است، این وظیفة مسلمانان است که آن را بازگردانند. در این تفکر هیچ تعارض بین علوم اسلامی و علوم اروپایی نیست، زیرا آنان یقین دارند که اساساً تمدن اروپایی بر گرفته از اسلام و علوم اروپایی ترجمة علوم اسلامی پیشین است.

ب- 2 احیایی تفکر دینی (بیداری اسلامی)

این تفکر بازگشت به اسلام و منابع اولیه آن (کتاب، سنت، اجماع، عقل) را سرلوحه کار خویش قرار داده است. الگو قرار دادن پیامبر اسلام و خلفای راشدین را بهترین راه رفع مشکلات و ضعف‌های مسلمانان و جامعه اسلامی می‌دانند. در این نگاره، قرآن و منابع اسلامی، می‌تواند و می‌باید با نیاز‌های زمان و مقوله‌های چون آزادی، عدالت اجتماعی، مبارزه با استبداد و ستم گری، مبارزه با فقر و فساد اجتماعی رو در رو شود و شفای درد‌های امت اسلام را ارزانی دارد. سید جمال‌الدین اسدآبادی، و شاگردان وی محمد عبده و رشید رضا از پیشتازان این راه بودند.

ب- 3 میهن پرستی و ناسیونالیسم

پیروان این راه که نخست در مصر و سپس در سوریه و امپراتوری عثمانی و بعدها در ایران ظهور کردند، ملت و منافع ملت و وحدت ملی را بهترین شیوه پاسخگویی به ضعف و انحطاط جوامع موجود می‌دانستند. در میان اعراب؛ نجیب عازوری، ساطع الحصری، در میان ترکان، ضیاء گوک آلپ و تکین آلپ و در میان ایرانیان، فتحعلی خان آخوند زاده و میرزا آقاخان کرمانی از پیروان این استراتژی بودند.

ج - بیدارگران اسلامی

هرچند بیداری اسلامی با نام سید جمال‌الدین اسدآبادی گره خورده است، اما این به معنای انکار تلاش‌ها، نقش آفرینی‌ها و بیدار گری‌های شخصیت‌های بزرگ دیگر اسلامی نیست، در مجموع؛ همگی چون آجرهای بودند که بنیان سترگ بیداری اسلامی را بنا نهاده و تا خیزش‌های کنونی هدایت کردند. دراین میان از کسانی چون محمد عبده، محمد رشید رضا، حسن البنا، امام موسی صدر، آیت الله محمد باقر صدر، مولانا سید مودودی، کواکبی، شیخ شلتوت، دکتر محمد اقبال لاهوری، سید قطب، و... می‌توان نام برد و پر شکوه ترین موج بیدرای اسلامی در انقلاب اسلامی ایران و در چهره شاخص‌ترین و بارزترین بیدارگر اسلامی؛ حضرت امام خمینی (ره) به وقوع پیوست، که همگی بر منحصر به فرد بودن وموثر بودن آن اعتراف دارند. از اینرو از میان بیدار گران اسلامی فقط در ذکر نقش و استراتژی‌های سید جمال و امام خمینی (ره) بسنده می‌کنیم.

ج – 1: سید جمال ونقش آن در بیداری اسلامی

حرکت‌ها، نهضت‌ها و بیداری گری ها؛ هرچند در برهه‌های مختلف تاریخ و قطعه‌های مختلف مکانی اتفاق افتاده اما می‌توان گفت ملهم از آموزه‌های دینی – اسلامی و تعلیمات وحیانی بوده است. از اینرو در میان بیدار گران اسلامی نقش برجسته سید جمال‌الدین اسدآبادی؛ به عنوان موثرترین تئوریسین بیداری اسلامی – که بیداری را با قید اسلامی و بازگشت به سنت نبوی مطرح می‌کند - رخ می‌نماید؛ «این بیداری در اغلب جاها از سوی نخبگان و رهبران دینی و فکری آغاز شده است و سپس به درون مردم راه یافته است و نخستین نشانه‌های این بیداری را در اظهارات و خاطر ات آن دسته از سیاست مداران و عالمان دینی که به اروپا سفر کرده می‌توان یافت؛ و بدون تردید نقش برجسته‌ی سید جمال‌الدین اسدآبادی سبب شده است که شروع این حرکت به او منسوب شود» (11) اگر نگویم بیداری اسلامی مدیون حرکت‌های آگاهی بخش سید جمال است بی تردید «چشمگیرترین تلاش برای احیاء وحدت جهانی امت اسلامی درقرن گذشته میلادی به رهبری سید جمال‌الدین اسدآبادی، معروف به افغانی (1838- 1897 م) به عمل آمد.» (12)

ج – 1- 1 :استراتژی‌های سید جمال در بیداری اسلامی

از آنجای که دکترین‌های پیروی از تمدن غرب و میهن پرستی و ناسیونالیسم در سیطره بیداری اسلام نمی‌گنجد، نقش سید جمال در آفرینش بیداری اسلامی رخ می‌نماید. زیرا وی معتقد به توانایی ذاتی اسلام برای رهبری مسلمانان، مبارزه با روح تسلیم به قضا و قدر، بازگشت به منابع اصیل فکر اسلامی، تفسیر عقلی تعالیم اسلامی و فرا گرفتن علوم از سوی مسلمانان و نیز مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز اجتماعی و فکری مسلمانان است. می‌باشد. او دکترین بیدار گری خود را در روش‌های متفاوت و متناسب با زمان و مکان بیان می‌کرد. او وقت که در هند، برای جوانان هندی صحبت می‌کند، بعد از آنکه مردم از ذکر وضعیت جهان اسلام به گریه می‌افتد می‌گوید: پیره زن‌ها بهتر ازشما ناله و شیون می‌کنند، جهان جای مویه و زاری نیست، بلکه این دنیا سرای لعب است و بازی، هرکه برد، برد! سید به جوانان هندی می‌گفت : مگر نادر شاه سرزمین شما را که فتح کرد با گریه فتح کرد؟ (13) وقت در مصر برای جوانان مصری صحبت می‌کند می‌گوید: مگر پدران شما این اهرام را با گریه ساختند. وی هنگام سخنرانی در یکی از میادین عمومی قاهره درمیان انبوهی از مصریان که گرد خطابه شیوای او گرد آمده بودند گفت: «ای کشاورزی که قلب زمین را به وسیله گاو آهن می شکارفی، پس چرا قلب کسی که تو را به بردگی کشاند، نمی‌شکافی؟»(14) وی شبیه این بیانات را در یکی از روز‌های سال 1879 در میان میدان محمدعلی معروف به «المنشیه الکبری» درشهر اسکندریه ایستاد و در حضور والی شهر، مسئولان ارشد نظامی و علما و رجال و سرشناسان شهر خطاب به عموم مردم با صدای بلند اراد کرده و گفت:‌ای کشاورز بیچاره که باگاو آهن دل زمین را می‌شکافی! چرا قلب کسی را نمی‌شکافی که ثمره رنج‌های تورا می‌خورند!؟ (15)

ج – 1- 3 : درد‌های جوامع اسلامی ودرمان آن در تفکر سید جمال

ویژگی ممتاز سید جمال در این بود، که علاوه بر آنکه درد، مشکل و بحران‌های جامعه را به خوبی درک می‌کرد، قادر بود راه برون رفت و درمان آن را نیزارائه دهد. وی درد‌های جوامع اسلامی را در امور زیر می‌دانست:
1.استبداد داخلی.
2.جهالت و بی خبر توده مسلمانان و عقب ماندن آن‌ها از کاروان علم وتمدن.
3.نفوذ عقائد خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آن‌ها از اسلام نخستین.
4.جدایی و تفرقه میان مسلمانان با عناوین مذهبی و غیر مذهبی.
5.نفوذ استعمار.
سید برای چاره آن دردها از هیچ تلاشی ممکن دریغ نکرد، مسافرت‌ها، تماس‌ها، سخنرانی‌ها، نشر کتاب، مجله، تشکیل حزب و جمعیت حتی ورود و خدمت در ارتش برای رهایی مسلمان و رسیدن به بیداری اسلامی انجام داد. علاوه بر آن شاخصه‌های بیداری را برای درمان درد‌های جوامع اسلامی خاطر نشان ساخته است:
1.مبارزه با خود کامگی مستبدان.
2.مجهز شدن به علوم و فنون جدید.
3.بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات.
4.نفی تقلید.
5.پرهیز از تک نگری در دین.
6.اجتهاد مستمر.
7.ایمان و اعتماد به مکتب.
8 مبارزه با استعمار خارجی.
9.اتحاد اسلامی.
10.دمیدن روح مبارزه وجهاد به جامعه اسلامی.
11.مبارزه با خود باختگی در برابر غرب. (16)

ج-1-3: تفکر دین اسلامی وجهان وطنی سید جمال

سید جمال به عنوان بیدارگر اسلامی، آموزه‌های دینی – اسلامی و قرآنی را سرلوحه کار خویش قرار داده بود. از آنجای که اسلام دین جهانی است و رسولانی با رسالت جهانی داشته‌اند «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً» (17) وآن ها نیز دکترین رهبری خویش را با قانونی جهانی که هدایت جهانی را بشارت ونذارت داشت تنظیم کرده بود «هُدیً لِلنَّاس» (18) «هُدیً لِلْعالَمینَ »(19) گزاره ‌های چون خانواده، ملیت، قوم، جغرافیا، نژاد، در قاموس رهبری و هدایت گری سید جمال نمی‌گنجید، بلکه تفکر دین اسلامی و جهان وطنی را در سر می‌پروراند. او خود را زبان ملل و مذاهب اسلامی می‌دانست، از اینرو برایش مهم نبود که مردم او را متعلق به کدام سرزمین وکدام جغرافیا بداند، به گفته شاعر فارسی زبان: « ... من مجذوب روح قرآن شده اما سگ‌ها بر سر استخوان می‌جنگند...»(20) او هر جاکه اسلام و مسلمان وجود داشت، آنجا را مأوای خوش گزید، و اصلاح و بیداری را وجهه همت خویش ساخت. از اینرو مرزهای محدوده حاکمیت عثمانی، افغانستان، هند، ایران، مصر ، روسیه، شبه قاره و... را در نروردید. او حتی در امر آموزش خویش نیز در حصار مذاهب و اقوام نگنجید «سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده، وحدت اسلامی را از مهم‌ترین اهداف آرمانی خود می‌شمرد و تلاش فراوان برای وحدت شیعه و سنی به خرج داد. سیدجمال‌الدین اسدآبادی پی گیر تر و یک دل تربود این عمدتا ناشی از آن بود که پیشینه تعلیم و تربیت او هم در سنت سنی و هم شیعی ریشه داشت.»(21)

ج – 1- 3 : روش‌های قرآنی سید جمال

سیدجمال که در راه وحدت و بیداری اسلامی از جان خویش مایه گذاشت، رهبری فرد واحد بر کشور‌های اسلامی را به خاطر دشوار بودن آن، تأیید نمی‌کرد «من نمی‌گویم که بر همه کشور‌های اسلامی یک نفر حکومت کند زیرا این کاری بسیار دشوار است... ولی امیدوارم که حاکم و سلطان همه ملت‌های مسلمان قرآن باشد و عامل وحدت و یگانگی آن دین آن‌ها. با این وحدت هر پادشاهی می‌تواند در کشورش برای حفظ حقوق دیگر کشور‌های اسلامی تلاش کند، زیرا حیات او به حیات دیگر و بقایش به بقای ملت دیگر مسلمان وابسته است.»(22) «من آرزو دارم که سلطان همه مسلمانان قرآن باشد ومرکز وحدت آنان ایمان» (23) «او همواره تکرار می‌کرد که کتاب خانه، آرامگاه علوم است و علم زنده، بلکه قرآن واقعی و زنده، تنها آن چیزی است که از دل وزبان مردم زنده در می‌آید و در دل مردم زنده دل و عامل به آن قرار می‌نشیند همان گونه که خدای متعال فرمود:ُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ * لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرین» (24) او بر همین اساس معتقد بود که قرآن مجید هم چنان تازه و بکر مانده و تفسیر نشده است (25) وی در سخنرانی در مصر می‌گوید: «آقایان! مدینه فاضله انسانی و صراط مستقیم سعادت بشری، قرآن است. گرامی دستور مقدس که نتیجه شرافت کل ادیان حقه عالم و برهان قاطع خاتمیت مطلقه دین اسلام الی یوم القیامه وضامن سعادت دارَین و فوز نشئتین است.»(26) وی از اینکه قرآن کریم مهجور گردیده و استفاده مناسب نمی‌شود به شدت ناراحت است. ومی گوید : «وا اسفا! یک سوره والعصر که سه آیه بیش نیست، اساس نهضت اصحاب صفه گردید که از فیض مقدس همین مختصر سوره مبارکه، شرک زار بت خانه مکه را بستان وحدت و یزدان خانه بطحا نمودند» (27) سید می‌گوید: «قرآن زنده است، هرگز نمی‌میرد و هرکس از حمد آن بهره مند گردد محمود وهرکس از سرزنش آن نصیب ببرد، سرزنش شده است. کتاب خداوند است باطل نمی‌گردد، پس به آن باز گردید و آن را در تمامی احوالتان پیش روی قرار دهید؛ و خداوند از آنچه که می‌کنید غافل نیست.»(28) سید جمال تمام مسلمانان را با این ویژگی می‌شناخت که قرآن قرائت می‌کنند و قرآن همیشه هادی وحامی آن‌ها است «قرآن میان مسلمانان قرائت می‌شود و رهبری واقعی آنان است و آن کتاب آسمانی در همه امور زندگی مادی ومعنوی راهنمایی مسلمان می‌باشد و از موجودیت آنان حمایت واز جوامع اسلامی دفاع می‌کند و متجاوزین به مسلمانان را منکوب می‌سازد واز هرجهت راه و رسم پیشرفت را به آنان نشان می‌دهد» (29) «فرض کنیم اگر علما، حتی مدت کوتاهی به اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر و تبیین معانی قرآن کریم واحیای آن در دل و جان مومنان می‌پرداختند، شاهد تأثیر جاودان آن بر این ملت بودیم و می‌دیدیم که عظمت آن‌ها در همین دنیا حاصل خواهد شد.»(30)

ج – 1- 2 : فلسفه باز گشت به اسلام وقرآن در تفکر سید جمال

برای هدایت و پیشرفت یک جامعه دو نوع مرجع می‌توان داشت:
الف: مرجع قابل اعتماد: مرجعی قابل اعتماد به مرجعی می‌گوید که از پشتوانه علمی، استدلالی و برهانی قوی بر خوردار باشد. که بتواند نیازهای علمی، اجتماعی، فرهنگی و... بشر را با تطابق زمان پاسخ گوید.
ب: مرجع غیر قابل اعتماد: با توجه تعریف مرجع قابل اعتماد، این مرجع نمی‌تواند از پشتوانه قوی برخوردار باشد؛ لذا نباید آن را همانگونه که هست بپذیریم، بلکه آن را با تطابق به مرجع قابل اعتماد از آن استفاده برد. سید جمال، اسلام، قرآن و سنت نبوی را به عنوان مرجع قابل اعتماد می‌داند، و باور دارد که با اتکاء به آنها می‌توان برای بحران‌ها و بن بست‌های کنونی جهان اسلام، برون رفتی پیدا کرد. زیرا «اسلام طلیعه‌دار ادیان دیگر از حیث نیاز بشری است و برجستگی‌هایی دارد که در ادیان دیگر وجود ندارد.»(31) برجستگی زیرا را برای اسلام مطرح می‌کند:
الف: پالایش عقل بشری به نور توحید وتطهیر آن از شائبه اوهام.
ب: امتیاز نژادی و برتری گروه‌ها را محو و امتیازات بشری را فقط قاعده کمال عقلی و نفسانی مقرر نموده است.
ج: عقیده را براساس اقناع بنا نموده، نه براساس تقلید و پیروی ازگذشتگان.

ج – 2: اما خمینی ونقش آن در بیداری اسلامی

انقلاب جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهم‌ترین پدیده بیداری آفرین در قرن 21 است که اثر محسوس در تغییر مناسبات سیاسی ومعادلات جهانی داشت. اهمیت انقلاب اسلامی ایران در سطح جهان باعث شد تا پژوهشگران، متفکران علوم سیاسی، متخصصان تحولات اجتماعی، فرهنگ شناسان، دین شناسان، جامعه شناسان، هر یک به تحلیل و تفسیر این پدیده بپردازند. انتشار صدها کتاب و مقاله در زمینه‌ی انقلاب اسلامی ایران گویای همین واقعیت است بزرگ‌ترین ویژگی این انقلاب، قرآنی بودن آن است. رهبری انقلاب بدست کسی است که مفسر و عاشق قرآن کریم است و تبعیت از قرآن کریم را افتخار خود می‌داند.

ج – 2- 1 : روش‌های قرآنی امام خمینی

ما مفتخریم و ملت عزیز سر تا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که می‌خواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم می‌زند، از مقبره‌ها و گورستان‌ها نجات داده و به عنوان بزرگ‌ترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می‌کشاند نجات دهد؛ و ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده، و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، این بنده رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگی‌ها است. ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگ‌ترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی‌بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است. (32) وی درجای دیگر، پیروزی را فقط در سایه قرآن ممکن و میسر می‌داند: «اکنون باید تمام جناح‌ها از هر طبقه بدانند که جز در سایه اسلام و در زیر پرچم توحید و قرآن، راه پیروزی مسدود است؛»(33) و «جوانان عزیزم که چشم امید من به شماست، با یک دست قرآن را و با دست دیگر، سلاح را برگیرید و چنان از حیثیت و شرافت خود دفاع کنید که قدرت تفکر توطئه علیه خود را از آنان سلب نمایید. چنان با دوستانتان رحیم باشید که از ایثار هر چه دارید نسبت به آنان کوتاهی ننمایید. آگاه باشید که جهان امروز دنیای مستضعفین است و دیر یا زود پیروزی از آنان است و آنان وارثین زمین و حکومت کنندگان خدایند.»(34) امام خمینی نهضت وپیروزی خود را مدیون قران کریم می‌داند، چون قدرت خود را بر خواسته از قدرت اسلام و ایمان و بیداری ملت در سایه قرآن کریم می‌داند «این قدرت اسلام است، این قدرت ایمان ملت است، این بیداری ملت است که در سایه قرآن کریم و تعلیمات اسلام بپا خاسته است. مستضعفین بپاخاستند و مقابل مستکبرین ایستادند؛ چنانچه در طول تاریخْ انبیا با مستضعفین بپا خاستند، و با مستکبرین مبارزه کردند و آن‌ها را شکست دادند. ملت مستضعف ما، به تبعیت از تعلیمات اسلام و قرآن کریم، دعوت اسلامی را لبیک گفت و هر چه رنج و زحمت دید مصمم‌تر شد، و هر چه شهید داد مصمم‌تر شد.»(35) حضرت امام خمینی معتقد است که با وجود منبع غنی چون قرآن کریم، نیاز به قوانین غرب ودیکته‌های غربی نداریم، زیرا جامعیت وکمال اسلام و قرآن کریم از حیطه تفکر بشر خارج است «جامعیت و همه جانبه بودن قوانین اسلام آن چنان است که اگر کسی آن را بشناسد، معترف خواهد شد که از حد و مرز فکر بشر بیرون است» (36) بنابراین «آیا برای علمای کشورهای اسلامی ننگ‌آور نیست که با داشتن قرآن کریم و احکام نورانی اسلام و سنت پیامبر- (ص)- و ائمه معصومین- (ع)- احکام و مقررات کفر در ممالک اسلامی تحت نفوذ آنان پیاده شود و تصمیمات دیکته شده صاحبان زر و زور و تزویر و مخالفان واقعی اسلام اجرا گردد و سیاستگذاران کرملین یا واشنگتن دستور العمل برای ممالک اسلامی صادر کنند؟»(37)

ج – 2- 2: بارزترین چهره بیداری قرآنی امام خمینی در فتوای قتل سلمان رشدی

امام خمینی (ره) با فتوای قتل سلمان رشدی، اوج عظمت قرآن و بیداری مسلمین را به نمایش گذاشت. استکبار جهانی در طول تاریخ مسیر‌های متعدد را آزموده است تا بتواند بهتر و بیشتر کشور‌های اسلامی را به بردگی کشانده و بر سرنوشت آنان مسلط شود. تربیت و پرورش سلمان رشدی، بلندترین گام استکبار جهانی بود که در مسیر اسلام ستیزی برداشت. که با بیداری و بیداری گری امام خمینی (ره) به شکست مواجه شد. فتوای امام خمینی این درس را آموخت که عقاید و باور‌های مسلمین تحریف ناپذیر است؛ و همیشه چشمان بیداری از آن‌ها مراقبت و مواظبت می‌کند. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون» (38)

د - نحوه شکل‌گیری بیداری اسلامی - عربی

این خیزش، در اوایل سال 2011 با اوجگیری تدریجی انقلاب‌ها و خیزش‌های مردمی در حوزه عربی اسلامی مناطق شمال آفریقا و خاورمیانه عربی شکل گرفت که ابتدا باعث سرنگونی زودهنگام زین العابدین بن علی حاکم دیکتاتور کشور تونس شد، به دنبال آن در یک فاصله زمانی نزدیک یک ماهه حسنی مبارک، منجر به سقوط دیکتاتور حاکم بر کشور مصر شد و در ادامه موج گسترده‌تری از قیام‌های مردمی در این حوزه، سایر دیکتاتورها و حکام موروثی به ویژه در کشورهای یمن، بحرین، اردن، سوریه و بخش‌هایی از عربستان را فراگرفت، در اخیر نیز موج بیداری حکومت لیبی را سقوط داده ودیکتاتور آن را به مجازات رساند.

ه - علل وعوامل این بیداری

بیداری اسلامی در مقاطع مختلف می‌تواند علل و عوامل مشترک داشته باشند، اما آنچه در پی می‌آید بیشتر علل و عواملی است که بیداری اسلامی- عربی را آفریده است
ه -1- ماهیت استبدادی حکومت‌های عربی: یکی از مهم‌ترین عوامل ظهور بیداری اسلامی ماهیت استبدادی حکومت‌های عربی است. حاکمیت شخص، خانواده، حزب خاص، قبیله خاص یا منطقه خاص ماهیت اصلی بسیاری از کشور‌های عربی را تشکیل می‌دهد. وقت نسل جدید با ویژگی‌های انقلابی وارد ادبیات سیاسی منطقه و جهان می‌شود، اولین خواسته آن‌ها دموکراسی یا حکومت مردمی است.
ه - 2 - گسترش فساد و راند خواری بین ارکان حکومت، که بزرگ‌ترین علت گسترش فساد، ماهیت استبدادی و یا انحصار قدرت به دست افراد و یا خانواده خاص است.
ه - 3- فاصله طبقاتی: از پیامد‌های لاینفک حکومت اسبتدادی، و گسترش فساد، بوجود آمدن فاصله طبقاتی است.
ه -4- عدم تطبیق قوانین و احکام اسلامی: با توجه به بافت جمعیتی کشور‌های عربی، تقریبا 90% آنان را مسلمان تشکیل می‌دهد. در حال که قوانین که در این جوامع پیاده می‌شود بیشتر غربی است تا اسلامی. همت نگماشتن به ساخت و تعمیر مساجد، ترویج نکردن فرهنگ نماز و روزه، ترویج بی حجابی، ترویج فساد و فحشا، ترویج میگساری و... از چیزی‌های که در این کشور‌های به وضوح قابل مشاهده است.
ه -5- فقر: با توجه به وضعیت کشاورزی (در مصر بیش از 60% محصولات کشاورزی وارد می‌کنند) صنعت و تکنولوژی در کشور‌های عربی، فقر این جوامع به خوبی قابل پیش بینی است. چنانچه در مصر بیش از سه ملیون جمعیت در قبرستان‌ها زندگی می‌کند.
ه -6- وابستگی حکام به کشور و فرهنگ بیگانه: خود باختگی کشور‌های عربی در برابر فرهنگ بیگانه و خصوصا کشور‌های غربی ازمهمترن عامل بیدرای وخیزش‌های اسلامی به شمار می‌رود.
ه - 7- حوادث بیدار کننده منطقه‌ای و جهانی از جمله بحران فلسطین، 11 سپتامبر، اشغال عراق و افغانستان و راهبرد نبرد ایدئولوژیک غرب به محوریت آمریکا که با هدف تسلط بر جهان اسلام انجام می‌شود، آثار چشم‌گیری بر بیداری اسلامی دارد.

و - تأثیری بیداری اسلامی (موج سوم) در روابط بین الملل

نهضت‌ها وخیزش‌های که در کشور‌های اسلامی- عربی به وقوع پیوسته، نشانگر در حال گذار بودن جوامع اسلامی از یک فاز تجزیه و تحلیل خویش بسوی بیداریی درونی و تمسک به آیات احیاگر و بیداری بخش قرآن کریم است. البته نباید از یاد برد که قدرت‌های استعماری برای ناموثر کردن، تحریف و خنثی سازی بیدای اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نکرده اند، اما علیرغم آن موج‌های بیدرای اسلامی در حال رشد و گسترش بوده و خیزش‌های اسلامی را رقم می‌زند، و این سیر تصاعدی و موفقیت‌های روز افزون، هیچ توضیح وتحلیلی نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند جز آنکه «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرین» (39) حتی چشم انداز خیزش‌های موجود را می‌توان سر آغازی تحولات و لرزش‌های ژئوپلیتیکی گسترده در روابط بین الملل دانست. زیرا ساختار قدرت در خاور میانه بگونه‌ای است که هرگونه لرزش وخیزش در آن، تحولات زئوپلتیکی در سطح بین الملل را در پی خواهد داشت. تلاش و تقلای غرب برای انحراف، تحریف و مصادره کردن ثمرات بیداری اسلامی بیانگر این مطلب است.
بناءا - پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و بوجود آمدن نحله‌های فکری برای احیایی فرهنگ، تمدن وکرامت اسلامی انسانی می‌توان خیزش‌های کنونی را با عنوان موج سومی از بیداری اسلامی ذکر نمود.

ز - بیداری اسلامی؛ پاسخی است بر بی‌پاسخی حاکمان دیکتاتور

بی تردید خیزشهای عمومی ریشه در مسائل و معضلات عدیده فکری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته ودارد که از طرف حاکمان دیکتاتور بی پاسخ مانده‌اند. خیزش‌های موج سوم در خاور میانه وشرق اروپا نیز از این قاعده مستثنی نیست. چنانچه در فقره علل و عوامل بیداری اسلامی متذکر شدیم، فلسفه تسلط استعمار، فقر، بیکاری، فحشا، ترویج فرهنگ غرب، به یغما رفتن سرمایه‌های ملی، و ... سوال‌های است که ذهن جوانان عرب را آزار می‌داد، و بدنبال پاسخ آن‌ها بودند، که حاکمان دیکتاتور با توپ، تفنگ، مسلسل، زنجیر و زندان پاسخ آن‌ها را می‌دادند.


نويسنده: محرم علی خلیلی
منبع :اختصاصی راسخون
کد مطلب : ۶۷۵۲۷۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما