۱
چهارشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۳۷
چالش های همگرایی جهان اسلام در تأسیس تمدن اسلامی - بخش دوم و پایانی

عوامل چالش زای تمدن اسلامی

عوامل چالش زای تمدن اسلامی
در این مقاله در پی پاسخ به این پرسش هستیم که چه عواملی موجبات واگرایی دول جهان اسلام در ساخت تمدن اسلامی شده است؟ بررسی چالش های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی در جهان اسلام در دو بخش درونی و بیرونی از نتایج این تحقیق است.



عوامل چالش زای تمدن اسلامی

جهان اسلام در ساخت تمدن اسلامی با چالش های متعددی روبرو بوده است که می توان این عوامل را به چهار بخش سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی تقسیم نمود که در ادامه به صورت مفصل به آنها اشاره می شود.

1. سیاسی

عوامل چالش برانگیز سیاسی در تأسیس و گسترش تمدن اسلامی به دو دسته بیرونی (عامل تأثیرگذار بیرون از جهان اسلام) و درونی (عامل تأثیرگذار داخلی و بین دولت های اسلامی) تقسیم می شود که بدین شرح است:

1.1. درونی

کشورهای جهان اسلام بنا به دلایلی مثل اختلافات ایدئولوژیکی و وجود منابع زیرزمینی به ویژه نفت، برداشت های متفاوت امنیتی-سیاسی از یکدیگر دارند و در نتیجه به جای داشتن نظام امنیتی مشترک، از یکدیگر واهمه دارند و روابط با غرب را به جای ارتباط با یکدیگر ترجیح می دهند (صادقی و شوشتری، 1389: 5). همچنین در بسیاری از کشورهای مسلمان (آفریقایی و آسیای غربی) بی ثباتی سیاسی، ناامنی و جنگ های داخلی وجود دارد و در نتیجه، این کشورها بر این باورند که منافع شان از طریق ارتقای روابط با غرب به دلیل تولیدات، تکنولوژی آموزش و امنیت موجود در غرب بهتر تامین می گردد (لطفی و محمدزاده، 1389: 5).

از سویی دیگر، عدم توجه به آموزش نیروی انسانی، نداشتن راهبردهای وحدت گرا از قبیل پول واحد، کاهش جمعیت فعال و تکیه بر انرژی نفت ارزان قیمت مزید بر علت شده تا نتوانند به حضور سیاسی قدرتمندانه خود در ابعاد و قلمروهای جهانی دست یابند (اسماعیلی و نورمحمد، 1389: 14).

در خصوص عدم عملکرد مناسب اقدامات سیاسی کشورهای مسلمان در راستای تأسیس تمدن اسلامی بایستی گفت که جهان اسلام در زمینه ی نظام های سیاسی، طیف مختلفی از پادشاهی مطلقه تا جمهوری را در بردارد که این نظام های سیاسی متفاوت باعث شده تا شاهد وجود رفتارهای سیاسی متفاوتی در سطح جهان اسلام باشیم (حسینی مقدم و صنیع اجلال، 1391: 11).

مشکل بزرگتر در زمینه تأسیس تمدن اسلامی نیز فقدان رهبری واحد در جهان اسلام و وجود رقابت های درون جهان اسلام است. به این معنا که قدرت های متعددی در جهان اسلام وجود دارد که با یکدیگر رقابت می کنند و یکدیگر را به چالش می کشند. به عنوان نمونه؛ می توان به کشورهایی مانند ایران، عربستان، مصر، پاکستان، ترکیه، قزاقستان، ازبکستان، اندونزی و مالزی اشاره کرد که هر کدام، خود را برتر دانسته و برای خود، حوزه های نفوذی قائل هستند که در حوزه ی نفوذ سایر کشورها تداخل دارد.

رقابت های درون جهان اسلام پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی و فروپاشی شوروی مشهودتر شده است (حافظ نیا و زرقانی، 1391: 148و149). شرایط جدید باعث شده تا قدرت های متعدد اسلامی ناشی از فروپاشی این دو واحد سیاسی، سربرآورند و با توجه به کوچک بودن اکثریت آنها، نسبت به وضعیت همگرایی با کشورهای قدرتمند و بزرگ اسلامی سوءظن داشته باشند و زمینه های واگرایی در جهان اسلام و در نتیجه عدم شکل گیری تمدن اسلامی فراهم شود.

1.2. بیرونی

علاوه بر عوامل درونی چالش برانگیز سیاسی جهان اسلام در ایجاد تمدن اسلامی، متغیرهای بیرونی نیز نقش موثر خود را در واگرایی دول جهان اسلامی نشان داده اند؛ به طوری که عواملی همچون از بین بردن هر گونه پتانسیل تکوین قدرت جدید و دولت مقتدر اسلامی، ایجاد تنش و جنگ در کشورهای اسلامی به عنوان ابزاری جهت فروش تسلیحات و گسترش دستگاه های تبلیغاتی، امنیتی و نظامی، ارسال مازاد سرمایه و کالاهای شان جهت سلطه بر ملل مسلمان تحت پوشش اعطای وام و کمک های فنی، سیاسی و اقتصادی، جلوگیری از هر گونه اقدام دسته جمعی و همبستگی سیاسی علیه اسرائیل (حسینی مقدم و صنیع اجلال، 1391: 11) دامن زدن به تعصبات مذهبی، ملی و قبیله ای در راستای ایجاد واگرایی سیاسی و چالش در جهان اسلام توسط متغیرهای تأثیرگذار بیرونی در عدم تشکیل تمدن اسلامی موثر بوده اند (صادقی و شوشتری، 1389: 6).

در مورد فروش تسلیحات باید گفت که خریدهای کلان تسلیحاتی، بزرگترین امتیازی است که کشورهای اسلامی به فروشندگان اسلحه می دهند. این خریدهای تسلیحاتی، نفوذ قدرت های خارجی را در کشورهای اسلامی به حداکثر می رساند، اراده این کشورها را از آنها سلب می کند، حکومت های کشورهای اسلامی را در برابر نیروهای خارجی آسیب پذیر می سازد، به رقابت تسلیحاتی میان کشورهای اسلامی دامن می زند و در عمل، مانعی بر سر حل و فصل اختلافات سیاسی به طرق مسالمت آمیز خواهد بود (عیوضی، 1387: 166).

در واقع، عدم اعتماد و اتکای دولتمردان بعضی از کشورهای اسلامی به ملت خود و بدبینی به همسایگان مسلمان خود از سوی دیگر، باعث شده تا حاکمان سیاسی جهان اسلام برای حفظ و بقای رژیم سیاسی خود به قدرت های فرامنطقه ای و جهانی متوسل شوند که این پیمان ها و اتحادها، با خود تعهدهایی به همراه دارد و همین محدودیت ها باعث شده کشورهای مسلمان، توان تصمیم گیری در زمینه های سیاسی به صورت مستقل نداشته باشند؛ به طوری که در رابطه با مسائل مختلف جهانی، کشورهای جهان اسلام خط مشی های سیاسی مختلفی را در پیش گرفته و بر سر مسائل سیاسی مشترک، از جمله وحدت جهان اسلام به توافق نرسند.

وجود پیمان های دو و چندجانبه بین کشورهای ساحلی خلیج فارس با قدرت های فرامنطقه ای به ویژه ایالات متحده، مانع از وفاق کشورهای منطقه ژئوپولتیک خلیج فارس (مرکز جهان اسلام) برای ایجاد یک پیمان همکاری و یا تشکیل یک اتحادیه سیاسی-امنیتی شده است. این وابستگی منجر به زمینه سازی جهت مداخله و توسعه ی شکاف ها و جدایی ها و تجزیه جهان اسلام شده و بی ثباتی، کشمکش، رقابت و گسترش اتکای به دولت های غیراسلامی را مسبب شده است (حافظ نیا و زرقانی،1391: 150).

بهره برداری آمریکا، اروپا و شوروی از جنگ ایران و عراق، دامن زدن قدرت های خارجی به اختلافات ایران و امارات متحده عربی، فشارهای سیاسی و نظامی علیه مسلمانان فلسطین از جمله ی نتایج مداخلات نیروهای خارجی با استفاده از چالش های سیاسی در جهان اسلام می باشد.

علاوه بر مداخلات کشورها و واحدهای سیاسی در راستای چالش سازی درون تمدن اسلامی، سازمانی با نام ناتو نیز وجود دارد که مقابله با اسلام را اولین هدف خود قلمداد کرده و به بحران سازی و مدیریت بحران در جهان اسلام پرداخته و هر کجا لازم بداند، از هیچ اقدامی دریغ نکرده است (عیوضی، 1387: 169) که نمونه ی آن را می توان در حضور فعال این سازمان در عراق، افعانستان و لیبی مشاهده نمود. به هر جهت، عامل بیرونی چه در سطح دولت- کشور (به ویژه آمریکا) و چه در سطح سازمانی (ناتو) با حضور و فشار خود توانسته است مانع از اتحاد بین دول اسلامی شود تا این دولت ها، توانایی ایجاد بلوک قدرتمند سیاسی (تمدن اسلامی) در برابر غرب را نداشته باشند.

2. اقتصادی

عوامل چالش برانگیز اقتصادی در تأسیس و گسترش تمدن اسلامی نیز به دو دسته بیرونی (عامل تأثیرگذار بیرون از جهان اسلام) و درونی (عامل تأثیرگذار داخلی و بین دول اسلامی) تقسیم می شود که بدین شرح است:

1.2. درونی

به طور کلی در درون جهان اسلام، به لحاظ اقتصادی و اجتماعی ناهمگونی زیادی دیده می شود و اختلاف میان فقیر و غنی بین دول جهان اسلام به شدت مشهود است (صادقی و شوشتری، 1389: 5) تا جایی که می توان با بررسی شاخص های اقتصادی، اختلاف فاحشی میان سطح اقتصادی در کشورهای اسلامی مشاهده نمود.

به عنوان نمونه؛ تفاوت چشمگیری در سطح درآمد سرانه، درصد باسوادی، درآمدهای صادراتی و نرخ رشد جمعیت در میان کشورهای اسلامی به چشم می خورد. بر طبق آمار سال 2005، درآمد سرانه کشورهای اسلامی از 133 دلار در گینه بیسائو تا 20758 دلار در امارات متحده عربی متغیر است؛ به بیانی دیگر، درآمد سرانه غنی ترین کشور مسلمان بیش از 150 برابر فقیرترین کشور مسلمان می باشد. باید یادآور شد که آزادسازی سرمایه، عملکرد بازار آزاد، تجارت آزاد، شبکه های بازار مالی و پولی از جمله مواردی است که اعمال آنها نتیجه ای جز فقیرتر شدن کشورهای اسلامی نداشته است (اسماعیلی و یعقوبی، 1389: 7).

وجود همین اختلافات شدید در درآمد و سطح توسعه اجتماعی-اقتصادی، باعث عدم وحدت جهان اسلام و شکل گیری تمدن اسلامی شده است. اگر چه بعضی از ملل اسلامی، از نظر منابع ملی و ثروت در حد قابل توجهی قرار دارند، اما به لحاظ مدیریت اقتصادی و توان رقابت تجاری در سطح بسیار پایینی نسبت به ملل توسعه یافته قرار دارند. بنابراین به دلیل آن که کشورهای اسلامی، آمادگی لازم را برای رقابت با ملل توسعه یافته ندارند، جهانی شدن اقتصاد و تجارت آزاد، این کشورها را در وضعیت دشواری قرار خواهد داد. تجارت آزاد، ایجاد کننده رقابت اقتصادی است و در این عرصه، ملل اسلامی بازماندگان مطلق این رقابت خواهند بود.

عامل دیگر در حوزه ی اقتصاد، ساختار تولیدی کشورهای اسلامی است؛ به این معنا که ساختار تولیدی کشورهای اسلامی نشان می دهد که اکثریت آنها تولید کننده کالاهای اولیه، مواد معدنی و محصولات کشاورزی هستند و به دلیل چنین ساختارهایی، مشخصه ی تجارت کشورهای اسلامی صدور مواد خام و معدنی و ورود کالاهای ساخته شده صنعتی و مواد غذایی است. بدین ترتیب، به جای این که تجارت آنها مکمل یکدیگر باشند، رقیب یکدیگرند؛ به گونه ای که واگرایی در بعد اقتصادی بیش از همگرایی خود را نشان داده است.

تأسف بارتر آن جا است که برخی سرمایه داران کشورهای اسلامی به دلیل وجود برخی عوامل مذهبی، سیاسی، نابسامانی و بی ثباتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بسیاری از کشورهای مسلمان و به طور کلی، عدم اطمینان از برگشت اصل یا سود سرمایه ترجیح می دهند سرمایه گذاری خود را در خارج از دنیای اسلام و بیشتر کشورهای صنعتی انجام دهند که نتیجه ی آن وابستگی بیشتر کشورهای جهان اسلام به کشورهای خارج از جهان اسلام است. همچنین کشورهای اسلامی به دلیل عدم وجود تنوع در تولیدات در عمل به خارج از دنیای اسلام وابسته هستند (حافظ نیا و زرقانی، 1391: 148-150).

شرایط جغرافیای اکثر کشورهای مسلمان و دوری بعضی مناطق جهان اسلام (نظیر آسیای شرقی) روند چالش های اقتصادی در ساخت تمدن اسلامی را افزایش داده و باعث شده این کشورها از داشتن قدرت صادراتی مستقل محروم باشند. همچنین تحمیل سیاست های کشورهای بزرگ در زمینه صادرات باعث شده تا فرصت های صادراتی کشورهای مسلمان از بین برود (مومنی، 1389: 8).

2.2. بیرونی

متأسفانه به لحاظ اقتصادی، تفکر و عملکرد سرمایه داری جهت ایجاد چالش اقتصادی در میان ملل جهان اسلام موفق بوده است. بازارهای کشورهای اسلامی در زمینه ی تجارت و سرمایه گذاری مستقیم و جابجایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و فرهنگ در چارچوب سرمایه داری و آزادی بازار ادغام می شوند که به معنای سر فرود آوردن در مقابل قدرت جهانی است. همچنین رشد سرسام آور شرکت های چند ملیتی در کشورهای اسلامی، جهت سیطره بر منابع این کشورها از چالش های دیگر اقتصادی است (اسماعیلی و یعقوبی، 1389: 5 و6 ).

از سویی دیگر، کشورهای بیرون از جهان اسلام به لحاظ اقتصادی در موقعیت بهتری قرار دارند و به همین سبب، توانسته اند مازاد سرمایه و کالاهای شان را جهت سلطه بر ملل مسلمان تحت پوشش اعطای وام و کمک های اقتصادی خود در قالب سازمان های بزرگ اقتصادی از قبیل صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی به درون جهان اسلام تزریق کنند (صادقی و شوشتری، 1389: 6) و به نوعی، مانع از شکل گیری قدرت مستقل اقتصادی در ظهور و گسترش تمدن اسلامی شوند. مشکل ساخت تمدن اسلامی زمانی حادتر می شود که بحران سرمایه داری، گریبان گیر بعضی دول جهان اسلام مانند امارات متحده عربی و مالزی می شود و هر گونه فرصت سازی برای ساخت تمدن را از بین می برد.

3. فرهنگی

عوامل چالش برانگیز فرهنگی در تأسیس و گسترش تمدن اسلامی نیز به دو دسته ی بیرونی (عامل تأثیرگذار بیرون از جهان اسلام) و درونی (عامل تأثیرگذار داخلی و بین دول اسلامی) تقسیم می شود که بدین شرح است:

3.1. درونی

جهان اسلام از دو جهت افراط گرایی ملی (ناسیونالیسم) و افراط گرایی مذهبی (رادیکالیسم) به شدت رنج می برد. باید اذعان کرد که اختلاف و تعدد مذاهب به عنوان نخستین چالش واگرایانه در راه وحدت مسلمین و پیش مقدمه تمدن اسلامی شناخته می شود. پیدایش جریان های رادیکال و منحرف اسلامی، تفاوت های دیرینه نژادی، منطقه ای و ملی، بی ثباتی فرهنگی، نادیده انگاشتن پیشینه تاریخی کشورهای اسلامی و غلبه فرهنگ غربی بر فرهنگ اسلامی از مهمترین عوامل واگرایی فرهنگی است که در درون جهان اسلام دیده می شود.

گسیختگی، تضاد و تعارض فرهنگی نیز در جهان اسلام دیده می شود و از این جهت، دنیای اسلام از دیدگاه فرهنگی، ایدئولوژیکی و فکری و طرز تلقی از اسلام سیاسی و غیرسیاسی هویتی کثرت گرا دارد، به گونه ای برخی تفکرات، تفکرات دیگر را تا سر حد کفر متهم می نمایند. البته باید یادآور شد که نبایستی آیین اسلام را با آن چیزی که می تواند اسلام خوانده شود، یعنی ایدئولوژی های وابسته به اسلام اشتباه گرفت. شاید گسیختگی فرهنگی را بتوان در تقسیم بندی های مربوط به مذاهب اسلامی در جهان اسلام مشاهده نمود؛ بدان گونه که مذاهب اسلامی را در اصل به هشت و در فرع به هفتاد و هشت فرقه تقسیم کرده اند؛ همچنین حدود 178 طریقت اسلامی شناسایی شده که این امر، حاکی از اوج اختلاف و فرقه گرایی در جهان اسلام است.

در این شرایط، اگر فرقه های موجود در جهان اسلام حالت متضاد به خود بگیرند، وحدت جهان اسلام به مخاطره می افتد. به عنوان نمونه؛ رقابت ایدئولوژیکی و تضاد بین دو کشور مهم جهان اسلام یعنی ایران و عربستان، به طور عمده ناشی از اختلاف در اصول اعتقادی و مذهبی طرفین است؛ به طوری که دشمنی وهابیون با شیعیان مانع مهمی در رسیدن دو کشور مهم جهان اسلام به توافق و همکاری در مسائل جهان اسلام شده است (حافظ نیا و زرقانی، 1391: 144).

مسأله دیگری که در اوایل این بخش اشاره شد، ناسیونالیسم و افراط گرایی ملی و قومی است. از آن جایی که اکثر کشورهای اسلامی در منطقه خاورمیانه زندگی می کنند و در این منطقه، افراط گرایی قومی و ملی بیشتر مشهود است، ناسیونالیسم به صورت خشونت آمیزی دیده می شود. در واقع، تا قبل از سال 1900 میلادی، این نوع تفکر فقط در میان عده ی محدودی از روشنفکران خاورمیانه جریان داشت؛ ولی با شروع قرن بیستم، یک قدرت عمده سیاسی به حساب آمده و تأثیرات آن زمانی به اوج رسید که ناسیونالیسم ترک، عرب و ایرانی همزمان ظهور کردند.

به طور کلی، جهان اسلام پهنه ی وسیعی از ملل و فرهنگ ها است که از تجربه های تاریخی کاملاً متفاوتی برخوردار هستند. اختلافات اساسی در طرز تفکر بین گروه های بزرگ قومی مانند عرب، ترک یا فارس می تواند باعث سوءظن یا حتی اصطکاک شود. این تقسیمات از اهمیت بیشتری نسبت به ابعاد وحدت بخش در فرهنگ اسلامی برخوردار است. چرا که بر اساس اندیشه ناسیونالیسم، ملت ها و دولت های آنان منافع ملی خاصی برای خود تعریف می کنند که می تواند در تعارض با کشورهای همسایه آنها قرار گیرد (همان: 146).

در واقع، وجود قوم گرایی، موجب تنازع قومی و مذهبی در جهان اسلام شده و با ایجاد واگرایی، مانع از شکل گیری یک هویت اسلامی شده است. همچنین مخالفت فرقه های افراطی مذهبی در جهان اسلام با وحدت مذاهب شیعی-سنی از مهمترین عوامل واگرایی بوده است. مطالبات جدایی خواهانه، تحت تأثیر فرقه های مختلف نه تنها بر وحدت ملی و سرزمینی کشورهای اسلامی تأثیر سوء گذاشته، بلکه احتمال بروز جنگ های داخلی، پاک سازی قومی و نسل کشی در میان کشورهای اسلامی را افزایش داده است (حسینی مقدم و صنیع اجلال، 1391: 10 و 11).

مشکل بزرگ تر در زمینه فرهنگی، ضعف نهادهای اندیشه ساز و نخبه پرور در جهان اسلام است. در دو قرن اخیر، نهادهای سنتی اندیشه ساز و نخبه پرور، به جز در موارد انگشت شمار، محصول نظری چندانی نداشته و نهادهای جدیدی هم که در این زمینه تأسیس شده اند، نیز به جز تقلید و دنباله روی کاری انجام نداده اند. ضعف نظریه پردازی و نخبه پروری موجب درک نادرست از مسائل اساسی و شیوه های حل آنها در جهان اسلام خواهد شد (عیوضی، 1387: 181).

به طور کلی، اختلافات ناشی از شکافت فرهنگی در جهان اسلام به سه دسته کلی تقسیم می شود: اول؛ اختلافات قومی، قبیله ای و فرقه ای که موجب بی ثباتی سیاسی در برخی کشورهای اسلامی شده و مانع از گسترش روابط میان کشورهای اسلامی گشته و زمینه را برای مداخله قدرت های خارجی فراهم ساخته است. دوم؛ اختلافات مذهبی، نژادی و زبانی که ناشی از وجود اقلیت های مذهبی، زبانی و نژادی در کشورهای جهان اسلام است که نمود آن را می توان در اختلافات میان کردها و سایر اقوام در کشورهای خاورمیانه مشاهده نمود.

سوم؛ اختلافات سیاسی و ایدئولوژیکی که مداخله خارجی، موجب افزایش خشونت در این کشورها شده و بی ثباتی سیاسی و ناامنی را افزایش داده و هزینه های مالی و جانی زیادی بر این کشورها تحمیل کرده است که از جمله ی آن می توان هزینه ی مبالغ زیاد برای خرید تسلیحات اشاره نمود. مجموع این اقدامات منجر به تضعیف کشورهای اسلامی شده است (همان).

3.2. عوامل بیرونی

به طور کلی، فرهنگ و هویت اسلامی ناشی از گسترش رسانه های غربی به شدت دگرگون شده است. در واقع، غرب به همان دلیلی که خواستار عدم ایجاد قدرت اسلامی است، به تعصبات قومی، ملی و قبیله ای دامن می زند. نقش منفی رسانه های غربی به عنوان عامل بیرونی در چالش سازی فرهنگی برای دول جهان اسلام زمانی پررنگ می شود که این رسانه ها، تصویر نادرستی از آموزه های اسلامی (شناخت اسلام بر مبنای گروه های تروریستی القاعده و داعش) ارائه و قرآن مجید را به عنوان منبع خشونت قلمداد می نمایند.

غرب همچنین با تحریک پیروان ادیان دیگر، به ویژه مسیحیان علیه مسلمانان و نفرت آفرینی نسبت به مسلمانان و تشکیک در آسمانی بودن دین اسلام بر نقش منفی خود در چالش سازی فرهنگی در جهان اسلام صحه می گذارد. از سوی دیگر، غرب با گسترش فناوری متأثر از دیدگاه ماتریالیستی و ضددینی خود، چالش های فرهنگی متعددی را برای مسلمانان به وجود آورده است (موسوی و دیگران، 1391: 85). یکی از نمودهای این فعالیت، فرهنگ لیبرالیسم است که اینک به عنوان داعیه دار آخرین مرحله از حیات بشر است، این فرهنگ ماهیتی دنیاگرا و آخرت گریز دارد و فرهنگ تمدن اسلامی را که دارای رویکردی مبتنی بر آخرت گرایی است را به چالش می گیرد.

پاک کردن هویت جوامع دیگر برای تحمیل فرهنگ کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، از چالش های فرهنگی موجود در جهان اسلام است. به گفته محمود اعوده، یکی از روشنفکران عرب، جامعه عرب (به عنوان بخش اعظم جهان اسلام) تحت تهاجم فرهنگ "همبرگر" قرار دارد. به اعتقاد وی، تحول در عادت های غذایی با دیگر تغییرات در قشربندی اجتماعی و افزایش شکاف اجتماعی پیوند دارد (کرانی و حافظیان، 1381: 174).

یکی دیگر از معیارهای فرهنگی تمدن اسلامی، زبان عربی است که به نوعی زبان رسمی تمدن اسلامی می تواند باشد که از سوی سلطه فزاینده ی زبان انگلیسی در خطر نابودی و رنگ باختن قرار دارد.

4. جغرافیایی

عوامل چالش برانگیز جغرافیای در تأسیس و گسترش تمدن اسلامی نیز به دو دسته بیرونی (عامل تأثیرگذار بیرون از جهان اسلام) و درونی (عامل تأثیرگذار داخلی و بین دول اسلامی) تقسیم می شود که بدین شرح است:

4.1. درونی

به طور کلی و در وضعیت فعلی، جهان اسلام از گسیختگی فضایی و عدم یکپارچگی سرزمینی رنج می برد. در توضیح این وضعیت باید گفت که جهان اسلام به یازده منطقه جغرافیایی محدودتر شامل جنوب شرق آسیا، جنوب آسیا، فلات ایران، آسیای مرکزی قفقاز و ترکیه، اروپای جنوب شرقی، شمال آفریقا، شرق آفریقا، غرب آفریقا، آفریقای مرکزی و شبه جزیره عربستان تقسیم می شود و منطقه خاورمیانه که عمدتاً به عنوان مرکز جهان اسلام از آن یاد می شود نیز از چندین منطقه ژئوپولتیک مجزا تشکیل شده است. بنابراین پراکندگی کشورهای مسلمان در سه قاره و عدم پیوستگی و یکپارچگی، باعث ایجاد تنوع و تفاوت های شدیدی در ویژگی های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشورهای جهان اسلام شده است (حافظ نیا و زرقانی، 1391: 144).

این گسیختگی جغرافیایی، زمینه ی بروز اختلافات ارضی و مرزی را فراهم کرده است و این مسأله، بستر مناسبی را برای دخالت های فرامنطقه ای فراهم می آورد. علی رغم تلاش های صورت گرفته، بخشی از اختلافات سرزمینی و مرزی، هنوز حل نشده است. تنها در منطقه خلیج فارس و طی سه دهه گذشته، فقط بخش کوچکی از اختلافات مرزی، حل و فصل گردیده که از آن میان می توان به اختلاف مرزی بحرین و قطر، اختلاف مرزی عراق و کویت در خشکی و بخشی از دریا، مرز دریایی و خشکی کویت و عربستان سعودی اشاره کرد.

اما اختلافات ارضی و مرزی بین عربستان سعودی و امارات، امارات و عمان، عربستان و قطر و عربستان و یمن همچنان حل نشده باقی مانده است. امارات متحده عربی با اکثر همسایگان خود، دارای اختلاف ارضی و مرزی است؛ ضمن این که امارت های تشکیل دهنده آن نیز با همدیگر اختلافات ارضی و مرزی دارند. در شمال افریقا هم مباحث مربوط به عدم اختلافات مرزی و سرزمینی نیز همچنان باقی است (عسگری، 1387: 170).

با توجه به مطالب بیان شده، باید گفت که کشورها در جهان اسلام بیشتر از آن که در موقعیت جزیره ای باشند، در موقعیت قاره ای قرار دارند. همچنین علاوه بر پراکندگی جغرافیایی، مشکلات ملی، منطقه ای و بین المللی هر یک از کشورها نیز همگرایی با چالش مواجه هستند. در این وضعیت، آرایشی از دولت ها وجود دارد که در آن، ملت ها همیشه بر چارچوب مرزهای دول منطبق نیستند.

این عدم تطابق، همواره امکان کشمکش های قومی و یا ملی و منطقه ای را در جهان اسلام مهیا می سازد (یوسفی و کریمی، 1389: 3) و در صورتی که اختلافات مرزی و سرزمینی در جهان اسلام، رنگ و بوی ایدئولوژیکی و سیاسی به خود بگیرد؛ اختلافات تداوم و عمق بیشتری پیدا کرده و نه تنها امکان حل مسالمت آمیز این اختلافات وجود نخواهد داشت، بلکه زمینه های بدبینی و تنش تشدید می شود. باید اذعان کرد که تفاوت های ارضی و مرزی در جهان اسلام، علاوه بر تحمیل هزینه های انسانی و مالی بر اقتصاد و جامعه کشورهای اسلامی، زمینه را برای مداخله و بهره برداری بیشتر قدرت های خارجی فراهم می سازد.

4.2. بیرونی

پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، جهان اسلام از اندونزی گرفته تا آفریقای ماورای صحرا، تحت مالکیت استعماری مجموعه ای از قدرت های اروپایی قرار گرفت. به دلیل نقش مهم قدرت های غربی در تحدید حدود مرزهای کشورهای اسلامی و تحمیلی بودن بیشتر مرزها، بسیاری از کشورهای اسلامی در مسائل سرزمینی و مرزی با یکدیگر اختلاف دارند. مرزهای قلمرو غربی جهان اسلام، زودتر از مرکز آن تعیین و مشخص شدند و کشورهای انگلستان و فرانسه و ایتالیا در ایجاد آن نقش داشته و پس از استقلال نیز همان مرزها به رسمیت شناخته شده است (حافظ نیا و زرقانی، 1391: 146و147).

بعد از جنگ جهانی دوم نیز شوروی و آمریکا که به عنوان داعیه داران لیبرالیسم و کمونیسم در جهان مطرح بودند، بعضی از مناطق جهان اسلام از قبیل یمن را به دو قسم شمالی و جنوبی تقسیم بندی کردند. همچنین غرب با حمایت های خود از تشکیل اسرائیل در مناطق غربی جهان اسلام، مرزبندی های تازه ای به وجود آورده است. پس از فروپاشی شوروی نیز غرب به نقش مداخله گرانه خود در تغییر مرزهای جغرافیایی ادامه داده است و به عنوان نمونه، با حمایت های تسلیحاتی کشوری نظیر سودان نیز به دو تکه تقسیم شده است.

به طور کلی، جهان اسلام در ساخت مرزهای مشترک تمدن اسلامی با موارد متعددی از دخالت های نرم و سخت قدرت های فرااسلامی روبرو بوده که موجبات واگرایی هر چه بیشتر در ساخت تمدن اسلامی شده است.

نتیجه گیری

با توجه به چالش های گفته شده در چهار بخش سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و جغرافیایی، ساخت تمدن نوین اسلامی با دشواری های بسیاری روبرو خواهد بود. عوامل بیرونی و به ویژه غرب نیز بر گسستگی بیش از حد در درون جهان اسلام صحه گذاشته و مشکل واگرایی و در نهایت ساخت تمدن اسلامی را دو چندان کرده است.

در مورد ارائه راهکار، نگارنده بر این باور است که ایجاد همگرایی در قالب تمدن اسلام را باید از بخش فرهنگی شروع کرد؛ به این معنا، هر فرد مسلمان باید از عوامل وحدت گرا در اسلام و نقش آن در پیشرفت معنوی و مادی آگاهی یابد. آگاهی افراد جامعه از این عوامل همگرا، نیاز به نهادسازی و نخبه پروری در جهان اسلام دارد و افراد نخبه و نهادهای اسلامی باید بتوانند در سطح وسیع تری مردم را از عوامل تمدن ساز اسلامی آگاه کنند. به عبارت دیگر، افراد نخبه و نهادهای اسلامی که با تحقیق و بررسی به مولفه های ساخت تمدن اسلامی دست یافته اند می توانند هم به تربیت سیاسی رهبران قدرتمند جهان اسلام بپردازند و هم مردم را از مولفه های تمدن اسلامی آگاه کنند.

نقش تربیت رهبران اسلامی جهان اسلام، از آن جایی مهم می شود که با ایجاد وحدت در عین کثرت مذهبی و ممانعت از دست اندازی های قدرت های غربی و غیراسلامی به ویژه آمریکا، در روند ساخت تمدن اسلامی تسریع می شود.

همچنین رهبران جهان اسلام برای جلوگیری از رفتارهای متعدد سیاسی خود می توانند در سازمان یا مکانی مشخص(مانند سازمان کنفرانس اسلامی)، با توجه به تقاضاها و اهداف متعدد خود بحث و چانه زنی کنند تا در عرصه بین المللی، رفتاری واحد از خود نشان دهند و ضمن احترام به دول کوچک تر اسلامی و گسترش همکاری های خود با آنها، قدرت برتر خود را در برابر قدرت های غیراسلامی به ویژه آمریکا، روسیه، چین و اتحادیه اروپا نشان دهند.

سخن آخر این که راه درازی در ساخت تمدن اسلامی مشاهده می شود و همواره مشکلات داخلی و بیرونی در ساخت این تمدن وجود داشته و خواهد داشت. با این وجود، برای ساخت تمدنی دوباره باید از خود به عنوان فردی مسلمان شروع کرد تا بتوان محدودیت های ناشی از چالش های تمدن سازی را حل و فصل کرد که در نمودار زیر به این موارد به صورت هرمی اشاره شده است.

مراجع

منابع

1. ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام: از آغاز تا انقراض دولت اموی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: جاویدان، 1366ش.

2. اسماعیلی، هادی و یعقوبی، نورمحمد، اسلام، جهانی شدن و چالش های پیش رو، چهارمین کنگره بین المللی جغرافی دانان جهان اسلام، زاهدان، دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1389.

3. امام جمعه زاده، سید جواد و فیروزی، آیت، زمینه ها و موانع همکاری در منطقه خلیج فارس، مجله دانشکده علوم اداری و اقتصاد دانشگاه اصفهان، شماره 4، بهار 1386.

4. حاج یوسفی، امیرمحمد، شهریار، فاطمه و الهامی، امیرحسین، نخبگان و همگرایی منطقه ای در سازمان همکاری اقتصادی(اکو)، فصلنامه مطالعات اوراسیای مرکزی، شماره41، 1391.

5. حافظ نیا، محمدرضا و زرقانی، سیدهادی، «چالش های ژئوپولیتیکی همگرایی در جهان اسلام، پژوهش های جفرافیای انسانی، شماره 80، 1391.

6. حافظ نیا، محمدرضا، اصول و مفاهیم ژئوپولیتیک، مشهد: بابلی، 1385.

7. حسینی مقدم، محمد و صنیع اجلال، مریم، همگرایی جهان اسلام و آینده تمدن اسلامی، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، شماره سوم، 1391.

8. دوئرتی، جیمز و فالتزگراف، رابرت، نظریه های متعارض در روابط بین الملل، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی، تهران: قومس، جلد دوم، 1372.

9. زمانی محجوب، حبیب، نوسازی تمدن اسلامی، فصلنامه معرفت سیاسی، شماره اول، 1390.

10. سیف زاده، حسین، نظریه های متعارض در روابط بین الملل. تهران: سفیر، 1369

11. صادقی، علی و شوشتری، سید محمدجواد، همگرایی کشورهای اسلامی، چالش ها و راهکارها، چهارمین کنگره بین المللی جغرافی دانان جهان اسلام، زاهدان، دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1389.

12. عسگری، سهراب، ژئوپلتیک جهان اسلام؛ زمینه های واگرایی و بسترهای همگرایی، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 41، 1387.

13. عیوضی، محمدرحیم، چالش های سیاسی جهان اسلام و آینده ایران، دانش سیاسی، شماره دوم، 1387.

14. قوام عبدالعلی، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، تهران: قومس، 1370

15. قوام، عبدالعلی، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، تهران: سمت، 1372.

16. قوام، عبدالعلی، تجزیه و تحلیل ابعاد گوناگون همگرایی در روابط بین الملل، فصلنامه مطالعات بین المللی، شماره 8، بهار 1385.

17. کاظمى، علی اصغر، نظریه همگرایى در روابط بین‏الملل، تهران: قومس، 1370.

18. کرانی، بهجت و حافظیان، محمدحسن، جهانی شدن و تحلیل سیاست خارجی در خاورمیانه: کشتن یا درمان کردن؟، فصلنامه خاورمیانه، شماره 31، 1381.

19. کولایی، الهه، تحول در نظریه های همگرایی، فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 48، تابستان 1379.

20. لطفی، حیدر و محمدزاده، آزاده، فرایند جهانی شدن و بررسی این پدیده در کشورهای جهان اسلام، چهارمین کنگره بین المللی جغرافی دانان جهان اسلام، زاهدان، دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1389

21. محمدی، یدالله، همگرایی و سیر تطور و تکامل آن (1) و(2)، نشریه مصباح، 1370.

22. مشیرزاده، حمیرا، تحول در نظریه های روابط بین الملل، تهران، سمت، 1384.

23. موسوی، سیدمحمد، موسوی، سیدمحمدرضا و اسماعیلی، علی، جهانی شدن و کشورهای جهان اسلام: بسترهای همگرایی ها و زمینه های واگرایی ها، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، شماره دوم، 1391.

24. مومنی، مهدی، فرایند جهانی شدن و چالش های آن در کشورهای جهان اسلام، چهارمین کنگره بین المللی جغرافی دانان جهان اسلام، زاهدان، دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1389.

25. ولایتی، علی اکبر و محمدی، رضا سعید، تحلیل تجارب همگرایی در جهان اسلام، دوفصلنامه دانش سیاسی، شماره اول، بهار و تابستان 1389.

26. یوسفی، ثریا و کریمی پاشاکی، سجاد، ژئوپلتیک، سازه ای برای همگرایی کشورهای جهان اسلام، چهارمین کنگره بین المللی جغرافی دانان جهان اسلام، زاهدان، دانشگاه سیستان و بلوچستان، 1389.

فصلنامه حبل المتین شماره 17


بخش اول را در این قسمت بخوانید
پایه گذاری تمدن باشکوه، ره آوردهای مهم اسلام



انتهای متن/
کد مطلب : ۷۰۶۴۸۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما