۰
شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۰۴

فاشیسم نئولیبرال و یورش به آموزش و پرورش دولتی

فاشیسم نئولیبرال و یورش به آموزش و پرورش دولتی
از زمان انتخاب دونالد ترامپ در نوامبر 2016 موارد اندکی بوده که به انسان احساس امیدواری نسبت به سیاست دست دهد. ولی اکنون  با مشاهده دانش آموزانی شجاع در پارکلند فلوریدا و معلمانی به همان اندازه دلیر در سراسر ایالات متحده که هدایت جنبش هایی را برای برگزاری تظاهرات، راهپیمایی ها و اعتصابات توده ای در دست گرفته اند، شاهد افزایش دلایل موجود برای امیدوار شدن هستیم.

آمریکا در میانه بحرانی بزرگ در ارزش ها، اخلاقیات و سیاست ها به سر می برد. این بحران دهه هاست که در دست ایجاد است، بحرانی که عمدتا زائیده یک سیستم نئولیبرال است که تمامی جنبه های  حیات اجتماعی را با دیکته های بازار تخریب کرده  و در عین حال به منافع اجتماعی لطمه زده و سطوح بی سابقه ای از نابرابری را به وجود آورده است. چیزی که هم اکنون در آن به سر می بریم، ظهور یک صورت بندی سیاسی جدید است که در آن نئولیبرالیسم، کسوت فاشیسم بر تن کرده است.

در میانه این بحران مصیبت بار، مدارس دولتی به عنوان تهدیدی بزرگ در برابر نخبگان حاکم محافظه کار تشخیص داده شده اند، زیرا آموزش و پرورش دولتی مدت ها مکمل اتصال دمکراسی آمریکایی به یک شهروندی آگاهانه و مشارکت گر بوده است. دمکراسی در ایمان به ظرفیت تمام انسان ها برای قضاوت هوشمندانه، تامل و اقدام محقق می شود، اما این ظرفیت درونی باید پرورش داده شود. به رسمیت شناختن این نیاز، توضیح می دهد که چرا ایالات متحده از نخستین روزهای پیدایش خود بر ارزش آموزش و پرورش دولتی  دست کم به عنوان یک ایده آل تمرکز داشته است. آموزش و پرورشی که شخص را برای تفکر انتقادی آموزش می دهد و پاسخ دادن به عواطف فرد، کلید پاسخگو کردن قدرت و پذیرش یک حس پرورش یافته از قرارداد اجتماعی به شمار می رود.

اکنون با توجه به اینکه مدارس دولتی ما به فروپاشی نزدیک می شوند، دانش آموزان و معلمان آنها پرچمدار فراخوان نسبت به یک بیداری اخلاقی شده اند. آنها می گویند که بحران آموزش و پرورش دولتی و جنگ با جوانان به هم مرتبط است و یورش ها به آموزش و پروش دولتی را تنها می توان به عنوان بخشی از جنگی بزرگ تر با دمکراسی درک کرد.

هیچ جنبش یا گروه منفردی نمی تواند نیروهای قدرتمند و به هم پیوسته فاشیسم نئولیبرال را در هم بشکنند، اما جوانان و معلمان پر انرژی درحال کمک به گشودن فضایی هستند که در آن تغییر، امکان پذیرتر از هر زمان دیگری به نظر می آید. دانش آموزان پارکلند  رویکردی توده ای را پذیرفته اند و معلمان نیز درحال دنبال کردن مسیر آنان هستند. هر دو  پیشتاز اقدام شده اند و خود را برای به چالش کشیدن کسانی که مشتاق  از میان برداشتن سیستم آموزش و پرورش دولتی اند، آماده کرده اند. آنها دریافته اند که آموزش و پرورش مقوله ای پیروزی بخش است، چرا که بیشتر آمریکاییان همچنان به آن به این چشم نگاه می کنند که از طریق آن، فرزندانشان می توانند به مشاغل آبرومند و زندگی خوب دست پیدا کنند. در مقطعی که نخبگان حاکم با بی اعتنایی آشکار نسبت به اخلاقیات دمکراسی سازی که مدت ها رکن اساسی جامعه ما بوده عمل کرده اند، افراد سطحی نئولیبرال که معمولا مدافع خصوصی سازی، مدارس چارتری، سهمیه ها و آموزش برای امتحان هستند، تمام مشروعیتشان را از دست داده اند.

تمام ایالت هایی که در آنها معلمان درگیر اعتصابات، تظاهرات و اعتراضات پرخطر شده اند، هدف سیاست های ریاضت اقتصادی زهرآگینی قرار گرفته اند که مشخصه اقتصاد نئولیرال محسوب می شود. در این ایالت ها معلمان با دستمزدهای پایین و ثابت، کلاس درس های شلوغ و بیش از ظرفیت، روزهای کاری طولانی و بودجه های کاهش یافته، مواجه بوده اند و این وضعیت موجب شده  از ضروریات یک کلاس درس چون کتاب و حتی دستمال توالت بی بهره بمانند؛ ضروریاتی که در بسیاری موارد معلمان از جیب خودشان خریداری کرده اند. نکته بسیار مهم این است که معلمان  از  منحصر کردن اعتراضاتشان به نیازهای عاجل صنفی شان یا مطالبه قابل درک دستمزدهای بالاتر خودداری کرده اند بلکه این مطالبات را در درون انتقادات گسترده تر نسبت به مبارزه با منافع عمومی،  درخواست های مکرر برای تامین بودجه مدارس به منظور فراهم کردن شرایط آبرومند یادگیری برای دانش آموزان تقویت کرده اند.

به همین ترتیب  دانش آموزانی که در مخالفت با خشونت مسلحانه اعتراض می کنند نیز مطالباتشان برای کنترل سلاح را با پرداختن به ریشه های خشونت ناشی از سلاح در  خشونت و محرومیت های سیاسی و اقتصادی ایالتشان مفهوم سازی کرده اند.

این دانش آموزان با امتناع از به سکوت کشانده شدن  توسط سیاستمدارانی که از سوی انجمن ملی اسلحه خرید و فروش می شوند، خواستار اتخاذ دیدگاهی متفاوت نسبت به عدالت اجتماعی شده اند؛ دیدگاهی که ریشه در این باور دارد که آنها نه تنها می توانند سرکوب نظام مند را به چالش بکشند بلکه می توانند ماهیت بنیادین یک نظم اجتماعی سرکوبگررا نیز تغییر دهند.

آنها اعلام می کنند که نه تنها به عنوان جماعتی دورانداختنی با آنها رفتار شده و از متن دمکراسی حذف شده اند، بلکه توانایی استفاده از ابزارهای جدید شبکه های اجتماعی را برای فائق آمدن بر افق های سیاسی مرگ آوری که رسانه های متعارف و سیاستمداران تثبیت شده موعظه می کنند، دارند.

نکته نویدبخش در ارتباط با این جنبش دانش آموزی، این است که نه تنها در حال افشای سیاستمداران و لابی گرانی است که  علیه کنترل سلاح و اصلاحات در گفتمان اسلحه اصرار دارند و جان جوانان را به مخاطره می اندازند، بلکه  با تشویق حسی از نمایندگی فردی و جمعی، انرژی بخش میلیون ها جوان می شوند. آنها از همتایانشان می خواهند که علیه خشونت اسلحه بسیج شوند، در انتخابات میان دوره ای نوامبر رای دهند و خود را برای تلاشی دراز مدت علیه ایدئولوژی ها و ساختارهای بنیادین و نهادهایی که خشونت مرگ آور را در ایالات متحده ترویج می کنند آماده سازند. همانطور که شارلوت آلتر در تایم اشاره کرده: «آنها یک جنبش سیاسی جوانان را در دورنما می بینند که با بسیاری از موضوعات دیگر که بر جوانان آمریکایی اثر گذار است سروکار خواهد داشت. دیوید هاگ رهبر دانش آموزی پارکلند می گوید که او دوست دارد که 24 مارس هر سال یک تظاهرات مرکب از جوانان برگزار شود تا بازتاب دهنده خشم نوجوانان برای مطالبات مختلفشان باشد؛ مطالباتی چون مشاهده اقدامات لازم در ارتباط با هر چیزی، از اصلاحات در سیاست های مربوط به تامین مالی کارزارهای انتخاباتی گرفته تا  خنثی نبودن در قبال تغییرات آب و هوایی .»

این اظهارنظر روشن می سازد که این جوانان درک می کنند که تهدیدی که با آن مواجه اند از گفتمان سلاح بسیار فراتر می رود و آنها باید به فرهنگ وسیع تر شقاوت، سکوت و بی تفاوتی که حاکم است بپردازند. خشونت به اشکال مختلفی ظاهر می شود؛ برخی اشکال پنهانند و بسیاری از این اشکال خشونت تماشایی تر، پرورش یافته تر، ارزشی تر شده، اروتیک شده تر و عادی سازی تر شده هستند. برخی از آنها سریع هستند و برخی کند و از این رو درک آنها دشوارتر. کلید کار پرداختن به ساختارها و روابط پایه ای قدرت است که  هم چشم انداز خشونت چشمگیر ناشی از اسلحه را تشدید می کند و هم خشونت روزمره ای که مردمان فقیر، رنگین پوست، کمتر تحصیل کرده و دیگر مردمان «دورانداختنی» با آن دست به گریبانند.

حمله به آموزش و پرورش عمومی دولتی و حقوق و شرایط کاری معلمان، یک جنبه خط مشی نئولیبرال است. جنبه دیگر آن بسط ید  دولت مجازات گر با  افزایش روز افزون تشکیلات مهار، پلیس نظامی شده، مرزها، دیوارها، زندانی کردن های دسته جمعی و تسمه نقاله مدرسه به زندان و خلق یک جامعه مسلحانه است. این مسئله باید به عنوان بخشی از یک چیز دیگر مرتبط شود؛ با امتناع گسترده تر از یکی دانستن سرمایه داری نئولیبرال آزمند با دمکراسی.

جنبش دانش آموزی پارکلند و راهپیمایی معلمان پارکلند تا همین جا از طریق متصل کردن نقاط  بحرانی که هر گروه در حال تجربه کردن آن است، به امکاناتی از مقاومت مدنی دست یافته است. «خشونت کند» ( اصطلاحی که از راب نیکسون عاریه گرفته ام)  محروم کردن معلمان، باید در ارتباط با خشونت سریعی که بر دانش آموزان تاثیر گذاشته است، درک شود. این هر دو خشونت  از دولتی برمی خیزد که زبان جنگ دائمی را در رابطه خود با شهروندانش وارد کرده است. همانطور که جودیت لواین خاطر نشان می کند هر سپهر عمومی به یک منطقه جنگی مجازی واقعی تبدیل شده، « یک منطقه آمادگی، اجرای قانون و خشونت دائمی.»

در مواجهه با این وضع، به جنبش های اجتماعی بنیان کنی نیاز است که خواستار چیزی کمتر از ساختاربخشی مجدد جامعه آمریکا نباشد. از منظر مارتین لوتر کینگ، این کار به معنای یک انقلاب در ارزش هاست، دگرگونی در وجدان عمومی و تغییری در روابط قدرت و سیاست های عمومی. دانش آموزان  پارکلند و معلمانی که در سراسر کشور دست به اعتراض زده اند، نه تنها حملات جاری به آموزش و پرورش دولتی را به چالش گرفته اند، بلکه در تلاش برای  بنا کردن یک روایت جدید درباره ایالات متحده هستند؛ روایتی که  تخیل اخلاقی جامعه را برای  به وجود آوردن یک دمکراسی برابر، عادلانه و جامع  از نو درگیر می کند. اعتراضات آنها به امکان رسیدن به یک تخیل اجتماعی جدید اشاره دارد که از قلمرو تنگ منافع خاص فراتر رفته و به درکی جامع تر از سیاست نظر دارد که در اقدام برای به چالش کشیدن علنی خودکامگی شرکتی ریشه دارد. این سیاستی است که از مرکزگرایی «چپگرایانه»، افراط گرایی دست راستی و یک جامعه عمیقا نابرابر که  در سرمایه داری درنده، شرور و زهرآگین تجسم یافته خودداری می کند. این افق سیاسی جدید از نیاز به  صورت بندی های سیاسی جدید، جنبش های اجتماعی گسترده و یک حزب سیاسی سوم که بتواند خود را در انواعی از سپهرهای قانون اساسی، تحصیلی، اجتماعی و فرهنگی عرضه کند، خبر می دهد.

چیزی که اعتراضات معلمان و دانش آموزی باید روشن بسازند، این است که تغییر و ائتلاف سازی امکان پذیر است و اینکه تغییر واقعی را می توان از طریق جنبش های  جمعی الهام گرفته از امید به خدمت رسانی به یک دمکراسی رادیکال  به انجام رساند. این جنبشی است که باید آموزش و پرورش را در نقطه مرکزی سیاست های خود بنشاند و نسبت به بسط سپهرهای آموزش و پرورش تمایل داشته باشد؛ سپهرهایی که از تمرکز بر مشکلاتی بگوید و گوش کند و سخن بگوید که معلمان، دانش آموزان و اقلیت های رنگین پوست و و دیگران در جهانی که رو به سوی مغاک خودکامگی دارد با آنها مواجه اند.

موفقیت دراز مدت جنبش های آغاز شده از سوی معلمان و دانش آموزان احتمالا  در گرو این است که آیا آنها با تلاش های گسترده تر برای کسب حقوق اقلیت ها، عدالت اقتصادی و برابری اجتماعی مرتبط می شوند یا خیر. اگر آغوش آنها به روی دورنمایی از تلاشی مشترک گشوده باشد، می توانند راهی را برای یک تجدید قوای دمکراتیک رادیکال بگشایند که به تمام کسانی که نیازهایشان قربانی تغییر دادن فاشیسم نئولیبرال می شود، سود برساند.

آنچه که ما از تظاهرات های دانش آموزان و معلمان فراگرفته ایم، این است که سیاست بستگی به «امکان پذیر کردن بقای جامعه در وهله اول» دارد و اینکه ما باید در نقطه مشترکی مهم تر از چیزی که جداکننده ما از یکدیگر است، سهیم باشیم. در زمانی که خودکامگی رو به افزایش دارد و به نظر می رسد که جهان از تخیل رادیکال محروم است، چنین اعمال شجاعانه ای از مقاومت جمعی، مایه آرامش دلگرم کننده و شاخصی امیدبخش از یک تلاش پر انرژی برای تضمین آینده ای دمکراتیک است.

نویسنده: هنری ژیرو  (HENRY A. GIROUX)  محقق و منتقد فرهنگی ـ کانادایی
منبع: yon.ir/TO3o4
انتهای پیام. 
کد مطلب : ۷۲۸۹۲۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما