۰
شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۱۳

نهادينه كردن واگرائي آمريكاي لاتين از واشنگتن

نهادينه كردن واگرائي آمريكاي لاتين از واشنگتن
 پيش بيني مي شود كه ساختار جديد قدرت جايگزين « سازمان كشورهاي آمريكائي » (او ـ آ ـ اس ) شود و تدريجا آمريكا و كانادا را از صحنه تصميمات آمريكايي لاتين به حاشيه براند.
اين اقدام و تصميم مشترك مي تواند زمينه ساز شكل گيري يك نهاد مستقل از تاثيرگذاري آمريكا در آمريكاي لاتين و درياي كارائيب شود و به تدريج « قدرت چانه زني » و توان اقتصادي اين كشورها را در مقياس جهاني ارتقا بخشد. آنچه به اين ذهنيت دامن مي زند اولين تصميم اين سازمان است . ساختار جديد در نخستين اقدام خود خواستار انجام گفت وگوهاي تازه درباره حاكميت جزيره فالكلند است . جزيره فالكلند در سال 1222 شمسي در جريان اقدامات استعماري انگليس از حاكميت آرژانتين خارج شد و به پايگاهي براي ارتش استعماري انگليس مبدل گرديد . البته آرژانتين در سال 1361 شمسي با حملات برق آسا به اين جزيره و پس از غرق كردن يك ناو هواپيمابر انگليس آنرا به تصرف خود در آورد لكن « مارگارت تاچر » نخست وزير وقت انگليس با همكاري نظامي ـ اطلاعاتي آمريكا اين جزيره را مجددا به تصرف در آورد و دوباره آنرا اشغال كرد. آرژانتين نام قبلي اين جزيره را به رسميت مي شناسد و آنرا جزائر « مالويناس » مي نامد ولي انگليس فقط نام دلخواه خود را مي پذيرد.
مشكل كنوني كه باعث طرح مجدد موضوع شده به تلاش براي كشف نفت در جزاير » مالويناس » و استخراج آن توسط انگليسي هاي اشغالگر باز مي گردد كه قرار است توسط شركت « ديزاپرپتروليوم » صورت گيرد و مراتب خشم دولت و مردم فقير آرژانتين را برانگيخته است . آرژانتين معتقد است بايستي بهر قيمت ممكن به اشغال اين جزاير توسط انگليس پايان دهد و منافع توليد و صدور نفت جزاير مالونياس به آرژانتين تعلق دارد تا زمينه هاي رفاه و پيشرفت كشور را فراهم سازد « كريستينا فرناندز كرشنر » رئيس جمهور آرژانتين ضمن تشكر از حمايت رهبران آمريكاي لاتين از حقوق اين كشور و تاكيد بر حق حاكميت آرژانتين بر جزاير مالويناس در اجلاس ريو خاطرنشان ساخت كه انگليس با ادامه اشغال اين جزاير و غارت نفت آن به قوانين بين المللي بي اعتنائي مي كند و جامعه جهاني را به تمسخر گرفته است .
« اجلاس ريو » مي تواند نقطه عطفي در تاريخ آمريكاي لاتين باشد و با چنين آغاز پرشكوهي به احقاق حقوق پايمال شده كشورهاي آمريكاي لاتين در سطح منطقه اي و بين المللي بپردازد. بدين ترتيب طرحهاي باراك اوباما براي ارتقا و گسترش سطح مناسبات واشنگتن با آمريكاي لاتين با شكست تازه اي مواجه گرديده و عملا به فراموشي سپرده شده است . اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه در ميدان عمل ثابت شد آمريكاي اوباما هم نه تنها با دوران بوش فرقي ندارد بلكه با حالتي تهاجمي و منفي به آمريكاي لاتين مي نگرد. با آگاهي از سوابق امر بنظر مي رسد كه اقدام 32 كشور آمريكاي لاتين براي تشكيل يك ساختار جداگانه و حذف آمريكا و كانادا از اين ساختار بمنزله واكنش اعتراض آميز و يكپارچه عليه سياستهاي واشنگتن باشد. آمريكاي اوباما اقدام عملي عليه آمريكاي لاتين در طول اين دوره يكساله داشته است .
1 ـ امضاي قرارداد استراتژيك بين آمريكا و كلمبيا و تفاهم براي احداث چندين پايگاه نظامي در كلمبيا كه اكثر كشورهاي آمريكاي لاتين آنرا مغاير منافع ملي خود ارزيابي كرده اند و خواستار لغو آنند.
2 ـ حمايت از كودتاي « هندوراس » و اعمال فشار براي بركناري « مانوئل زلايا » رئيس جمهور منتخب كه در آمريكاي لاتين بمنزله اقدام صريح آمريكا براي كودتا ارزيابي شد. آمريكا بعدا بلافاصله دولت كودتا و انتخابات فرمايشي براي دمكراتيك جلوه دادن آنرا تائيد كرد.
3 ـ لشكركشي به « هائيتي » در پوشش كمك به زلزله زدگان كه زمينه هاي اعزام دستكم 20 هزار نظامي آمريكائي به اين كشور را فراهم ساخت . اقدامات بعدي واشنگتن در آدم ربائي و انتقال وسيع بازماندگان بويژه كودكان و زنان آواره به آمريكا پرده از اهداف بعدي آمريكا برداشت . دقيقا به همين دليل است كه شكل گيري بلوك جديد قدرت در آمريكاي لاتين را بايستي « اقدامي ضد آمريكائي » و تصميمي در جهت كوتاه كردن دست آمريكا از آمريكاي لاتين ارزيابي كرد. شكل گيري ساختار جديد از ابتدا برمبناي « واگرائي نسبت به آمريكا » صورت گرفته و ابعاد واگرائي نسبت به واشنگتن را علني تر مي سازد.
اجلاس ريو و تصميمات آن بخوبي نشان مي دهد كه نه تنها انتظارات كشورهاي آمريكاي لاتين از اوباما برآورده نشده بلكه آنها به قدري از عملكرد اوباما و دستيارانش خشمگينند كه به جاي اعتراضات بيهوده و لفاظي هاي بي حاصل تصميم گرفته اند واگرائي نسبت به آمريكا را « نهادينه » كنند و راهي براي « بازگشت به شرايط گذشته » باقي نگذارند. آنچه اين نكته را به طرز آشكاري بيان مي كند مقايسه ميان تفاوت ماهوي بين « سازمان كشورهاي آمريكائي » و ساختار جديد است كه فقط « حذف آمريكا و كانادا » از فهرست اعضا را بنمايش مي گذارد.
در واقع كشورهاي آمريكاي لاتين عملا نشان مي دهند كه از « سازمان كشورهاي آمريكائي » و عملكرد آن به شدت ناراضي هستند و ديگر تمايلي به ادامه حضور در ساختار گذشته را ندارند و قويا ترجيح مي دهند كه حساب خود را از آمريكا رسما جدا كنند. اين علائم هشدار دهنده از « آمريكاگريزي » قاعدتا براي مقامات واشنگتن بسيار جدي ارزيابي مي شود كه بي اعتنائي به آن منافع واشنگتن را باز هم به باد مي دهد. اين لطمه حيثيتي بزرگي براي آمريكا محسوب مي شود و اين احتمال وجود دارد كه اعضاي اروپائي ناتو و اعضاي « آ سه آن » (سازمان كشورهاي آسياي جنوب شرقي ) نيز براي اقدام مشابهي وسوسه شوند. اين درحاليست كه ژاپن رسما از آمريكا خواسته است به حضور نظامي در اين كشور خاتمه دهد و از خروج نظاميان از جزيره اوكيناوا آغاز كند. اعضاي اروپائي ناتو نيز با « مخالفتهاي معني دار » با طرحهاي واشنگتن مراتب نارضايتي روزافزون خود را آشكار ساخته اند. با اينهمه شدت عمل و شتاب آمريكاي لاتين با واكنش هاي اعتراضي اعضاي ناتو كاملا متفاوت و دلايل آن كاملا محسوس و قابل درك است . چرا كه آنها بيم دارند در اولين فرصت ممكن در معرض « طرحهاي براندازي » قرار گيرند و به سرنوشت « مانوئل زلايا » دچار شوند و به جائي در « كاستاريكا » در كنار زلايا تبعيد شوند. از اين ديدگاه تشكيل سازمان جديد آمريكاي لاتين « يك اقدام بازدارنده » در برابر شيطنت هاي آمريكا است .

مرجع : روزنامه جمهوری اسلامی
کد مطلب : ۲۱۰۹۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما