معاون اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرد: تمامی دولتهای بزرگ و متحدان آنها مشترکا از ظهور قدرت اسلام سیاسی نگران هستند؛ بنابراین هر کدام نقشی را در مبارزه با اسلام انقلابی و اسلام سیاسی به عهده گرفتند؛ زنگ خطر رواج اسلام سیاسی در منطقه و در کشورهای عربی باعث شد تقسیم کاری بیان این کشورها به وقوع بپیوندد، بخشی از نقش حمایت از گروههای افراطی را اسرائیل، بخشی را ترکیه، بخشی را عربستان و بخشی را هم آمریکا و دیگر کشورها بر عهده گرفتند.
دکتر جواد منصوری، معاون اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی اظهارداشت: جریانهای سیاسی و اجتماعی افراطی جریانهایی هستند که از شیوههای مخصوصی برای پیشبرد نظرات و اهدافشان استفاده میکنند.
وی افزود: یکی از ویژگیهای آنان این است که حرکات و سخنان آنها منطبق بر قانون نیست؛ این جریانها معمولا میخواهند نظرات خود را به طریق ممکن به شکل یک قدرت تخریبی و از راه حذف و کشتن طرف مقابل به پیش ببرند؛ این گروهها نه قدرت منطق و نه قوت علمی دارند و نه تحمل نظرات دیگران را دارند.
معاون اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفت: جریانانی که منطق علمی و مبنای فکری نداشته باشد به راحتی وسیله و آلت دست یک عده و گروه دیگر قرار میگیرند که منافع خود را در فعالیت این گروهها میبینند؛ این گروهها به خودی خود دارای قدرت تصمیمگیری منطقی و واقع بینانه نیستند و لذا به راحتی آلت دست دیگران قرار میگیرند؛ از نظر خاستگاه اجتماعی اعضای این گروهها هم میتوان گفت بسیاری از اعضای این گروهها در طبقات فرودست اجتماعی زندگی میکنند و از نظر اقتصادی دچار فقر شدید هستند و انگیزههای اقتصادی هم میتواند عاملی برای جذب این افراد در این گروههای افراطی باشد.
معاون سابق آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه یادآور شد: لذا میتوان فقر افتصادی و فرهنگی را هم جزء عواملی دانست که منجر به جذب افراد در این گروههای تخریبی و آنارشیستی میشود؛ البته جریانات تکفیری اولین و آخرین گروههای تخریبی و افراطی نیستند و نخواهند بود.
منصوری عنوان کرد: روند ظهور گروههای افراطی هر از گاهی در مناطقی از جهان رخ میداد ولی پس از جنگ جهانی دوم شکل گستردهتر و سامان یافتهتر و اصولی به خود گرفت؛ به این ترتیب که سرمایه داری غرب برای ادامه سلطه خودش و مقابله با کمونیسم دست به شیوه جدیدی از مبارزه زد و به عبارتی علاوه بر رویارویی رو در رو در مقابله با کمونیست به شکل دیگری با کمونیست مبارزه کرد و در این زمینه گروههایی را به وجود آوردند که نام مارکسیست، آزادیخواهی، عدالت و تساوی را یدک میکشیدند؛ این گروهها با رفتارهای خشن به عنوان جریانهای ضد سرمایه داری خودشان را معرفی میکردند به علت عملکرد بدی که این گروههای افراطی داشتند مردم زیادی از مارکسیست دوری کردند و در عین حال عملکرد این گروهها بهترین زمینه و مستمسک برای سرمایه داری شد که برای سرکوب این گروهها وارد هر جنایتی بشوند.
وی تصریح کرد: یک نمونه از این برنامه در خود ایران هم اتفاق افتاده است، در سال 1332زمانی که آمریکا و انگلیس و اروپا تصمیم میگیرند که دستاورد نهضت ملی شدن نفت را از بین ببرند، حزب توده منحل شده را ایجاد میکنند و آشوبهای خیابانی ایجاد میکنند و در رسانهها هیاهو به پا کرده و چنین القا میکنند که خطر کمونیسم در ایران جدی است؛ بر این اساس تصور غرب بر این شد که ایران توسط کمونیستها در حال استحاله است؛ اینجاست که امریکا برای کمک به غرب و به عنوان ناجی ملت ایران در مقابل با کمونیسم کودتای 28مرداد را انجام داد ولی اینکه به عنوان مبارزه با کمونیست و مقابله با نفوذ شوروی چه جنایاتی انجام دادند تاریخ مفصلی دارد.
نویسنده کتاب «شناخت و تحلیل پدیدههای سیاسی» افزود: نمونه دیگر اتفاقی است که در سالهای اولیه انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد، زمانی که غرب میبیند که انقلاب در آستانه پیروزی است، اتحادیه کمونیستهای ایران و چند گروه دیگر را به وجود آورد و این گروهها در چند ساله اول انقلاب اسلامی و با شعار سوسیالیسم، آزادی، عدالت جنایات زیادی را انجام دادند و جالب است که مرکزیت برخی از این گروهها محل کار تشکیلات سی آی ای در ایران در سالهای قبل از انقلاب بود، به عبارت دیگر سازمان سی آی ای در جریان انقلاب زمانی که تصمیم میگیرد ایران را ترک کند محل کار خود را در اختیار سازمانهای کمونیستی قرار میدهد که در بهمن سال 1360 این گروه به آمل حملهور میشود و جنایاتی که این گروه انجام داده است در تاریخ ذکر شده و بیان آن زمان زیادی را میطلبد.
منصوری خاطرنشان کرد: غرب برای مقابله با دشمن خود که شوروی بود، یک کمونیسم بدلی را ایجاد میکند و زمانی که در ایران تمامی توطئهها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی به بن بست رسید غرب همین برنامه را پیاده کرد؛ البته با این تفاوت که رمز حمایت از این گروهها در این زمان اسلام بود، یعنی این گروهها به نام اسلام فعالیت میکردند؛ به این ترتیب که گروه طالبان را به اسم گروه اسلامی به وجود آورد که دست به جنایاتی دست زدند که حیرت همگان را بر میانگیخت ولی در غرب طالبان افراطگرا به عنوان نماینده اسلام معرفی شد.
وی گفت: فعالیت گروه طالبان در افغانستان نقش زیادی در موفقیت طرح اسلامهراسی در جهان داشت؛ وقتی لشکرکشی آمریکا به عراق و افغانستان با شکست مواجه شد، نسخه طالبان در منطقه غرب آسیا اجرایی شد، در کشورهای لیبی، سوریه، عراق و لبنان و ....این گروهها آغاز به فعالیت کردند، لذا گروههای تکفیری نه عدهیی مسلمان افراطی، مسلمان آگاه یا مسلمان هدفدار و نه حتی افرادی آزاد هستند بلکه اعضای این گروهها عدهای مزودر هستند که مزدوری آنها یا به دلیل دشمنی با اسلام است یا به علت فقر اقتصادی و فرهنگی است که تن به اعمال غیر انسانی میدهند.
معاون اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرد: اعضای گروههای تکفیری افرادی هستند که از سراسر دنیا جمعآوری شدهاند و افرادی هستند که مبالغ زیادی را دریافت میکنند تا در کشورهای هدف به فعالیت بپردازند و اهداف مورد نظر را پیاده کنند و خیلی از این افراد در کشورهای خود نمیتوانستند یک سوم این درآمد را هم کسب کنند؛ لذا اعضای این گروه مزدوران سیاسی و امنیتی هستند که در خدمت نظام سلطه در حال فعالیت هستند و در طول چهار سال گذشته هم ما شاهد حمایت همه جانبه آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی از افراط گرایان بودیم که ضربات سختی را به مردم منطقه زدند اگر چه نتوانستند به اهداف خود دست پیدا کنند.
وی با اشاره به حمایت کشورهایی همچون ترکیه و عربستان از فعالیت گروههای تکفیری عنوان کرد: تمامی دولتهای بزرگ و متحدان آنها مشترکا از ظهور قدرت اسلام سیاسی نگران هستند و این یک واقعیت است و به طور جدی در این مساله مشترک هستند؛ بنابراین هر کدام نقشی را در مبارزه با اسلام انقلابی و اسلام سیاسی به عهده گرفتند؛ زنگ خطر رواج اسلام سیاسی در منطقه و در کشورهای عربی باعث شد تقسیم کاری بیان این کشورها به وقوع بپیوندد، بخشی از نقش حمایت از این گروهها را اسرائیل، بخشی را ترکیه، بخشی را عربستان و بخشی را هم آمریکا و دیگر کشورها بر عهده گرفتند.
منصوری ادامه داد: ترکیه به عنوان یک عامل و به نیابت از غرب در صحنه حمایت از گروههای تکفیری نقش ایفا میکند به این معنا که میخواهد این پیغام را به غرب بدهد که ما به طور کامل از سیاستهای شما پیروی میکنیم ما را زودتر به اتحادیه اروپا راه بدهید، نکته بعدی این که غرب تصور میکند که ترکیه برای معرفی نظام اسلامی متناسب با اهداف غرب مناست است؛ لذا سعی میکند دولت ترکیه را خیلی موجه، قوی و توانا معرفی میکند؛ آنها میخواهند که ترکیه را به عنوان سخنگوی جهان اسلام معرفی کنند؛ زمانی فکر میکردند عربستان میتواند این نقش را ایفا کند ولی امروز متوجه شدهاند که عربستان این ظرفیت را ندارد چرا که ترکیه هیچ یک از ملاحظات اسلامی را در مقام اجرا ندارد و میتواند به طور کامل کشوری باشد که اسلام نقشی در اداره امور جامعه و مجامع عمومی آن ندارد و در عین حال مردم آن مسلمان هستند، این الگو میتواند الگوی خوبی برای سایر کشورهای جهان باشد که اسلام فردی داشته باشند ولی از اسلام سیاسی پرهیز کنند.
وی در رابطه با مبانی اعتقادی تکفیریها، گفت: هر گروهی برای رفتار خود توجیهاتی خواهد داشت؛ برخی از این توجیهات برای اعضای گروه است، حتی افرادی که دزدی میکنند هیچ گاه نمیگویند که ما کار بدی انجام میدهیم بلکه رفتار خود را توجیه میکنند مثلا میگویند این فرد ثروتمند از ما دزدیده بود و ما بخشی از اموال خودمان را از او پس گرفتیم؛ حتی قاتل هم از قتل خودش دفاع میکند لذا این گروهها هم باید برای اعضای خود توجیهاتی را فراهم کنند.
نویسنده کتاب « هویت سیاسی و نهادهای اجتماعی» اظهار کرد: حکومتهای اسلامی منطقه در مواجه با این گروهها باید چهره اسلام اعتدالی را به جهان معرفی کنند و علمای اسلامی هم باید با فعالیتهای خود مبانی غلط و دروغین این جریانات را نمایان کنند و فاصله آنها از مبانی اسلامی را برای همه مردم جهان روشن کنند. حضور عالمان بزرگ دینی و فعالان سیاسی در به انزوا کشیدن این گروهها، حیاتی است و این دو گروه باید با هم و به شکل هماهنگ وارد جریان مبارزه با افراطیگری شوند؛ افشای ماهیت این جریانات یکی از اولین اقداماتی است که در این زمینه باید انجام شود باید با اسناد، فیلم، عکس و با تحلیل ماهیت و خاستگاه این گروهها مشخص شود، در گام بعدی باید خطر فعالیتهای این جریانات بیان شود یعنی همان طور که مردم از یک ویروس کشنده فرار میکنند باید متوجه شوند که این گروهها برای زندگی و دین آنها چه خطراتی دارد.
وی ادامه داد: سوم این که باید حتی المقدور علمای جهان اسلام به وحدت نسبی بین خودشان برسند تا تفاوتها بستری برای سوء استفاده جریانات افراطی نشود؛ چهارم اینکه باید بسیج در اشکال مختلف در کشورهای جهان اسلام شکل بگیرد و به صورت یک سازمانهای مردمی و انقلابی در مقابل این گروهها بایستند، معمولا این گروهها نمیتوانند در مقابل مردم مقاومت کنند، ولی این گروهها میتوانند به سازمانها دولتی و نهادهای حکومتی نفوذ کنند و آنها را بخرند اما در نیروهای مردمی و انقلابی نمیتوانند از چنین طرحهایی بهره ببرند آنچه که در سوریه جواب داد ظهور جریانی مردمی بود که در کنار ارتش سوریه به مقابله با این گروههای تروریستی و تحمیلی پرداخت.