۰
شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۲
به مناسبت سالگرد 9/11؛

آیا "یازده سپتامبر" جدید اینبار در اروپا تکرار می‌شود؟

آیا "یازده سپتامبر" جدید اینبار در اروپا تکرار می‌شود؟
پنج شنبه 20 شهریور، سالگرد اتفاقی است که بسیاری از آن به عنوان هلوکاست آمریکایی ها نام می برند با این تفاوت که برخلاف هلوکاست که سعی می شود زیاد درباره آن صحبت نشود، آمریکایی ها با انتشار گسترده روایت خود از واقعه، تلاش میکنند مانع از گسترش حقایق درباره این واقعه شوند. واقععه یازده سپتامبر به نماد دروغگویی آمریکا تبدیل شد و بسیاری از محققین مهندسین آمریکایی با ارائه مستنداتی اعلام کردنده اند که این اتفاق ساختگی بوده است.

نکته قابل توجه این است که در آستانه سالگرد حملات یازده سپتامبر شایعات فراوانی درباره وقوع اتفاقات مشابهی در آمریکا و اروپا مطرح میشود که باید دید که در تاریخ 11 سپتامبر 2014 شاهد اتفاقی مشابه به منظور برخوردی دیگر با مسلمانان توسط غرب خواهیم بود.

بعد از گذشت 13 سال از حوادث 11 سپتامبر، برداشت‌های تبلیغاتی دولت آمریکا از این حوادث تمام شده و با رسیدن به هدف خود در حمله به افغانستان و عراق و به طور کلی به راه انداختن "جنگ با تروریسم"، 11 سپتامبر وظیفه خود را انجام داده و به تاریخ پیوسته است. پایان ماجرا نبوده است و روزنامه "یواس‌ای تودی" در تاریخ 4 سپتامبر امسال (13 شهریور) در اقدامی جالب و برای استقبال از سیزدهمین سالگرد حوادث 11 سپتامبر حوادث لیبی را به یک 11 سپتامبر دیگر ارتباط داده است.

حوادث 11 سپتامبراین روزنامه آمریکایی در مقاله‌ای با عنوان "گزارش‌ها از هواپیماهای گمشده لیبی، ترس‌ها از تروریسم 11 سپتامبری را افزایش می‌دهد" می‌نویسد: "11 هواپیمای جت تجاری که از فرودگاه اصلی طرابلس پایتخت لیبی، گم شده است، موجب افزایش نگرانی‌ها درباره احتمال استفاده شبه‌نظامیان از آن‌ها را در حملات تروریستی در سالگرد 11 سپتامبر شده است."

پایگاه اینترنتی "واشنگتن فری بیکن" نیز به نقل از "منابع ناشناس" می‌گوید که "آژانس‌های امنیتی" هشدار داده‌اند که از این جت‌ها ممکن است برای حملاتی مشابه با 11 سپتامبر و در سالگرد این رویدادها استفاده شود. در ادامه همین روند فضاسازی، روزنامه هافینگتن‌پست نیز به نقل از شبکه تلویزیونی الجزیره می‌نویسد: عبدالرحمان مکاوی متخصص مراکشی علوم نظامی می‌گوید "اطلاعات قابل اتکا" وجود دارد که نشان می‌دهد یکی از گروهک‌های درون لیبی "نقشه دارد تا از این هواپیماها برای حملاتی در سالگرد 11 سپتامبر استفاده کند." "جفری پرایس" استاد دانشگاه دولتی "متروپولتن" در ایالت دنور آمریکا می‌گوید: "با توجه به اقدامات امنیتی آمریکا پس از 11 سپتامبر، این جت‌ها بعید است بتوانند وارد آمریکا شوند، اما اهداف نزدیک‌تر از جمله کشورهای اروپایی، این امکانات دفاع هوایی را ندارند و تحت تهدید بیش‌تری هستند."

بنابراین هنوز هم می‌توان از 11 سپتامبر و تبلیغات پیرامون آن استفاده ابزاری کرد، حتی پس از گذشت 13 سال. در آستانه سیزدهمین سالگرد حوادث 11 سپتامبر، نگرشی دوباره به آن‌چه اتفاق افتاد، آن‌چه دولت آمریکا به دنیا مخابره کرد و آن‌چه مقامات این کشور هیچ‌گاه به مردم نگفتند ضرورت دارد.

یکی از بزرگ‌ترین تناقض‌ها شاید در تاریخ بشر این است که دولتی می‌تواند به بهانه یک اقدام تروریستی، و به اسم جنگ با تروریسم بزرگ‌ترین کمپین تروریستی جهان را به راه بیندازد و از این رهگذر میلیاردها میلیارد دلار به جیب بزند و میلیون‌ها نفر و ده‌ها کشورها در سراسر دنیا را فریب بدهد و بر آن‌ها مسلط شود. 11 سپتامبر 13 سال پیش اتفاقی افتاد که صرف‌نظر از ساختگی یا واقعی بودنش آینده دنیا را تغییر داد و متأسفانه این تغییر به سردمداری دولت آمریکا و جورج بوش پسر رئیس‌جمهور وقت این کشور، در جهت مثبت نبود.

رویدادهای 11 سپتامبر را می‌توان از سه بعد بررسی کرد: اولاً اتفاقی است که افتاده و در آن شکی نیست، دوماً روایتی است که دولت آمریکا توسط رسانه‌های قدرتمند خود در سراسر جهان به دنیا مخابره کرده است، و سوماً روایت مستقلی است که منابع مختلف و مستقل از دولت آمریکا تلاش کرده‌اند از این رویدادها مطرح کنند.

آن‌چه اتفاق افتاد


بعد اول ماجرا، بدون در نظر گرفتن روایت‌های مختلف، از این قرار است: صبح روز ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، برابر با ۲۱ شهریور ۱۳۸۰ دو هواپیمای مسافربری با فاصله تقریباً 15 دقیقه به برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک برخورد کردند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری که در ساختمان‌ها حضور داشتند، کشته شدند. هر دو ساختمان، پس از دو ساعت به طور کامل ویران شدند و آسیب‌های زیادی به ساختمان‌های پیرامون نیز وارد شد.

هواپیمای دیگری نیز تقریباً 30 دقیقه پس از هواپیمای دوم به ساختمان پنتاگون، واقع در ارلینگتون در ویرجینیا برخورد کرد. هواپیمای دیگری نیز که به نظر می‌آید هواپیمای چهارم در این ماجرا بوده است، در نزدیکی شهر "شنکسویل" در ایالت پنسیلوانیا، بدون برخورد با ساختمانی سرنگون شد. گفته می‌شود شماری از مسافران و خدمه هواپیمای چهارم پیش از سرنگونی آن، تلاش کرده بودند تا کنترل هواپیما را به دست بگیرند. ظاهراً هواپیماربایان این هواپیما را به سمت واشینگتن هدایت می‌کرده‌اند.

چهار هواپیمایی که بنا به گزارش‌ها در رویدادهای 11 سپتامبر نقش داشتند از این قرار بودند: هواپیمای بوئینگ ۷۶۷ پرواز شماره ۱۱ شرکت "آمریکن ایرلاینز" (برخورد با برج شمالی مرکز تجارت جهانی، ساعت ۸:۴۶:۳۰ صبح)، بوئینگ ۷۶۷ پرواز شماره ۱۷۵ شرکت "یونایتد ایرلاینز" (برخورد با برج جنوبی، ساعت ۹:۰۲:۵۹ صبح)، هواپیمای بوئینگ ۷۵۷ پرواز شماره ۷۷ شرکت "آمریکن ایرلاینز" (برخورد با ساختمان پنتاگون، ساعت ۹:۳۷:۴۶ صبح)، و هواپیمای بوئینگ ۷۵۷ پرواز شماره ۹۳ شرکت "یونایتد ایرلاینز" (سقوط در "شانکسویل" ایالت پنسیلوانیا، ساعت ۱۰:۰۳:۱۱ صبح). هیچ‌کدام از مسافران چهار پرواز زنده نماندند. کشته‌شدگان این حمله‌ها در مجموع ۲۹۹6 نفر گزارش شده است. بیش‌تر کشته‌شدگا،ن مردم عادی و شهروندانی بودند که ملیت آن‌ها از ۹۰ کشور گوناگون جهان بود.

آن‌چه واشنگتن گفت


بعد دوم ماجرا شامل روایت دولت آمریکا از رویدادهای 11 سپتامبر و سپس پاسخ کاخ سفید به این رویدادها می‌شود. از همان ساعات و روزهای اول بعد از فرو ریختن برج‌های تجارت جهانی و تخریب بخشی از ساختمان پنتاگون، پیش از آن‌که هرگونه مدرک یا شواهد ارائه شود، این رویدادها "حملات" 11 سپتامبر یا "حملات تروریستی" 11 سپتامبر توصیف می‌شدند. بدین ترتیب "ارزیابی"های رسمی دولت آمریکا و به عبارت دیگر روایت مدنظر واشنگتن از این ماجرا آغاز شد. "کمیسیون ملی حملات تروریستی علیه آمریکا" که توسط دولت و برای بررسی "حملات تروریستی" به این کشور تشکیل شد، در گزارش خود می‌نویسد: "اوایل صبح 11 سپتامبر سال 2001، 19 هواپیماربا کنترل چهار هواپیمای تجاری (دو بوئینگ 757 و دو بوئینگ 767) را در مسیر کالیفرنیا به دست گرفتند." این کمیسیون که گزارشی مفصل و بسیار خواندنی درباره حوادث 11 سپتامبر نوشته است، در فصل هفتم این گزارش و تحت عنوان "حمله نزدیک می‌شود" آورده است: "هواپیماهای بزرگ با پروازهای طولانی برای ربودن انتخاب شدند چرا که سوخت کافی برای انجام عملیات را داشتند." همین خط خبری در ادامه گزارش کمیسیون 11 سپتامبر و بسیاری دیگر از منابع وابسته به دولت آمریکا نظیر گزارش "دانشگاه جورج واشنگتن" پیگیری می‌شود و ماجرا به "هواپیماربا"هایی نسبت داده می‌شود که طی یک "اقدام سازمان‌دهی شده تروریستی" به آمریکا حمله کرده‌اند و مدتی بعد هویت آن‌ها مشخص می‌شود.

البته هنوز برای آن‌که نتیجه‌گیری درباره این حوادث مطرح شود و پوشش‌های خبری پایان یابد، زود است. واشنگتن‌پست، فاکس‌نیوز، و ده‌ها خبرگزاری دیگر گزارشی تکان‌دهنده منتشر می‌کنند: "داستان پرواز 93" هواپیمایی یونایتد ایرلاینز. نکته‌ای که درباره تقریباً همه گزارش‌های اولیه منتشر شده درباره 11 سپتامبر جلب توجه می‌کند، شیوه روایتی آن‌هاست. سایت دولتی "نشنال پارک سرویس" در مقدمه گزارش خود در این‌باره می‌نویسد: "این چهار حمله هواپیمایی تقریباً 3000 نفر را به قتل رساند، بزرگ‌ترین حمله به خاک آمریکا توسط یک موجودیت خارجی. این، داستان پرواز 93 است."

عنوان بعدی که متن با آن آغاز می‌شود این است: "ماجرا مثل یک روز عادی آغاز شد..." علاوه بر بارها و بارها استفاده از واژه‌های "هواپیماربا" و "تروریست"، سبک روایتی متن کاملاً به یک داستان شباهت دارد. اگر با زبان آمار و ارقام بخواهید به مردم بگویید چنین اتفاقی افتاده است، مردم را مطلع کرده‌اید، اما تأثیر روانی روی آن‌ها نگذاشته‌اید. مردم باید بتوانند خود را درون هواپیما تصور کنند.

در بخشی از این گزارش آمده است: "طی 30 دقیقه، گروه‌های [و نژادهای] مختلف مردم در پرواز 93، نقشه‌ای کشیدند و به آن عمل کردند. صدای ضبط شده از کابین خلبان شامل صدای تقلای این مسافران است: فریاد، جیغ، و صدای شکستن شیشه. برای متوقف کردن این شورش، تروریست‌ها شروع به چرخاندن هواپیما به سمت چپ و راست، و حرکت دماغه آن به طرف بالا و پایین کردند. در آخرین لحظات پیش از سقوط، هواپیما وارونه شده بود. با این حال تروریست‌ها که هنوز کنترل هواپیما را در دست داشتند، تصمیم گرفتند آن را ساقط کنند تا این‌که اجازه بدهند مسافران و خدمه دوباره کنترل هواپیما را به دست بگیرند."

در انتهای گزارش و به عنوان نتیجه‌گیری می‌خوانیم: "به خاطر اقدامات سریع و کارامد مسافران و خدمه، پرواز 93 تنها هواپیمای ربوده شده بود که موفق به رسیدن به هدف موردنظر تروریست‌ها در آن روز نشد. مسافران و خدمه وحدت، شجاعت، و مقاومت در برابر سختی نشان دادند." صرف‌نظر می‌کنیم از این‌که در همین گزارش آمده است: "اطلاعات پروازی به دست آمده از محل سقوط نشان داد که تروریست‌ها سیستم خلبان اتوماتیک هواپیما را به سوی یک مقصد جدید برنامه‌ریزی کرده بودند: واشنگتن. شواهد پیداشده و پاسخ [چه کسی؟] به بازجویی‌ها نشان داد که هدف در نظر گرفته شده تروریست‌ها به احتمال زیاد ساختمان کنگره آمریکا بوده است." و باور می‌کنیم، تروریست‌های القاعده بدون حمایت "دیگران" توانسته‌اند سیستم راهبری هواپیماهای آمریکایی بوئینگ را برای برخورد با یک ساختمان در واشنگتن آمریکا تنظیم کنند، اما از پس خدمه و مسافران هواپیما برنیامده‌اند.

واشنگتن‌پست نیز در گزارشی مشابه از نظر محتوایی، بیش از آن‌که بخواهد درباره آن‌چه اتفاق افتاده توضیح بدهد، از زبان اعضای خانواده قربانیان در پرواز 93، طی مطلبی با عنوان "خانواده‌ها لحظات آخر پرواز 93 را می‌شوند؛ اکثراً می‌گویند صداهای ضبط شده، روحیه آن‌ها را بهتر و شجاعت قربانیان را اثبات کرد" توضیح می‌دهد که چگونه "مردم مقابل تروریست‌ها" مقاومت کرده‌اند، علی‌رغم آن‌که سی‌ان‌ان این صداهای ضبط شده را "مملو از التماس "من نمی‌خواهم بمیرم" از سوی مسافران" توصیف کرده است.

به این شکل بود که روند طبیعی ماجرا معکوس شد، یعنی به جای آن‌که شواهد و مدارکی پیدا شود که نشان دهد ماجرا از چه قرار بوده است، تنها لحظاتی بعد از برخورد اولین هواپیما با برج‌های مرکز تجارت جهانی، رسانه‌های آمریکایی و در رأس آن‌ها سی‌ان‌ان با انواع گزارش‌های تصویری و ویدیویی اخبار این "حملات تروریستی" را پوشش دادند و بعدها مدارکی "افشا" شد که ماهیت تروریستی این حوادث را اثبات می‌کرد.

واکنش دولت جورج بوش به حوادث 11 سپتامبر نیز در نوع خود منحصر به فرد بود. بسیاری از اتفاقاتی که پس از 11 سپتامبر و در واکنش به این رویدادها افتاد، برای اولین بار در آمریکا رخ می‌داد. گزارش کمیسیون 11 سپتامبر، به علاوه گزارش‌های لس‌آنجلس‌تایمز و فاکس‌نیوز، حاکی از آن است که "دیک چنی" معاون وقت رئیس‌جمهور آمریکا ساعت 10:20 صبح 11 سپتامبر و پس از سقوط آخرین هواپیما دستور داد تا هر هواپیمای مسافربری در آسمان آمریکا که تشخیص داده شود ربوده شده است باید مورد هدف قرار بگیرد. واشنگتن‌پست در این‌باره هم "داستانی" خواندنی دارد که تحت عنوان "خلبان زن اف-16 آماده بود تا جان خود را در 11 سپتامبر فدا کند" تعریف می‌کند: "هیتر پنی" خلبان زنی است که وقتی دستور دیک چنی را شنید بدون آن‌که مهمات برای جنگنده خود طلب کند به پرواز درآمد و می‌دانست که اگر لازم باشد باید جنگنده خود را به یک هواپیمای مسافربری ربوده شده بزند و شاید خودش هم موفق نشود در لحظه آخر خود را به بیرون "اجکت" کند.

برای اولین بار در تاریخ آمریکا "نقشه کنترل امنیتی و کمک به ترافیک هوایی و رهیابی هوایی" موسوم به "اسکاتانا" SCATANA به کار گرفته شد و به این ترتیب تمام حریم هوایی آمریکا منطقه پرواز ممنوع شد و تمام پروازهای غیراضطراری و غیرنظامی در آمریکا، کانادا، و چند کشور دیگر به زمین نشست. به این شکل ده‌ها هزار مسافر در سراسر دنیا بلاتکلیف ماندند و چندین و چند کشور وارد یک چالش بین‌المللی شدند. اداره هوانوردی فدرال آمریکا حریم هوایی این کشور را به روی تمام پروازهای بین‌المللی بست و حدود پانصد پرواز به مبدأ بازگشت و یا به کشورهای دیگر هدایت شد. به گزار سازمان حمل‌ونقل کانادا، این کشور 226 عدد از این پروازها را متحمل شد و عملیات "روبان زرد" را برای رسیدگی به این هواپیماها و مسافران سرگردان آن‌ها ترتیب داد.

جورج بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا ساعت 20:30 روز 11 سپتامبر خطاب به مردم این کشور، سخنرانی بسیار تأثیرگذاری ایراد کرد. وی گفت: "امروز، شهروندان ما، شیوه زندگی ما، آزادی ما در یک سری اقدامات تعمدی تروریستی که منجر به قتل مردم شد، مورد حمله قرار گرفت... حملات تروریستی می‌تواند بنیان‌های بزرگ‌ترین ساختمان‌های ما را بلرزاند، اما نمی‌تواند خدشه‌ای به بنیان آمریکا وارد کند. این اقدامات فولاد را تکه‌تکه کرد، اما نمی‌تواند فولاد اراده آمریکایی‌ها را خم کند." بوش در ادامه این نتیجه‌گیری‌های زودهنگام گفت: "آمریکا هدف حمله قرار گرفت، چون ما درخشان‌ترین فانوس آزادی و فرصت در دنیا هستیم. امروز، ملت ما شیطان را دید، بدترین شکل ماهیت بشر را." زمان آن رسیده بود که برای اولین بار و اگر شده حتی در قالب یک اشاره گذرا، به واکنش اصلی دولت آمریکا به حوادث 11 سپتامبر اشاره شود. رئیس‌جمهور این کشور در ادامه سخنرانی خود این کار را خیلی زیرکانه انجام داد: "بلافاصله پس از حمله اول، من برنامه واکنش‌های فوری دولت را به اجرا درآوردم. ارتش ما قدرتمند و آماده است."

از همین‌جا، یعنی چند ساعت پس از برخورد هواپیماها با برج‌های مرکز تجارت جهانی، بود که زمزمه‌های واکنش نظامی به این "حملات تروریستی" آغاز شد. در اقدامی که در تاریخ معاصر آمریکا بی‌نظیر بود و ساختار دولت آمریکا را بازسازی کرد، "لایحه امنیت داخلی تصویب" و "وزارت امنیت داخلی" در دولت تأسیس شد. کنگره نیز لایحه "اتحاد و تقویت آمریکا با تأمین ابزارهای مناسب مورد نیاز برای جلوگیری و ممناعت از تروریسم" موسوم به لایحه میهن‌پرستی (پاتریوت PATRIOT) را با رأی بالا تصویب کرد. این لایحه اساس "جنگ با تروریسم" (بخوانید: جاسوسی گسترده از تمام دنیا و حمله نظامی به کشورهای مختلف) در دولت بوش و دولت‌های بعدی آمریکا شد. آژانس امنیت ملی آمریکا اجازه پیدا کرد تا بدون نیاز به مجوز بر ارتباطات مردم درون آمریکا و در تمام کشورهای دنیا نظارت کند.

محمد عطاچند ساعت پس از حوادث 11 سپتامبر، اف‌بی‌آی نام افراد متهم در این حوادث را منتشر کرد و چند ساعت بعد نیز آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا و آلمان گفتند مکالماتی را شنود کرده‌اند که نشان می‌دهد "اسامه بن لادن" بنیان‌گذار و رهبر القاعده، مسئول این عملیات بوده است. اگرچه بن لادن در ابتدا فقط این حوادث را ستوده بود و دخالت در آن‌ها را تکذیب می‌کرد، اما سال 2004 فیلمی از بن لادن که در شبکه الجزیره پخش شد که طی آن رهبر القاعده خطاب به مردم آمریکا سخنرانی می‌کند و علاوه بر به عهده گرفتن مسئولیت حوادث 11 سپتامبر، می‌گوید: اگر جورج بوش سریع‌تر تصمیم‌گیری و اقدام می‌کرد، تلفات آمریکا تا این حد زیاد نمی‌شد.

همان‌طور که گفته شد، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین واکنش آمریکا به 11 سپتامبر، شروع جنگ با تروریسم و اولین اقدام در این راستا حمله به افغانستان و از قدرت برکنار کردن گروهک طالبان بود که تروریست‌های القاعده را پناه می‌داد. در تاریخ 14 سپتامبر، کنگره "اجازه استفاده از نیروی نظامی علیه تروریست‌ها" را صادر کرد. این قانون که هنوز هم برقرار است به رئیس‌جمهور آمریکا اجازه می‌دهد تا از "نروی ضروری و مناسب"‌علیه افرادی استفاده کند که تشخیص داده شود حوادث 11 سپتامبر را "برنامه‌ریزی کرده، اجازه این حملات را داده، اقدام به آن‌ها کرده و یا به این حملات کمک کرده‌اند" و یا به افراد و گروه‌هایی که دولت آمریکا مشخص کرده است، پناه داده‌اند. کم‌تر از یک ماه بعد از 11 سپتامبر، یعنی در تاریخ 7 اکتبر، جنگ افغانستان آغاز شد.

اگرچه افغانستان و عراق اولین کشورهایی بودند که بر اساس حوادث 11 سپتامبر مورد حمله قرار گرفتند، اما این کمپین‌های نظامی به هیچ عنوان تنها اقداماتی نبود که دولت آمریکا در واکنش به 11 سپتامبر انجام داد. بعد از این حوادث، شورای ناتو اعلام کرد که حمله به آمریکا حمله به تمام کشورهای عضو ناتو تلقی می‌شود. این موضع‌گیری بر اساس ماده 5 منشور ناتو بود که برای اولین بار در تاریخ مورد استفاده قرار می‌گرفت. این ماده طی دوران جنگ سرد برای مقابله با حمله احتمالی اتحاد جماهیر شوروی در نظر گرفته و تصویب شده بود. به این ترتیب، کشورهای دیگر نیز به صحنه "مبارزه با تروریسم" وارد شدند و تاریخ دنیا شاید برای همیشه سمت و سویی جدید پیدا کرد.

در داخل آمریکا نیز واکنش‌هایی به حوادث 11 سپتامبر شکل گرفت. کمیسیون حقوق بشر نیویورک طی گزارشی در سال 2004 اعتراف کرد که پس از 11 سپتامبر، تبعیض نژادی و آزار و اذیت مسلمانان، اعراب، و شهروندانی که نسب جنوب آسیایی داشتند، در این شهر به شدت افزایش پیدا کرده است. این در حالی است که سازمان‌های اسلامی در آمریکا بلافاصله بعد از حوادث 11 سپتامبر، آن‌ها را محکوم کرده و از مسلمانان ساکن آمریکا خواسته بودند تا به هر شکلی که می‌توانند به مردم و به ویژه خانواده‌های قربانیان کمک کنند. با این حال، گزارش‌های فراوانی از حمله به مسلمانان و یا حتی افرادی که شباهت به مسلمانان داشتند در روزهای پس از 11 سپتامبر منتشر می‌شد، از جمله گزارش سی‌ان‌ان درباره یک "سیک" هندی که به خاطر شباهت لباس‌هایش به مسلمانان، به ضرب گلوله "فرانک سیلوا روک" در تاریخ 15 سپتامبر کشته شد.

واکنش‌های بین‌المللی به 11 سپتامبر نیز عمدتاً هم‌سو با روایت رسمی دولت آمریکا از این حوادث بود. بسیاری از کشورها با آمریکایی‌ها ابراز هم‌دردی کردند. روزنامه "لوموند" فرانسه تیتر اول خود را این‌گونه نوشت: "ما همه آمریکایی هستیم." بیش‌تر رهبران کشورهای خاورمیانه از جمله دولت وقت افغانستان این حوادث را محکوم کردند. البته عراق در این بین یک استثنا بود. دولت وقت عراق بلافاصله پس از این حادثه، طی یک بیانیه رسمی اعلام کرد که آمریکا میوه "جنایات خود علیه انسانیت" را چید.

"محمد خاتمی" رئیس‌جمهور وقت ایران در روز 11 سپتامبر بیانیه‌ای در محکومیت این حوادث صادر کرد که در آن آمده بود: "به نام ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران، اقدام تروریستی هواپیماربایی و حمله به مراکز عمومی در شهرهای آمریکا را که شمار زیادی از مردم بی‌دفاع را به کام مرگ کشید، محکوم می‌کنم و تأسف عمیق و هم‌دردی خود را با ملت آمریکا به‌ویژه آسیب‌دیدگان و خانواده قربانیان حادثه اعلام می‌دارم."

آن‌چه واشنگتن نگفت


بعد دیگری از حوادث 11 سپتامبر که در عرصه بین‌المللی کم‌تر به آن پرداخته شده است، روایت مستقلی از ماجراست که هیچ یک از رسانه‌های بزرگ غرب و خبرگزاری‌های تحت سلطه آمریکا به درستی به آن نپرداخته‌اند. این روایت‌های مستقل که توسط این رسانه‌ها "تئوری‌های توطئه" نامیده شده‌اند، حوادث 11 سپتامبر را محکوم می‌کنند، اما نقشی هم برای دولت آمریکا در این حوادث قائل هستند. این روایت‌ها حاکی از آن است که اگر دولت آمریکا این حوادث را برنامه‌ریزی و اجرا هم نکرده باشد، دست‌کم به اجرای این عملیات‌ها کمک کرده و به افراد دخیل در آن‌ها اجازه داده تا عملیات خود را انجام بدهند.

سایت "محققان حامی واقعیت و عدالت درباره 11 سپتامبر" یکی از رایج‌ترین روایت‌های مستقل درباره 11 سپتامبر را توضیح می‌دهد: تخریب کامل برج‌های مرکز تجارت جهانی، به خاطر برخورد هواپیماهای مسافربری با آن‌ها نبوده، بلکه بر اثر مواد منفجره‌ای بوده است که از قبل در این ساختمان‌ها جاگذاری شده و هنگام برخورد هواپیماها چاشنی آن‌ها را نیز فعال کرده‌اند تا تمام ساختمان فرو بریزد. سایت "تحقیق درباره 11 سپتامبر" نیز طی گزارشی در سال 2005 و در جواب مقاله‌ای در مجله "مکانیک عوام‌پسند" توضیح می‌دهد که چگونه دست‌کم 16 مورد درباره حوادث 11 سپتامبر هست که نشان می‌دهد واشنگتن در "عملیات تروریستی علیه ملت آمریکا" دست داشته است. مجله "کانترپانچ" و ده‌ها مجله و سایت خبری دیگر نیز طی مقالات مفصل، و گاهاً با محاسبات ریاضی نشان داده‌اند که چگونه روایت رسمی واشنگتن از حوادث 11 سپتامبر نمی‌تواند واقعیت داشته باشد. در این‌جا مجال توضیح درباره ایرادهای وارده به ادعاهای دولت و رسانه‌های رسمی آمریکایی نیست، اما فقط یکی از مواردی که مورد تردید بسیاری از افرادی است که 11 سپتامبر را توطئه دولت آمریکا می‌دانند در این‌جا مطرح می‌شود: ساختمان شماره 7 در مرکز تجارت جهانی یکی از ساختمان‌های کناری برج‌های دو قلو بود که بدون آن‌که هواپیمایی به آن برخورد کند، به کلی تخریب شد.

در این‌جا پاسخ به یک سؤال دیگر اهمیت زیادی دارد: چرا دولت آمریکا باید حوادث 11 سپتامبر را به وجود بیاورد و یا زمینه آن‌ها را فراهم کند؟ قبل از پاسخ به این سؤال به دو نکته اشاره می‌شود. نکته اول این‌که یکی از روش‌های دولت آمریکا برای تحمیل ایدئولوژی خود به اذهان عمومی دنیا، به کار گرفتن نام‌هایی است که به راحتی روی زبان‌ها می‌افتد. این نام‌ها ممکن است اسامی خاص و متفاوت (دست‌کم از نظر مخاطبین غربی) باشد، مثل "القاعده"، "اسامه بن لادن" و به طور کلی تمام اسامی عربی که برای غربی‌ها کاملاً جذاب و "دهان‌پرکن" هستند. ممکن است این نام‌ها، اسم‌های "بزرگ" باشد، مثل "تروریسم." و یا ممکن است اسمی باشد که به یک‌باره آن را بزرگ کنند، مثل "9/11" یا همان "11 سپتامبر." این نام‌ها باعث می‌شود، تعداد بی‌شماری از مردم به یک‌باره درباره یک موضوع خاص حساس شوند و این‌جاست که هر کس رسانه‌های دنیا را کنترل کند، می‌تواند جو جامعه جهانی را نیز مطابق آن‌چه می‌خواهد، تغییر بدهد.

نکته دوم یکی دیگر از روش‌های پروپاگاندای کاخ سفید است، شگردی که آدلف هیتلر در کتاب "نبرد من" به آن نام "دروغ بزرگ" را داده است. هیتلر می‌گوید: مردم به این دلیل دروغ‌های بزرگ را باور می‌کنند که مردم حتی تصور هم نمی‌کنند که "کسی آن‌قدر گستاخ باشد که چنین بی‌شرمانه حقیقت را تحریف کند." 11 سپتامبر هم یکی از این دروغ‌های فوق‌العاده بزرگ است. اتفاقاتی که در این روز افتاد را در نظر بگیرید: حمله چهار هواپیمای ربوده شده به دست تروریست‌ها به کشوری در دنیا که بیش‌ترین تمهیدات امنیتی را دارد، کشته شدن تقریباً 3000 نفر طی چند دقیقه، اعلام وضعیت پرواز ممنوع بر فراز آمریکا، و... بروز بحرانی به این عظمت در کشوری مثل آمریکا و سپس پوشش خبری جهت‌دار از این حوادث، تقریباً تمام مردم دنیا را متقاعد می‌کند که 19 تروریست توانسته‌اند در یک روز از همه موانع امنیتی در آمریکا عبور کنند و دست به اقدامی بزنند که تاریخ آمریکا و تاریخ دنیا را متحول کرد.

اما پاسخ سؤالی که مطرح شد: برای دادن پاسخی بسیار ساده به سؤال مذکور کافی است بدانید که سایت آماری "گالاپ" آمار جالبی را درباره محبوبیت جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا منتشر کرده است که جای تفکر زیادی دارد. جورج بوش پسر که محبوبیتش طی دوره ریاست‌جمهوری 3 بار به کف خود یعنی 25 درصد بین مردم آمریکا رسید، پس از حوادث 11 سپتامبر 90 درصد در بین مردم آمریکا محبوبیت داشت. این آمار سقف محبوبیت وی بود و بلافاصله بعد از این حوادث نیز بار دیگر محبوبیت رئیس‌جمهور وقت آمریکا کاهش یافت، به طوری که این آمار در ماه‌های آخر ریاست‌جمهوری برای بار سوم به 25 درصد رسید. این تنها یکی از فواید "حملات تروریستی 11 سپتامبر" برای دولت آمریکا بود.

فواید دیگر این رویداد را می‌توان با کمی تحقیق و یا تفکر، درک کرد. دولت آمریکا بیش‌ترین هزینه را در بین کشورهای جهان صرف ارتش و نیروهای نظامی خود می‌کند و از همین راه درآمدهای کلانی نیز دارد. بنابراین ساختار دولت آمریکا را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد: کاخ سفید از جنگ، نان می‌خورد. شاید هیچ بهانه و انگیزه دیگری نمی‌توانست به اندازه "حمله‌ای" به این بزرگی در خاک آمریکا و علیه ملت آمریکا، به راه انداختن جنگ علیه افغانستان و عراق و عملیات‌های نظامی بعدی آمریکا در کشورهای دیگر را توجیه کند. باید اعتراف کرد که دولت آمریکا تا چندین سال هم در این زمینه موفق بود و توانست مقامات کشورهای مختلف و حتی عده زیادی از مردم خود آمریکا را نیز فریب بدهد.

این در حالی است با گذشت چند سال از حوادث 11 سپتامبر، بسیاری از مردم در سراسر دنیا معتقدند القاعده مسئول این حوادث نبوده است. ده‌ها نظرسنجی و همه‌پرسی در این‌باره در سراسر دنیا برگزار شده است که اغلب نشان می‌دهد مردم دنیا به واقعیت‌ها درباره 11 سپتامبر واقف شده‌اند. سایت "افکار عمومی دنیا" طی یک همه‌پرسی در سال 2008 به این نتیجه رسید که 46 درصد از مردم در جامعه آماری 17 کشوری این سازمان معتقدند که القاعده مسئول حوادث 11 سپتامبر بوده و بقیه معتقدند دولت آمریکا، اسرائیل و یا کشورهای دیگر این اقدامات را برنامه‌ریزی کرده‌اند، از جمله 15 درصد از مردم واشنگتن را پشت صحنه 11 سپتامبر می‌دانند. یک همه‌پرسی دیگر نیز در سال ۲۰۰۶ توسط سازمان خبری "اسکریپس هاوارد" و "دانشگاه اوهایو" نشان داد که "بیش از یک‌سوم جامعه آمریکا معتقدند که مقامات رسمی دولت فدرال احتمالاً به تروریست‌های کمک کرده‌اند یا این‌که برای متوقف‌کردن‌شان به اقدامی دست نزده‌اند تا این‌که آمریکا بتواند برای جنگ در خاورمیانه بهانه داشته باشد."

"محمود احمدی‌نژاد" رئیس‌جمهور ایران نیز بارها در سخنرانی‌های خود رخدادهای ۱۱ سپتامبر را "یک دروغ بزرگ" نامید. وی در دهمین سالگرد این "حملات تروریستی" گفت: ۱۱ سپتامبر در اصل یک بازی طراحی شده برای تحت تاثیر قرار دادن عواطف جامعه بشری و پیدا کردن بهانه برای حمله به مناطق اسلامی و اشغال عراق و افغانستان بود و باعث شد دست‌کم یک میلیون انسان بی‌گناه کشته شوند.
کد مطلب : ۴۰۹۴۶۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما