۱
چهارشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۴۸

تحول تروريسم درگذر زمان

تحول تروريسم درگذر زمان
با پايان قرن بيستم به نظر مي‌رسد كه ديگر كسي از تهديد تروريست‌ها در امان نباشد. در طول اين قرن، حملات تروريستي بارها عليه مقامات كشورهاي مختلف صورت گرفت و در نتيجه، تروريسم به مهمترين مشغله ذهني سياستمداران، پليس، روزنامه‌نگاران و نويسندگان تبديل شد. تاكنون تروريسم به صورت خشونت يا تهديد براي كاشتن بذر وحشت و ترس در جامعه و تضعيف يا حتي سرنگوني حكام و ايجاد تغييرات سياسي انجام گرفته و در طول تاريخ طولاني خود به صورت‌هاي مختلفي ظاهر شده و امروزه نيز از نظر كمي افزايش يافته است. البته برخي مواقع نيز مي‌تواند به صورت جنگ چريكي (بر خلاف چريك‌ها، تروريست‌ها به دنبال تصرف اراضي نيستند) درآيد و حتي جايگزين جنگ شود.


از سال ۱۹۰۰ به بعد، انگيزه‌ها، استراتژي‌ها و سلاح‌هاي در دسترس تروريست ها تحول يافته‌اند. آنارشيستها و گروه هاي تروريستي چپ‌گرا همواره در قالب ارتشهاي سرخ در كشورهايي چون آلمان، ايتاليا و ژاپن ظاهر شده‌اند. اما اين تجربه تنها به چپ‌گراها منحصر نيست و گروه‌هاي راست‌گرا را نيز شامل مي‌شود. با اين حال، امروزه بسياري از تروريست‌هاي داخلي يا بين‌المللي، نه چپ‌گرا و نه راست‌گرا هستند، بلكه در اصل گرايش‌هاي قومي جدايي‌طلبانه دارند. قدرت تروريست‌هاي قوم‌گرا از آرمان‌گرايان تروريست بيشتر است چراكه آنها حمايت عمومي بيشتري را جلب مي‌كنند.

تغيير استراتژي مبارزان تروريست بزرگترين تحول تروريسم در دهه‌هاي اخير است. بسياري از گروه‌هاي تروريست در كشورهايي چون ايرلند (ارتش جمهوري خواه)، تركيه (حزب كارگران كُرد و پ.ك.ك) و اسپانيا (سازمان آزاديبخش باسك) كه در قرن بيستم سر برآوردند، جناح‌هاي سياسي و تروريستي داشته‌اند. تاريخ نشان مي‌دهد كه تأثير سياسي تروريسم اندك بوده و آثار آن برخلاف سياست از پيش تعيين شده است. البته تروريسم سالهاي اخير نيز از اين قاعده مستثني نيست. براي نمونه، قتل راجيوگاندي در سال ۱۹۹۱ در هند مانع از قدرت رسيدن حزب كنگره در اين كشور نشد. در مقابل اقدامات تروريستي گروه‌ها، مخالفان نيز بر شدت عمل خود مي‌افزايند. هر چند در برخي كشورها (مانند سريلانكا) دليل اعمال تروريستي مسائل اقتصادي است، در برخي ديگر (مانند اسپانيا) اين طور نيست. برخي معتقدند كه با روي كار آمدن تروريست‌ها، تأثير آنها بيشتر مي‌شود. هر چند حتي، در اين موارد نيز، تروريست‌ها نخست با خشونت رفتار كرده‌اند، بعدها خود را با فرايند سياسي وفق داده‌اند.

اقدامات تروريستي؛ مخل امنيت جوامع

از جمله اقدامات سوئي كه امنيت جوامع را با مخاطره روبرو مي‌كند، اقدامات تروريستي است كه هنوز جامعه بين‌المللي در از ميان برداشتن آن توفيق چنداني نيافته است. موفق‌نبودن جامعه بين‌المللي علل بسياري دارد كه يكي از آنها - صرف‌نظر از نبود تعريفي مناسب‏، جامع و مانع از اين پديده - تغيير ساختار تروريسم در طي دوران بوده است. از اين رو تروريسم، به‌عنوان پديدة سياسي هميشه موجود، گرچه از تداوم برخوردار بود‏ه، پس از فروپاشي نظام دوقطبي به چهر‌ه‌اي دوپهلو تبديل شده است. از يك ‌طرف گروه‌هاي افراطي با دست ‌يازيدن به اين حربه قصد دارند به اهداف و مقاصد خود نائل آيند‏، از طرف ديگر برخي قدرت‌ها، خصوصاً ايالات متحده امريكا، با مستمسك قراردادن تروريسم قصد دارند با قطعنامه‌هاي مبهم شوراي امنيت به اقدامات يك‌جانبه خود مشروعيت بخشند تا در امور داخلي ساير كشورها مداخله كنند و از اين طريق منافع سيري‌ناپذير خود را در جهان و منطقه خاورميانه تامين نمايند. تروريسم از جمله پديده‌هايي است كه چه در تاريخ و چه در كتاب‌ها و مقالات امروزي دوراني متمادي دارد، ولي آنچه در ميان انبوه اطلاعات به‌ دست‌آمده از تروريسم ناپيداست، تاريخچه تكوين و دگرديسي اين پديده مي‌باشد.


پيشينه تحول تروريسم در تاريخ

در طول تاريخ مي‌توان مصاديقي را از تروريسم يافت كه حكايتگر تحول آن است و اين قلم بطور اختصار به آن اشاراتي خواهد داشت: در سال (۷۳-۶۶م) تروريسم سيكاري رخ داد كه در آن سيكاري‌ها، يك فرقه بسيار سازمان يافته مذهبي، مركب از مردان مراتب پايين اجتماع يهوديان فلسطين باستان بودند که در مبارزه متعصبان مخالف سلطه روميان در فلسطين فعال بودند و سلاح آنها خنجر يا دشنه‌اي كوتاه بنام سيكا بود. تروريسم دوران نورا با تروريسم سيستماتيك نيمه دوم قرن ۱۹ اروپا معرفي مي‌كنند كه موارد آن متعدد است. تروريسم جنبش روسي نارودنا ياوليا، به مفهوم اراده مردم هم نوعي ترور است كه اعضاي آن برخلاف ديگر انواع انقلابيون، پردازنده و هوادار نوعي فلسفه ترور شخصي بودند. تروريسم ايرلندي، توسط جمهوريخواهان ايرلند شكل گرفت با فعاليت‌هايي چون ديناميت‌كاري و كشتار و پارك فونيكس؛ در اروپاي شرقي نيز اين واژه در ۱۸۹۰ براي مثلا: تروريسم ارمني‌ها بر ضد سركوب‌گري‌هاي ترك بكار رفت كه با فاجعه قتل‌عام ارمنيان در جنگ جهاني اول تمام شد و قتل رهبران نظامي ترك و سفراي تركيه در اتريش و فرانسه منسوب به آنهاست و همچنان فعاليت اين گروه ادامه دارد. تروريسم آنارشيست‌ها در۱۸۹۰ با عنوان تبليغ عملي بود كه به نظرشان بهترين راه محقق ساختن تغييرات سياسي اجتماعي انقلابي، قتل كساني است كه در مناصب قدرتند.

دهه۱۸۸۰ و سده بيست عصر سوءقصد به جان دولت مردان اروپا و آمريكا بود، از جمله گارفيلد، مك كنيلي در آمريكا و تلاش براي كشتن بيسمارك و ويلهلم اول در آلمان و قتل كارنور در فرانسه و آنتونيوكانوواس نخست وزير اسپانيا و اليزابت امپراتريس و امبرتو پادشاه ايتاليا. تروريسم كارگري در ايالات متحده و تروريسم در شبه‌جزيره ايبري كه در آن آنارشيسم تروريستي موجب مبارزات مرگ‌بار و سوءقصدهايي شدند، از نمونه‌هاي ديگر تروريسم در تاريخند. تروريسم راست‌گرا بعد از جنگ جهاني اول، مفهوم پيدا كرد و تا آن زمان اين ويژگي را متعلق به گروه‌هاي چپ مي‌دانستند از جمله اينها كروآت‌ها بودند كه به ترور همزمان پادشاه يوگسلاوي و نخست‌وزير فرانسه در زمان ديدارشان اقدام كردند.

تروريسم پست‌مدرن

بررسي آنچه در اين بخش تروريسم پست‌مدرن ناميده شده است، نيازمند به شناخت بيشتر تئوري‌هاي پست‌مدرنيستي دارد. پست‌مدرنيته جرياني است که در واقع، برآمده از دل مدرنيته و تلاشي است براي يافتن پاسخ‌هايي درحل معضلات مدرنيته و خروج از بن بست مدرنيسم؛ نمادي است برآمده از دل بحران‌هاي متعددي که مدرنيته در فرايند تکامل و تحول خود با آنها رو به‌رو بوده است و ظهور انديشه‌هاي پست‌مدرنيستي، نتيجه سرخوردگي جامعه روشنفکري اروپا از دستاوردهاي مدرنيته در غرب بود.

پست‌مدرنيست‌ها با انتساب پديده‌هايي چون قهر، خشونت، تروريسم و... به روشنفکري و رنسانس، تمامي دستاوردهاي مثبت انساني و اجتماعي آنها را زير سؤال برده و انکار کرده و به دنبال آن، به محکوم کردن و نفي روشنگري و رنسانس برخاستند، به گونه‌اي که «ژان ـ فرانسواليوتار» در کتاب معروف خود «وضعيت پست‌مدرن» گزارشي درباره دانش مي‌نويسد: مدرنيته با جايگزين کردن روايت‌هاي غيرديني‌تر و دنياگرانه‌تر، ولي روايت‌هايي نه چندان جهاني و کلي به جاي روايت‌هاي الهي يا تقديري درباره سرنوشت انسان، پا به عرصه وجود نهاد. تروريست‌هاي پست‌مدرن، کمتر از گذشتگان خود در دهه‌هاي ۶۰ و۷۰ ايدئولوژيک هستند و در عين حال بيشتر از آنها به اعتراضات مذهبي و قومي متوسل مي‌شوند. به نظر مي‌‌رسد که تروريسم پست‌مدرن هيچ محدوديتي را چه در داخل و چه در خارج، بر نمي‌تابد. اين نوع از تروريسم بين‌المللي بوده و به عبارتي به طور واقعي جهاني به شمار مي‌رود؛ شهروندان عادي را بيشتر از نظاميان مورد هدف قرار مي‌دهد؛ هميشه در حال جابجايي است و از اين جهت مثل زنبوران عسل در کندو عمل مي‌کند؛ از تکنولوژي‌هاي جهاني ارتباطات و اطلاعات استفاده مي‌کند؛ سلول‌هايش که نقش شبکه‌هاي اطلاعاتي را دارند، آن را قادر مي‌سازند تا هميشه خود را بازيابي کرده و به قيد و بندهاي رسمي شناخته شده مقيد نباشد؛ از اهميت رسانه‌هاي همگاني براي تحت تأثير قرار دادن افکار عمومي آگاه بوده و بر استفاده از آنها تأکيد مي‌کند؛ از نظر نظامي از آخرين پيشرفت‌هاي موجود در زمينه تعلميات نظامي بهره‌مند است؛ درباره منابع مالي همانند کارتل‌هاي قاچاق دارو عمل مي‌کند و علاوه بر همه اينها، اطلاعات کافي از سلاح‌هاي بيولوژيکي نيز در اختيار اين نوع ازتروريسم قرار دارد که هر زمان بخواهد، مي‌تواند از آن استفاده کند.

تروريسم پست‌مدرن هم در کشورهاي پيشرفته پديد مي‌آيد وهم در کشورهاي درحال توسعه (طراحان و مجريان اصلي حملات ۱۱ سپتامبر بيشتر شهروندان کشورهاي آلمان، مصروعربستان سعودي بودند).به هر ترتيب، شايد ريشه گسترش تروريسم قديم و جديد را بتوان در بي‌عدالتي‌هاي سياسي، اقتصادي واجتماعي موجود در جهان، نژادپرستي، نابرابري در رشد و توسعه ميان کشورهاي شمال و جنوب، نقض گسترده حقوق بشر، گرسنگي و فقر يافت و به طورکل، شکست سرمايه‌داري جهاني و ظهور تروريسم جهاني در ارتباطي تنگاتنگ با يکديگرند.

اسد الله افشار
کد مطلب : ۳۷۲۹۷۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما