۰
سه شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۷:۳۶

ارض موعود! پروژۀ سرّی صهیونیسم و مرزهای اسرائیل بزرگ

ارض موعود! پروژۀ سرّی صهیونیسم و مرزهای اسرائیل بزرگ
مرزهایی که برای ارض موعود در تورات مشخّص گردیده است و اینکه این مرزها کدام سرزمین‌ها و کشور‌های عصر حاضر را در بر می‌گیرد، بسیار قابل تأمّل و حائز اهمّیت است. در این باره نقشه‌ای که بیش از همه مورد قبول واقع گریده و وسعت سرزمینی آن را مشخّص می‌سازد، توسط اسرائیل شاهاک در کتاب «تاریخ و دین یهود و سنگینی سه هزار ساله» چنین توضیح داده می‌شود:

ارض موعود بر روی گسترۀ هفت کشور واقع شده در حدّ فاصل نیل تا فرات، از دشت‌های «تورس»1 تا کرانه‌های حوزۀ رود «مراد» (عجزمندی) واقع در شمال شرقی «ترکیه» و در جنوب از خطّ «عقبه» تا «بصره» ترسیم شده است. چشم پوشی از آن به هیچ وجه ممکن نیست. این یک پیمان است و تا تحقّق آن(تلاش‌ها) ادامه خواهد یافت.

تئودور هرتزل


تغییر ماهیّت، خواستۀ صهیونیسم سیاسی که عموماً در صدد ایجاد دولت کشوری برای یهودیان (عموماً اشکنازی) آن هم در هر جای دنیا بود، با خواستۀ صهیونیسم کابالایی که خواستار استقرار در سرزمین فلسطین و بر پایی دولت بزرگ اسرائیل یا همان ارض موعود است!، دو خواستۀ متفاوت برای دو جریان یهودی اشکنازی و سفاردی کابالائیست بوده و هست.

به رغم نظر بعضی از منابع دربارۀ منشأ و مقطع تاریخی سر بر آوردن ایدئولوژی صهیونیسم در قرن نوزدهم میلادی این آرمان ریشه در باورهای قومیّت‌گرایانۀ کابالائیست‌های یهودی داشته و دارای عمری بسیار طولانی‌تر است؛ به‌طوری که بر اساس شواهد و مدارک تاریخی، باور قومی آرزوی بازگشت به سرزمین موعود نه به قرن نوزدهم میلادی که اوّلین بار در «مراسلات خزری» در اواسط قرن دهم میلادی، بین حسدای ابن شپروط1 صدر اعظم یهودی خلیفه عبدالرّحمان سوم در «قرطبه» و یوسف شاه خزران در منطقۀ «قفقاز» و کرانه‌های غربی دریای «مازندران» عنوان گردیده است. 2

او در یکی از این مراسلات، آرزوی خود را چنین بازگو می‌کند:

به من اطّلاع دهید، آیا شما خبری از (تاریخ احتمالی) معجزۀ آخر (ظهور مسیح) دارید، که ما سرگردان از کشوری به کشوری دیگر، انتظار او را می‌کشیم و متفرّق و تحقیر شده، مجبوریم به آنهایی گوش بدهیم که می‌گویند: هر ملّتی سرزمین خودش را دارد و تنها شما هستید که حتّی سایۀ یک کشور را هم در این دنیا ندارید... 3

پس از آن نیز بار دیگر در قرن دوازدهم میلادی در میان خزران، جنبشی ایمانی به ظهور مسیح(ع) و تلاشی برای ایجاد یک جهاد یهودی، با هدف تصرّف مسلّحانۀ «فلسطین» به راه افتاد. محرّک این جنبش یک یهودی خزری به نام سلیمان بن دوجی4 یا روحی5 یا روی6 بود که پسرش مناحیم و یک دبیر فلسطینی در این زمینه به او کمک می‌کردند. آنان به تمامی یهودیان دور و نزدیک نامه نوشتند و گفتند:

زمان آن رسیده است که خداوند ملّت خودش، اسرائیل را از همۀ سرزمین‌ها در شهر مقدّس اورشلیم جمع کند. سلیمان بن دوجی همان الیزه 7 است و پسرش همان مسیح. 8

این ندا بیشتر متوجّه جوامع یهودی خاورمیانه بود و به نظر می‌رسید که با موفّقیت چندانی نیز روبه‌رو نگردید؛ امّا قسمت بعدی این حرکت بیست سال بعد و زمانی که مناخیم خود را داوود الروی خواند و لقب مسیح گرفت، اتّفاق افتاد. با اینکه جنبش از خزران شروع شد ولی به زودی به کردستان انتقال یافت و در آنجا داوود نیروی قابل ملاحظه‌ای، احتمالاً از یهودیان محل که توسط خزرها تقویت شده بودند، گرد آورد و موفّق شد تا دژ مهمّ نظامی «امادی» واقع در شمال شرقی «موصل» را به تصرّف خویش در آورد؛ امّا با قتل او توسط پدرخوانده‌اش این جنبش ناتمام ماند.

امّا عملیاتی شدن آرزوی بازگشت به سرزمین موعود به سال‌های آغازین قرن شانزدهم میلادی باز می‌گردد. سال‌هایی که قوم‌گرایان یهود به دلیل ترس از اضمحلال قومی به تدوین و آماده سازی طرحی اقدام نمودند که بعد‌ها به طرح مسیح موسوم گردید و مبنای تلاش‌های بسیار گسترده‌ای قرار گرفت. این طرح توسط یهودیان کابالائیست «اسپانیا» (سفارد) که در تمامی ارکان شاه نشین‌های اروپایی از جمله اسپانیا رسوخ نموده و مقامات مهمّی را در اختیار داشتند، آماده گردید. اوّلین مرحلۀ آن با به راه انداختن انگیزسیون علیه یهودیان اسپانیا توسط یهودیان کابالائیست آغاز گردید. نقطۀ پایان آن نیز بازگشت به فلسطین و برپایی دولت یهود با هدف ساخت مجدّد «معبد سلیمان» و بازگشت مسیح و تشکیل دولت جهانی یهود تعیین شده بود!9

به این ترتیب ملاحظه می‌گردد که عمر دو ایدئولوژی سیاسی و ایمانی بازگشت به «ارض موعود» تحت عنوان صهیونیسم سیاسی ( اشکنازی) و صهیونیسم کابالائی (با منشأیی سفاردی) به قرن‌ها پیش باز می‌گردد.

ایدئولوژی صهیونیسم سیاسی‌ای که توسط هرتزل عنوان گردید، در ابتدا مانیفست جنبشی بود با هدفی محدود و تلاشی برای برپایی دولت کشوری به عنوان وطن یهودیان (عموماً اشکنازی) آن هم در هرکجای دنیا که باشد! امّا این خواسته به ناگاه به ایدۀ بازگشت به فلسطین تغییر یافت؛ موضوعی که هیچگاه و توسط هیچ منبعی اعمّ از یهودی و غیر یهودی دربارۀ آن توضیحی داده نشد! امّا می‌توان گفت که علّت تغییر آرمان هرتزل از کشوری یهودی در هرکجای دنیا به سرزمین فلسطین و نه جای دیگر با هدایت و فشار کابالائیست‌ها انجام پذیرفته بود. این اختلاف آرمانی هرچند که برای سالیانی علنی نگردید؛ امّا بعد‌ها به خطّ گسل دو جریان یهودی اشکنازی و سفاردی کابالائیست تبدیل شد، امری که در حال حاضر نیز در جامعۀ امروز اسرائیل به عنوان عامل رویاریی ـ نه چندان پنهان ـ سفاردی‌ها و اشکنازی سر برداشته است.

بازگشت به ارض موعود


خاخام جوزف گدآلیاه خاوسنر در کنگرۀ یهودیان آمریکا / ماه می‌سال 1948 م. می‌گوید:

من معتقدم که مردم (یهودی) باید برای مهاجرت به فلسطین تحت فشار قرار گیرند. این یک برنامۀ جدید نیست. این رویه قبلاً و در گذشتۀ نزدیکی نیز اعمال گردیده بود. باید یهودیان دنیا برای عزیمت و استقرار در فلسطین قانع گردند. برای عملی ساختن این طرح باید به جای تغییر سیاست جامعۀ یهودی و آسوده خاطرسازی یهودیان بدون سرزمین، آنها را در سرزمین‌های محلّ اقامت آنان تا حدّ ممکن دچار سختی و مشقّت نمود. در فرایند این امر، سازمانی چون هاگانا که یهودیان را دچار نگرانی کند، می‌تواند به وجود آید. باید رفاه و راحتی به وجود آمده (برای یهودیان) کاهش یابد. در مورد اینکه یهودیان خارج از اسرائیل چه باید بکنند، نباید از آنها سؤال شود، چیزی که باید به آنها گفته شود این است که آنها مردمی بیمار هستند.10

یکی از جان‌فرساترین مراحل طرح مسیح، عملیاتی نمودن پروژۀ بازگشت (یهودیان) به سرزمین‌های مقدّس بود. ما شاهد عملی شدن این پروژه با حمایت مسیحیان صهیونیست و بازی باکارت‌هایی همچون نازی‌ها بودیم. موفّقیت حاصل از پروژۀ بازگشت (یهودیان) به سرزمین‌های مقدّس را باید تشکیل دولت اسرائیلی تلقّی نمود. همانند پیش‌گویی هرتزل در سال 1896 م. دربارۀ اینکه طیّ پنجاه سال (آتی) دولت یهودی تشکیل خواهد شد.

تشکیل دولت اسرائیل در چارچوب طرح مسیح، پیشرفت بزرگی محسوب می‌شد. کابالائیست‌ها عنوان طرّاحان اصلی «طرح مسیح»، تشکیل دولت یهود را به عنوان نشانه‌ای بزرگ در جهت تحقّق طرح، تبلیغ نموده و تشکیل این دولت کوچک را به مثابه «آغاز روند آمدن مسیح» پذیرا شده بودند. هایریش کالیشیر11 یکی از نظریّه‌پردازان بازگشت یهودیان به اسرائیل اعلام داشته بود که استقرار تعداد زیادی از یهودیان در سرزمین‌های مقدّس (اشغالی) شرط آمدن مسیح است. به زعم کالیشیر متعاقب این امر استیلای یهودیان بر قدس و ساخت مجدّد معبد سلیمان امری لازم بوده و پس از به اجرا در آوردن این مأموریت است که مسیح بر زمین فرود خواهد آمد.

بن گوریون نیز به عنوان اوّلین رئیس جمهور از لحظه‌ای که قدرت را در دست گرفت، هر شیوه‌ای را برای افزایش کوچ یهودیان به سرزمین‌های اشغالی آزمود. وی به هنگام دیدار یک گروه از مسیحیان صهونیست آمریکایی از اسرائیل در روز 31 آگوست سال 1949 م. طیّ سخنرانی‌ای چنین گفت:

به رغم محقّق شدن رؤیای تشکیل دولت یهودیان، هنوز در اوّل راهیم. بخش بزرگی از ملّت یهود هنوز در خارج از اسرائیل هستند. در حال حاضر در اسرائیل فقط 900 هزار یهودی وجود دارد. در آینده باید کلّیۀ یهودیان دنیا در اسرائیل استقرار یابند. ما پدران و مادران را برای آوردن فرزندانشان به اینجا (سرزمین اشغالی) فرا می‌خوانیم، اگر آنها نیز در این باره یاری نکنند، ما خود جوان‌ها را به اسرائیل خواهیم آورد؛ امّا امیدواریم که نیازی به این کار نباشد.13

در حقیقت طرح بن گوریون طرح باز گردانیدن یهودیان به سرزمین‌های اشغالی از طریق اعمال زور بود. این شیوه در فرایند همکاری نازی‌ها و صهیونیست‌ها به اجرا در آمد. متعاقب این شیوه اقدام موفّق، تعداد قابل توجّهی یهودی به فلسطین اشغالی منتقل گردید.

بدین ترتیب دولت اسرائیل از تاریخ تأسیس خود به عنوان بخش مهمّی از فرایند آمدن مسیح تلقّی گردید. تشکیل این دولت، یکی از دست‌آورد‌های تلاش‌های صد‌ها سالۀ کابالائیست‌ها بود؛ چرا که دست یازی «طرح مسیح» به هدف نهایی خود، یعنی آمدن مسیح و ایجاد دولتی جهانی تحت سیطرۀ یهود به پایتختی قدس به واسطۀ این دولت محقّق می‌گردد. به عقیدۀ کابلائیست‌ها، اسرائیل به منزلۀ هستۀ مرکزی امپراتوری بزرگی به حساب می‌آید که توسط مسیح بنیان گذاشته خواهد شد. به همین دلیل نیز هدف اصلی دولت اسرائیل از اوّلین روز برپایی خود تاکنون، محقّق ساختن طرح مسیح بوده است. دولت یهودی همچنین محقّق ساختن باقی ماندۀ پیش‌گویی‌های مربوط به طرح مسیح را به عنوان هدف بنیادی خود پذیرفت.

مرزهای سرزمین موعود


خداوند به موسی فرمود که به قوم اسرائیل این چنین دستور بدهد: «هنگامی که به سرزمین کنعان، که من آن را به شما می‌دهم، داخل شدید، مرزهای شما از این قرار خواهد بود:

قسمت جنوبی آن از بیابان صین در امتداد مرز اَدوم خواهد بود. مرز جنوبی آن از دریای مُرده در شرق شروع شده، به طرف جنوب از گردنۀ عقرب‌ها، به سوی بیابان صین ادامه می‌یابد. دورترین نقطۀ مرز جنوبی، قادش برنیع می‌باشد. از آنجا به طرف حصرادار و عصمون و از آنجا تا وادی‌ای در مرز مصر پیش رفته، به دریای مدیترانه ختم می‌شود.

مرز غربی شما، سواحل دریای مدیترانه می‌باشد.

قسمت شمالی از دریای مدیترانه شروع شده، به طرف مشرق تا کوه هور می‌رسد و از آنجا تا گذرگاه حمات ادامه یافته و از صدد و زفرون عبور کرده، انتهای آن حصر عینان است.

مرز شرقی شما، از حصر عینان شروع شده تا شفام می‌رسد.

بعد به طرف جنوب به ربله، در سمت شرقی عین ادامه می‌یابد. از آنجا ادامه یافته، به طرف جنوب و بعد به جانب غرب ادامه داشته تا دورترین نقطۀ جنوبی دریاچۀ جلیل می‌رسد.

سپس در امتداد رود اردن، به دریای مرده ختم می‌شود. این مرزهای چهارگانه شماست.»14

از قلمرو توراتی واگذار شده به قوم اسرائیل، در تورات و کتب مختلف مندرج در آن مثل «سفرخروج»، «تکوین»، «تثنیه»، «اعداد»، کتاب‌های «یوشع»، «اشعیا»، «لاویان»، «ارمیا» و «حزقیال»، تحت عناوینی چون «دیارکنعان»، «دیار غربت»، «سرزمین شیر وعسل» و «سرزمین بزرگ و خوب» نام برده شده است. با این حال در عهد «عتیق» عبارت «ارض موعود» از همه شناخته شده‌تر است.

مرزهایی که برای ارض موعود در تورات مشخّص گردیده است و اینکه این مرزها کدام سرزمین‌ها و کشور‌های عصر حاضر را در بر می‌گیرد، بسیار قابل تأمّل و حائز اهمّیت است. در این باره نقشه‌ای که بیش از همه مورد قبول واقع گریده و وسعت سرزمینی آن را مشخّص می‌سازد، توسط اسرائیل شاهاک در کتاب «تاریخ و دین یهود و سنگینی سه هزار ساله» چنین توضیح داده می‌شود:

در جنوب، تمامی شبه جزیرۀ سینا و به ضمیمۀ آن بخش بزرگی از مصر شمالی که تا قاهره امتداد می‌یابد، در شرق، تمامی اردن، بخش شمالی عربستان، تمامی کویت، بخش بزرگی از عراق.

در شمال، لبنان، تمامی سوریه، بخش وسیعی از منطقۀ جنوب شرقی ترکیه که تا دریاچۀ وان امتداد می‌یابد و در غرب، قبرس، یکی از نوشته‌های مبتنی بر مرزهای توراتی ارض موعود است.

این مرزها تحقیقات و پژو هش‌های بسیار گسترده‌ای از سوی صهیونیست‌ها و همین طور محافل مسیحیان صهیونیست انجام پذیرفته و اطلس‌ها، کتاب‌ها و مقالات زیادی با حمایت دولت صهیونیستی در حال تولید بوده و مرز‌های یاد شده به صورتی هدفمند در مدارس رژیم صهیونیستی آموزش داده می‌شود.

این در حالی است که توسعه‌طلبی و امپریالیسم صهیونیستی کابالائیستی و طرح ادّعا‌های ایجاد سرزمینی یهودی، سر لوحه و راهنمای عمل سردمداران اشغالگر قدس شریف و سرزمین فلسطین بوده است؛ طرح پیشنهاد اتّخاذ سیاستی عملی در قبال «مرزهای توراتی اسرائیل» از سوی آریل شارون، در کنگرۀ حزب «لیکود» در میِ ‌سال 1993 م. یکی از نمونه‌های بارز وعینی این موضوع است. هر چند که این موضوع از نقطه نظر واقع‌گرایانه، مورد مخالفت حزب لیکود و سایر احزاب قرار گرفت؛ امّا همۀ آنها با اصل و بنیان این موضوع موافق بوده و هستند.

جغرافیای ارض موعود همچنین از جانب جریان‌ها و سازمان‌های کابالائیست و بنیاد گرایی همچون گوش امونیم که از جمله جریان‌ها ی دینی بسیار با نفود محسوب می‌شوند، مورد قبول و حمایت گسترده بوده و هست.

ورود پارانویای اسرائیل بزرگ به سیاست‌های خاورمیانه


شاید اوّلین ژست سیاسی در قبال اسرائیلیانی که بر اساس آمورزه‌های توراتی و انجیلی، حرکت‌ها و اقداماتی پنهانی را در راستای دست یازی به ارض موعود آغاز نموده بودند، از جانب عبدالله العزیز، پادشاه وقت «عربستان» در دهۀ 40 میلادی اتّخاذ شد. وی در سال 1937 م. در نامه‌ای که برای یک دیپلمات بازنشستۀ انگلیسی به نام H.R.P Dickson نگاشت، یادآور شد که یهودیان درصدد به دست آوردن تمامی سرزمن‌هایی هستند که تا نزدیکی‌های مدینه امتداد دارد.13

چرا تا مدینه؟ زیرا یهودیان تا ظهور اسلام در مدینه زندگی می‌کردند و با آمدن پیامبر اکرم(ص) و اتّخاذ مواضع منافقانه و تهدید دولت اسلامی مدینه از جانب آنان، توسط پیامبر(ص) از آن سرزمین رانده شدند!

جمال عبدالنّاصر، رئیس جمهور مصر نیز در سال 1964 م. اعلام داشته بود که (ایده و باور) اسرائیل بزرگ، تمامی خاورمیانه را در بر خواهد گرفت. وی در سال 1965 م. نیز خاطرنشان ساخت که این طرح با ادامۀ توسعه طلبانه از «نیل» تا «فرات» نیز متوقّف نخواهد شد و «مکّه» و مدینه را نیز شامل خواهد شد. او همچنین به این سخن دایان که اعلام داشته بود: قدس را تصرّف کردیم و هدف ما پس از این یثرب و بابل است، استناد کرد.

مناخیم بگین نیز در رابطه با حدود و گسترۀ سرزمینی ارض موعود اعلام داشته بودکه دولت اسرائیل همان گونه که در تورات پیش‌بینی شده است، شامل عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، مصر، سودان، لبنان، اردن وکویت است؛ امّا کسی که مسئلۀ اسرائیل بزرگ را به عرصۀ بین المللی کشاند اظهارات حافظ اسد، رئیس جمهور فقید سوریه در سال 1985 م. بود. وی ادّعا نمود که موشه دایان، وزیر دفاع اسرائیل در سال 1967 م. پس از اشغال تپّه‌های «جولان» و به هنگام بازدید از منطقه (خطاب به سربازان رژیم صهیونیستی)گفته بود: نسل‌های گذشته، اسرائیل را به مرزهای 1948 م. رسانید؛ ما نیز مرزها (ی اسرائیل) را به مرزهای سال 1967 م. رسانیدیم؛ شما نیز اسرائیل بزرگ را که گستره‌ای از نیل تا فرات است، محقّق خواهید ساخت.

یک روزنامه‌نگار عراقی نیز گفته‌های یاد شده را با کمی تفاوت چنین نقل کرده بود: دایان گفته بود که ما قدس را گفتیم و حال، هدف ما یثرب و بابل است. روزنامه نگاران دیگری نیز به نقل از مناحیم بگین، نخست وزیر بعدی رژیم صهیونیستی نقل نموده بودندکه گفته بود: همان گونه که در انجیل پیش‌بینی شده است، دولت اسرائیل کشورهای عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، مصر، سودان، لبنان، اردن وکویت را در بر می‌گیرد.

اسد و ژنرال مصطفی بن تلّاس، وزیر دفاع سوریه همچنین ادّعا نمودند که در ورودی کنست (پارلمان رژیم صهیونیستی) نقشۀ برجسته‌ای وجود دارد که گسترۀ سرزمینی واقع از نیل تا فرات را نشان می‌دهد. بر اساس گواهی عرفات این نقشۀ برجسته 32 سال پیش، از ورودی کنست برداشته شد، امّا در سال 1989 م. پس از دیدار و مذاکرات بوش (پدر) و گورباچف در «مالتا» این نقشه مجدّداً در ورودی کنست نصب شد.

نتیجۀ این دیدار موافقت روس‌ها با مهاجرت یهودیان «اتّحاد شوروی» به سرزمین‌های اشغالی بود. روزنامۀ «الاخبار» مصر طیّ مقاله‌ای در سال 1990 م.

مهاجرت یهودیان اتّحاد شوری به فلسطین را قدم بسیار مهمّی در جهت تحقّق اسرائیل بزرگ قلمداد نمود.

در سال 1998 م. نیز قذافی مرزهای اسرائیل بزرگ را از اقیانوس «هند» تا «تنگۀ هرمز» و از «تنگۀ جبل الطّارق» تا دریای «مدیترانه» توسعه داد! او بعد‌ها اسرائیل بزرگ را گسترۀ سرزمینی‌ای عنوان نمود که مرکز آن «قاهره» بوده و از«پاکستان» تا اسپانیا و از ترکیه تا «یمن» امتداد داشت. به این ترتیب تحقّق اسرائیل بزرگ، تمامی کشور‌های اسلامی را از روی زمین محو می‌کرد.

درسال 1991 م. یک روزنامۀ کویتی از اشغال کویت توسط عراق به عنوان بخشی از پروژۀ اسرائیل بزرگ نام برد.

ضمیمه شدن بخش‌هایی از سرزمین ایران در قلمرو ارض موعود!


در سال 1985 م. ایران نیز که هیچ گونه ارتباطی با موضوع ارض موعود نداشت در موضوع وارد گردید؛ به این ترتیب که در یکی از چاپ‌های کتاب «پروتکل‌های صهیون»، نقشه‌ای با عنوان «رؤیای صهیونیسم» انتشار یافت. در این نقشه مصر، بخش‌هایی از سرزمین عربستان سعودی تا شهر مدینه، سوریه، عراق، کویت، مناطق نفت خیز ایران وجنوب شرقی ترکیه در حالی نشان داده شده بودند که اسرائیلیان در آنها اسکان داده شده بودند.15 این اقدام با توجّه به ظهور انقلاب اسلامی در ایران و برپایی نظام اسلامی می‌توانست نوعی تهدید از جانب امپریالیسم صهیونیستی علیه نظام نوپای اسلامی ایران تلقّی شود؛ در عین حالی که نشانگر اهمّیت این مناطق که از شمال غربی کشور تا جنوب غربی آن امتداد داشت و دارای اهمّیت اقتصادی، تاریخی، اعتقادی و فرهنگی برای مطامع توسعه‌طلبانۀ ائتلاف صلیبی صهیونی بود، به حساب می‌آمد. بدین ترتیب ارض موعود توراتی از مرزهای تعیین شده برای آن در عهد عتیق فراتر رفته و به پروژۀ جهانخوارانه با ابعادی بسیار گسترده تبدیل شده بود. ابعاد سرزمین دولت یهودی که در سال 1890 م.

توسط تئودور هرتزل مطرح شده بود، از مرزهای توراتی ارض موعود فراتر رفته و فلسطین، بین النّهرین، آفریقای شرقی، شبه جزیرۀ سینا، «آرژانتین» و حتّی سرزمین «سیبری» را نیز در بر می‌گرفت!

اسرائیل بزرگ و طرح خاورمیانۀ بزرگ


کاندالیزا رایس، وزیر خارجۀ پیشین آمریکا در سپتامبر سال 2003 م. گفت: ما، نقشۀ 22 کشور مسلمان را تغییر خواهیم داد!

طرح اسرائیل بزرگ رفته رفته ابعاد جدیدتری یافته است؛
به طوری که مرزهای آن با مرزهای تعریف شده برای خاورمیانۀ بزرگ بسیار بر هم منطبق است! مرزهای اسرائیل بزرگ دیگر هیچ تناسبی با مرزهای ارض موعود تورات نداشته و از چارچوب ایمانی خارج گردیده و به طرح و برنامه‌ای توسعه‌طلبانه در راستای سیطره‌طلبی‌ جهانی تبدیل گردیده است. دولت کشور مورد نظر صهیونیسم سیاسی اکنون به دولتِ جهانیِ جریانِ صهیونیسمِ کابالائیستی تغییر ماهیّت داده است. به طوری که مدّعیان اسرائیل بزرگ با ابعاد جهانی با داعیه‌داران ارض موعود توراتی کاملاً متغایر با یکدیگرند. به راستی چه اتّفاقی در شرف افتادن است؟ آیا میان تحوّلات جاری که در گسترۀ سرزمینی تعریف شده برای خاورمیانۀ بزرگ و طرح دولت جهانی مورد نظر کانون سیطرۀ جهانی صهیونیسم کابالائیستی، نسبتی وجود دارد؟

طرح خاورمیانۀ بزرگ در اصل چیزی متفاوت از طرح صلح و امنیّت پذیرفته شده توسط «کنگرۀ دجّالی شیطانی» آمریکا در سال 1957 م. که در خاورمیانه به «دکترین آیزنهاور» شناخته می‌شود، نیست. پروژۀ خاورمیانۀ بزرگ همان طرح توسعه‌یافتۀ خاورمیانه است که کشور‌های شمال آفریقا نیز به آن افزوده شده است. مرزهای خاورمیانۀ بزرگ در غرب «مراکش» و «موریتانی»، در شرق آسیای مرکزی و «مغولستان»، در شمال «قفقاز» و ترکیه و در جنوب از کشور‌های عربی جنوب خلیج فارس تا سومالی را در بر می‌گیرد.

این پروژه، استراتژی تغییر ـ با ابعاد جغرافیایی، سیاسی، حقوقی، علمی، آموزشی، اقتصادی، اجتماعی و امنیّتی جهان اسلام است. این استراتژی زیر مجموعۀ استراتژی قرن جدید آمریکا PNAC 16 است که در سال 1997 م. توسط رونالد رامسفلد، دیک چنی، پاول ولفوویتز، ریچارد پرل و ویلیام کریستول نیوکان‌های سرشناس در انداخته شد.

نقشۀ مقایسه‌ای خاورمیانه قبل از تغییرات و بعد از تغییرات

پروژۀ دمکراسی و خاورمیانۀ بزرگ


کانون اجتماع صهیونیست‌های کابالائیست و محافل و مجامع سرّی و مخفی اجتماع کننده در آمریکا پروژه‌ها و طرح‌های اجرایی مختلف و متعدّدی را برای تغییر ساختاری نظام جهانی و استقرار یک نظام کاملاً دجّالی و شیطانی تدوین نموده و آنها را به موقع اجرا گذارده‌اند. خاورمیانه با موقعیّت ژئواستراتژیک، اقتصادی، امنیّتی، سیاسی و منابع عظیم انرژی خود موقعیّت بسیار ممتاز و تعیین کننده‌ای رادر راستای تحقّق این نظام داراست. به همین علّت سناریوی تغییر بسیار گسترده از جانب کانون اتّحاد شیطانی ـ دجّالی یاد شده برای منطقۀ تدارک دیده شده که محور‌های عمدۀ آن به قرار زیر است:

1. ایجاد تغییرات لازم برای دست یابی به منابع انرژی موجود در منطقه با برنامه‌هایی همچون جهانی‌سازی /گلوبالیسم /تبدیل منطقه به بازار آزاد و مناطق آزاد تجاری / اقتصاد بازاری /دمکراتیزاسیون/ حقوق بشر/ آزادی بیان و اندیشه...؛

2. ایجاد و فعّال‌سازی و حمایت از سازمان‌ها و مؤسّسات غیر دولتی (NGO) از جانب آمریکا در کشورهایی که باید تحت کنترل و نظارت باشند. حمایت مالی و برنامه‌ای در قالب پروژۀ حمایت از NGOها و هدفمند کردن آنها در راستای برنامه‌ها و پروژه‌های از پیش تعیین شده؛

3. استحالۀ اسلام و تبدیل آن به اسلام دلخواه!، شخصیّت‌سازی‌های دینی و پدید آوردن جماعت‌ها و طریقت‌های دینی و به دست‌گیری هدایت طریقت‌ها و جماعت‌های موجود.

گفتنی است که هدف آنان از طرح عبارات و پروژه‌هایی همچون اسلام میانه‌رو و معتدل، گفت‌وگوی بین ادیان و اتّحاد فرهنگ‌ها نیز همین است! باید گفت که تمامی کسانی که در این پروژه‌ها فعّال شده‌اند دشمن اسلام و مسلمانانند؛

4. خَلق و فعّال‌سازی عناصر و فعّالان قومی و پدید آوردن مذاهب مختلف و متفاوت و ایجاد اختلافات و درگیری میان آنان.

در حال حاضر طرح ریزی رویارویی‌های خشونت بار و خونین مذهبی عراق و ایجاد رویارویی و درگیری عناصر قومی در ترکیه، افغانستان و پاکستان، شاهد مثال مناسبی برای این نظریّه است. گسترش درگیری‌های خشونت بار قومی و مذهبی در منطقه با اشتیاق و شور وصف ناپذیری از سوی محافل صلیبی صهیونی پیگیری شده و به آن دامن زده می‌شود؛

5. حمایت و استفادۀ هدفمند از عوامل سیاسی، رسانه‌ای و دانشگاهی در کشورهای هدف، تدوین و آماده‌سازی برنامه و کادر‌ها و نیرو‌های اجرایی احتمالی احزاب و شخصیّت‌های سیاسی که روی کار آمدن آنان قابل اعتنا باشد، در برنامۀ کار آنان قرار دارد. استفادۀ گسترده از رسانه‌ها و محافل آکادمیک و دانشگاهی موجود نیز در راستای عملیاتی نمودن پروژه‌ها و برآورده ساختن خواسته‌ها و اهداف کانون قدرت یاد شده قرار دارد؛

6. ایجاد ساختارهایی همچون دولت‌های خود مختار، فدراتیو و قابل کنترل در کشورها و مناطق مورد نظر. نقشۀ خاورمیانۀ جدید در این باره بسیار قابل توجّه و تأمّل است. سر برداشتن چندین کشور نوبنیاد، کوچک‌سازی کشورها و بر پایی دولت‌های کوچک و به طور کلّی اعمال و ایجاد تغییرات موزائیکی خصوصاً در مورد کشور‌های دارای اهمّیت استراتژیک، مثال‌های واضح و روشنی در این باره به حساب می‌آیند. این امر هم اکنون در عراق در حال اجراست. آنان اجرای طرح‌های مشابه‌ای را نیز در ارتباط با پاکستان، ایران، سوریه و ترکیه در دست اجرا دارند.

پی‌نوشت‌ها:

1. Hardai Iden Shprut.
2. مراسلات خزری منبعی یهودی و در بردارنده مجموعه مراسلاتی است که بین حسدای ابن شپروط صدر اعظم یهودی خلیفه عبدلرحمان سوم و یوسف شاه خزران انجام پذیرفته است. تبادل این نامه‌ها ظاهرا به حدفاصل سال‌های 954 لغایت 961 ه م. باز میگردد برای مطالعه بیشتر به کتاب قبیله سیزدهم نوشته آرتورکسلر ترجمه جمشید ستاری مراجعه فرمایید.
3. قبیله سیزدهم / ص 73.
4. Solomon Ben Duji.
5. Ruhi.
6. Roy.
7. Elisee، جانشین پیامبر یهودی، الی (Elie) است که به عربی الیصابات خوانده می‌شود.
8. منبع پیشین ص 137.
9. برای مطالعه بیشتر به کتاب تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا ؛به قلم نویسنده از انتشارات مراجعه فرمایید.
10. M. Lilient,What price Israel,pp. 194ـ195
11. Hirsch Kalischer.
12. Newyork Times,Desember,13,195.
13. Daniel Pipes,Imperial Israel: The Nil to Euphrates calommy,Middle East Qurterly ,March 1994.
14. سفر اعداد باب 34 آیات1ـ12.
15. http://www. haksozhaber. net/ sitesinden 31 Mayıs 2009.
16. Tht Projeject for The New American Century.
مرجع : ماهنامه موعود
کد مطلب : ۳۹۷۷۵۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما