۰
سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۰

بحران آفرینی آمریکا و عربستان در لیبی

بحران آفرینی آمریکا و عربستان در لیبی
اوضاع جاری در لیبی به گونه ای است که می توان گفت هر کوی و برزن در شهر بنغازی از خطر ناشی از پرتاپ خمپاره ها به طور کورکورانه به دور نیست. در هفته گذشته درگیری های اطراف فرودگاه طرابلس 22 کشته داشت و فرمانده کل نیروهای ویژه بنغازی با اعلام آماده باش همه یگانهای نظامی در منطقه شرقی را برای مقابله با گروه های مسلح فرا خواند. در این میان خطر بازگشت هزاران تروریست لیبیایی از عراق و سوریه به کشور خود، لیبی را وارد بحران مضاعفی خواهد کرد.

در حال حاضر بسیاری از مردم لیبی در ترس و هراس به سر می برند و شیرازه لیبی در حال از هم پاشیدن است و نهادهای های سیاسی - اداری اندکی هم که پس از انقلاب این کشور در سال 2011 میلادی تشکیل شده در حال از بین رفتن است. اوضاع اقتصادی این کشور هم در شرایط وخیمی است. هیات های دیپلماسی برجسته، یکی پس از دیگری در حال ترک این کشور هستند. هم اکنون این نگرانی وجود دارد که لیبی به دولتی شکست خورده و سرزمین تجزیه شده ای تبدیل شود.

فرض مسلم این است که بسياري از كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي از جمله آمریکا و عربستان در افزايش ناامني‌هاي و گسترش درگیری های داخلی ليبي نقش مهمی ایفا می کنند. بطوری که برخي كارشناسان با تأکید بر این نکته که حفظ آنارشي در ليبي از اصلي ترين سياست هاي ايالات متحده آمريکا و عربستان محسوب مي شود، نقش آمريكايي‌ها و سعودی ها را پررنگ‌‌تر از ساير كشورها می دانند. چنانکه ايالات متحده آمريکا و عربستان با توافق بر روی پیاده سازی الگوی کودتای نظامیان در مصر به رهبری السیسی، سعي دارند در برهه فعلي، انقلاب ليبي را از طريق دخالت هاي ناتو یا جنگ داخلی توسط گروههای تندرو به چالش کشيده و از مسير اصلي خود منحرف کند و الگوی مصر را با به دست گیری قدرت توسط نظامیان غربگرا در لیبی عملیاتی کنند.

سابقه تاریخی رویداد


اتفاقاتی که اکنون در لیبی می گذرد در دنیای امروز جهان عرب موضوع تازه ای نیست. قیام نیروهای نظامی یا ارتش برای سرنگون اسلام گرایان یا تحرکات آنها یا به عبارتی دیگر مهار جریان های اسلامی ای که در پی بیداری اسلامی به قدرت رسیدند، مدتی است که در کشورهای عربی آغاز شده و اگر بخواهیم کمی به تجربه تاریخی آن رجوع کنیم، سابقه آن به الجزایر باز می گردد. بیش از یک دهه پیش اسلام گریان خیز برداشته بودند تا قدرت را در این کشور قبضه کنند که با ورود نظامیان به کارزار، جلوی خیزش آنها گرفته شد و به دنبال آن سرکوب شدید اسلام گرایان آغاز گردید. مشابه همین اتفاق سال گذشته در مصر روی داد. ورود نظامیان به کارزار سیاسی مصر و ایستادن در کنار مخالفان به ظاهر یکپارچه محمد مرسی، رئیس جمهوری اخوانی سابق (که تحولات بعدی نشان داد بر خلاف ظاهر به هیچ وجه هم یکپارچه نیستند) نمونه دیگری از ورود نظامیان برای برخورد با اسلام گرایان برآمده از بیداری اسلامی بود. امروز مشابه همان اتفاق در لیبی رخ داده است. حمله نظامیان به بنغازی و طرابلس و تصرف پارلمان و رادیو و تلویزیون این کشور نشان از تکرار همان سناریویی است که در مصر و سال ها قبل از آن در الجزایر و با شکلی دیگر در یمن بعد از علی عبدالله صالح پیاده شد.

نظریه مردم مسلح قذافی در خدمت جبهه غربی ـ عربی


از زمان سقوط رژیم قذافی تاکنون، در لیبی پنج حکومت مختلف روی کار آمده است. مشکل لیبی در نظام قذافی از یک سو و سوء استفاده و دخالت های جنگ طلبانه نیروهای غربی و عربی از این میراث قذافی ریشه دارد. اساسی ترین چالش لیبی این است که هرگز در این کشور دولتی قدرتمند بر سر کار نیامده است. قذافی همواره بر امور ارتش نظارت می کرد و با شیوه خاص خود ارتش این کشور را مدیریت می کرد. وی از کودتای نظامی علیه خود در هراس بود. شیوه قدافی در مدیریت کشور سبب شد تا «اندیشه جامعه قبایلی» در این کشور تقویت شود. شبه نظامیان که هم اکنون در لیبی فعال هستند به خاطر سیاستی بود که قدافی در پیش گرفته بود. چون وی می خواست که تنش در لیبی همواره پا برجا باشد، «سیاست مردم مسلح» را تایید کرد تا همه شهرهای کشور به پادگان نظامی تبدیل شود و مردم در آنها آموزش نظامی ببینند.

قذافی نقش ارتش را به عنوان تشکیلاتی ملی که مسئول حمایت از کشور است، در لیبی کم رنگ کرد. تصمیم وی در تعلیق وزارت دفاع در سال 1991 میلادی و منحل کردن ارتش به سود شبه نظامیان مردمی در سال 1995 باعث شد تا ارتش از کارایی چندانی برخوردار نباشد. بنابراین در سال 1995 قذافی برای به اجرا گذاشتن این اصل، ارتش را به نفع گردان های مردمی منحل کرد. قذافی بر این ادعا بود که این گردان ها در برابر هرگونه تجاوز از دولت دفاع خواهند کرد.

همین ساختار آنارشی باعث شده است که کشورهای غربی و عربی، بخصوص آمریکا و عربستان، با سوء استفاده از امکانات این ساختار، هم در سرنگونی قذافی وارد عمل شوند و در نتیجه بیداری اسلامی در این کشور را به انحراف ببرند و هم با باز گذاشتن دست گروههای تندروی اسلامگرا (و نه انقلابی) در استفاده از این ساختار به ارث رسیده و معیوب و ایجاد ناآرامی و جنگ در لیبی، بهانه به دست نظامیان غربگرای ارتش ملی به سرگردگی خلیفه حفتر دهند که با انجام کودتا و جنگ در این کشور، دولت اسلامی اخوان را بی لیاقت و ضعیف جلوه داده و با سرنگونی آن سرنوشتی مشابه آنچه در مصر رقم خورد - سقوط مرسی و صعود نظامیان طرفدار آمریکا و کشورهای مرتجع عربی- تکرار کنند.

بازیگران داخلی بحران لیبی


باید تأکید داشت که هرج و مرج و جنگ و خشونت در لیبی نتیجه درگیری طرفداران دو طرح در این کشور می باشد که بازیگران اصلی بحران داخلی لیبی را نیز تشکیل می دهند:

الف) اخوانی های هم پیمان وهابیت


یکی از بازیگران جنگ داخلی لیبی، اخوانی های هم پیمان وهابیت هستند که رؤیای پیاده سازی مدل «اسلام سیاسی» را در سر می پرورانند و مخالف وضع موجود هستند. رهبری این جریان را «خلیفه بلقاسم حفتر» از فرماندهان ارتش قذافی بر عهده دارد که در سال 1980 به آمریکا گریخت و بعد از انقلاب لیبی در 2011 مجدداً به کشور بازگشت. هواداران حفتر عمدتاً دارای پیشینه نظامی و عضویت در ارتش قذافی هستند. وی خود را فرمانده «ارتش ملی» می خواند و نیروهای تحت امر خود را که همانند دیگر شبه نظامیان لیبیایی متشکل از گردان های مسلح مردمی است، نماینده دولت می داند. تنها تفاوت نیروهای تحت امر حفتر با دیگر گروه های مسلح لیبیایی برخورداری آن ها از نظم و انضباط بیشتر است که ناشی از حضور عناصر ارتشی در میان آن ها می باشد. ژنرال حفتر در جنگ بر علیه دولت مرکزی لیبی از حمایت برخی جریان های مسلح دیگری نیز برخودار است که به طور اجمال شامل گروه های ذیل می باشد:

1- گردان های الصواعق و القعقاع که در منطقه الزنتان واقع در شمال غرب لیبی فعال هستند و به لحاظ سازمانی تحت امر «ریاست ارکان و مرزبانی لیبی» قرار دارند.

2- فدرالیون یا تجزیه طلب ها از جمله شورای برقه به ریاست «ابراهیم الحضران» و ارتش تحت امر وی به فرماندهی سرهنگ «حامد الحاسی» که مسؤلیت حفاظت از چاه های نفت و بنادر صدور آن را بر عهده دارند.

3- ائتلاف نیروهای ملی که در فوریه سال 2012 میلادی توسط «محمود جبرئیل» رئیس سابق دفتر اجرایی شورای انتقالی لیبی تأسیس گردید.

4- چهارم قبایل متحد قذافی از جمله قبایل ورشفانه، ترهونه، ورفله بعلاوه شهرهای زلیتن در غرب لیبی که همگی در جریان انقلاب 2011 نیز به حمایت از قذافی برخاستند. این قبایل در دوران قذافی از جایگاه و نفوذ بالایی برخوردار بودند و پس از سقوط نظام قذافی به دلیل آشفتگی اوضاع امنیتی و از دست دادن پشتیبان خود، دچار نوعی ضعف و شکست شدند.

5- علاوه بر اینها گردان های امنیتی مثل «نیروهای صاعقه» و «نیروهای دفاع هوایی» نیز به تازگی حمایت خود را از حفتر اعلام کرده اند.

در مجموع می توان ادعا نمود که مردم مناطق غربی عمدتاً حامی حفتر هستند. همچنین منابع زیادی تأکید می کنند که گروه ها و جریانات مذکور بطور مدام از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس کمک های مالی و غیرمالی دریافت کرده و برای همین است که کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان و امارات و اردن متهم هستند که گروه های تکفیری در بنغازی را حمایت کرده و پایگاه نظامی را از کنترل ارتش لیبی خارج ساختند.

ب‌) اخوانی های انقلابی، لیبرال ها و دولت مرکزی


بازیگر و جریان دوم حاضر در درگیری های لیبی، اخوانی های انقلابی، لیبرال و دولت مرکزی هستند که با نیروهای ملی هم پیمان شده اند. در واقع این جریان طیف وسیعی از نیروهای انقلابی را که علیه نظام قذافی بپاخاستند را شامل می شود که عبارتند از: کنگره ملی، حکومت انتقالی، گردان های مختلف اسلامی، اخوان المسلمین و مردم مناطقی از لیبی همچون جبل نفوسه، مناطق آمازیغ نشین و مصراته.

نکته قابل توجه اینکه، این جبهه به رغم داشتن مشروعیت و وجهه قانونی، به دلیل فقدان هماهنگی میان اعضا و ضعف ساختار ارتش ملی که میراثی از دوران قذافی است، از کارایی و توان بالایی برای اداره اوضاع کشور برخوردار نیست. اما مجموعه هایی که در ذیل این جریان حضور دارند عبارتند از:

1- کنگره ملی لیبی که متشکل از 200 نماینده بوده و وظیفه قانونگذاری بعد از انقلاب و تشکیل دولت انتقالی را برعهده دارد؛ اتاق عملیات انقلابی لیبی که مرکز فرماندهی و هماهنگی میان نیروهای شبه نظامی انقلابی است و در جریان انقلاب علیه قذافی تقریباً بیشترین نقش را بر عهده داشتند. فرماندهی این اتاق را «زیاد بلعم» بر عهده داشته و اعضای آن را گردان های رأف الله السحاتی، 17 فوریه، شهدای الزنتان، عمر مختار و شهدای لیبی آزاد تشکیل می دهند.

2- اخوان المسلمین که رهبری کنونی آن در لیبی را «بشیر الکبتی» بر عهده دارد که به دلیل مخالفت با نظام قذافی به مدت 33 سال را در آنجا اقامت داشته و پس از سقوط نظام قذافی به لیبی بازگشت

3- انقلابیون جبل نفوسه که در شمال غرب لیبی واقع شده اند و عمدتاً قبایل آمازیغ در آن ساکن هستند. مردم این منطقه در زمان قذافی چندان مورد توجه حکومت مرکزی قرار نداشتند، لذا با آغاز انقلاب مردمی علیه نظام قذافی قیام کرده و پیروزی های بسیاری در مقابل گردان های قذافی کسب کردند. این قبایل اقدامت ژنرال حفتر را ادامه اقدامات قذافی دانسته و به مبارزه با وی برخاسته اند.

4- گردان های مصراته که به شدت مورد حمایت مالی و سیاسی تجار ثروتمند و مجلس شیوخ مصراته قرار دارند. طبق آخرین برآوردهای صورت گرفته در حدود 35 هزار نفر در این گردان ها حضور دارند.

5- در نهایت نیروهای سپر لیبی وابسته به ارتش ملی که در سر تاسر لیبی پراکنده هستند و به مثابه یک نیروی نظامی ذخیره در لیبی فعالیت می کنند.

سایرگروه های داخلی:


در کنار این دو طیف باید از دو طیف دیگر نیز نام برد که در تحولات داخلی لیبی نقش آفرینی می کنند: نخست گروه های مسلح جهادی از جمله جماعت انصار الشریعه و شبه نظامیان منطقه درنه نیز نام برد که به ظاهر و به صورت تصنعی مخالف دولت سازی، دموکراسی، ژنرال حفتر و هم پیمانانش و حتی جریان های انقلابی هستند که به احتمال زیاد به صورت تصنعی توسط آمریکا و عربستان حمایت غیر مستقیم می شوند تا با بی کفایت جلوه دادن اخوانی های انقلابی و دولت مرکزی، موجبات توجیه وجود شخصی همچون خلیفه حفتر و اقدامات وی برای سرنگونی دولت اخوانی و به قدرت رسانیدن نظامیان طرفدار آمریکا و عربستان مانند آنچه در مصر اتفاق افتاد را فراهم نمایند.

و دوم گروه های بی طرف از جمله شورای نظامی طرابلس که ضمن مخالفت با هر دو جریان کودتاطلب و انقلابی، به دنبال ثبات و امنیت لیبی هستند.

نقش بازیگران خارجی (آمریکا و عربستان) در گسترش دامنه بحران در لیبی


آمریکا بعد از قضیه کشته شدن سفیرش در لیبی همواره برای ساماندهی اوضاع این کشور خیز برداشته و امارات و عربستان نیز که نمی توانند کامیابی انقلاب لیبی مخصوصا با هدایت اخوانی ها را تحمل کنند، به نوبه خودشان وارد عمل شده اند. دو سال پیش و زمانی که سرهنگ قذافی سرنگون شد، اسلام گرایانی که روابط نزدیکی با اخوان المسلمین در مصر داشتند، در لیبی روی کار آمدند. اما پس از سرنگونی اخوان المسلمین در مصر در جولای گذشته، شانس ادامه حکومت اسلام گراها در لیبی کاهش یافته است و ایده برپایی نظامی همچون نظام السیسی در لیبی هر روز برای غربی ها و عرب های مرتجع مطلوب تر شد.

ژنرال حفتر با حمایت های خارجی آمریکا و کشورهای مرتجع عرب منطقه بخصوص عربستان و کسب حمایت های روزافزون داخلی تنها گزینه برای رسیدن به این هدف در آینده به نظر می رسد. کمی پس از سقوط رژیم قذافی بود که حدود ۱۵۰ افسر و افسر وظیفه وی را فرمانده جدید ارتش لیبی اعلام کردند و در واقع سعی داشتند دولت را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند اما مقامات دولت با این موضوع مخالفت کردند.

ژنرال حفتر مدعی است هدفش شکست دادن گروههای اسلام گراست . این ژنرال بازنشسته که از مخالفان قذافی در اواخر دهه 1990 بود و در طرحی آمریکایی برای سرنگون سازی قذافی ناکام ماند با تدارک پل هوایی آمریکا از چاد به ایلات متحده رفت و تا سال 2011 در آنجا بود. و در سال ۲۰۱۱ برای مشارکت در انقلاب ۱۷ فوریه به لیبی بازگشت. وی در این دوران فرمانده نیروهای زمینی ارتش مخالفان قذافی بود.

حفتر که از پشتیبانی بسیاری از افسران ارتش لیبی برخوردار بود در ماه فوریه ۲۰۱۴ دستور تعلیق فعالیت کار کنگره ملی (پارلمان لیبی) و دولت این کشور را داد. مسؤولان لیبی این کار وی را تلاشی برای کودتا اعلام کردند.

وی در ماه مه سال ۲۰۱۴ عملیاتی را با نام «کرامت لیبی» به اجرا درآورد. در این عملیات نیروهای حفتر پایگاه‌های گروه‌های شبه‌نظامی را در بنغازی دومین شهر بزرگ لیبی هدف قرار داده‌اند که منجر به کشته و مجروح شدن شمار زیادی شده است و ساختمان پارلمان و تعدادی از مراکز دولتی را در طرابلس به محاصره خود در آورده‌اند.

لازم به ذکر است گردانی از چتربازان تکاور نیروی هوایی ارتش الجزایر حمایت خود را از نیروهای گارد ویژه لیبی وابسته به خلیفه حفتر اعلام کرده‌اند. همچنین سفیر آمریکا گفته بود که «ضرورتی ندارد که تحرکات حفتر محکوم شود زیرا وی با گروه‌هایی جنگ می کند که در فهرست سیاه آمریکا قرار دارند.» نیروهای حفتر در حال مبارزه علیه تروریست‌های «انصارالشریعه» هستند.

وضعیت گروههای شبه نظامی در لیبی


اکنون در لیبی 220 هزار شبه نظامی حضور دارند که تنها 53 گروه شبه نظامی در شهر یک میلیون نفری طرابلس (پایتخت) فعالیت می کنند که هر کدام بر بخشی از شهر کنترل دارند. همچنین بر آورد می شود که بیش از 20 میلیون قبضه انواع سلاح در اثر غارت انبارهای تسلیحات در زمان سقوط قذافی به دست مردم و بخصوص شبه نظامیان افتاده که این وضعیت لیبی را به یک بازار اسلحه بزرگ تبدیل کرده است. مضاف بر این محصولات پالایشگاه ها و فروش نفت حاصله عملا توسط گروه های شورشی مدیریت می شود و این عامل نیز به نوبه خود با ایجاد درآمدهای کلان کانون های خشونت ورزی را در کشور تقویت می کند.

اکنون در کل نزدیک به 1700 گروه شبه نظامی در لیبی فعالند که هر کدام اهداف خاص خود را دنبال می‌کنند. این گروه ها از نظر سیاسی و ایدئولوژی با یکدیگر اختلافات زیادی دارند. برخی از آنها اسلام گرا و گاه بسیار تندرو هستند، برخی دیگر جدایی طلب و قوم گرا هستند و برخی دیگر سکولار و لیبرال هستند. اما آنچه مهم هست سوءاستفاده کشورهای غربی و عربی برای تحریک کردن این گروهها جهت ایجاد جنگ در لیبی بمنظور بی اعتبار کردن و ساقط کردن حکومت اخوانی های انقلابی است.

انصار الشریعه و گروه متحد آن یعنی تیپ شهدای هفده فوریه، خطرناک‌ترین گروههای شبه‌نظامی لیبی هستند. انصار الشریعه مسئول قتل سفیر آمریکا شناخته می‌شود و گفته می شود که با گروههای تندرو دیگر نیز همکاری می‌کند. این گروه ها برای مقابله با خلیفه حفتر فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش لیبی، یک اتاق عملیات مشترک را ایجاد کرده اند.

ارزیابی نهایی


در یک تصویر کلی از چشم انداز آتی تحولات لیبی باید اذعان داشت، نبود دولت و پارلمان قوي و ضعيف بودن ساختار ارتش ليبي سبب شده تا برخي گروه‌هاي شبه نظامي كنترل برخي شهرها را در اختيار بگيرند. با این حال به نظر می رسد ادامه ناامنی در کشور و غیرقابل تحمل شدن زندگی، به تدریج گرایش افکار عمومی به سوی راه حل " مشت آهنین" را پررنگ تر می‌کند و بر اساس این راه حل فردی مانند ژنرال حفتر که از حمایت های پنهان و آشکار منطقه ای و فرامنطقه ای آمریکا و عربستان برخوردار است، در صورت بدست آوردن اقبال مردم در داخل می تواند یک السیسی دیگر این بار برای لیبی باشد.

محمدرضا اسکندری
مرجع : بصیرت
کد مطلب : ۴۰۴۳۱۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما