۰
سه شنبه ۱ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۰۷

بررسی دلایل شکل گیری ائتلاف بین المللی ضد داعش و ترسیم سناریوهای پیش رو

بررسی دلایل شکل گیری ائتلاف بین المللی ضد داعش و ترسیم سناریوهای پیش رو
تا زمانی که داعش در سوریه می جنگید مقامات آمریکایی از اقدامات این گروه حمایت می کردند و دولت باراک اوباما نیز به طرق مختلف از آن حمایت می کرد. زمانی که داعش به دنبال شکست های پی درپی از ارتش سوریه به شهرهای غربی و شمال غربی عراق به نوعی عقب نشینی کرد و توانست در سایه خیانت برخی از عناصر حزب بعث در ارتش عراق شهرهای عراق را به سرعت تصرف کند و به شهر اربیل در کردستان عراق رسید آمریکایی تغییر رویه دادند و منافع خود را در خطر دیدند. در این مقاله می خواهیم به بررسی سیاست های آینده آمریکا در قبال داعش در سوریه بپردازیم.

گروه تروریستی داعش از زمانی که تصمیم گرفت خلافت اسلامی ادعایی خود را در عراق و شام برپا کند تاکنون جنایت های زیادی را مرتکب شده است. این گروه چندین سال است که در سوریه مردم غیر نظامی این کشور را با وحشیانه ترین شکل ممکن می کشد. در تمام این مدت کشورهای اروپایی و آمریکا در کنار قطر و عربستان و برخی دیگراز کشورهای منطقه این گروه را به اشکال مختلف تقویت کردند. حتی آمریکا که خود را به عنوان پرچمدار مبارزه با تروریسم(البته به شکل اعلامی و نه اعمالی) معرفی کرده به شکل آشکار از تاسیس و شکل گیری این گروه نیز حمایت کرد. سخنان "هیلاری کلینتون" وزیر خارجه سابق آمریکا، در این مورد می تواند به عنوان سند قابل ملاحظه ای مد نظر باشد:
وزیرخارجه سابق آمریکا در کتاب خود با عنوان "گزینه‌های دشوار" سخنان غافلگیر کننده‌ای را مطرح ساخته و اذعان کرده است که داعش در واقع ساخته دست آمریکا با هدف تقسیم خاورمیانه است. کلینتون تاکید کرده است که ما وارد جنگ عراق،‌ لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود اما ناگهان انقلاب مصر در ۳۰ ژوئن رخ داد و همه چیز ظرف ۷۲ ساعت تغییر کرد. وی در ادامه آورده است: من به ۱۱۲ کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تاسیس داعش این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه چیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی(داعش) در روز ۵ / ۷ / ۲۰۱۳ اعلام شود و ما منتظر اعلام تاسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم. اگر علیه مصر متوسل به قدرت می‌شدیم شکست می‌خوردیم و اگر مصر را رها می‌کردیم چیز مهمی را از دست می‌دادیم. مصر قلب جهان عرب و جهان اسلام است و ما تلاش داشتیم تا از طریق اخوان المسلمین و از طریق داعش این کشور را تحت کنترل درآورده و آن را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم. کویت اولین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرین و عمان مد نظر ما بودند و پس از آن منطقه عربی کاملا تقسیم می‌شد و به صورت کامل آن را تحت کنترل در می‌آوردیم. ما منابع نفت و گذرگاه‌های آبی را تحت تصرف خود درمی‌آوردیم. اگر برخی از اختلافات میان آن‌ها وجود داشت اوضاع تغییر می‌کرد.

تا زمانی که داعش در سوریه می جنگید مقامات آمریکایی از اقدامات این گروه حمایت می کردند و دولت باراک اوباما نیز به طرق مختلف از آن حمایت می کرد. زمانی که داعش به دنبال شکست های پی درپی از ارتش سوریه به شهرهای غربی و شمال غربی عراق به نوعی عقب نشینی کرد و توانست در سایه خیانت برخی از عناصر حزب بعث در ارتش عراق شهرهای عراق را به سرعت تصرف کند و به شهر اربیل در کردستان عراق رسید آمریکایی تغییر رویه دادند و منافع خود را در خطر دیدند. به علاوه بعد از کشته شدن دو خبرنگار آمریکایی به وسیله داعش، اوباما استراتژی خود را به صورت شفاف اعلام کرد. اوباما در سخنرانی خود به مناسبت ۱۱ سپتامبر تاکید کرد که داعش را در هر نقطه بیابد به آن حمله می کند. وی تاکید کرد که در انجام عملیات علیه گروه داعش در داخل سوریه علاوه بر عراق درنگ نخواهد کرد. او داعش را تهدیدی برای آمریکا توصیف کرد:‌ "اگر کسی آمریکا را تهدید کند، جای امنی نخواهد یافت". او همچنین اعلام کرد که ۴۷۵ خدمه نظامی آمریکا به عراق اعزام خواهند شد اما مستقیما عملیات رزمی انجام نخواهند داد. علاوه بر این اوباما برای برخورد با داعش از تشکیل ائتلاف بین المللی که شامل ۴۰ کشور است نیز خبر داد.

با توجه به مقدمه ای که شرح آن رفت به سوالات اصلی این مقاله می رسیم: چرا آمریکا و همپیمانان غربی- عربی آن که در شکل گیری و تقویت داعش نقش داشتند اکنون برای مبارزه با این گروه تروریستی ائتلاف تشکیل داده اند؟ و همچنین سناریوهای پیش روی ائتلاف ۴۰ کشور در برابر سوریه چیست؟در این مطلب سعی می شود به مهمترین دلایل اتخاذ این استراتژی و تغییر نگاه و سناریوهای پیش رو پرداخته شود.

دلایل اتخاذ استراتژی "سرکوب" از سوی آمریکا برای مبارزه با داعش


- حاکمیت نگاه واقع گرایانه بر سیاست خارجی آمریکا


اگر بخواهیم نگاهی بنیادی به دلایل اتخاذ استراتژی های مختلف از سوی آمریکا در عرصه بین المللی بیفکنیم باید به تئوری های حاکم بر نگاه تصمیم گیران و همچنین نظام حاکم در آمریکا بیندازیم. بررسی سیاست های چند دهه اخیر آمریکا در عرصه بین المللی به خوبی نمایانگر حاکمیت دیدگاه واقع گرایانه یا منفعت محور بر سیاست خارجی این کشور است.

واقع گرایان دولت را بازیگر اصلی صحنه سیاست بین الملل تلقی می کنند و معتقد هستند که سایر بازیگران مانند شرکت های چند ملیتی و به طور کلی سازمان های غیر حکومتی در چهار چوب روابط میان دولت ها عمل می کنند، در حالی که دولت در سطح داخلی قادر به اعمال اقتدار می باشد در سطح خارجی در یک نظام فاقد اقتدار مرکزی با سایر دولت ها در همزیستی به سر می برد. در چنین محیطی دولت ها با یکدیگر رقابت می کنند و ماهیت این رقابت بر اساس بازی با حاصل جمع صفر تعیین می گردد. واقع گرایان ضمن تاکید بر قدرت و منافع ملی بر این اعتقادند که اصولا از بین بردن غریزه قدرت صرفا یک آرمان است. بنا بر این تعقیب و کسب قدرت یک هدف منطقی و اجتناب ناپذیر سیاست خارجی به شمار می رود. آن ها برای استقلال دولت ها اهمیت زیادی قائل هستند و معتقدند که در نبود حکومت جهانی، عملا دولت ها در حالت مبهم به سر می برند و همزیستی از طریق حفظ موازنه قدرت حاصل
می شود.

آن ها اعتقادی به انقلاب در سیاست بین الملل ندارند زیرا معتقدند اگر بازیگران جدیدی در صحنه وارد شوند بعد از مدتی مشخصات بازیگران قبلی را پیدا می کنند و در صدد تامین امنیت و منافع خود خواهند رفت. مفهوم دیگر مورد نظر واقع گرایان آشوب زدگی است ، منظور این است هیچ حکومتمرکزی در نظام بین الملل نیست و کنترل مطلق بر کل نظام وجود ندارد و دلیل تمایز عرصه داخلی از عرصه بین المللی همین نبود اقتدار در سطح جهانی می باشد. در واقع محیط یا نظام دولتی که دولت ها در آن زندگی می کنند اساسا آنارشیک است و آنارشیک بودن نظام دولتی در واقع ریشه در برداشت هابز در زمینه بر قرار بودن وضعیت طبیعی در روابط بین الملل دارد. از نظر آن ها تعارض و رقابت به عنوان رابطه ای است که در نظام بین الملل حرف اول را می زند .

آموزه های مورگنتا در مورد کسب منافع در عرصه بین الملل در سال های اخیر بیشترین تاثیر را بر دولت های حاکم در سیاست خارجی آمریکا گذاشته است. هانس جی مورگنتا هم مانند دیگر نظریه پردازان واقع گرا سرشت انسان را شرور می داند که این شرارت او در قدرت طلبی اوست.

مورگنتا نظام بین الملل را آنارشیک می داند، اینکه نظام بین الملل فاقد اقتدار مرکزی است ، وجه تمایز آن با جامعه داخلی است. او بر نبود اقتدار مرکزی تاکید دارد. در این شرایط آنارشیک است که توسل به زور میان دولت ها مشروعیت می یابد و جنگ به خصوصیت نظام بدل می شود. در واقع منافع ملی و قدرت دو مفهوم اصلی و کلیدی نظریه او است، برداشت مورگنتا از قدرت رابطه ای است ، مورگنتا گاه قدرت را به عنوان هدف و غایت سیاست در نظر می گیرد، هر چه دولت ها از قدرت بیشتری برخوردار باشند بهتر می توانند منافع خود را در سطح بین الملل تامین کنند. گاهی نیز قدرت را به عنوان ابزار مطرح می کند ،که در این جا عناصر قدرت ملی اهمیت پیدا می کند که از نظر او عناصر قدرت ملی جغرافیا، منابع طبیعی، توان صنعتی، آمادگی صنعتی و روحیه ملی و عناصر مشابه هستند در واقع قدرت در این جا چند بعدی و غیر قابل تعریف عملی و بیشتر ذهنی است. مفهوم دیگر منافع ملی می باشد که گاه آن را به مثابه قدرت تعریف می کند و گاه براساس قدرت مفهوم منافع ملی را جوهر سیاست تلقی می کند. در واقع قدرت لازم و ضروری است.

با توجه به واکاوی مبنای تئوریک سیاست های آمریکا در عرصه بین الملل می توان دلیل چرخش نگاه آمریکا در ارتباط با داعش را فهمید. در واقع داعش در ابتدای امر چون محیط فعالیتش در سوریه بود و علیه نظام "بشار اسد" فعالیت می کرد کاملا همسو با فعالیت های غرب بود. در مراحل مختلف جنگ داخلی سوریه، آمریکا و کشورهای عربی - غربی بیشترین حمایت ها را از تروریست های مستقر در سوریه به عمل آوردند چرا که همگی آن ها یک هدف واحد به نام سرنگونی بشار اسد داشتند. در این راه بیشتر کشورهایی که اکنون در ائتلاف جهانی ۴۰ کشور علیه داعش قرار گرفته اند از حامیان داعش بودند و هرکدام به نحوی این گروه را تقویت می کرد. اما با شکست این گروه در سوریه و پیشروی ارتش سوریه و پاکسازی مناطق استراتژیک از وجود تروریست ها حامیان داعش به این نتیجه رسیدند که نظام اسد سقوط نخواهد کرد. از طرف دیگر داعش با شکست های پی در پی خود بار دیگر به غرب عراق بازگشت و شهرهای این منطقه را تصرف کرد.

زمانی که داعش به شهر اربیل که بیشترین منافع آمریکا در عراق در این منطقه وجود دارد رسید آمریکایی ها خطر را حس کردند و داعش را که روزی ابزار کسب منافع برای غرب بود به عنوان دشمن خود معرفی کردند. سابقه آمریکا در این مورد کاملا گویا نیز هست. "زبینیو برژینسکی" مشاور امنیت ملی در دولت "جیمی کارتر" رئیس جمهور سابق آمریکا، در مورد استفاده ابزاری از اسلام گرایان جهادی در افغانستان اعتراف می کند که آن ها با نقشه ای از پیش طراحی شده از جهادگرایان تندرو در افغانستان برای مبارزه با شوروی سابق استفاده کرده و با این کار بزرگترین منافع قرن خود یعنی فروپاشی شوروی را به دست اوردند. جهادگرایانی که به این وسیله توسط آمریکا سازماندهی شدند در سال های بعد بزرگترین گروه تروریستی جهان یعنی القاعده را به وجود آوردند. در اینجا نیز تا زمانی که القاعده برای آمریکا ابزاری برای براورده ساختن منافع ملی این کشور بود تقویت می شد اما زمانی که این ابزار کارایی خود را از دست داد توسط آمریکا و همپیمانان غربی این کشور مورد حمله قرار گرفت.

در مورد داعش نیز این امر کاملا صدق می کند. در واقع منافع تعیین می کند که آمریکا در برابر پدیده های مختلف در عرصه بین المللی چه سیاستی را اتخاذ کند. در برهه ای از زمان منافع آمریکا در همراهی و همسویی با گروه تروریستی داعش بود و در این مسیر هرگونه کمکی را انجام می داد. اعتراف هیلاری کلینتون خود بهترین شاهد بر این مدعاست: "توافق شده بود تا دولت اسلامی(داعش) در روز ۵ / ۷ / ۲۰۱۳ اعلام شود و ما منتظر اعلام تاسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن را به رسمیت بشناسیم". در مقابل حمایت از داعش، سرکوب داعش قرار دارد. با اقداماتی که داعش انجام داده و جای هیچگونه حمایت را برای متحدینش باقی نگذاشته و به خطوط قرمز آمریکا در عراق نزدیک شده است اکنون منافع آمریکا ایجاب می کند که این گروه را سرکوب کند. پس اولین دلیل آمریکا برای حمله به داعش در راستای کسب منافع ارزیابی می شود.

- انتخابات میان دوره ای کنگره


باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور دموکرات آمریکا در چند سال اخیر به دلیل نوع سیاست های اتخاذ شده در عرصه بین المللی از سوی جمهوریخواهان به شدت مورد نقد قرار گرفته است. آن ها اوباما را متهم به نرم برخورد کردن با پدیده های بین المللی می کنند. این امر بر وجهه دموکرات ها در میان مردم تاثیر زیادی گذاشته است به صورتی که انتخابات آتی میان دوره ای کنگره که برای دموکرات اهمیت بسیار بالایی را دارد تحت تاثیر قرار داده است. در آستانه انتخابات میان دوره ای کنگره و نیز آغاز تدارکات مقدمات رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، اوباما بر آن است تا با سخت تر کردن چهره نرم خود، کمبودهای لازم در عرصه قدرت نمایی در صحنه جهانی را تاحدی جبران سازد. این امر باید به دموکرات
ها کمک کند که از انتقادات جمهوری خواهان در مورد به خطر انداختن امنیت آمریکایی ها توسط سیاست نرم اوباما در امان باشند و با دست بازتری به میدان رقابت های انتخاباتی وارد شوند. در این میان بیشترین تلاش اوباما در مواجهه با داعش بازیابی محبوبیت خود برای ورود به انتخابات میان دوره ای کنگره است که برای دموکرات ها بسیار مهم است.

انتخابات ميان دوره اي ۲۰۱۴ سناي آمريکا درحالي برگزار مي شود كه جو عمومي در سطح کشور آمريكا به نفع حزب حاکم دموکرات نيست. معضل حقوق بشر در جنوب ايالات متحده و عدم تثبيت لايحه مهاجرت همانند لوايح ديگر به علاوه مشكلات به وجود آمده در سيستم مراقبت هاي بهداشتي كهنه سربازان، جاسوسي هاي آژانس امنيت ملي و بنغازی و همچنين عدم توانايي براي در اختيار گذاشتن اعتبارات به ميليون ها فردي كه وارد بازار كار شده اند و .. همه دست به دست هم داده است تا مردم از عملکرد اوباما به عنوان فردی دموکرات رضایتمندی بسیار پایینی را داشته باشند. حزب جمهوري خواه با بهره گيري از بي کفايتي دولت اوباما درباره اجراي قانون خدمات درماني، حملات خود را به سياست هاي دولت و حزب دموکرات پیش گرفته است.

يک بعد نتيجه انتخابات ميان دوره اي ۲۰۱۴ آمريکا مي تواند به ارتباط نتيجه اين انتخابات با روندهاي سياست خارجي آمريکا نظير مذاکرات هسته اي، بحران اوکراين، سوريه و به ویژه موضع گیری وی در برابر داعش مربوط شود.

در حال حاضر تعداد دموکرات ها نسبت به جمهوريخواهان در سنا ۵۵ به ۴۵ است. حال در ايالت هايي که عمدتا اوباما بازنده بوده، کرسي هاي سنا مورد راي گيري قرار مي گيرد و جالب اينکه عمده اين کرسي ها در حال حاضر در اختيار دموکرات ها قرار دارد و نتايج سال ۲۰۱۲ مي تواند زنگ خطري براي سناتورهاي فعلي باشد. از سوی دیگردر تاریخ آمریکا اغلب هنگام انتخابات میان دوره ای، حزب مخالف کاخ سفید (در حال حاضر حزب مخالف کاخ سفید حزب جمهوری خواه می باشد) اکثریت را به دست می گیرد. در حال حاضر دموکرات ها ۱۵ کرسي اين چنيني را در اختيار دارند و برنده شدن جمهوري خواهان در نيمي از آن ها مي تواند ترکيب سنا را متحول کند.

لازم به ذکر است اگر دموکرات ها بتوانند حداقل ۱۶ کرسی از ۳۶ کرسی را به دست آورند برنده انتخابات میان دوره ای سال ۲۰۱۴خواهند بود. نکته مهم این است که از این ۳۶ سناتوری که دوره فعالیت آن ها به سر آمده و می بایست ایالت های آنها سناتور جدیدی را انتخاب کنند ۲۱ سناتور دموکرات و ۱۵ سناتور هم جمهوری خواه می باشند.

در شرایط کنونی که اكثريت مجلس نمايندگان در دست جمهوري خواهان مي باشد چنانچه اين دوره مجلس سنا هم اكثريت را به جمهوري خواهان واگذار كند شرايط براي اوباما كه از حزب دموكرات است بسيار دشوار خواهد شد. با توجه به وضعیت موجود آمریکا و میزان رضایت مندی بسیار پایینی که در مورد سنای فعلی و همچنین اوباما وجود دارد برخی معتقدند در انتخابات میان دوره ای سنای امسال جمهوری خواهان حداکثر کرسی را به دست خواهند آورد. چندی پیش واشنگتن پست فرض را بر پیروزی جمهوری خواهان گذاشته بود و سه سناریو در این رابطه ارائه نمود اول آنکه اگر هر دو مجلس در دست جمهوری خواهان باشند بدین ترتیب جمهوری خواهان هر طرحی که ارائه دهند تصویب خواهند نمود؛ مثلا اگر خود جمهوري خواهان طرحي در مورد بهداشت و درمان و یا مهاجرت ارائه دهند و يا حتي كاهشي را براي برنامه ي دولتي در نظر بگیرند طرح پيشنهادي حزب خود را رد نخواهند كرد. سناریوی دوم آنکه رهبران كنگره بعد از یک دست شدن سنا و مجلس نمایندگان می دانند هر آنچه روي دهد مردم جمهوري خواهان را مقصر خواهند ديد آنگاه خيلي بيشتر از قبل با اوباما سازش خواهند داشت. البته به غير از اين دو سناريو سناريوي سومي هم وجود دارد بدين ترتيب كه كنگره همواره بيش از پيش با اوباما ساز مخالف بزند و بدين ترتيب روز به روز دولت را ضعيف سازد و البته دموكرات هاي باقي مانده در كنگره هم از ديگر اعضاي كنگره پيروي خواهند كرد. بدين ترتيب ممكن است با حداكثر آرا لايحه اي را متوقف كنند آنگاه بر وجهه اوباما به عنوان مقام ریاست جمهوری كه نمي تواند شرايط را مديريت كند ضربه وارد می شود. نظر سنجی ای که روزنامه نیویرک تایمز نیز اخیرا انجام داده است حکایت از برتری شانس جمهوریخواهان با ۵۲ درصد در مقابل دموکرات ها با ۴۸ درصد است:

با توجه به توصیفی که از شرایط انتخابات میان دوره ای کنگره شد به سادگی می توان فهمید که اوباما برای کمک به هم حزبی هایش احتیاج به برگ برنده ای دارد تا از طریق آن بتواند اعتماد مردم و رای دهنده گان را به دموکرات ها بیشتر کند. در شرایط حاضر بهترین برگ برنده اعلان جنگ با داعش می تواند باشد. به ویژه که اکثریت مردم امریکا نیز در نظرسنجی های مختلفی اعام کرده اند که موافق عملیات نظامی با گروه تروریستی داعش هستند. این زمینه مناسب در نزد افکار عمومی کار را برای اوباما بسیار تسهیل کرده و وی بدون نگرانی از پاسخ دادن به افکار عمومی به داعش اعلان چنگ داده و قصد دار این گروه را در هرکجا باشد تعقیب و نابود کند. در واقع اوباما سعی دارد از این طریق با بازیابی چهره نرم خود و نشان دادن چهره سخت خود بتواند با ابزار داعش موجب پیروزی دموکرات ها در انتخابات میان دوره ای کنگره شود. بنابراین دلیل دوم اتخاذ استراتژی سرکوب از سوی اوباما در برابر داعش تلاش برای کسب آرای رای دهندگان آمریکایی در انتخابات میان دوره ای کنگره است.

- ژست سیاسی برای کسب اعتبار بین المللی


در کنار دو دلیل بالا برخی از ناظران و تحلیلگران منطقه ای نیز از دلیل سومی برای بیان دلیل حمله آمریکا به داعش سخن گفته اند. در واقه این طیف از نویسندگان معتقدند که ائتلاف بین المللی ۴۰ کشور به رهبری اوباما که بیشتر اعضای آن در نزد افکار عمومی جهان چهره مناسبی در برخورد با تروریسم ندارند به دنبال بازیابی چهره خود در این مورد هستند.

آمریکا و همپیمانانش در سال ۲۰۰۱ به بهانه مبارزه با القاعده وارد افغانستان شدند و سربازان زیادی را به این کشور اعزام نمودند. اکنون ۱۳ سال از آن زمان می گذرد و نه تنها تروریسم القاعده در افغانستان نابود نشده است بلکه بذر تروریسم در
سراسر منطقه پخش شده است. این شکست و همچنین ناتوانی آمریکا در عراق، اعتبار اعلامی این کشور را تا حد زیادی مخدوش کرد. حال نوبت به داعش رسیده که ضربه ای دیگر بر اعتبار آمریکا و غربی ها وارد کند. اما این بار آمریکا سعی دارد با حمله به داعش خود را منادی مبارزه با تروریست نشان دهد تا حداقل قادر به بازیابی بخشی از اعتبار از دست رفته باشد. ائتلاف۴۰ کشور به رهبری آمریکا برای جنگ با داعش، صرفاً به دنبال کسب اعتبار از دست رفته نزد افکار عمومی هستند و گرنه با فرستادن چند جنگنده و برگزاری چند کنفرانس نمی‌توان با تروریسم جنگید. اوباما در حالی بر مبارزه با تروریسم و داعش تأکید می‌کند که هیچ کدام از کشورهایی که در دنیای واقعی پرچمدار مبارزه با داعش هستند در ائتلاف مد نظرش جایی ندارند. ایران، سوریه و روسیه کشورهایی هستند که در هر ائتلافی برای مبارزه با داعش باید وجود داشته باشند. در سه سال گذشته ایران بیشترین حمایت‌ها را از اقدامات ضد تروریسم و داعش انجام داده است. سوریه نیز بیش از سه سال است که با داعش در حال نبرد است و بیشترین هزینه‌های تروریسم داعش متوجه سوریه بوده است. روسیه نیز در طی بحران سوریه همواره از جنگ ارتش سوریه با داعش حمایت کرده است.

حال اگر در ائتلاف ۴۰ کشور به رهبری آمریکا نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که ترکیب آن به چه صورت است: آمریکا که بنابر اعتراف هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا در شکل‌گیری داعش نقش ایفا کرد، عربستان سعودی در طی سه سال گذشته میلیون‌ها دلار کمک مالی به داعش کرد و هزاران جنگجو برای این گروه فرستاده است، قطر از جمله کشورهایی است که در تجهیز و تأمین منابع مالی و تسلیحاتی نقش پررنگی داشته است، این کشور ارتباط بخصوصی با داعش، القاعده و جبهه النصره دارد.

۱۰ تن از اعضای ارتش لبنان در گروگان النصره هستند قطر به عنوان دولت در این قضیه میانجیگری می‌کند معنی این امر این است که این کشور با گروه داعش ارتباط دارد. کشور دیگر ترکیه است که حتی مقامات این کشور رضایت چندانی به حضور در این ائتلاف ندارند اما آمریکا تمام تلاش خود را برای حضور این کشور در ائتلاف به کار بسته است. ترکیه‌ای که حتی در کنفرانس جده حاضر نشد بیانیه ضد داعشی را امضا کند. مرزهای ترکیه و سوریه بنابر شواهد موجود در اختیار داعش است.

در واقع اگر هدف اصلی آمریکا و ائتلاف ۴۰ کشور مبارزه واقعی و نه تبلیغاتی با تروریست های داعش است باید کشورهایی که سال هاست هم قربانی تروریسم هستند و هم در برهه های مختلف در نزد افکار عمومی به عنوان پرچمدار مبارزه با تروریسم شناخته می شوند در این ائتلاف حضور می داشتند. در صورتی که با نگاهی سطحی می توان عکس این موضوع را در ائتلاف بین المللی ضد داعش مشاهده کرد. در اینجاست که به صورت واضح مشخص می شود که فشار افکار عمومی در سال های اخیر بر بیشتر کشورهای عضو این ائتلاف باعث شده است که آن ها به صورت اعلامی و برای فریب افکار عمومی و بازیابی چهره مخدوش خود به داعش اعلان جنگ دهند. چرا که گروه داعش در شرایط کنونی بهترین ابزار برای نشان دادن مبارزه با تروریسم است. چون اقدامات وحشیانه این گروه و قتل عام مردم سوریه و به ویژه ایزدی های عراق بهترین زمینه را نزد افکار عمومی برای برخورد با این گروه را مهیا کرده است. و غربی ها از این زمینه در راستای منافع خود در حال بهره گیری از آن هستند. بنابراین دلیل سوم برای اعلان جنگ به گروه داعش از سوی غربی ها بازیابی چهره مخدوش خود در نزد افکار عمومی است.

سناریوهای پیش روی آمریکا و ائتلاف ضد داعش در مورد سوریه


برای سناریونویسی و بررسی آینده های ممکن نیاز به بررسی سیاست های گذشته و حال بازیگران وجود دارد. در این مطلب نیز با توجه به اقدامات آمریکا در یک دهه اخیر در خاورمیانه سعی خواهد شد سناریوهای پیش روی آمریکا در مورد برخورد با داعش در سوریه بررسی شود. در این ارتباط دو سناریو بیشتر از سناریوهای دیگر مطرح هستند:

سناریوی اول


سناریوی نخست در این مورد عدم حمله آمریکا به سوریه به بهانه داعش است. هرچند که اوباما در سخنرانی خود بر حمله به داعش در هر نقطه ای حتی سوریه تاکید داشت اما به نظر می رسد سوریه در استراتژی خاورمیانه ای اوباما به اندازه عراق اهمیت نداشته باشد. در کل برای حمله نکردن امریکا به سوریه ۳ دلیل مهم وجود دارد:

- مخالفت جامعه جهانی و متحدین قدرتمند سوریه با حمله به این کشور:
ایران در سال های اخیر و به ویژه با آغاز بیداری اسلامی نشان داده است که در دفاع از آرمان ها و اهداف محور مقاومت و بیداری اسلامی همواره در صحنه حاضر بوده است. روسیه نیز که در بحران اوکراین با امریکا در حال رقابت و به نوعی مبارزه است نمی خواهد به هیچ وجه تنها پایگاه مهم خود در خاورمیانه یعنی سوریه را از دست بدهد. به علاوه عقب نشینی روسیه در برابر آمریکا در مسئله سوریه به معنای شکست سیاست های جدید سوریه نیز خواهد بود. چرا که از بحران گرجستان به بعد همواره روسیه در برابر غرب بر مواضعش تاکید داشته و حاضر به عقب نشینی نشده است و برخی از کارشناسان از جنگ سرد جدید روسیه و امریکا نیز نام برده اند. بنابراین سوریه برای روسیه به مثابه سنگ محکی در میزان توانمندی این کشور در دوران جنگ سرد جدید خواهد بود.

- مخالفت دولت مرکزی سوریه با مداخله یکجانبه امریکا:
وزیر امور خارجه سوریه اعلام نموده اگر آمریکا بدون همکاری با دولت سوریه در خک سوریه علیه داعش اقدامی انجام دهد دولت سوریه آن را تهاجم خارجی تلقی خواهد کرد. حتی بعد از سخنرانی اوباما مبنی بر حمله به داعش در خاک سوریه مشاور سیاسی بشار اسد اعلام کرد که در صورت ورود جنگنده های آمریکا به آسمان سوریه بدون توافق با دمشق، نیروی هوایی آن ها را هدف قرار خواهد داد. از طرف دیگر مقامات واشنگتن هرگونه همکاری با نظام حاکم در سوریه را رد کرده اند. بنابراین حمله آمریکا به مواضع داعش در سوریه بدون رضایت دولت مرکزی این کشور می تواند آغازگر جنگی جدید در منطقه باشد و اوباما با توجه به اوضاع وخیم اقتصادی، تجربه ناموفق جنگ عراق و افغانستان و مهمتر از این دوعامل نزدیک بودن انتخابات میان دوره ای کنگره
در آمریکا بعید به نظر می رسد که به مواضع داعش در سوریه به صورت یکجانبه حمله کند.داین مهم ترین دلیل عدم حمله امریکا به مواضع داعش در خاک سوریه خواهد بود.

عدم وجود منافع مستقیم امریکا در سوریه:
سوریه به اندازه عراق در استراتژی خاورمیانه ای آمریکا هدف گذاری مستقیم نشده است. ذکر این نکته ضروری است که در حال حاضر هدف اصلی آمریکا مقابله با داعش در عراق است زیرا با اقدامات این گروه، منافع آمریکا در این کشور به خطر افتاده است. آمریکا در عراق منافع بیشتری نسبت به سوریه دارد و اهداف ملموس تری در عراق در انتظار اوباما هستند از جمله:

الف.
حفاظت از پرسنل و پایگاه آمریکایی در اربیل؛ مسئله ای که بارها از طرف تحلیل گران غربی و هم چنین مقامات این کشور رسما اعلام شده است.

ب.
حمایت از کردهای عراق؛ اربیل پایتخت منطقه ای کردهای عراق است که ثابت کرده اند متحد اصلی واشنگتن در این کشور هستند و برای بازگرداندن عراق به شرایط کارآمد نقشی حیاتی دارند. البته آمریکا کردهای عراق رابطه ای قدیمی و پیچیده دارند که بر روابط امروز نیز بی تاثیر نیست. از سوی دیگر پيشتر مقامات اقليم كردستان اعلام كرده بودند كه از امريكا درخواست كرده اند به تجهيز پيشمرگ هاي كرد كمك كند.

ج.
جلوگیری از گسترش تسلط داعش بر مناطق نفت خیز شمال عراق؛ گروه تکفیری داعش تمام توان خود را بر حمله به میدان‌‌های نفتی و گازی و تسلط بر آن ها به هر طریق ممکن متمرکز می‌کند تا پس از آن به انتقال و فروش آن توسط دولت ترکیه اقدام کند. این مسئله می تواند برای کشورهای بزرگ مصرف کننده نفت زنگ خطر را به صدا در آورد زیرا در صورت تسلط کامل داعش بر مناطق نفت خیز عراق، صاحب نفت های سومین کشور دارای بیشترین ذخایر نفتی می گردد و با گسترش نفوذش به سمت کویت بحران نفتی دیگری در پیش خواهد بود .

سناریوی دوم


سناریوی دیگری که در مورد تصمیم آمریکا برای حمله به داعش می تواند بررسی شود حمله آمریکا به مواضع داعش در سوریه بدون همکاری با دولت بشار اسد خواهد بود. چند دلیل برای طرح این سناریو وجود دارد:

امتداد حضور داعش در سوریه:
اوباما در سخنرانی خود تاکید کرده که هر کجا داعش حضور داشته باشد به آن مکان حمله خواهد کرد. در صورتی که اگر مناطق تحت تصرف داعش بررسی شود می توان فهمید که استان های غربی عراق و شرقی و شمال شرقی سوریه جغرافیای حضور داعش است:

در صورت حمله امریکا به مواضع داعش در عراق در استان های الانبار و صلاح الدین نیروهای داعش به سرعت عقب نشینی کرده و به داخل خاک سوریه پناه می برند و در الرقه و الحسکه مستقر خواهند شد. بنابراین امریکا برای نابودی این گروه براساس سیاست های اعلامی اوباما باید به سوریه حمله کند حتی اگر دولت مرکزی سوریه نیز اجازه چنین کاری را ندهد. براساس نقشه بالا گروه داعش برای ایجاد خلافت رویایی خود باید استان های همجوار عراق و سوریه را به یکدیگر متصل کنند. بنابراین نبرد آمریکا با داعش بدون حمله به سوریه ناقص خواهد ماند و باید به این کشور حمله کند.

سرنگونی نظام سوریه


یکی دیگر از دلایلی که برای حمله امریکا به مواضع داعش در سوریه می توان مطرح کرد سرنگونی نظام سوریه است. در چند سال گذشته تمام هدف جبهه غربی- عربی- عبری- ترکی سرنگونی بشار اسد بوده است. حتی در سال گذشته میلادی نیروهای نظامی ترکیه آماده حمله به سوریه نیز شدند. اوباما نیز در تصمیم سال گذشته اش برای حمله به سوریه با مخالفت کنگره مواجه شد. بنابراین در شرایط کنونی به بهانه برخورد با داعش و با ائتلاف ۴۰ کشور می توان نظام حاکم در سوریه را به زعم امریکا سرنگون کرد. از این زاویه این ائتلاف بهانه ای بیش نیست و هدف اصلی نه داعش بلکه نظام سوریه است. بنابراین چه دولت سوریه با حمله آمریکا به مواضع داعش موافقت کند و چه نکند آمریکا و همپیمانان آن به سوریه حمله خواهند کرد تا از طریق سرکوب داعش این فرصت را به مخالفان میانه رو برای سرنگونی نظام حاکم سوریه داده باشند.

نتیجه:

از نظر نگارنده امکان تحقق سناریوی دوم یعنی حمله به سوریه ضعیف تر است چرا که آمریکا خود را درگیر نبردی بی پایان با کشورهای منطقه خواهد کرد. از طرف دیگر در ائتلاف ۴۰ کشور برخی از قدرت های اروپایی با تردید به این ائتلاف نگاه کرده اند و ترکیه نیز بنا به دلایلی چندان با این ائتلاف موافق نیست. با توجه به این موارد و همچنین موارد ذکر شده در بالا احتمالا آمریکا با حمله به مواضع داعش در عراق صرفا به دنبال پاسخگویی به افکار عمومی است. و احتمالا پهپادهای آمریکایی پروازهای شناسایی یا جنگی محدودی نیز به خاک سوریه برای اقناع افکار عمومی داشته بشند اما بعید است که امریکا به سوریه با توجه به قدرتمندی ارتش سوریه و حامیان آن حمله کند.

در پایان ذکر این نکته ضروری است که دلایل و عوامل موثر در سیاست خارجی آمریکا در برابر بحران عراق و سوریه ثابت نیست و با توجه به شرایط تغییر خواهد کرد. بنابراین بررسی تاکتیک بعدی امریکا در سوریه براساس واقعیت های کنونی صورت گرفته است. معروف است که در علوم اجتماعی چون با پدیده ای به نام انسان سروکار داریم که در هرلحظه می تواند رفتار خود را تغییر دهد آینده پژوهی کاری بیهوده و عبث است اما از سوی دیگر براساس روندهای موجود می توان تا حدودی تاکتیک های مختلف کشورها را حدس زد. در مورد امریکا و احتمال حمله به مواضع داعش در سوریه نیز به دلیل متغیر های مختلفی که ذکر شد در شرایط کنونی مداخله نظامی امریکا در سوریه ضعیف است جز اینکه تحولات و دیپلماسی پنهان کشورها شرایط را به گونه ای دیگر رقم زنند.

مریم فتاحی منش، کارشناسی ارشد مطالعات خاورمیانه

منابع:
1. http://isna.ir/fa/news/93051507194

2. روابط بین الملل – عبدالعلی قوام، سازمان مطالعات و انتشارات کتب علوم انسانی (سمت)، چاپ دوم، تهران :۱۳۸۴

3. نظریه های متعارض در روابط بین الملل - حمیرا مشیر زاده سازمان مطالعات و انتشارات کتب علوم انسانی (سمت)، چاپ اول، تهران :
۱۳۸۵

4. http://www.hambastagi.org/new/translations/270-islamic-fundamentalist-and-cia.html

5. http://www.nytimes.com/newsgraphics/2014/senate-model

6. http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=7758

7. http://tabyincenter.ir/index.php/research/58-2014-03-02-07-03-40/598

8. http://tabyincenter.ir/index.php/research/58-2014-03-02-07-03-40/598
مرجع : موسسه مطالعات آمریکا
کد مطلب : ۴۱۱۱۷۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما