۰
دوشنبه ۹ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱۸

5 نفر از بدترین روسای جمهور همه تاریخ ایالات متحده

5 نفر از بدترین روسای جمهور همه تاریخ ایالات متحده
شهرت و آوازه هر رییس جمهور بر اساس عملکرد او سنجیده می شود. در این میان، 5 رییس جمهور به عنوان بدترین معرفی شدند و این موضوع در مورد اوباما نیز درحال بررسی است، عملکرد داخلی در زمینه بیمه درمانی بسیار تاثیرگذار است. البته این نوشتار هم عرصه داخلی و هم عرصه خارجی را بررسی می کند.

رئیس جمهور کنونی ما در کجا ایستاده است؟ شان ویلنتز، مورخ پرینستون، در اواسط دور دوم ریاست جمهوری جورج بوش پسر در بهار سال ۲۰۰۶ سوال تحریک آمیزی در رولینگ استون منتشر کرد: آیا جورج بوش پسر بدترین رئیس جمهور تا کنون بوده است؟ بهترین سناریو از دیدگاه او برای بوش پسر " رسوایی تاریخی عظیم" بود و در ادامه می گوید " اکنون بسیاری از مورخان در شگفت هستند که آیا در واقع از بوش پسر به عنوان بدترین رئیس جمهور همه تاریخ امریکا یاد کنند". ارزیابی ویلنتز کمی زود به نظر می رسد. قضاوت در مورد جایگاه تاریخی هر رئیس جمهور بسیار مشکل است، به ویژه در حالی که او هنوز در دفتر بیضی شکل خود مشغول به کار است و هنگامی که احساسات سیاسی روزانه اطراف او با چنان شدتی در جریان است.

پدران بنیانگذار در ایجاد سیستم دولتی از همه برای ارزیابی رهبران منتخب دعوت کردند و بنابراین قضاوت موقت هر چند سخت و مطلوب، بازی منصفانه ای به نظر می رسد. همین امر طرح برخی سوالات را موجب می شود: نگاه تاریخی به باراک اوباما چگونه خواهد بود؟ آیا او در میان بزرگان قرار خواهد گرفت؟ آیا او به ورطه ناکامی های متزلزل سقوط خواهد کرد؟ پیش از بررسی سوال فوق، شاید این سوال مطرح شود که در واقع چه چیزی به منزله شکست رئیس جمهور می باشد و چگونه ما به ارزیابی تاریخی نایل می شویم. در ابتدا، تفاوت میان شکست ناشی از حذف (شکست ناشی از غفلت و سهو) و شکست ناشی از کمیسیون (شکست در ماموریت) را بررسی می کنیم. اولین مورد هنگامی که رئیس جمهور در رویارویی با بحران ناخواسته ناشی از حوادث خارج از کنترل خود ناکام می ماند. جیمز بوکانان، سلف آبراهام لینلکن، به ذهن می آید. آن بحران بردگی را در پی داشت که ملت را به نابودی تهدید می کرد. با این همه، او ناتوانی در رویارویی با این موضوع به شیوه موثر را نشان داد. زیرا او مردی فاقد ویژگی و کاراکتر بوده و بنابراین نمی تواند از منافع سیاسی تنگ-نظرانه خود به عنوان کشوری که آن را به سمت بحران عمیق تر سوق داده، فراتر برود. زیرا او فاقد ابزاری است تا بتواند به شیوه موثر با چنین تهدید گسترده ای نسبت به ملت دست و پنجه نرم کند. هر چند عواملی برای او وجود دارد، اما نمی توان ناکامی و شکست او را انکار کرد. آن ناکامی ناشی از حذف بود. ناکامی و شکست از کمسیون هنگامی رخ می دهد که در واقع یک رئیس جمهور بحران را از طریق اقدامات اشتباه تحت هدایت خود بوجود بیاورد.این می تواند توصیف وضیعت وودرو ویلسون در دومین دوره ریاست جمهوری از ۱۹۱۷ الی ۱۹۲۱ باشد. او نه تنها با اتخاذ سیاست بی طرفی فریبکارانه ایالات متحده را به سمت جنگ جهانی اول سوق داد، بلکه او حتی از جنگ به عنوان بهانه ای برای انتقال جامعه امریکا به شیوه ای استفاده کرد که اثرات زیان باری را به بار آورد. او تلگراف، تلفن و صنایع ریلی را به همراه زغال سنگ ملی کرد. حکومت ساخت کشتی های تجاری را پذیرفت و محصولات کشاورزی را خرید و فروش می کرد. پیش نویس نظامی ایجاد شده بود. نرخ مالیات بر درآمد افراد و شرکت ها افزایش یافت. هر گونه مخالفت بوسیله میچل پالمر، دادستان بدنام که به شدت صداهای مخالف را از طریق قوانین سختگیرانه جدید تحت پیگرد قانونی قرار می داد، سرکوب شده بود. یکی از پیامدهای بیشمار این که اقتصاد از کنترل خارج شد. تورم به مرز ۲ رقم افزایش یافت. تولید ناخالص داخلی به میزان تقریبی ۵/۶ درصد طی ۲ سال کاهش یافت. شورش ها و ناآرامی ها نژادی و کاری در سراسر این سرزمین پراکنده شد. مردم امریکا با ارزیابی انتخاباتی دقیق و سخت، عدم پذیرش حزب دمکرات ویلسون در انتخابات بعدی و رای مردمی ۳/۶۰ درصد به هاردینگ، یک شخصیت کاملا متفاوت، به تحولات فوق واکنش نشان دادند. علاوه بر این، جمهوری خواهان ۶۳ کرسی مجلس نمایندگان و ۱۱ کرسی مجلس سنا را به دست آوردند. این کشور، انکارهای سیاسی معدود با چنین اهمیتی را دیده است. این ناکامی ناشی از ماموریت به نظر می رسد. اگر چه تاریخدانان ویلسون را در بالاترین رتبه نظرسنجی های انتخاباتی نسبت به آنچه در خور آن است، قرار دادند، استدلال از طریق نظر جمعی رای دهندگان مشکل به نظر می رسد هنگامی که چنین قضاوت تندی را ارایه می شود. اگر از نظر ما این سیستم از کارایی برخوردار است، پس ارزیابی انتخاباتی باید از حداقل درجه اهمیت برخوردار باشد.

ناکامی و شکست در حوزه سیاست خارجی باید با بازگشت به دوره جورج بوش پسر در نظر گرفته شود. او هرگز مسول حملات ۱۱سپتامر نبود، اما واکنش او- ارسال ارتش ایالات متحده به سرزمین های اسلامی با هدف ماموریت بازسازی جوامع اسلامی از دیدگاه دمکراسی غربی- تصور باطل و محکوم به فنا بود. ما فقط ملزم به خواندن عناوین خبری روزانه هستیم نیروهای همسو با القاعده کنترل نوارهای مهمی از قلمرو داخلی عراق را در اختیار دارند تا از این رهگذر شکست دولت بوش را در امدادرسانی کامل مشاهده کنیم. علاوه بر این، جنگ های دوره جورج بوش پسر منابع کشور را تضیف کرده و بودجه کشور را به سمت کسری سوق داد. رئیس جمهور تلاشی برای تزریق ریاضت اقتصادی به عملیات های دولتی انجام نداد و از سلاح اولیه اصول بودجه، قلم وتو، اجتناب کرد. بدهی ملی افزایش یافت و رشد اقتصادی کاهش مداوم را تجربه کرد، این به رشد منفی طی مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۸ منتهی شد. بحران مالی ویرانگر پدیدار شد. اجتناب از این نتیجه مشکل به نظر می رسد که جورج بوش پسر در مجموعه ۵ نفر از بدترین روسای جمهور امریکا، همراه با ساکنان همیشگی رتبه پایین نظرسنجی های آکادمیک مثل بوکانان، فرانکلین پیرس و میلارد فیلمور قرار می گیرد. هاردینگ در مرز نظرسنجی های فوق قرار می گیرد، اما اعتبار چنین ارزیابی مشکل به نظر می رسد، با توجه به این که او طی یک برنامه سریع و موفق با مشکلات به ارث رسیده دولت ویلسون مواجه شد و مسولیت رشد اقتصادی قوی و ثبات اجتماعی نسبی را بر عهده گرفت. بنابراین ما به ارزیابی خودمان از ۵ نفر از بدترین روسای جمهور در تاریخ امریکا می رسیم (به ترتیب صعودی): بوکانان، پیرس، ویلسون، جورج بوش پسر و فیلمور. آیا می توان تصور کرد که اوباما می تواند به چنین سطح پایینی از شهرت برسد؟ این در معیار گسترده به نتیجه تلاش رئیس جمهور برای نجات و گسترش قانون بیمه درمانی ( طرح درمانی اوباما) بستگی دارد. تردیدی وجود ندارد که عملکرد رئیس جمهور در حوزه داخلی با موضوع واحدی تعریف می شود، پس شهرت تاریخی رئیس جمهور از این طرح متاثر خواهد شد.

اگر این شکست بروز کند، پس آن ناشی از کمسیون و نه حذف تصور خواهد شد. به عبارت دیگر، اگر سیستم درمانی اوباما درست عمل کند و در نهایت این کشور انتقال آرام به دوره بهداشت درمانی جدید را با موفقیت تجربه کند، پس شهرت تاریخی رئیس جمهور حفظ خواهد شد. همچنین فقدان برخی تحولات و اقدامات قدرتمند جدید در سیاست های امریکا آشکار است. جایگاه تاریخی اوباما با طرح بیمه درمانی صعود یا افول خواهد کرد. اما ما یک چیز را می دانیم: نه قضاوت تاریخی و نه قضاوت رای دهندگان با میزانی از همدردی و احساسات همراه نخواهد بود. همانطور که لینلکن گفت: " شهروندان، ما نمی توانیم از تاریخ فرار کنیم. ما با وجود خودمان به یاد خواهیم آورد. هیچ اهمیت و بی اهمیتی شخصی نمی تواند یکی یا سایرین را از ما دریغ کند. محاکمه آتشین به شیوه ای که ما تصویب می کنیم، افتخار و بی احترامی ما را برای جدیدترین نسل، کم فروغ نشان خواهد داد".

مترجم: سید مهدی موسوی
مرجع : موسسه مطالعات آمریکا
کد مطلب : ۳۹۶۲۳۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما