به گزارش
اسلام تایمز، عناصر مسلح پس از عملیاتی که باید آن را بررسی اوضاع حاکم بر این شهر شمرد، از پناهگاههای خود خارج میشوند، همزمان با این اقدام تلاشهایی برای برای افروختن آتش و شعلهور کردن طرابلس با بمبگذاریها و راهپیماییهای تحریکآمیز که در آنها پرچمهای «القاعده» و «داعش» برافراشته میشود، صورت میگیرد، اما «حزب الله» در عرسال دخالت نکرد و یارانش در طرابلس صبر پیشه کردند.
«سعد الحریری» پس از 3 سال غیبت به لبنان باز میگردد، پیش از بازگشت حریری گروههای مسلح مرتبط با طرفهای خارجی از عرسال به مناطق اطراف آن و مناطق هم مرز با سوریه خارج میشوند، تا بازار میانجیگریهای هیأت علمای مسلمین لبنان بیش از پیش داغ شود.
عملیات صورت گرفته در عرسال چیزی جز تلاش برای درگیر کردن لبنان در جنگی داخلی بر پایه و اساس طایفهای نبود که بتواند با ایجاد هرج و مرج لازم، تضمن کننده عبور کاروانهای سلاح از مناطق شمالی لبنان به سوریه و عراق و ادامه طرحی باشد که مجری آن درحال حاضر گروههای مرتبط با القاعده و در راس آنها گروه تروریستی تکفیری «داعش» باشد.
حزب الله ماهیت این بازی را خیلی زود دریافت. به همین دلیل اعلام کرد که وارد این بازی نخواهد شد و این موضوعی است که به ارتش لبنان مرتبط است، اما به طور یقین رزمندگان حزب الله که در طول مرزهای لبنان و سوریه مستقر هستند، راههای امداد و کمکرسانی برای گروههای مسلح مستقر در عرسال را قطع کرده و از مناطقی دورتر عرسال را به محاصره خود درآوردند، اقدامی ماموریت ارتش لبنان در پایان دادن به قائله عرسال را تسهیل کرد.
به همین دلیل نمیتوان گفت که عملیات ارتش لبنان در عرسال بدون هماهنگی با حزب الله از یک سو و با ارتش سوریه از سوی دیگر بوده است که پوشش هوایی لازم برای تسریع در پایان دادن به عملیات را فراهم کرد و هم اکنون در انتظار بازتابهای این عملیات در دو سطح میدانی و سیاسی است.
بازتابهای سیاسیدر درجه اول باید در انتظار بازتابهای سیاسی این عملیات بود که طی آن نیروهای 14 مارس تلاش دارند، از آن به سود خود بهره برداری کنند. بازگشت سعد الحریری با کمکهای پادشاه عربستان برای ارتش لبنان، احتمال خرید آرا و مطالبات را به شکلی گسترده در این کشور به همراه داشته باشد، تا زمینه کودتای سیاسی علیه جریان مقاومت در لبنان و پُر کردن شکاف سیاسی پیش آمده در منصب ریاست جمهوری را براساس خواست و نظر عربستان سعودی فراهم کنند، عربستانی که بیش از آنکه در پی تحقق اهداف و خواستههای خود در لبنان باشد، در پی تحقق اهداف و خواستههای آمریکا و رژیم صهیونیستی است.
بنابراین حمایت از ارتش لبنان از دید حریری و هوادارانش از بهانه حزب الله در حفظ سلاح مقاومت خواهد کاست، چراکه جریان المستقبل و هم پیمانان آن همواره این ایده را در لبنان اشاعه دادهاند که قدرت سیاسی حزب الله ناشی از تکیه آن بر سلاح است، در حالیکه آنها توجه ندارند، تمام احزاب و جریانهای لبنانی مسلح هستند و دلیل این مدعا حوادث جاری در طرابلس است، بنابراین، این ادعایی کاملا بیپایه و اساس است.
از دیگر بازتابهای سیاسی این نبرد در لبنان موضع با اهمیت «ولید جنبلاط» است که به همراه «طلال ارسلان»، رهبری طایفه دروزیهای لبنان را برعهده دارد، وی درباره اهمیت دخالت حزب الله در بحران سوریه گفت که این حضور موجب شد تا مانع نفوذ داعش و گروههای وابسته به آن و مشابه آن به سمت بیروت شود و این نشان از این دارد که حزب الله به خوبی از مرحله حساسی که لبنان در آن به سر میبرد، آگاه است و به همین دلیل باید گفت که وی درپی ائتلاف و هم پیمانی با طرفی است که تضمین کننده بقای طایفه دروزیها باشد.
نتیجه طبیعی چنین ائتلاف و هم پیمانی جدیدی، با مشکل مواجه شدن حریری در اجرای ماموریتی است که پادشاه سعودی بر وی محول کرده، مگر اینکه در این راه تضمینهای بزرگی به جنبلاط و دیگر گروهها و جریانهای سیاسی لبنان دهد، اما چنین تضمینهایی نمیتواند، تضمینهایی صادقانه و مورد اعتماد با توجه به حقیقت حمایت عربستان سعودی از داعش باشد، از سوی دیگر موضع هراسآور آمریکا و نقشههای آن برای منطقه موجب میشود که کشورهای منطقه درحال حاضر اعتمادی به واشنگتن و هم پیمانان منطقهایش نداشته باشند.
بازتابهای میدانیاما در خصوص بازتابهای میدانی نبرد عرسال باید گفت که عرسال از جمله مهمترین راههای امداد و کمکرسانی برای گروه تکفیری داعش و دیگر گروههای تروریستی است و حوادث اخیر نشان داد که گروههای خفته بسیاری در عرسال و مناطق دیگر شمال لبنان مانند عکار وجود دارند و این به وجود پناهجویان سوری باز نمیگردد که رسانههای وابسته به نیروهای 14 مارس تلاش دارند، ریشه حوادث را در وجود آنها جستوجو کنند و بر ماهیت واقعی حامیان این گروهها سرپوش بگذارند.
دلیل واقعی این سرپوش گذاریها را باید در این امر جستوجو کرد که بقای نیروهای 14 مارس در گرو پیروزی داعش در نبرد جدا کردن شمال لبنان از دیگر مناطق آن، حتی به صورت غیر رسمی است، چون این امر به حریری این امکان را میدهد، تا با کوبیدن نیروهای مقاومت و متهم کردن آنها به دست داشتن در عملیاتهای نظامی در داخل لبنان، حزب الله را ابتدا از عرصه سوریه دور و سپس آن را به برافروختن آتش جنگ داخلی در لبنان متهم میکند و اینجاست که حمله رژیم صهیونیستی و تصرف بخشهایی از لبنان و حتی پیشروی این رژیم به آن طرفتر از بیروت نیز امری غیر ممکن نخواهد بود و بهرهای که حریری از این راه میبرد، دستاوردهای سیاسی و مالی کلانی است که ریاض در اختیار وی خواهد گذاشت، چراکه وی فرزند نامشروع سیاسی عربستان در منطقه است و سیاستی که عربستان در منطقه براساس به ظاهر پایهها و اصول و توجیهات مذهبی و دینی دنبال میکند، مقابله با نفوذ ایران در منطقه از طریق حزب الله و نظام سوریه است.
از سوی دیگر عربستان سعودی به خوبی میداند، قدرتهایی که کشورهای آنها را پایهگذاری کرده و خاندانهای آنها را به قدرت رساندند و در راس آنها انگلیس و آمریکا قرار دارند، به خوبی میتوانند حکومت آنها را با حکومت دیگری تغییر دهند و زمینه برافروخته شدن آنچه انقلابهای بهار عربی در کشورهای منطقه نامیده شد، را در کشور عربستان فراهم کنند، به همین دلیل هماهنگی هرچه بیشتر با آمریکا و نشان دادن آنکه ریاض مهمترین هم پیمان واشنگتن در منطقه است و میتواند، بیش از هر کشور دیگری اهداف آمریکا در منطقه که در راس آن تامین امنیت رژیم صهیونیستی قرار دارد، را تامین کند، تنها گزینه پیش روی آل سعود است تا به این طریق تضمین کننده بقای خود در جزیره العرب باشند.
براین اساس نقشه دخالت القاعده و گروههای وابسته به آن از جمله داعش و النصره در عرسال ریخته شد و مرحله بررسی اوضاع به پایان رسید و حزب الله با عدم دخالت مستقیم، ماموریت آنها را با شکست مواجه کرد و از آنجا که گروههای تکفیری دریافتند، گرفتار آمدن در منگنه سوریه – لبنان، آنها را به هلاکت خواهد رساند، به همین دلیل به سرعت از عرسال خارج شدند، اما این به معنای بسته شدن پرونده شمال لبنان نیست، اگرچه این احتمال وجود دارد که آنها در مرحله بعد منطقه دیگری را هدف عملیاتهای خود قرار دهند.