۰
سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۱

چرا مصر به سمت التهاب پیش می‌رود؟

چرا مصر به سمت التهاب پیش می‌رود؟
در سال گذشته صدای مردم مصر در فضای این کشور برای از بین بردن حاکمیت نظامیان طنین‌انداز بود؛ دو هفته قبل دکتر حازم ببلاوی نخست وزیر مصر گفت که بازگشت به حاکمیت نظامی در مصر ممکن نیست؛ اما برخی از قلم‌ها در نقد و توهین به این نظر به حرکت درآمد تا جایی که روزنامه المصری الیوم به صراحت در مقاله‌ای به عنوان "خوش آمد گویی به حاکمیت نظامیان" به دفاع از آنها پرداخت. می بینیم که این روزها رقابت جدیدی بین برخی نویسندگان در ذکر مناقب و فضایل نظامیان ایجاد شده و آنها سعی دارند ما را قانع کنند که مصر نیاز مبرمی به قدرت تصمیم گیری و کنترل و مهار آنها دارد.

بازگشت به دیکتاتوری؛ پرستیژ یا ارتجاع

این موضوع هم راستا با تلاشهایی است که برخی هنرمندان در زیبا جلوه دادن حاکمیت نظامیان و تجلیل از نقش سیاسی آنها بر عهده گرفته اند. تا جاییکه یک خواننده زن در کلیپی پوتین یک نظامی را در آغوش گرفت و به نشانه قدرشناسی بر آن بوسه زد.

اتفاقی که در مورد حاکمیت نظامیان افتاده در موضوع دموکراسی و لیبرالیسم نیز تکرار شده و ما سالهای دراز گذشته آن را تجربه کرده‌ایم. ما انقلاب ژانویه 2011 را علامتی برای رسیدن به این روند می‌دانستیم، اما بعد از عزل محمد مرسی رئیس جمهور مصر مشخص شد که نزدیک شدن به این روند ریسک بالایی دارد.

چرا که اشاره کردن به این روند هزینه‌های زیادی برای صاحب آن دارد و کرامت و آبروی وی را مورد هجمه و آسیب قرار می دهد. عجیب‌تر اینکه آوردن ملاحظه‌ای در یکی از عناوین پرونده دموکراسی در صدور قانون جدید که برای ممانعت از تظاهرات مسالمت‌آمیز صادر شده؛ به عنوان اتهامی برای عاملان آن مطرح شده و آنها را ستون پنجم دشمن می‌خوانند. اتهامی که یکی از بالاترین مراتب مزدوری به دشمن و خیانت تلقی می‌شود.

نکته جالب دیگر اتفاقی بود که در مورد دکتر زیاد بهاء الدین معاون نخست‌وزیر که بخشی از دولت جدید و از ارکان حکومتی نظامیان بود؛ روی داد؛ چرا که گفته می‌شود وی به قانون جدید اعتراض کرد. دکتر محمد البرادعی و دکتر عمرو حمزاوی و امثال آنها که دشمنان دولت اخوانی ها بوده و بخشی از جبهه نجات به شمار می‌رفتند نیز بخشی فراتر از اتهامات دکتر زیاد بود که به عنوان متهم شناخته شد، اما آن دو نفر در رسانه ها به عنوان سران ستون پنجم دشمن معرفی شدند.

فهمی هویدی تحلیلگر معروف مصری در مقاله‌ای که روزنامه السفیر لبنان آن را به چاپ رساند، نوشت:‌ در حالیکه ما در سال اول از انقلاب 2011، به روند انقلاب افتخار می کردیم و آن را درسی کامل از قدرت و عظمت مصر می‌دانستیم، اما تریبون های تراژیک کنونی ناامیدی از این انقلاب را ترویج می‌کنند و این انقلاب را یک شکست و اقدامی مسخره قلمداد می‌کنند(تا جاییکه یکی از تحلیلگران این انقلاب را توطئه‌ای بزرگ علیه مصر خواند که جاسوس‌های آمریکا آن را راه‌اندازی کردند.

اما در این راستا بزرگترین اشتباه و گناه نابخشودنی، صحبت کردن از آشتی ملی است؛ این دعوتی است که موجی از فحش و بد و بیراه و خشونت وحشیانه را از سوی برخی نویسندگان و کاریکاتوریست‌ها علیه دعوت کنندگان به آن راه می اندازد و آنها را مرتد و آلوده کننده صفحه انتفاضه 30 ژوئن به شمار می‌آورد و نشانه کافر شدن عاملان آن به رویکردهای ملی‌گرایانه می دانند.

این موضوعی بود که کریستین امانپور مجری مشهور شبکه سی ان ان نیز آن را درک کرده و در گفتگو با دکتر زیاد بهاءالدین گفت که آیا آشتی در مصر به سخنی زشت تبدیل شده است. دکتر زیاد این سخن را تایید کرد و گفت که این مسایل ناشی از کشمکش حادی است که الان ما از آن رنج می‌بریم.

این‌ها برخی از مواضعی است که در مصر کنونی وجود دارد، بنابراین از این زاویه عجیب نیست که کشتار و قلع و قمع و در عرصه سیاسی مصر تشدید شده و مصر به صحنه جنگ تبدیل شوند که برادران به دشمنان هم تبدیل شده‌‌اند و مصر دیگر میهنی برای حضور همه مصری‌ها نیست.


نباید منکر این مطلب شویم که مزاج مصری‌ها تا حدی بر علیه راهکارهای سیاسی است که به آشتی ملی منجر می شود؛ دو عامل در این راستا سهیم هستند، اول اینکه دستور کار گفتمان سیاسی به سمت تشدید لحن و داغ‌تر کردن فضا کشیده شده است. این در حالی است که موضوع اختلافی اساسی الان در مورد برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری است و بعد از آن دعوت به براندازی حاکمیت اخوانی‌ها و خارج کردن آنها از چرخه معادلات سیاسی در دستور کار قرار دارد.

مبارزه علیه تروریسم نیز با دعوت به ریشه‌کنی اخوانی‌ها نه تنها از عرصه سیاسی بلکه ریشه کنی از جامعه مصر همراه شده است. به این ترتیب با گذشت زمان کلمه تروریسم به کلید واژه خوانش فضای کل منطقه تبدیل خواهد شد و بعد از باز شدن این باب زمینه برای تمامی اقدامات سرکوب‌گرانه و منزوی کردن اخوانی‌ها و توجیه تجاوز به حقوق بشر و تصویب قوانین با وجهه منفی و مخالف با آزادی‌‌های عمومی از جمله پیامدهای این عرصه خواهد بود.

به هر حال این اصطلاح در جامعه مصر به راه افتاد و رسانه های جمعی نیز آن را گرفته و سعی در بسیج افکار عمومی و تحریک مردم و زمینه سازی مناسب برای تحقق پیروزی در این میدان برای از بین بردن دشمن فرضی کردند، این دومین عاملی است که در مسموم کردن فضای عمومی مصر سهیم است.

من شکست‌ها یا اشتباهاتی که محمد مرسی و جماعت اخوان المسلمین در مصر انجام داد را نادیده نمی‌گیرم، همین موضوع بود که باعث ناامیدی و خشم مصریها شد، من همچنین خشونت‌های موجود در جامعه مصر در زمان وی را با وجود اینکه روایت‌های متناقضی در مورد عاملان و قربانیان این خشونت‌ها مطرح شده را نادیده نمی‌گیرم.

اینها بدون شک جانب مهمی از این موضوع است، اما ما به زمان نیاز داریم تا واقعیت این مفاهیم را درک کنیم، چرا که چیزی که ما الان می شنویم؛ برداشت و نظر طرف پیروز است و نمی‌توانیم ارزیابی‌ها را طوری دریافت کنیم که به آن اطمینان داشته باشیم، اما در هر حال من در حال حاضر به دنبال یافتن پاسخ برای این سوال هستم که ما چگونه می‌توانیم بحران را پشت سر بگذاریم و چرا تمام تلاش ها برای رسیدن به راه حل این بحران ناکام می‌ماند. به همین علت من در صدد مشخص کردن عامل اشتباه و قربانیان آن نیستم.

در پاسخ به این سوال که چرا تلاش‌ها برای حل سیاسی بحران به شکست کشانده می شود، من اعتقاد دارم 4 عامل است که با راهکار سیاسی در تعارض‌اند و همچنان تمایل به انسداد افق سیاسی مصر دارند. آنها می‌خواهند روی فایده راهکارهای امنیتی مانور داده و آن را تاثیرگذار جلوه دهند. این عوامل عبارتند از:

1- شاخه افراطی در موسسات امنیتی مصر که به دنبال قلع و قمع و سرکوب است. با وجود بروز برخی ایده‌ها در داخل این موسسه مبنی بر پذیرش ایده راهکار سیاسی اما مشخص است که کفه ترازو به سمت گزینه امنیتی سنگینی می‌کند. چرا که تصمیم های اتخاذ شده و اقدامات انجام شده همگی در این راستا ارزیابی می‌شود.

بنا بر اطلاعات من توافقنامه‌ای میان مصر و کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در این زمینه امضا شده تا باب تفاهم با برخی مقامات موسوم به معتدل را در راستای ائتلاف دفاع ازمشروعیت دنبال کند. اما این توافقنامه مدتی بعد لغو شد. تلاش‌های دیگری نیز وجود دارد که برخی طرف‌های مرتبط با دستگاه حاکمیت به دنبال آن هستند و در آن مسیر قدم می‌گذارند. اما از آنها خواسته شده است که از این موضوع صرف‌نظر کنند.

2- حامیان فاشیسم در میان نخبگان مصری. این افراد افراط‌گرایان لائیک هستند که اغلب نیز انسان‌های فرهنگی و محترمی به حساب می‌آیند و جریان غالب روزنامه نگاران و نویسندگان مصری از این جمله‌اند. برخی از این افراد سابقه طولانی از نوشته ها و اظهارت در دفاع از دولت های مدنی و ارزش های دموکراتیک شامل لیبرالیسم و انتقال قدرت و پذیرش طرفهای دیگر دارند، اما تمام گفته‌ای سابق خود را زیر سوال برده‌اند و الان به صفوف حامیان انزوای دیگران و مخالفان آشتی ملی و منزوی کردن طرف مقابل برگشته‌اند. برخی از آنها نیز در صدر هیئت‌های حامی حاکمان نظامی و هواداران عبدالفتاح السیسی و تیم همراه وی هستند و به دنبال ریاست جمهوری السیسی حتی بدون برگزاری انتخابات بر آمده‌اند.

3- ارکان نظام مبارک و سودجویان از این دولت. این افراد همان‌هایی هستد که در طول سی سال حاکمیت حسنی مبارک و حتی در حاکمیت ده ساله انور سادات قدرت را در داشتند، در این مدت آنها نفوذ زیادی را در شهرهای مختلف برای خود به دست آورده و منافع مالی زیادی نیز کسب کرده‌اند،‌آنها بخشی از این درآمدهای مالی را برای براندازی اخوان المسلمین به کار گرفته و از آنها در حمایت از تظاهرات اعتراض‌آمیز یا تحریک تریبون‌های رسانه ای بویژه تلویزیون استفاده کردند.

4- برخی قدرت‌های منطقه‌ای. این قدرت‌ها به دنبال سقوط مرسی به سرعت به حمایت و کمک به دولت جدید پرداختند و غیر از راهکارهای امنیتی برای تقابل با فعالان و مخالفان خود از میان ملت مصر راه دیگری را نمی‌شناسند. این قدرت‌ها اعتقاد دارند که انقلاب ژانویه و موفقیت آن در مصر می تواند جنب و جوشی را در محیط این کشورها نیز ایجاد کند و رژیم‌های آنها را نیز تهدید کند، به همین علت است که ادامه سیاست‌های امنیتی در مصر را بهترین راهکار برای دفاع از خود و محکم کردن قبضه تسلط خود بر جبهه داخلی می‌دانند.

این در حالی است که بخشی از این کشورها صراحتا به مصر اعلام کرده‌اند که ادامه سیاست کمک های اقتصادی کنونی مستلزم ادامه اوضاع امنیتی در این کشور است و منافع داخلی آنها ادامه این روند را اقتضا می‌کند و آشتی داخلی می‌تواند آثار منفی بر جاری شدن این کمک‌ها به مصر داشته باشد.

کلید حل مشکلات مصر در کجاست؟


هویدی در آخرین نکته از مقاله خود تاکید می‌کند: بحرانی که ما با آن مواجه هستیم، چندین بعد دارد، چرا که این بحران تنها به مسموم شدن فضای مصر منجر نشده و تنها اختلال در درک عمومی و تبدیل اختلاف های سیاسی به درگیری های داخلی را ایجاد نکرده، بلکه دو نتیجه خطرناک دیگر نیز داشته است که عبارت است از: ایجاد دولت امنیتی و مصادره ایده راهکار سیاسی و اشغال افکار عمومی با عناوینی نظیر پرونده اخوان المسلمین برای منحرف کردن آنها از تمرکز بر روی آینده کشور. این در حالی است که موضوع اخوان المسلمین فرع است و آینده دموکراتیک در این کشور است که در اصل قرار دارد.

من نمی‌خواهم مشکل اخوان المسلمین در کشور را کم اهمیت جلوه دهم، چرا که آن نیز مهم است، اما اعتقاد دارم که آینده دموکراتیک کشور مهم‌تر است.

در هر حال کلید هر دو مشکل مصر را باید در روند سیاسی جستجو کرد؛ این در حالی است که راهکار امنیتی به مانند قفلی واقعی است که به جای باز کردن درها، افق کشور را مسدود نگه می‌دارد.

من از کسانیکه خطر ادامه رد آشتی ملی و بستن افق های سیاسی در کشور را درک نمی‌کنند، ‌تعجب می کنم؛ چرا که این روند باعث بروز خشونت و تشویق به آن در مصر می‌شود، چیزی که بیشتر باعث تعجب می‌شود، این است که ما نیاز به تلاش زیادی داریم تا این واقعیت بدیهی را که از امور مسلم دنیای کنونی است و پایان هر درگیری به شمار می‌رود،‌ را به دیگران بفهمانیم.
کد مطلب : ۳۴۸۲۰۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما