۰
چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۶

بازیگران کنونی صحنه لیبی و توانایی حفتر در بحران این کشور

بازیگران کنونی صحنه لیبی و توانایی حفتر در بحران این کشور
بعد از گذشت 3 سال از سقوط نظام قذافی در لیبی، دولتمردان و سیاستمداران این کشور هنوز از برقراری ثبات و امنیت در کشور و عبور از مرحله انتقالی به تشکیل دولتی پایدار ناتوان هستند. به گونه ای که هر روز بحران جدیدی در این کشور بروز کرده و دورنمای ثبات و امنیت در این کشور حساس آفریقایی را با مخاطرات مواجه می سازد. به دلیل اهمیت تحلیل اوضاع جاری لیبی، نوشتار حاضر در تلاش است که کلیه گروه های مرتبط با قدرت را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.

وضعیت سیاسی و اقتصادی لیبی در یک سال گذشته


بعد از معمر قذافی، ساختار سیاسی لیبی به تدریج تضعیف شد. دلیل اصلی آن، ساختار اصلی حکومت مبتنی بر پارلمانی بود. این پارلمان باید مقدمات برپایی انتخاباتی آزاد برای انتخاب رئیس جمهور و تغییر قانون اساسی را فراهم می کرد، ولی در مسیر فعالیت هایش بسیار کند عمل کرد. در طی یک سال اخیر، مهم ترین مسئله، به پایان رسیدن مهلت قانونی پارلمان است.

نخستین پارلمان منتخب بعد از آقای قذافی منحل و انتخابات جدیدی در لیبی برگزار شد. اما این انتخابات در هیچ کجا جدی گرفته نشد و نمایندگانش با مشارکت بخش کمی از مردم تعیین شدند. اینک نیز گروهی جدا از این پارلمان مشغول تدوین قانون اساسی هستند و هنوز آن را به پایان نرسانده اند.

همچنین در درون حکومت یا بخش اجرایی، مهره هایی قرار گرفتند که منتخب مردم نبودند و بیشتر با دنیای غرب روابط گرمی داشتند. لذا پایگاه های مردمی خود را به تدریج از دست دادند. دلیل دیگر تضعیف ساختار سیاسی جانشین رژیم آقای قذافی در لیبی، ناتوانی ساختار سیاسی در برقراری امنیت بود.

مردم از این نظر بسیار ناراحت بودند. در واقع دولت در عرصه ی برقراری امنیت ضعیف عمل کرد و اهرم انتظامی و نظامی را در اختیار نداشت. بنابراین گروه های مسلح از این فرصت استفاده کردند. این امر خود موجب تضعیف دولت و مقابله این گروه ها با دولت شد. در حوزه اقتصادی و در یک سال گذشته به دلیل تحرکات گروه های مسلح مخالف، صادرات نفت لیبی به حداقل رسید و درآمد لیبی بسیار کاهش پیدا کرد. لذا از نظر سطح زندگی و رفاه عمومی، مردم لیبی دچار مشکلات بسیاری شدند و موجبات نارضایتی در جامعه ایجاد شد.

مجموع این علل سبب تضعیف ساختار سیاسی لیبی شد. همزمان با این مشکلات و نارضایتی ها، شاهد رشد گروه های مسلح با گرایش های مختلف بودیم. البته بخشی از این گروه ها، گروه های سلفی و تکفیری بودند که حتی بعضی از آن ها در سرنگونی آقای قذافی هم نقش داشتند. بنابراین می توان گفت در 1 سال گذشته، دولت و ساختار سیاسی لیبی بسیار تضعیف شده است و شبه نظامیان و گروه های مسلح بسیار قدرت گرفته اند.

گروه دیگری که متفاوت از گروه های دیگر در یک سال گذشته ظاهر شد، گروهی تحت فرماندهی شخصی به نام ژنرال حفتر بود که قصد دارد بر لیبی تسلط پیدا کند که بخشی از گروه های شبه نظامی و بخشی از ارتش لیبی به این نیروها پیوستند. چنانچه از بهمن ماه گذشته تا کنون ظهور گروه آقای حفتر تحولات لیبی را به سمت و سوی دیگری سوق داد. حفتر اما مانند گروه های دیگر، خواسته های قدرت های منطقه ای را دنبال نکرد و درصدد بود تا در صحنه ی لیبی قدرت نمایی کند. این گروه به دنبال تسلط بر کشور است و زمینه های ایجاد ارتشی را تحت عنوان ارتش ملی طی 6 ماه گذشته فراهم کرده است.

ارتش ملی مرکب از نیروهای مختلف بوده و عملیاتی را تحت عنوان عملیات کرامه از اردیبهشت ماه شروع کرده است. این عملیات ابتدا با شتاب به سمت پایتخت حرکت کرد، اما اکنون به صورت کندتری در حرکت است. این ارتش سکولار بوده و کوشش می کند گروه های مذهبی، اسلامی، تکفیری و غیرتکفیری و جریان های اسلام گرا را از صحنه ی سیاسی لیبی حذف و جریانی سکولار را (که مورد حمایت غرب و ارتجاع منطقه است) بر لیبی حاکم کند.

بازیگران کنونی صحنه ی لیبی

بازیگران کنونی صحنه ی لیبی به چند دسته تقسیم می شوند:


ائتلاف و ارتش ملی: یکی از دسته های اصلی و بازیگری بسیار فعال در لیبی گروه آقای حفتر است. بازیگران منطقه ای به این جریان امید دارند و حتی می توان گفت مصری ها هم از آن حمایت می کنند.
این شخص و گروه متبوعش از نظر رفتارهای سیاسی مثل سرکوب اسلام گراها و نیز جناح هایی مورد حمایت، همانند آقای سیسی در مصر است. شاید این گروه، موثرترین نیرویی است که غربی ها بدان امید بسته اند.

این گروه اکنون نیروی هوایی را در اختیار دارد و می توان گفت قوی ترین اهرم نظامی در لیبی است. آقای حفتر توانسته نیروهایی بسیاری را جذب کند و گرایش های بسیاری برای پیوستن به حفتر پیدا شده است. در حالی که بر سر تسلط بر طرابلس و پایتخت و قدرت و موضوع ساختار قدرت، چالش هایی زیادی بین آنها و حفتر وجود دارد. نمونه این اختلاف بر سر نخست وزیری است. یعنی از ابتدای سال کنونی سه نخست وزیر در لیبی تغییر پیدا کرده و هیچ کدام هنوز رسمیت جدی نیافته است. این امر به حمایت یا عدم حمایت دو گروه یاد شده از آنان بستگی دارد.

آنچه در لیبی به نام ارتش ملی وجود دارد، نیرویی مسلح با پتانسیل و قدرت قوی است که حفتر از خواست مردم برای تشکیل نیروی منظم و مقتدر بهره برداری کرده و به بهانه نبود ارتشی قدرتمند، می خواهد کشور را تسخیر کند.

جدا از این، در لیبی گروه های وطن دوست بسیار کوچکی تحت عنوان جبهه ملی و تجمع ملی وجود دارد که از چند نفر فراتر نمی رود. لذا خواست ناسیونالیستی در لیبی شوری را بر نمی انگیزد و کسی را بسیج نکرده و در صحنه سیاسی و نظامی هیجانی نیافریده است.

گردان های الصواعق و القعقاع: این گروه ها که آموزش داده شده اند، بیشتر به گروه های آقای حفتر نزدیک شده اند. البته بین دولت و آقای حفتر همواره بر سر این گروه ها درگیری بوده است. حتی بعضی از این گروه ها چرخش هایی داشته و برخی بین آقای حفتر و دولت اصلی تقسیم شده اند. در واقع از آنجا که ساختار سیاسی دولت لیبی در حال فروپاشی است، نتوانسته همه ی گروه ها را به خود جذب کند.

گروه های تکفیری و افراطی: جریان دیگر حاضر در لیبی، جریان تکفیری و گروه های افراطی است. این گروه ها از زمانی که آقای قذافی در حال سرنگونی بود، فعالیتشان را آغاز کردند. اینان سعی کردند مظاهر شیعی و مربوط به اهل بیت را در لیبی از میان ببرند. گروه های تکفیری درصددند که همزمان و هم سو با القاعده و گروه هایی تکفیری سوریه در صحنه ی قدرت لیبی حضور داشته باشند.

گروه های شبه نظامی: گروه بعدی در لیبی، گروه های شبه نظامی هستند. آنها به صورت محلی عمل و سعی می کنند محله و قوم و قبیله ی خود را حمایت کنند. این گروه ها به دو دسته تقسیم می شوند، یک گروه، گروه هایی هستند که در انقلاب لیبی، در سرنگونی آقای قذافی نقش داشتند. اینان گروه هایی اسلام گرای غیر افراطی هستند و خواستار آنند که حکومت لیبی، مردم سالاری اسلامی باشد.

آنان در انقلاب لیبی نقش داشتند و به دنبال آنند که ساختار سیاسی متناسب با انقلاب لیبی برقرار گردد. اما مهره های غربی در راس حکومت لیبی به آن ها اعتماد نمی کنند. لذا این گروه ها اسلحه ی خود را به حکومت تحویل نمی دهند و در حال حاظر تسلیم مهره هایی (که احساس می کنند زد و بند های زیادی با غرب دارند) نمی شوند.

دسته ی دوم گروه هایی هستند که جزو گروه های تبهکار محسوب می شوند. این گروه ها با توجه به فضای نابسامان لیبی، سعی می کنند از فضا استفاده و از آب گل آلود برای منافع شخصی و قبیله خود ماهی بگیرند. حتی این گروه ها مورد سوء استفاده ی دولت های غربی برای قاچاق اسلحه، قاچاق نفت و یا مداخله در مسائل لیبی قرار می گیرند. این گروه ها همسو با سیاست های خارجی، در لیبی فعال اند و متناسب با مزد و مواجبی خارجی عمل می کنند.

گروه های معتدل و اخوانی ها: در شمال آفریقا اسلام بسیار قوی است و انگیزه اسلامی مردم بسیار بالاتر از دیگر انگیزه ها است. البته اگر به سوابق لیبی نگاه کنیم، می بینیم که سنوسیه گروهی مذهبی بودند که تا قبل از قذافی، حکومت لیبی را به دست داشتند. این نظام، مذهبی و فقیه محور بود و ادریس سنوسی (که توسط قذافی برکنار شد) فقط پادشاه نبود، بلکه جانشین عمر مختار بود.

یعنی لیبی دارای بستری مذهبی برای تشکیل حکومتی اسلامی بوده و اکنون افکار عمومی خواستار اسلامی با قرائت صحیح و مردم سالار است. در این
حال، اکنون گروه هایی مختلفی ایجاد شده و از انگیزه مذهبی مردم استفاده و برخی حالت افراطی به خود گرفته اند. این گروه ها به دلیل اتکا به قطر، عربستان، القاعده و . . سمت و سوی افراطی گرفته اند. اما بیشتر جمعیت لیبی افراط گرایی را برنمی تابند و خواستار اسلام معتدل هستند.

در واقع گروه هایی افراطی متصل به خارج اند ولی گروه های اسلامی متکی به مردم و توده ها هستند. آنها متکی به مردم بوده و نگرش صحیحی دارند و هرگز در اعمال اسلامی افراط نمی کنند و برخورد هایی طالبانی ندارند. چنانچه در بنغازی و در چندماه گذشته مردم خواستار انحلال گروههایی افراطی و قطری و برقراری اسلام به معنی حکومت اسلامی هستند.

گذشته از این، جریان دیگر در لیبی، گروه اخوان است. گروه اخوان در لیبی بسیار ضعیف تر از اخوان در سطح مصر است، ولی به دلیل تشکیلاتی که اخوان در سراسر جهان و شمال آفریقا دارد، گروه نسبتا قدرتمندی است. آنها ملایم تر از گروه های تکفیری هستند، انتخابات را قبول دارند، در انتخابات اولیه لیبی که پارلمانی بود شرکت کردند، دموکراسی و مردم سالاری را قبول دارند، ولیکن هنوز نتوانستند در بین جامعه لیبی جذابیت های لازم را پیدا کنند.

اکنون بیشترین حملات آقای حفتر علیه آن هاست. به دلیل این که آقای حفتر هم سو با آقای سیسی سعی می کند اخوان (که می تواند آینده ساز باشد و قدرت را در دست بگیرد) را تضعیف کند. قطر اکنون در حال بازی دوگانه ای در جهان اسلام است و آن گونه که می بینیم، بخشی از حمایت هایش از اخوان است و سعی کرده است خود را مدافع آنان اعلام کند.

قبایل در لیبی:

در مورد حضور قبایل در لیبی، افراط و تفریط شده است. لیبی کشوری نفت خیز بوده و مهاجرت ها به تناسب سرمایه های نفتی بسیار زیاد است و مردم از نقاط مختلف به شهرهای دیگر رفته اند. نزدیکی لیبی به مدیترانه و اروپا سبب شده که گرایش های قبیله ای در سواحل لیبی به کمترین گرایش تبدیل شود. لذا آن چه که تحت عنوان قبیله در لیبی گفته می شود، همانند یک واحد منسجم شبیه قبایل آفریقایی در قلب آفریقا نیست و چنین گرایش هایی در لیبی شاید محلی از اعراب نداشته باشد.

آن ها هیچ گاه قدرت تعیین کننده ای در لیبی نبودند. هیچ آداب، رسوم فرهنگی، لباس، زبان و گویش خاصی ندارند. لذا می توان گفت هر چند گرایش های قبیله ای در لیبی وجود دارد، ولی تاثیراتش به حداقل رسیده است و تعیین کننده نیست.

اکنون کسانی که از آقای قذافی طرفداری می کنند و با ساختار جدید مخالفت اند، بیشتر یا مقامات سابق بوده و یا امتیازاتی در زمان آقای قذافی داشتند که از دست داده اند. آن ها خواستار این هستند که امتیازات گذشته برگردد. لذا در هر شهری صاحب منصبان در دولت قبل، خواهان بازگشت به گذشته هستند.

طرفداران سابق آقای قذافی و کسانی که هم قبیله ی آقای قذافی هستند، در ابتدای انقلاب جدال کمی داشتند و مخفی شده بودند، ولی الان به دلیل این که وضع 3 سال گذشته در لیبی بسیار نابسامان بوده است، سعی می کنند از این نابسامانی و از خاطرات مردم از آرامش لیبی در دوران آقای قذافی استفاده و قدرت بیشتری را در سطح لیبی کسب کنند. آن ها سعی می کنند به هر جریان مخالف با روند جدید، کمک کنند.

امکان پذیری فدارالیسم و جدایی خواهی در لیبی


باید گفت فدارالیسم ریشه تاریخی دارد و در گذشته کشوری به نام لیبی وجود نداشته است. بخش دیگری از این جدایی خواهی به انگیزهایی که بعد از قذافی ایجاد شد، ربط دارد. یعنی این تصور وجود داشت که مرکز نمی تواند بخش هایی شرقی را اداره کند، لذا انگیزه فدرالیسم و جدایی در شرق و جنوب لیبی تقویت شد.

آنها برای اینکه امور خود را سر و سامان دهند و حق خود را از پایتخت بگیرند و امنیت خود را حفظ کنند، به صورت فدرال عمل می کنند. در این راستا فدرالیسم در لیبی نتیجه تقاضاهای مقطعی و مشکلات اقتصادی در سه سال اخیر است. طرفداران این ایده در نظر دارند که امور داخلی را به دلیل فقدان نیروهای مسلح و ساختار اجرایی، اداره کنند. این امر بیانگر عدم وجود انگیزه برای جدایی است.

با این حال، برعکس بسیاری از تحلیل گران که سمت و سوی
تحولات لیبی را به سمت تجزیه نشان می دهند، باید گفت این امر واقعیتت ندارد. تجزیه و جدایی پروسه ای طولانی است و به سادگی نمی توان مردم جامعه ای را که به شهرهای مختلف مهاجرت کرده و شهرهای آن شامل اقوام و قبایل مختلف است، جدا کرد.

در واقع اگر پروسه یا پروژه جدایی سودان موفق شد، به ریشه تاریخی نود سال قبل برمی گرد. ، زبان و مذهب در جدایی سودان نقش داشت؛ اما در لیبی مساله قومیت و نژاد همانند سودان مطرح نیست و جدایی به سادگی در لیبی محقق نخواهد شد. جدا از این، همه ملت لیبی خواستار بهره بردای از نفت لیبی هستند و قدرت های خارجی هم در عرصه عمل از تجزیه لیبی طرفداری نمی کنند.

در این بین باید دانست «حفتر» ارتشی ملی ایجاد کرده و از لیبی آزاد و به دور از افراط گرایی سخن می گوید. این امر بیانگر این مساله است که ارتجاع منطقه ای و دنیای غرب هم به امید تجزیه لیبی نیست.

آینده وضعیت امنیتی در لیبی

تحلیل کشورهای غربی این بود که بعد از این که گروه جماعت انصار الشریعه و گروه های افراطی پایگاه های نظامی را تسخیر کردند و شهرهای اطراف بنغازی را تحت تصرف خود درآوردند و به سمت طرابلس و غرب کشور حرکت کردند، بهانه های لازم برای سرکوب این گروه های افراطی فراهم شود و آقای حفتر در برابر این گروه ها نقش آفرینی کند. یعنی ژنرال حفتر و ارتش ملی منتظر چنین صحنه ای برای نقش آفرینی و در دست گرفتن قدرت بودند.

پیش بینی غربی ها این است که در حالی که گروه های افراطی پایگاه های نظامی را در بنغازی و شهرهای اطرافش تصرف می کنند؛ صحنه ی لیبی به صحنه ی برخورد ارتش ملی دست ساخته ی آقای حفتر و گروه های افراطی تبدیل شود.

چنانچه از زمانی که این گروه ها به سمت غرب حرکت کردند، هواپیماهای تحت اختیار آقای حفتر (که تحت حمایت غرب بوده و اطلاعات و آموزش های لازم را هم از غرب می گیرد، ) حرکتشان را علیه این گروه ها آغاز و جنگی بسیار سرنوشت ساز در لیبی آغاز شد.

یعنی نبرد بین نیروهای سکولار طرفدار و تحت تسلط آقای حفتر با گروه های افراطی است. این نبرد بسیار سرنوشت ساز طبیعتا به پایتخت هم کشیده خواهد شد. اکنون غربی ها سعی کرده اند در این فاصله از لیبی خارج شوند تا آقای حفتر جریان های سیاسی در لیبی را یک سویه و در آخر بر لیبی تسلط پیدا کند، آنگاه غربی ها به لیبی برمی گردند.

چنانچه اکنون در لیبی تمامی مراکز قدرت افراطیون و خانه هایشان مورد حمله قرار می گیرد. در واقع با شرایطی که در لیبی وجود دارد تلاش میشود بستری فکری در لیبی فراهم شود تا آقای حفتر شبیه آقای سیسی به عنوان منجی لیبی و زمام امور را در لیبی به دست بگیرد، منتها این بار برعکس مصر، این امر در لیبی خون بار خواهد بود. چنانچه برخی از نیروها بر اثر حملات حفتر به مراکز افراطیون کشته می شوند ولی غربی ها خبری از این کشته ها و تلفات اعلام نمی کنند و تنها آقای حفتر را به عنوان منجی لیبی مطرح می کنند.

توانایی حفتر در سرانجام بحران لیبی

در صورتی حفتر برنده ی نهایی بحران لیبی است که محبوبیت مردمی پیدا کند. ایشان از ژنرال های نظامی و دوست آقای قذافی بوده است. حدود 20 سال از عمرش را در آمریکا گذرانده و بعد از انقلاب هم سو با منافع آمریکایی وارد لیبی شد. لذا حفتر از یک طرف حمایت آمریکایی ها را دارد، از طرف دیگر حمایت بخشی از گروه های سکولار را به همراه دارد، همچنین ارتش لیبی هم به او پیوسته است. از طرف دیگر از سوی عربستان و مصر حمایت می شود.

در این حال، عموم مردم مسلمان حکومت سکولار را تحمل نمی کنند. لذا حفتر زمانی موفق خواهد شد که مردم (به دلیل نابسامانی اقتصاد و ناامنی های کنونی) دنبال مفر نجات باشند و او را پذیرند. بنابراین احتمال اینکه مردم به حفتر روی آورند هست ؛ اما به نظر می رسد اگر مردم هم او را بپذیرند، کوتاه مدت خواهد بود، چرا که ماهیت آقای حفتر مذهبی و اسلامی نیست ولی مردم لیبی مسلمان هستند. ایشان در اصل مورد حمایت غربی هاست و مردم به شدت با این مخالف هستند. بنابراین آقای حفتر اگر هم حمایت مردم را داشته باشد، از نظر زمانی بسیار محدود خواهد بود.

جعفر قناد باشی
کد مطلب : ۴۰۳۳۲۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما