باراک اوباما یکشنبه شب در سفری غیرمنتظره وارد پایگاه نظامی بگرام در افغانستان شد تا با نظامیان آمریکایی دیدار کند و شاید این آخرین سفر او به افغانستان تحت اشغال باشد. هر چند مدت زمان این سفر - که چهار ساعته بود- و نیز عدم دیدار وی با رئیسجمهور و سایر مقامات افغان از حواشی و نکات جالب توجه این دیدار به شمار میآید، سخنان او در جمع نظامیان آمریکایی نیز قابل تامل بود. اوباما در سخنرانی خود برای سربازان آمریکایی گفت: «به لطف خدمات شما، القاعده در این نقطه از جهان در سراشیبی سقوط قرار دارد!» نکته اینکه وی بعد از انعقاد این جمله، در نقض سخنان خود افزود: «همه میدانند افغانستان هنوز مکان بسیار خطرناکی است.»
اوباما در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: «تا آخر سال جاری میلادی، ماموریت رزمی آمریکا در افغانستان به پایان خواهد رسید و افغانها مسئولیت کامل امنیت خود را بر عهده میگیرند و ماموریت مبارزه ما به اتمام میرسد. جنگ آمریکا در افغانستان «پایانی منطقی» خواهد داشت.»
او در عین حال در اظهار نظری مبهم گفت: «اگرچه ماموریت رزمی ما در افغانستان پایان مییابد، ولی آمریکا کماکان در کنار مردم افغانستان خواهد ایستاد.»
اما رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود جملاتی را بر زبان آورد که بسیار جای بحث و تامل دارد. او در بخشی از اظهارنظر خود مدعی شده «القاعده در این نقطه از جهان در سراشیبی سقوط قرار دارد» و در بخش دیگر گفته «جنگ آمریکا در افغانستان «پایانی منطقی» خواهد داشت».
این گونه اظهارنظر کردن یک سئوال را به ذهن متبادر میکند؛ ماحصل 12 سال حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان که به بهانه نابودی عامل حملات 11 سپتامبر یعنی القاعده و نیز تامین امنیت بینالمللی و منطقهای صورت گرفت، چه بود؟ اکنون وضعیت گروه تروریستی القاعده، نسبت به 12 سال پیش چگونه است؟
نکته اینجاست که 12 سال پیش از شروع این اشغالگری آنهم به بهانه مبارزه با تروریسم، نیروهای القاعده فقط در افغانستان و مناطق قبیلهای پاکستان حضور داشتند؛ مناطق نسبتا خودمختاری در خاک پاکستان که بر اساس قواعد قبیلهای زندگی میکنند. اما اکنون به یُمن بیش از یک دهه کشتار غیرنظامیان بیشمار و مبارزات بعضا نافرجام، تروریستهای القاعده در کل منطقه حضور دارند؛ از سوریه و یمن گرفته تا مصر و اردن و عراق.
پیشرفت(!) القاعده به همین حد محدود نبوده و اکنون گروههای زیر شاخه القاعده در سراسر منطقه تشکیل شدهاند؛ گروههایی که از آنها به عنوان «بازیگران غیر دولتی صحنه بینالملل در قرن 21» یاد میکنند.
نکته اینجاست که در کنار شکل گرفتن این پدیده، نظریه نئولیبرالیسم نیز در آمریکا در حال تقویت شدن است. نئولیبرالها اهمیت ویژهای برای سازمانها و نهادهای غیر دولتی قائل هستند. بنابراین، آمریکا از یک طرف، ارزش و اهمیت ویژهای برای سازمانهای غیر دولتی قائل شده و همزمان، با اقدامات خود، باعث شکلگیری و تقویت گروههای تکفیری و زیر شاخههای گروه تروریستی القاعده شده است یعنی بازیگرانی که لاجرم بر اساس نئولیبرالیسم در عرصه بینالملل بازیگرانی سرنوشت ساز و تاثیرگذار هستند.
اکنون سئوال اینجاست که رئیس جمهور آمریکا از کدامین منطق سخن میگوید؟ دولتمردان و تصمیمسازان آمریکایی با سیاستی که در افغانستان در پیش گرفتند، آیا این گروه تروریستی را به بازیگران غیر دولتی اثرگذار تبدیل نکردند؟ آیا این آنها نبودند که با به راه انداختن جنگی خانمانسوز، فعالیتهای القاعده را به کل منطقه تسری دادند؟ بنابراین با این سابقه و صبغه، آنها چگونه از «پایان منطقی» جنگ خود در افغانستان و «در سراشیبی سقوط قرار گرفتن القاعده» سخن میگویند. پایان این جنگ را بیش از آنکه «منطقی» باشد، باید «پایانی شکست خورده» نام نهاد.