۰
شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۳۵

خاورميانه منهاي ديكتاتورها

خاورميانه منهاي ديكتاتورها
آنچه اين روزها در مصر، تونس، ليبي، يمن، الجزاير،‌ اردن، بحرين كويت و حتي كردستان عراق مي‌گذرد نشان دهنده اين واقعيت است كه مهار بحران از دست ديكتاتورها و اربابان آنها خارج شده و سرتاسر منطقه شمال آفريقا و خاورميانه عربي در آستانه تحولات عميقي قرار دارد كه قطعاً به استقرار يك نظام سياسي جديد و كاملاً متفاوت با گذشته خواهد انجاميد.

تجمعات اعتراضي مردم ليبي زنجيروار ادامه يافته و تاكنون ده‌ها كشته و زخمي برجاي گذاشته است. سرهنگ معمر القذافي، در عين حال كه ليبي را تاكنون به صورت پليسي اداره كرده و خود توانسته در محيطي كاملاً امنيتي يكه تازي كند، اما اعتراضات چند روز گذشته نشان داد كاخ ديكتاتوري ليبي كه او سعي مي‌كرد آنرا آهنين نشان دهد نيز شيشه‌اي و بشدت آسيب پذير است.

قذافي هم از آن دسته انقلابيون پرشوري بود كه در جواني با آرزوي زيباي مبارزه عليه استبداد داخلي و استعمار خارجي به صحنه آمد و توانست با پايان دادن به رژيم سلطنتي و برچيدن پايگاه‌هاي نظامي آمريكا و انگليس و ايتاليا، همه استعمارگران را از ليبي اخرا ج نمايد و چهره‌اي كاملاً انقلابي و ضد استعماري از خود به نمايش بگذارد. هوس مادام العمري كردن حكومت و حتي موروثي نمودن آن موجب شد قذافي نيز پوست بياندازد و جوان انقلابي سال 1348 به ديكتاتور پراشتهاي 1389 تغيير ماهيت بدهد و دست خود را به خون مردم كشورش آلوده نمايد. قذافي بعد از 42 سال حاكميت بر ليبي و پشت سر گذاشتن شعارهاي زيبا و جذاب حمايت از آرمان فلسطين، عزم جزم براي نابودي اسرائيل، تشكيل دولت متحد عربي، آزادي و رفاه براي مردم ليبي و دست يافتن به فناوري پيشرفته هسته اي، اكنون به نقطه‌اي رسيده است كه نه تنها به هيچيك از آن شعارها پاي بند نيست بلكه به عنوان پرسابقه‌ترين ديكتاتور شمال آفريقا و جهان عرب چاره‌اي جز جمع آوري بساط خود و فرار از كشور ندارد. وعده چشم پوشي از موروثي كردن حكومت در خانواده نتوانست معترضان را قانع كند و ساير ترفندها نيز كاري از پيش نبردند و اعتراض مردم درحالي كه رنگ خون به خود گرفته همچنان ادامه دارد.

مردم ليبي از آن روز كه قذافي در برابر فشارهاي آمريكا براي برچيده شدن تأسيسات هسته‌اي كشورشان تسليم شد و موافقت كرد بيگانگان حتي پيچ و مهره‌هاي دستگاه‌هاي اتمي ليبي را باز كنند و با خود ببرند، متوجه اين نكته شده بودند كه جوان انقلابي سال 1348 كه توانسته بود بساط استعمارگران را در ليبي جمع كند حالا در اثر دنياخواهي و قدرت طلبي به جائي رسيده كه بايد بساط خود را جمع كند و برود. اين واقعيت را خود قذافي هم فهميده بود ولي به روي خود نمي‌آورد، زيرا شيريني قدرت اجازه نمي‌دهد يك ديكتاتور واقعيت‌هاي دور و بر خودش را درك كند. اگر از همان 10 سال قبل قذافي تصميم مي‌گرفت در برابر آمريكا بايستد و روي حق هسته‌اي شدن كشورش پافشاري مي‌كرد و به بيگانگان باج نمي‌داد مي‌توانست چهره مخدوش خود را بازسازي كند و با درك واقعيت‌ها قدرت را نيز براساس قانون به كساني واگذار نمايد كه حق آنها بود و البته خود نيز به عنوان باني حكومت جمهوري و به قول خود او "جماهير عربي سوسياليستي خلق ليبي" به عنوان سرمايه‌اي براي تقويت بنيه كشور و حمايت از دولتمردان، در كنار مردم به صورت چهره‌اي خوشنام باقي بماند. ولي او زمان شناس نبود و البته اين ويژگي همه ديكتاتورهاست كه صداي مردم را بسيار دير مي‌شنوند.

در يمن نيز دومين ديكتاتور جهان عرب از نظر طولاني بودن مدت باقي ماندن در قدرت و چسبيدن به تاج و تخت حكومتي زير عنوان دروغين رياست جمهوري، اين روزها گرفتار اعتراضات مردمي است. علي عبدالله صالح، كه هم اكنون آماج حملات معترضان يمني است، خود از بانيان عبور كشور يمن از رژيم پادشاهي به جمهوري بود. وي از افرادي بود كه در سال 1352 با يك كودتاي نظامي به رياست "سرهنگ ابراهيم حمدي"‌و تشكيل شوراي نظامي قدرت را در يمن شمالي دردست گرفتند و سرانجام وي در سال 1356 توسط مجلس به رياست جمهوري برگزيده شد. او در دهه 60 طي يك جنگ خونين "علي ناصر محمد" رئيس‌جمهور يمن جنوبي را به قتل رساند و با الحاق يمن جنوبي به يمن شمالي به موجوديت دو يمن پايان داد و خود را رئيس‌جمهور يمن واحد اعلام كرد و تاكنون كه قريب 33 سال است قدرت را در اين كشور در اختيار دارد.

علي عبدالله صالح نيز قبل از ماجراهاي قيام مردمي تونس و مصر اعلام كرده بود قصد دارد رئيس‌جمهور مادام العمر يمن باشد ولي بعد از سرنگوني ديكتاتور تونس و بالا گرفتن اعتراضات مردم در مصر و بروز نشانه‌هائي از انقلاب در يمن، براي جلوگيري از سرايت قيام و انقلاب به آن كشور با عجله اعلام كرد در انتخابات بعدي شركت نخواهم كرد و بدين ترتيب تلاش كرد مردم را آرام كند و در قدرت بماند. اما مردم فريب نخوردند و به تظاهرات ادامه دادند و خواستار كناره گيري وي از قدرت شدند.

در بحرين نيز شيخ حمد بن عيسي آل خليفه كه چند سال قبل عنوان "امير" را براي خود كوچك تصور مي‌كرد به هوس سلطنت افتاد و خود را "شاه بحرين" ناميد. بدين ترتيب، كوچكترين امپراطوري عربي! نيز در تاريخ شكل گرفت، اما گويا اين عنوان بر آن نيست كه به شيخ چندان وفا نمايد. مردم بحرين نيز از هفته گذشته به خيابان‌ها ريختند و تاكنون تعداد زيادي كشته و ده‌ها مجروح داده‌اند و اصرار دارند كه ديكتاتوري طايفه‌اي در بحرين هم ريشه كن شود. پرداخت 1000 دينار به هر نفر هم افاقه نكرد و پادشاه بحرين اكنون در اين انديشه است كه بعد از بن علي و مبارك، نوبت قذافي است يا علي عبدالله صالح و يا حمد بن عيسي آل خليفه؟

امير كويت هم خود را در معرض خطر مي‌بيند و براي رفع خطر از تاج و تخت نفتي خود، بذل و بخشش‌هائي را آغاز كرده است. بخشودگي جرائم رانندگي، افزايش كوپن ارزاق، رايگان نمودن آب و برق و هشتاد درصد افزايش حقوق نظاميان، بخشي از حاتم بخشي‌هاي امير كويت است، تا خدا چه خواهد!

از كردستان عراق هم خبر مي‌رسد مردم عليه دو خانواده طالباني و بارزاني قيام كرده‌اند. اين دو خانواده با اينكه سابقه درخشاني در مبارزه عليه حزب بعث و صدام دارند ظاهراً از وقتي كه به رياست "اقليم كردستان" رسيدند به حكم اينكه "دو پادشاه در اقليمي نگنجند" مجذوب قدرت شده‌اند و الزامات دوران مبارزه را به فراموشي سپرده‌اند.
در الجزاير هم شرايط عليه بوتفليقه بحراني است و گويا مردم قصد دارند انحرافاتي كه حكومت‌هاي وابسته به استعمارگران غربي در مسير انقلاب بزرگ الجزاير پديد آمده است را جبران كنند و كشورشان را به مسير يك ميليون شهيدي كه براي رهائي از سلطه فرانسه جان خود را در راه كسب استقلال و آزادي فدا كردند برگردانند و از ديكتاتوري پنهان شده زير نقاب جمهوري نجات دهند.

مردم اردن نيز در هفته‌هاي اخير با تظاهرات اعتراضي، مخالفت خود را با ديكتاتوري در اين كشور ابراز داشته و خواستار نجات كشورشان از وابستگي هستند. شاه عبدالله دوم هر چند به ديدار با رئيس ستاد ارتش آمريكا دل خوش كرده ولي بي‌ريشه‌تر از آنست كه در برابر زلزله‌اي كه در منطقه به راه افتاده دوام بياورد.

اين وقايع قبل از هر چيز، تار عنكبوتي بودن حكومت‌هاي ديكتاتوري را نشان مي‌دهند و اين نكته را در تاريخ به ثبت مي‌رسانند كه ديكتاتورها موجودات به هم سنجاق شده‌اي هستند كه با سقوط يكي از آنها بقيه نيز به او ملحق مي‌شوند. گفته مي‌شود بن علي و حسني مبارك ديكتاتورهاي بركنار شده تونس و مصر در كما بسر مي‌برند. به اين خبر بايد اين جمله اضافه شود كه اگر خوب بنگريد ديكتاتورهاي يمن و ليبي و الجزاير و عمان و بحرين و اردن و مراكش و كويت هم در كما بسر مي‌برند و بقيه شاهان وابسته عرب نيز در نوبت هستند حتي اگر زير عنوان "رئيس جمهور" پنهان شده باشند يا به حاتم بخشي‌هائي از نوع شاه بحرين و امير كويت متوسل شوند. اكنون پايان دوران ديكتاتورها فرا رسيده و خاورميانه منهاي ديكتاتورها درحال شكل گيري است.

 
مرجع : روزنامه جمهوری اسلامی
کد مطلب : ۵۵۴۷۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما