اندیشه سکولار با محور قرار دادن دنیای مادی، همه امور، مانند علوم تجربی، علوم انسانی، رفتار، سلوک، اخلاق و نیز دین و مفاهیم اصلی و فرعی آن را تفسیری دنیایی و مادی مینماید در حالی که چنین تفسیری با روح ادیان ابراهیمی و تصریحات کتب مقدس آنها در تعارض میباشد. با قطع نظر از دین مسیحیت و یهود، به سراغ دین اسلام و قرآن کریم رفته و موارد یاد شده را از نگاه قرآنی ـ در حد اختصار ـ مورد بررسی قرار میدهیم.
1ـ منشأ دین
در نگاه قرآن، دین اسلام، ریشه در فطرت بشر دارد؛ یعنی، ساختار وجودی انسان به گونهای است که آشنای به خدای متعال بوده و به دنبال او است:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»(روم30)
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن؛ این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمیدانند.
فطرتی که از همان ابتدای خلقت خود به ربوبیت خدای متعال شهادت داده است:
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلِینَ أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباوءُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»(اعراف172-173)
و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت، (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم. (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: ما از این، غافل بودیم ـ یا بگویید پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم (و چارهای جز پیروی از آنان نداشتیم) آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند مجازات میکنی؟
مطابق ادله و براهین فلسفی، خلقت انسان به گونهای است که به خداوند علم حضوری دارد؛ زیراهمان طوری که علم علت ایجادی (یعنی خداوند) به انسان (به عنوان معلول ایجادی او) علم حضوری است، علم انسان نیز به خداوند علم حضوری میباشد. در علیت ایجادی، چون علت، هستی معلول را اعطا میکند و در حقیقت، معلول شأنی از شؤون علت است، از این رو، علت ایجادی بر معلول، احاطه وجودی دارد و معلول، هیچ گونه غیبتی از علتش نداشته و علت ایجادی به معلول خودش علم حضوری دارد.
از طرف دیگر، چون در علیت ایجادی، معلول، عین ارتباط به علتش است و تمام هستی او قائم به علتش میباشد و به سخن دیگر، هستی و وجود معلول، عین وابستگی و ربط به علت است، وجود انسان نیز عین قوام و وابستگی به خداوند است و اگر انسان به خودش علم پیدا کند، به ویژگی خودش، یعنی وابستگی خود نیز علم پیدا خواهد نمود و روشن است که علم به وابستگی خاص، علم به طرف وابستگی نیز خواهد بود. از این رو وقتی انسان با علم حضوری به خودش به صورت دقیق عالم شود، به وابستگی خاص خودش و در نتیجه به طرف وابستگیاش یعنی خداوند نیز علم حضوری پیدا خواهد کرد. به همین جهت است که در احادیث شریف آمده است:
***
من عرف نفسه فقد عرف ربّه.(1)
هر کس خود را شناخت،، خدای خودش را میشناسد.
خدای متعال نیز در قرآن کریم با عنایت به تلازم معرفت انسان و خدا، فراموش کردن خداوند را ملازم با فراموشی خود انسان میداند و میفرماید:
«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»(حشر19)
و از کسانی نباشید که خدا را فراموش نمودند و خدا نیز خودشان را از یادشان برد.
بنابراین، منشأ گرایش به دین، اموری بیرون از انسان نیست، بلکه هویت وجودی انسان، آشنای به خداوند میباشد.
2ـ تعریف دین
بر اساس دیدگاه قرآنی و عقلی فوق، دین امری است منطبق با فطرت بشر و هیچ قانون و دستورالعملی که تحمیل بر فطرت انسان باشد در آن موجود نیست و انسان با رعایت حدود الهی میتواند فطرت خود را به فعلیت رسانده و به کمال خود یعنی قرب الهی نایل شود.
3ـ خداوند
در دین اسلام، خداوند به عنوان موجودی ماوراء الطبیعی، مجرد، خالق یگانه جهان هستی و بینیاز مطلق، مورد پذیرش واقع شده و وجود خداوند امری غیرقابل شک، تلقی شده است. قرآن کریم از زبان پیامبران نقل میکند که:
«قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ»(ابراهیم10)
فرستادگان آنها در جوابشان گفتند آیا در خدا که آفریننده آسمان و زمین است شک میتوان کرد؟
در دیدگاه اسلامی، محوری ترین موجود، خدای متعال میباشد، و به سبب همین محوریت است که در قرآن کریم، شاید هیچ واژهای به اندازه واژه «اللّه» به کار نرفته است. با قطع نظر از واژههای ربّ، اله، و نیز ضمیرهایی که در قرآن به خدای متعال بر میگردد، لفظ «اللّه» 1772 بار در قرآن ذکر شده است.
توجهی هر چند اجمالی به اوصافی که برای خدای متعال در قرآن کریم ذکر شده است، روشن میسازد که هرگونه تفسیر سکولار و مادی از خدای متعال، از نظر قرآن کاملاً مردود و باطل است. برخی از این صفات و ویژگیها عبارتند از:
1ـ خداوند عالم به هر شیئی است(2).
2ـ خداوند قادر بر هر چیزی است(3).
3ـ خدا هر چه را که بخواهد انجام میدهد(4).
4ـ در حقیقت تمام صفات نیک و کمالیه و تمام اسمای حسنا برای خداوند ثابت است(5).
5ـ آسمان و زمین را خداوند خلق نموده است:
پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت و به تدبیر کار (جهان) پرداخت؛ هیچ شفاعتکنندهای جز با اذن او نیست؛ این است خداوند، پروردگار شما، پس او را پرستش کنید، آیا متذکر نمیشوید؟(6)
6ـ خداوند خورشید و ماه را خلق نموده است برای این که بشر عدد سالها و امور دیگر را بداند و این خلقت نیز بر اساس حق است و هیچ بطلانی در آن راه ندارد.
او کسی است که خورشید را روشنایی، و ماه را نور قرار داد و برای آن منزلگاههایی مقدّر کرد تاعدد سالها و حساب (کارها) را بدانید؛ خداوند این را جز به حق نیافریده؛ او آیات (خود را) برای گروهی که اهل دانش هستند، شرح میدهد.(7)
7ـ خداوند خالق انسانها است.
خداوند آن کسی است که شما را آفرید؛ سپس روزی داد؛ بعد میمیراند؛ سپس زنده میکند؛ آیا هیچ یک از همتایانی که برای خدا قرار دادهاید چیزی از این کارها را میتوانند انجام دهند؟ او منزه و برتر است از آنچه همتای او قرار میدهند.(8)
8ـ نه تنها انسان بلکه اراده و عمل انسان نیز معلول خدای متعال است:
و خداوند شما و عملتان را خلق نموده است.(9)
و شما اراده نمیکنید مگر این که خداوند ـ پروردگار جهانیان ـ اراده کند و بخواهد.(10)
و البته روشن است که این آیات، دالّ بر جبر نیست؛ زیرا اراده و فعل خدای متعال در طول اراده و فعل انسان قرار دارد.
9ـ رزق و روزی تمام موجودات عالم از ناحیه خدای متعال است:
و چه بسا جنبندهای که قدرت حمل روزی خود را ندارد؛ خداوند او و شما را روزی میدهد و او شنوا و داناست.(11)
10ـ خدای متعال خالق تمام اشیای عالم است.(12)
11ـ مرجع و محل بازگشت همه موجودات عالم نیز خدای متعال است.(13)
12ـ خداوند موجودی یگانه است و خدای دیگری قابل فرض نیست؛ و اگر خدای دیگری یا خدایان دیگری میبودند، آسمانها و زمین فاسد شده و از بین میرفتند.(14)
با عنایت به چنین اوصاف و ویژگیهایی، تفسیر مادی از خدای متعال، در حقیقت به معنای نفی خدای معرفی شده از ناحیه قرآن کریم و اسلام است. چگونه میتوان، موجودات مادی و طبیعی که ناقص، محدود، عاجز و جاهل هستند، آنها را همان خدای متعال واحد نامتناهی علیم، قادر و خالق همه اشیای عالم دانست؟
در قرآن کریم، علاوه بر وجود خدای متعال، به وجود موجودات مجرد دیگر مانند ملائکه تصریح شده است؛ و برای این موجودات، نقشهای مختلفی هم در نظام تکوین و هم در نظام تشریع پذیرفته شده است. البته به این نکته مهم نیز توجه میدهد که نقش آنها به طور مستقل نبوده، بلکه با اذن الهی و در طول فاعلیت خدای متعال است و این موجودات نیز صرفا عبد و مخلوق الهیاند:
تمام آنچه در آسمانها و زمین از جنبندگان وجود دارد و همچنین فرشتگان برای خدا سجده میکنند و تکبّر نمیورزند ـ آنها از پروردگارشان که حاکم بر آنها است میترسند و آنچه را مأموریت دارند انجام میدهند.(15)
کسی که دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و) خداوند دشمن کافران است.(16)
در مورد اختلاف رتبه فرشتگان میفرماید:
«وَ ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ»(17)؛ و از ما نیست جز این که برای آن رتبهای معین است.
از برخی آیات دیگر نیز، کم و بیش میتوان دریافت که بعضی از فرشتگان نسبت به برخی دیگر، سِمَت فرمانروایی دارند؛ از جمله در مورد جبرئیل امین آمده است: «مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ»(18) (جبرئیل) امین است و در عالم ملکوت، فرمانش را میپذیرند.
همچنین قرآن کریم کارهای بسیار زیادی را به آنها نسبت میدهد، کارهایی از قبیل حمل و رساندن وحی(19)، تدبیر و نزول امر الهی(20)، نوشتن کارهای بندگان خداوند(21)، امداد مؤمنین(22) و...
بنابراین، وجود موجودات مجرد و ماوراء الطبیعی مورد قبول قرآن کریم است.
4ـ وحی در نگاه قرآن
قرآن کریم، تفسیر خاصی از وحی ارائه میدهد که با تفسیر سکولاریستی از وحی کاملاً در تعارض است. برای روشن شدن مسأله در ابتدا باید توجه نمود که واژه وحی در قرآن، مشترک لفظی بوده و به معنای گوناگونی به کار میرود.
وحی در لغت، معانی گوناگونی دارد: اشاره، نوشته، پیام، رساله، سخن پوشیده،...(23)
اما در قرآن کریم به معانی ذیل به کار رفته است:
1ـ اشاره پنهانی یا القای معنا از راه اشاره، که همان معنای لغوی است:
او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد، و با اشاره به آنها گفت: صبح و شام خدا را تسبیح گویید.(24)
2ـ هدایت تکوینی یا غریزی:
و پروردگار تو به زنبور عسل «وحی» (و الهام غریزی) نمود که از کوهها و درختان و داربستهایی که (مردم) میسازند، خانههایی برگزین.(25)
3ـ الهام الهی:
و به مادر موسی الهام کردیم که هرگاه بر جان فرزندت ترسیدی او را در نیل رها کن، نترس و غمگین مباش ما او را به تو بر میگردانیم و او را به نبوت بر میگزینیم.(26)
4ـ الهام شیطانی:
این چنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم، آنها به طور سرّی سخنان فریبنده و بیاساس به یکدیگر میگفتند.(27)
5ـ تکلم خداوند با پیامبران:
و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند؛ چرا که او بلند مقام و حکیم است.(28)
در میان معانی فوق، معنای پنجم، ویژگی نبوت است و معمولاً در فرهنگ اسلامی، از وحی چنین معنایی اراده میشود.
از این رو میان معانی مختلف وحی نباید خلط کرد و نیز نباید توهم کرد که استعمال واژه وحی در هر موضعی ـ و از جمله در حیوانات ـ مستلزم تحقق نبوت است. و مقصود از ختم نبوت، انقطاع وحی به معنای اخیر است.
علاوه بر این، قرآن کریم نیز سخن مستقیم خداوند است که از طریق وحی و با واسطه جبرئیل بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده است:
بگو کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست)؛ چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند و هدایت و بشارت است برای مؤمنان.(29)
قرآن کریم در آیات بسیار زیادی بر الهی بودن و غیربشری بودن قرآن، دلالت دارد، بعضی از دستههای کلی این آیات در این بحث عبارتند از:
الف) آیات تحدّی.
خداوند در آیات متعددی، منکران الهی بودن و از جانب خدا بودن قرآن را به مبارزه دعوت میکند؛ یعنی، از آنها میخواهد اگر این قرآن را از ناحیه بشر میدانند آنان نیز چنین قرآنی و دست کم یک سوره مثل سورههای قرآن را بیاورند؛ ولی خداوند میفرماید: اگر تمام انسانها و جنها را جمع نموده و آنها را به یاری طلبند نمیتوانند حتی یک سوره مانند قرآن را بیاورند و در حقیقت از این طریق، غیربشری بودن قرآن را ثابت مینماید. آیات تحدّی (تحدّی به معنای مبارزه طلبیدن است)(30) بر معجزه جاوید بودن قرآن، دلالت دارد؛ به عبارت دیگر قرآن از این طریق، معجزه بودن خویش را نیز اثبات میکند.(31)
و با عنایت به این که معجزه، امری خارق عادت است و انجام آن برای هیچ انسانی ممکن نیست(32)، بر غیربشری بودن خود تأکید میورزد.
قرآن کریم علاوه بر این که به کل قرآن(33)، و همچنین به ده سوره(34) از قرآن تحدّی میکند، به یک سوره نیز تحدّی مینماید و میفرماید:
آیا آنها میگویند او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو اگر راست میگویید یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را میتوانید (به یاری) طلبید.(35)
ب) عدم دخالت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در قرآن.
آیات دالّ بر دخالت نداشتن پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، در قرآن بسیار متعدد است و به جهت رعایت اختصار به دو آیه اشاره میکنیم:
1ـ خدای متعال پس از تأکید بر این که قرآن قول و لفظ فرشته است (نه پیامبر) و از طرف خدای متعال بر او نازل شده است، میفرماید: اگر پیامبر کلمهای بر آنچه که ما گفتهایم کم یا زیاد نماید و به ما نسبت دروغ دهد به شدت با او برخورد نموده و رگ قلب او را قطع میکنیم (با این که پیامبر صلیاللهعلیهوآله عزیزترین بنده خدای متعال است):
همانا این قرآن گفتار رسول بزرگواری است و گفته شاعر نیست؛ اما کمتر ایمان میآورید و نه گفته کاهنی، هر چند کمتر متذکر میشوید؛ کلامی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است. اگر او سخنی دروغ بر ما میبست ما او را با قدرت میگرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع میکردیم و هیچ کس از شما نمیتوانست از (مجازات) او مانع شود.(36)
2ـ در قرآن کریم در مورد دیگر، با کسانی که مدعی بشری بودن الفاظ قرآن هستند با شدت و تندی بسیار برخورد نموده و در کنار هم دو بار میفرماید: «مرگ بر او باد» همچنین جایگاه چنین افرادی را در جهنم و در «سقر» میداند:
«إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ یُوءْثَرُ إِنْ هذا إِلاّ قَوْلُ الْبَشَرِ سَأُصْلِیهِ سَقَرَ وَ ما أَدْراکَ ما سَقَرُ لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ لَوّاحَةٌ لِلْبَشَرِ عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ»(37)
او (برای مبارزه با قرآن) اندیشه کرد و مطلب را آماده ساخت، مرگ بر او باد که چگونه (برای مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد؟ باز هم مرگ بر او باد که چگونه مطلب و نقشه شیطانی خود را آماده نمود؟ سپس نگاهی افکند، بعد چهره در هم کشید و عجولانه دست به کار شد، سپس پشت (به حق) کرد و تکبّر ورزید و سرانجام گفت: این (قرآن) چیزی جز افسون و سحری همچون سحرهای پیشینیان نیست؛ این فقط سخن انسان است (نه گفتار خدا، اما) بزودی او را وارد سقر میکنم، و تو چه میدانی که «سقر» چیست؟ (آتش است که) نه چیزی را باقی میگذارد و نه چیزی را رها میسازد؛ پوست تن را بکلّی دگرگون میکند، نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده میشوند.
حال با این همه تأکیدات قرآنی، آیا میتوان قرآن را با یک تفسیر سکولار، سخن پیامبر صلی الله علیه وآله و برخاسته از فرهنگ مردم عرب دانست؟
5ـ مفهوم رستگاری
از مفاهیم دیگری که قرآن کریم بر آن تأکید نموده و ملاک آن را بیان میکند مفهوم رستگاری و سعادت نهایی انسان است. در اسلام، قرب الهی، کمال و سعادت نهایی انسان است:
و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگاری عظیمی دست یافته است.(احزاب71)
هم خداوند از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنودند، این رستگاری بزرگ است.(مائده119)
باید توجه کرد که مقصود از قرب الهی، قرب مکانی نیست؛ زیرا خدای متعال مکانمند نیست؛ علاوه بر این، قرب اعتباری و تشریفاتی مقصود نیست؛ زیرا سخن قرآن در وصف متقین حاکی از امور حقیقی است. همچنین مقصود از قرب، نزدیک بودن هر معلول ایجادی به علت ایجادیش نیز نمیباشد؛ زیرا چنین تقرب و نزدیکی، امری غیراختیاری بوده و مشترک میان متقی، فاجر و جمیع موجودات است؛ مراد از تقرب به خدای متعال این است که انسان در سایه رفتارهای اختیاری خودش به خداوند نزدیک شود و نیز با آگاهانه نمودن علم حضوری به خود و نیز اتصال و وابستگیاش به خدای متعال و درک عظمت او، وجود خداوند را احساس نماید و البته چنین علمی نیز فقط در سایه رفتارهای اختیاری خاصی که از روی ایمان به خدا و معاد از انسان صادر میشود حاصل میگردد. چنان که قرآن میفرماید:
هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک، زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد.(نحل 97)
6ـ گناه
تفسیر سکولاریستی و مادی از گناه نیز از نظر قرآن کریم مردود است. در حقیقت عصیان، نوعی تمرّد و سرپیچی از دستورات خداوند میباشد؛ و اینطور نیست که مانند بیماری سرخک، امری راجع به بدن باشد، بلکه اگر چه عصیان، نوعی بیماری میباشد و لکن بیماری روحی است (نه بیماری بدنی) و امری است که همانند غل و زنجیری مانع تعالی انسان و وصول به قرب الهی و فوز اعظم میشود.
7ـ عذاب
عذاب نیز در نگاه قرآنی نوعی مکافات و نتیجه عمل اختیاری است. نتیجه عصیان پروردگار، عذابی است که از ناحیه خدای متعال ایجاد میشود:
فرعون به مخالفت و نافرمانی آن رسول برخاست و ما او را سخت مجازات کردیم.(38)
و با فرستاده پروردگارشان مخالفت کردند و خداوند نیز آنها را به عذاب شدیدتری گرفتار ساخت.(39)
البته روشن است که عذاب کردن نیز ممکن است از طریق اسباب مادی باشد، ولی روشن است که هیچ مخلوقی به صورت مستقل نمیتواند اثرگذار باشد و تأثیرات مخلوقات، همان تأثیر و فعل الهی است و در حقیقت، فاعلیت هر مخلوقی در طول فاعلیت الهی است و آنها صرفا مجاری فیض خداوند میباشند.
8ـ مفهوم توبه
توبه نیز در نگاه قرآنی، بازگشت به صراط مستقیم پس از انحراف از آن است. انسانی که با انجام گناه از مسیر صحیح تکامل خود منحرف شده است با توبه میتواند به مسیر تکاملی خود باز گردد و خدای متعال نیز با امداد خودش او را تأیید مینماید:
ای کسانی که ایمان آوردهاید، به سوی خدا توبه کنید، توبهای خالص، امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر آن جاری است وارد کند.(40)
9ـ مفهوم روزه
اعمالی که مکلفین انجام میدهند به لحاظ حکم تکلیفی دارای پنج صورت است (وجوب، استحباب، اباحه، کراهت و حرمت) و اعمال واجب بر دو نوع است: توصلی و تعبدی. واجب توصلی، واجبی است که غرض آن با صرف حصول فعل واجب به وجود میآید؛ مانند طهارت دست نجس، که با صرف شستن دست نجس، آن دست پاک میشود و در این امر، نیّت خاصی شرط نیست.
اما واجب تعبدی، با صرف حصول فعل واجب، غرض از آن محقق نمیگردد، بلکه نیت و قصد تقرب الیالله نیز شرط است؛ مانند وضو که با صرف شستن صورت و دستها و نیز مسح سر و پا، پدید نمیآید؛ بلکه صرفا اگر به قصد تقرب الی الله انجام شود ـ و نه هیچ قصد دیگری ـ وضو انجام میشود.(41)
نماز و روزه نیز از واجبات تعبدیه هستند. از این رو از دیدگاه اسلام، انجام روزه با رویکرد سکولاریستی و به قصد ریاضت، کاملاً باطل و غیرقابل قبول است و روزه وقتی مورد قبول واقع میشود که فقط به انگیزه و نیت تقرب به خدای متعال باشد.
10ـ معاد
معاد نیز یکی از ارکان اعتقادی ادیان ابراهیمی است. تقریبا یک سوم آیات قرآن، مربوط به مسأله معاد و زندگی در سرای دیگر است.(42) به طوری که زندگی دنیا در مقایسه با آن، جز یک متاع قلیل و مکث در یک لحظه و نیز قطرهای در مقابل اقیانوس بیکران و بینهایت نیست.
آیات قرآن در بیان وجود عالم قیامت بسیار فراوان است، برخی از آنها با دلالت مطابقه و برخی با دلالت تضمنی و برخی هم با دلالت استلزام بر وجود قیامت دلالت دارند:
در بعضی از آیات به پیامبر دستور میدهد که نسبت به وقوع قیامت قسم یاد نماید:
از تو میپرسند آیا آن (وعده مجازات الهی) حق است؟ بگو آری به پروردگارم سوگند، قطعا حق است و شما نمیتوانید از آن جلوگیری کنید.(43)
کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد؛ بگو آری به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) برانگیخته خواهید شد، سپس آنچه را عمل کردید به شما خبر داده میشود و این برای خداوند آسان است.(44)
در آیات متعدد دیگری، قرآن کریم بر غیرقابل تردید بودن قیامت تأکید مینماید:
روز قیامت به یقین آمدنی است و شکی در آن نیست، ولی اکثر مردم ایمان نمیآورند.(45)
بعضی از آیات نیز بر این نکته تأکید مینماید که آوردن قیامت بر خداوند لازم است:
«وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الأُْخْری»(46)؛ و این که بر خداست ایجاد عالم دیگر.
با توجه به تأکیدات قرآن روشن است که هرگونه تفسیر مادی و سکولار از معاد در تعارض آشکار با قرآن کریم است.
به نظر میرسد که غلبه علوم تجربی بر اندیشهها در عالم غرب و سرایت آن به دنیای شرق، موجب شده است که عدهای با عقبنشینی کامل، از دین تفسیری تجربی، مادی و طبیعی ارائه دهند و تمام آموزههای ماورایی دین را قلب ماهیت نمایند.
در حالی که روشن است، عرفی نمودن دین، هم از جهت عقل و هم از جهت نقل، موجب انکار ادیان توحیدی و از جمله اسلام خواهد بود؛ از این رو باطل و غیر قابل قبول است.
پی نوشت ها
1- جمال الدین محمد خوانساری، غررالحکم و دررالکلم، با مقدمه، تصحیح و تعلیق میر جلال الدین حسینی ارموی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اوّل، 1342، ج 5، ص 194.
2ـ بقره / 282.
3ـ بقره / 284.
4ـ آلعمران / 40.
5ـ طه / 8.
6ـ یونس / 3.
7ـ یونس / 5.
8ـ روم / 40.
9ـ صافات / 96.
10ـ تکویر / 29.
11ـ عنکبوت / 60.
12ـ زمر / 62؛ انعام / 102؛ رعد / 16؛ غافر / 62.
13ـ نور / 42؛ مائده / 18؛ شوری / 53.
14ـ توحید / 1؛ انبیاء / 22.
15ـ نحل / 50ـ49.
16ـ بقره / 98.
17ـ صافات / 164.
18ـ تکویر / 21.
19ـ نحل / 102؛ بقره / 97؛ عبس / 16 و...
20ـ سجده / 5؛ معارج / 4؛ نازعات / 5؛ ذاریات / 4 و...
21ـ انفطار / 11؛ یونس / 21؛ زخرف / 80؛ ق / 18.
22ـ آل عمران / 125ـ124.
23ـ احمد سیّاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، چاپ نهم، ج 4ـ3، ص 1686.
24ـ مریم / 11.
25ـ نحل / 68.
26ـ قصص / 4.
27ـ انعام / 112.
28ـ شوری / 51 و نیز ر.ک.: محمد حسینزاده، مبانی معرفت دینی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله ، چاپ چهارم، 1381، صص 55ـ54.
29ـ بقره / 97.
30ـ احمد سیاح، پیشین، ج 2ـ1، ص 242.
31ـ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه مطبوعات اسماعیلیان، قم، ج 1، صص 90ـ58.
32ـ محمدتقی مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی و معارف قرآن، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله ، چاپ اول، ج 4 و 5، صص 61ـ58.
33ـ اسراء / 88.
34ـ هود / 13.
35ـ یونس / 38.
36ـ حاقه / 47ـ40.
37ـ الحاقة / 47ـ40.
38- مزمل/16
39-الحاقه/10
40ـ تحریم / 8.
41ـ به کتب مختلف اصولی مراجعه شود از جمله: سید محسن الطباطبایی الحکیم، حقایق الاصول، تعلیقة علی کفایة الاصول، مکتبة بصیرتی، قم، الطبعة الخامسة، 1408، الجزء الاول، صص 166ـ165.
42ـ محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن: خداشناسی، کیهانشناسی، انسانشناسی، انتشارات مؤسسه در راه حق، چاپ اول، 1367، ص 443.
43ـ یونس / 53.
44ـ تغابن / 7.
45ـ مؤمن / 59؛ شوری / 7.
46ـ نجم / 47.
پایان مقاله