۰
يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۰۴

امام و بیداری امت های اسلامی

امام و بیداری امت های اسلامی
چکیده
قبل از ورود در متن بحث، مقدمتا این حقیقت را برای حضار گرامی گزارش می کنم که قرآن کریم برنامه ای روشن و عاری از ابهام و پیچیدگی برای زندگانی صحیح و جامع برای زنده ها است. سالها و بلکه قرنها حکومتهای طاغوتی و از پی آنها استحمار - و به قول یکی از دانشمندان معاصر، استعمار - به خواب خرگوشی امتهای جوامع اسلامی تداوم بخشیدند، و فرصتی برای آنها باقی نگذاشتند تا بیندیشند کتاب آسمانی مسلمین برنامه زندگانی است، و باید تعالیم آنرا در تمام شوون زندگانی فردی و اجتماعی و سیاسی نفوذ بخشید.

قرآن کریم فقط به زنده ها خطاب می کند، در این کتاب الهی هیچ خطابی و سخنی وجود ندارد که متوجه مرده ها باشد; ولی تعالیم نادرست و منافع زمامداران دائره حکومت قرآن را به حیطه هایی محدود ساخت که مردم نسبت به دستورات سازنده قرآنی در غفلت و بی تفاوتی به سر می بردند، و موارد استفاده از این رهنمود الهی برای زندگانی، در تنگنای آداب و تشریفاتی محدود گشت که یقینا هیچیک از آنها رسالت این پیام آسمانی را تشکیل نمی داد، به عنوان مثال:

- از قرآن کریم غالبا برای تلاوت بر سر گور مرده ها و یا قرائت آن در مجالس ختم استفاده می شد که احیانا نه مرده پای بند مضامین قرآن بوده و نه حضار مجلس ختم را اعتنائی به محتوای آن.

به طور قطع وقتی بر سر گور مرده آیاتی خوانده می شود که وای بر کم فروشان، وای بر استهزاء کنندگان، و یا خطاب می شود که باید از غیبت پرهیز کرد، یا نباید دروغ گفت، یا باید از خمر اجتناب کرد، یا باید از همه منهیات دست نهاد، یا بانگ تلاوت قاری این است که باید نماز را اقامه کرد، حق بینوایان و درماندگان را باید پرداخت، و از افتادگان دستگیری کرد، و یا باید از ستمدیدگان و مستضعفان حمایت به عمل آورد، یا باید با کفر و شرک و ظلم و استعمار و زور و استکبار نبرد کرد; اینگونه آیات که در کنار قبر میتی که حیات و تحرک - با مرگ - از دست او ربوده شده چه پاسخی را نصیب قاری می سازد اگر این مرده قادر بر تکلم می شد، با زبان حال می گفت: این آیات، خطاب به زنده ها است، از دست من کاری برنمی آید، برو این سخنها به زنده ها بگو. ما نمی گوئیم قرائت قرآن برای اموات عملی نه درخور است، بلکه کاری است مستحب که محبوب حضرت باری تعالی است و تبرک به قرآن در هرحال و برای هر کس و هر چیز نیکو است; اما سخن این است که قرآن کریم با مرده ها سر و کاری ندارد.

- یا آنکه این کتاب آسمانی را بر سر سفره عروس و زینت خوانی که عروسش قرآن ناخوانده، و از محتوای آن بی خبر بوده است می نهادند. و به همین مقدار در توجه به قرآن بسنده می کرده و یا بسنده می کنند.

- یا آنرا به منظور حفظ مسافر از خطرها و آسیبهای سفر بالای سر او گرفته،و با شد - آمدی چند زیر قرآن، مسافر را به سوی مقصد سفر گسیل می داشتند و احیانا مسافرهایی کاملا بی اطلاع از حقایق قرآنی به همین بهره از قرآن قانع بوده اند.

- یا صرفا به نهادن قرآن در طاقچه منزل و نگهداری آن در خانه، تبرک می جستند و شاید برای هیچگاه این مصحف آسمانی را از هم نمی گشودند، و به عنوان غریب ترین و فراموش شده ترین پدیده های خانه و منزل به شمار می رفت.

گرچه همین اوضاع هم اکنون معمول و متداول است و کاری است که نباید از آن خرده گرفت، یقینا این رابطه با قرآن کریم رابطه و پیوندی است که محبوب خدا است; لکن سخن در این است که آیا خویشاوندان قرآن یعنی افراد مسلمان می توانند اسلام و پیروی از قرآن را به اینگونه امور محدود سازند و نشان آنها از اسلام همین باشد; اما خود در مسیری زندگانی کنند که در این مسیرنمی توان کمترین پیوند و خویشاوندی با قرآن را در آن جستجو کرد؟

امام و نقش او در نفوذ اسلام و قرآن در زندگانی:
قرنها - کمابیش - موضع مسلمین در برابر قرآن موضعی بود که با قرآن کریم و اسلام پیوندی درخور قرآن برقرار نکرده بودند، اگرچه در بیگانگی از آن به سر نمی بردند. جریان تاریخ و ترفندهای استعمارگران افکار مردم را نسبت به اسلام به بیراهه سوق داد، و در آنها این اندیشه را خوش نشین ساخت که اسلام و قرآن نمی تواند پاسخگوی زندگانی در هر عصر و به ویژه در عصر پیشرفت تمدن باشد! و بالاخص استکبار و استعمار غرب به این اندیشه کاذب دامن می زد و آنچنان چهره اسلام و قرآن را در نظر خویش و بیگانه مشوه و نامرغوب وانمود ساخت که خویشاوندان قرآن به گسستن از این پیوند افتخار می کردند و صله رحم را به قطع رحم واسپردند.

مگر خویشاوندان قرآن، آن عصرهایی را به فراموشی سپردند که قرآن کریم در تار و پود زندگانی مردم آن اعصار نفوذ داشت و همین برنامه قرآنی توانسته بود تمدنی را برای امت اسلامی به ارمغان آورد که مغرب نشینان بدان رشک می بردند، و وقتی این پیوند را به تدریج سست کردند دوران انحطاط گام به گام آنها آغاز شد تا به صورتی درآمد که در قلب عالم اسلام یعنی فلسطین غده ای سرطانی به نام صهیونیست پدید آمد که ریشه های آن نه تنها ممالک اسلامی را می آزارد. بلکه جهان بشریت را به ستوه درآورده است.

حضرت امام (قدس سره الشریف) نخست به امت بزرگوار ایران فهماند قرآن کتاب زندگی و برنامه و دستورالعمل برای زنده ها است که باید اوامر آنرا در تمام زوایای زندگانی پیاده کرد، و فهماند این کار امکان پذیر است; و با بیاناتی که از قرآن کریم الهام می گرفت این حقیقت را خاطرنشان ساخت که برای رهایی از ظلم و ستم طواغیت - در ظل رهنمودهای قرآن و اسلام - می توان گامهای موثر و سازنده ای برداشت و این باور را در امت اسلامی ایران و امتهای جوامع اسلامی جهان بارور ساخت که اسلام و قرآن عملا می تواند با نفوذ در همه نواحی زندگانی، عزت و سربلندی و شرافت همه جانبه ملتها را ضمانت کند.

یقینا باور کردنی نمی نمود که رهبر انقلاب بتواند با دستی تهی از اقتصاد مالی قابل توجه و بدون سلاح و سپاه در برابر استبداد مقتدر و سرتاپا مسلح به رزم افزارهای مدرن و پیشرفته کاری از پیش ببرد. برای دنیا قابل قبول نمی نمود که این جنبش و قیام بتواند در مقابل همه حکومتها - که برای حمایت از حکومت و دولت جبار پهلوی دست به دست هم داده بودند - پایداری کند. و دیدیم علیرغم همه دسیسه های جهانی و تمهیدات محاسبه شده، انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام راحل (قدس سره الشریف) پیروز شد. پس از پیروزی انقلاب هم تمام قدرتها به سرکردگی آمریکای جهانخوار علیه حکومت اسلامی ایران متحد شدند، یعنی درواقع علیه قدرت الهی همبستگی یافتند; اما نتوانستند کاری از پیش ببرند و خود را در نظر مردم جهان بی آبرو ساختند، و انقلاب اسلامی موجب گردید چهره کریه استعمار و استکبار برای جهانیان افشاء شود. جنگ ایران و عراق را به راه انداختند تا از این رهگذر چرخ و پر انقلاب اسلامی را به رکود وادارند، و از دست یازیدن به انواع و اقسام حیله ها دریغ نکردند، و خواستند از طریق محاصره اقتصادی ایران روحیه مردم را در جهت حمایت از انقلاب اسلامی تضعیف کنند اما علیرغم مشکلاتی که گریبانگیر مردم شریف ایران شده بود پیوند آنان به انقلاب و حمایت آنها از انقلاب نه تنها رو به ضعف ننهاد، بلکه دلبستگی آنها با امام و آرمانهای انقلابی او رو به فزونی شد، همه مردم دنیا ناظر بودند جوانها و تمام مردم موحد و مسلمان ایران برای حمایت از انقلاب سر از پانمی شناختند و برای صیانت از دست آوردهای جنبش اسلامی ایران بسیجیان و سربازان جوان با شور و عشق و شیدایی به جبهه های کفرستیز رهسپار می شدند.
یقینا اهداف الهی امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) که تا عمق دلها و درون و جان مردم راه داشت، این خیزش شگفت آور را به ارمغان آورد، دنیا ناظر همه صحنه هایی بود که در ایران رخ می داد، پس از انقلاب دیدند در این سرزمین مقدس وام القرای جهان اسلام مظاهر و شعائر اسلامی جا افتاده، و محیطی که اسلام در همه شئونات و زوایای زندگانی مردم آشکارا مشهود است فراهم آمده که تاریخ جز در صدر اسلام همتایی برای چنین محیط نمی شناسد. فضای خوش اسلام در این مرز و بوم، مشام امتهای سرزمینهای اسلامی را آنچنان معطر ساخت که از پی آن مسلمین جهان در فلسطین و افغانستان و مصر و الجزائر و لبنان و سودان و سایر ممالک اسلامی و حتی در اروپا، در بوسنی هرزگوین به راه افتادند و مردم آنچنان بیدار شدند که رعب و ترس و وحشت و حیرت را در دل سردمداران حکومتهای طاغوتی به بار آورد. یقینا قدرت شگرف الهی، رعب انگیز است و انقلابی که ریشه در قدرت خدای مقتدر دارد هرگز خشک و پژمرده نمی شود هرچند که آفات زیادی بدان هجوم برد.

ترس و وحشت حکمرانان سرزمینهای اسلامی و زمامداران ممالک بیگانه از اسلام نسبت به تاثیر انقلاب اسلامی در سطح وسیع جهانی به جایی رسیده که خواب راحت را از همه آنها ربوده است و نمی دانند به چه ابزار و وسیله ای چنگ آورند، و چه راهی را در پیش گیرند تا هرچه زودتر جلوی پیشروی این جریان را بگیرند، گاهی به تطمیع و زمانی به سلاح و رزم افزار و جنگ کلاسیک، و به هنگامی به محاصره اقتصادی، و غالبا به تهمتها و افتراء و دروغ پردازیهای شرمآور و احیانا مضحک، و ... متوسل شده ومی شوند و اخیرا راه چاره را در این امر یافتند که با تهاجم فرهنگی و تئوری نظم نوین جهانی! میان مردم ایران و سرزمینهای دیگر اسلامی از یکسو و انقلاب از سوی دیگر بیگانگی ایجاد کنند. این همه تمهیدات و چاره اندیشیهای مکارانه برای راکد ساختن حرکت انقلابی ریشه در رعب و ترسی دارد که سراپای حکومتهای هراس خورده جهان را فراگرفته، رعبی که اگر منشا آنرا جستجو کنیم باید آنرا در طرز تفکر الهی حکومت و امت جمهوری اسلامی جستجو کرد; چرا که این خدای مقتدر است که این امت را برای مطامع جهانخواران، بیم آفرین و پر قدرت و توانمند شناساند، چون خدا در تار و پود تحرکهای آنان راه یافته و توانشان از توان بی کران الهی مایه می گیرد، پس این خدا است که در دل این جباران گرفتار شرک و زمامداران فتنه جو رعب افکنده است:

"سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرعب بما اشرکوا بالله..." (آل عمران/ 151) : در دلهای مردمی که کفر و حق پوشی را پیشه خود ساختند به خاطر روحیه شرک و چند انگاری مبدا قدرت - که بدان دچارند - رعب و ترسی نگران کننده ایجاد خواهیم کرد.

با توجه به همین نکته بود که امام راحل با قاطعیت می فرمود: آمریکا [بزرگترین ابرقدرت جهان در برابر قدرت خدا] هیچ غلطی نمی تواند بکند". نه تنها آمریکانمی تواند هیچ غلطی بکند، دنیا را یارای آن نیست که کوچکترین غلطی از خود در برابر توان بی کران الهی نشان دهد.

در اینجا جریانی به خاطرم رسید در سال 1364 شمسی که توفیق زیارت بیت الله الحرام دست داده بود در مدینه روزی به اتفاق قراء جمهوری اسلامی ایران با دعوت قبلی به دیدار "مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف" رفتیم، این مجع موسسه ای است که سالیانه قرآن کریم را با تیراژ بیش از میلیون در قطع های مختلف و بیشتر در قطع وزیری به چاپ می رساند و نوارهایی از قرآن به قرائت خدیفی ضبطمی کند، بعد از بازدید کوتاه و پذیرایی ساده، این مجمع را ترک گفتیم. روز دیگر همراه یک تن از قراء و فرد دیگری از حاجیان کاروان دوباره با دعوت قبلی رهسپار این مجمع که در بیرون مدینه تاسیس شده بود رفتیم. این بار نیز مانند دیدار قبلی مذاکرات ما با عبدالرحمن بن عبدالله بن عقیل، مدیرعامل این مجمع صورت گرفت . در این روز دو تن از رجال دینی - سیاسی اردن نیز حضور داشتند. عبدالرحمن با چهره ای حق به جانب انتقادات خود را با خرده گیری از انقلاب اسلامی بدین نحو آغاز کرد که چرا باید دو کشور مسلمان با هم جنگ کنند، و این کار مرضی خدا و رسول نیست؟ به او پاسخ دادیم که شما از توده مردم و عامی نیستید ومی دانید که ما این جنگ را آغاز نکردیم; بلکه این صدام بود که با بهانه های بی اساس به ایران یورش آورد و به حریم مملکت ما در حد وسیعی تجاوز، و عرصه گسترده ای، از آنرا اشغال کرد. گناه ما این بود که در مقام حمایت از اسلام انقلاب کردیم و چون خواستیم از حیثیت قرآن صیانت کنیم صدام بازیچه دست آمریکا قرار گرفت و به مملکتی که می خواست با حکومت قرآن سر و سامان یابد تجاوز کرد. به او خاطرنشان ساختم که باید ببینید چه کشورهایی به صدام در ادامه جنگ با ایران کمک می رسانند، مگرنه اینست که کشورها و یا دولتهایی که دشمن اسلام و قرآن هستند بی دریغ به صدام کمک مالی می کنند، و سلاحهای مخرب در اختیار او قرار می دهند. صدام دارد با اسلام و قرآن می جنگد نه با ایران. آیا شما جنگ با اسلام و قرآن را تایید می کنید و چون می دانم شما فرد مطلعی هستید این حقیقت را قلبا باور دارید؟ پاسخ داد: قبول دارم و حتی می گویم صدام، ملعون است; ولی آمریکا از او حمایت می کند و شما توان مقابله با آمریکا را ندارید، علاوه بر این جان و مال مردم و اقتصاد مسلمانان بی جهت هدر می رود؟ به او پاسخ دادم قدرت آمریکا بالاتر است یا قدرت خدا؟ یار و یاور ایران خدا است، نه تنها هیچ کشوری به ایران که برای خدا قیام کرده کمترین مددی نمی رساند، بلکه عمده ممالک غنی و نیرومند به صدام برای فروپاشی انقلاب اسلامی پیوسته و بدون وقفه کمک می کنند، و حتی برخی از ممالک اسلامی برای کمک به صدام سرباز و سپاه به عراق می فرستند. جمهوری اسلامی ایران با اتکاء به خدا به دفاع از کشور و نگاهبانی از اسلام و قرآن برخاسته و قدرت آمریکا و همه قدرتهای دیگر را در مقابل اقتدار الهی پوچ و ضعیف می داند. اگر بنا باشد در کنار قدرت خدا از قدرت آمریکا هراس به خود راه دهیم بهتر است به جای "الله اکبر" بگوئیم. "آمریکا اکبر! ".

دو تن از رجال اردنی که به حرفهای بنده گوش فرا می دادند تااندازه ای تحت تاثیر قرار گرفتند، و از پرخاشهایی که قبلا ما را با آن هدف قرار می دادند قدری کاستند. گفتم شما که متولی طبع و ضبط قرآن در این موسسه عظیم هستید به چه منظوری به این کار روی آورده اید، آیا قرآن را از آنرو به چاپ می رسانید و یا کاستهای نوار بی شماری از قرآن فراهم می آورید تا مردمی که برای احیاء مضامین قرآن قیام کرده اند را مورد انتقاد قرار دهید، و احیانا به مخالف و دشمن قرآن کمک کنید؟ شما می دانید - چون اهل سیاست و اهل علم هستید - جنگ با ایران یعنی همان جنگ با قرآنی که برای چاپ و ضبط آن بودجه ای عظیم هزینه می کنید، بیائید به ایران و ببینید که از برکات انقلاب، قرآن چگونه بر فضای ایران حاکم است، از آنهمه بی حجابیها و بی عفتی ها و کاباره ها و مراکز فسادی که در این مملکت وجود داشت اثری به جای نمانده، و فضا، فضای اسلام و قرآن است. میان امیر و رهبر ما با رهبر خود و رهبرهای ممالک دیگر اسلامی مقایسه کنید آیا نه این است که امیر ما مانند امیرالمومنین علی ( علیه السلام) آنچنان ساده زندگانی می کند که فقیرترین افراد در نقاط دور افتاده طرز زندگانی خود را با زندگانی بسیط رهبرشان قیاس کرده و خود را تسلی می دهند. از این حقیقت همه شما اطلاع دارید، اطلاع دارید که رهبر بزرگوار ما چگونه زندگانی می کند، یکنوع زندگانی که کوچکترین هوی و هوس و آز و طمع مادی بدان راه ندارد، و خدا در تمام زوایای زندگانی این شخصیت بزرگوار کاملا مشهود است، و جز خدا از هیچ قدرتی هراس ندارد، و جز برای خدا حب و بغضی را در اونمی توان یافت.

احساس کردم اشک از دیدگان ایندو تن از رجال اردن سرازیر شده و مرا به آغوش کشیدند و بر تن و برم بوسه نثار می کردند، و از من سخت شرمسار بودند که چرا در وادی امر پرخاش جویانه با من مواجه شدند.

آنگاه ادامه دادم که به حکم "فان بغت احدیها علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفئی الی امرالله" (حجرات/19) باید کشورهای اسلامی با صدام - که به اعتراف شما متجاوز و یاغی است - به جنگ برمی خاستند، نه تنها صدام را تنبیه نکردند و نکردید; بلکه تجاوز او را مورد تایید قرار دادید. آیا این تایید و تشویق شما از تجاوز و تعدی به یک مملکت اسلامی که برای اسلام و قرآن قیام کرد مخالف با حکم قرآن نیست. همین قرآن از شما بازخواست خواهد کرد که چرا چنین موضعی را با جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفتید.

بحث و مذاکرات ما تا ساعت مربوط به وقت فضیلت نماز عصر ادامه یافت، و آنچنان عواطف دینی آنانرا برانگیخت که نمی خواستند ما آنها را ترک گوئیم، و با اصرار و پافشاری از من دعوت به عمل آوردند امامت جماعت نماز عصر را به عهده گیرم، من هم پذیرفتم و نماز عصر را دقیقا به سبک شیعه اقامه کردم، و هنگام ترک مجمع، این دو فرد اردنی احساسات گرم و صمیمیت خود را بدرقه راهمان کردند.

باری امام راحل (اعلی الله مقامه الشریف) با اینکه آنطور که باید و شاید شناخته نشد آنچنان در جوامع اسلامی و قلوب امتهای ستمدیده عالم راه یافت که در یکی از ممالک اروپایی اعلامیه ای را از راه بسیار دور با خطوطی بسیار درشت برای بنده خواندند که حضرت امام را به عنوان بزرگترین رهبران و حامیان مستضعفان قرن خاطرنشان ساخته بود; این اعلامیه بر ستونی در چندصد متری از دور قابل خواندن می نمود.

امام همه ملتهای اسلامی را بیدار کرد، بیدار کرد که مسلمین می توانند در سایه پایمردی و پای بندی به اسلام، مجد و عظمت و عزت از دست رفته خود را دوباره بازیابند.

حضرت امام آنچنان سیاست جهانی را متحول ساخت که سیاستمداران عالم را به خود مشغول کرد، و از آغاز انقلاب تاکنون کمتر گزارشهایی به گوش می خورد که در آنها از انقلاب اسلامی و مسائل مربوط به ایران مطلبی وجود نداشته باشد; و این نشان می دهد سردمداران بزرگ جهان نمی توانند از فکر و ذکر جمهوری اسلامی ایران، خود را برهانند و همواره سرگرم اندیشیدن تدابیری هستند که از سوی آرمانهای انقلاب به مطامع آنها آسیبی وارد نشود.

این اواخر سلمان رشدی خبیث را شارژ کردند تا اسلام و قرآن و سرانجام انقلاب اسلامی را مخدوش سازند و هم اکنون در این اندیشه اند که این جرثومه پلید را چگونه نگاهبانی کنند، و با تلاشهای گرفتار تناقض، هر دم به تدابیری دست می یازند تا در تائید نوشته هایش کاری صورت دهند.

دنیای استکبار مانند کلافی سردرگم گرفتار کارهایی کور شده به سان زمان رسول الله ( صلی الله علیه و آله و سلم) که مشرکین نمی دانستند برای مبارزه با قرآن چه کنند: گاهی قرآن را شعر، و زمانی سحر، و چندی آنرا اسطوره، و به هنگامی پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) را مجنون قلمدادمی کردند، و هنگامبکه دیدند از این کار نتیجه اینمی گیرند، جنگ با آن حضرت و طرفدارانش را آغاز کردند، و ناگزیر در برابر قرآن تسلیم شدند.

تاریخ در زمان ما تکرار شده، مستکبران جهان با بهانه هایی واهی به انقلاب اسلامی یورش آوردند و حتی دیدند با جنگ نیز کاری از آنها ساخته نیست، سلمان رشدی را سراغ انقلاب فرستادند; ولی انقلاب اسلامی چنان او را وادار به عقب نشینی کرد که تا عمر دارد پیوسته باید به این عقب نشینی ادامه دهد تا جثه منحوسش تا زیر خاک عقب نشینی کند و هرچه زودتر به عمر نگونبختش خاتمه دهند.

راستی اگر ما در تداوم بخشیدن آرمانهای امام پایمردی کنیم چه قدرتی را یارای آن است که آوای الهی ما را خفه کند.

"یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون" (صف/8)می خواهند نور خدا را با یاوه گویی های خود به خاموشی وادارند، و این خدا است که نور خدا را کامل می سازد، هرچند که کفرپیشه ها را ناخوش آیند باشد.

ما باید این نعمت عظیم انقلاب را پاسداری کنیم، و قدر آنرا بدانیم، و جلوی هر عاملی که این برکت الهی را آسیب پذیر می سازد بگیریم، مردم دنیا به پایمردی ما در ادامه راه امام چشم دوخته اند تا با خیزشهای خود زیر سایه حکومتهای اسلامی آسایش و امنیت روحی و معنوی و دنیایی را بر زندگانی خود حاکم سازند. به این امید که خداوند متعال رهبر بزرگوار و فقیه عالیمقام ما حضرت آیة الله خامنه ای (متبع الله المسلمین بطول بقائه الشریف) را از سلامت و طول عمر و توفیق در ادامه راه امام راحل برخوردار سازد عرایضم را به پایان می برم.

 
مرجع : پرتال جامع علوم انسانی
کد مطلب : ۱۰۰۰۰۲۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما