غرب آسیا همواره درگیر شبکه وسیعی از بحرانها بوده که نه تنها ملتهای منطقه بلکه سایر نقاط جهان را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. این شبکه وسیع از گونههای مختلفی از بحران از جمله بحران تفسیر شریعت، بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران حقوق بشر و... تشکیل شده که عوامل مختلف داخلی، منطقهای و جهانی در تشدید و تقویت آن نقش بسزایی داشته و به گونهای به هم پیوند خوردهاند که مطالعه این شبکه بحران نیازمند روشی چند رشتهای است.
در سالهای اخیر رهبران کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس در قبال مطالبه عمومی ملتهای خود برای نقشآفرینی و مشارکت در اداره عمومی دست به اقداماتی زدهاند که مغایر با اسناد و اعلامیههای حقوق بشر بوده و علیرغم گزارشهای مختلف نهادهای حقوق بشر بینالمللی، جامعه بینالملل به دلیل سیاسی کاریهای قدرتهای بزرگ تا کنون هیچگونه اقدام عملی در جهت احقاق حقوق ملتهای آنان انجام نداده است.
منافع گسترده قدرتهای بینالمللی در منطقه خلیجفارس باعث شده تا آنان با اتخاذ سیاستهای مختلف سعی در کنترل منطقه و بهرهبرداری ازآن در جهت منافع خود را داشته باشند، به همین دلیل با توجه به همسویی منافع کشورهای حاشیه خلیجفارس از جمله عربستان با منافع این قدرتها در سطح منطقهای و جهانی، مسائل حقوق بشری در سیاست خارجی این قدرتها به شکلی سیاسی مورد توجه قرار گرفته و این سیاسی کاری باعث شده تا افرادی همچون محمد بن سلمان در نقض گستردهتر مسائل حقوق بشری آزادی عمل بیشتری پیدا کنند.
نظام سرمایهداری مبتنی بر انباشت سرمایه در بازار جهانی، برای حفظ و توسعه خود نیازمند گسترش بازار از طریق حذف جغرافیا، در هم تنیدهتر شدن مناسبات اجتماعی و از بین رفتن موانع حرکت سرمایه است، به همین دلیل در دوران حاضر گسترش فعالیتهای مالی و بینالمللی شدن سرمایه ادغام همه دولت- ملتها از جمله کشورهای عرب حوزه خلیجفارس را به دنبال داشته است. این کشورها از طریق مشارکت در تولید و انباشت ثروت در بازار جهانی، بخشی از شبکه چندلایه سرمایهداری جهانی را تشکیل میدهد، که آدام هنیه از آن با عنوان سرمایه خلیج (Kaleeji capital ) یاد میکند. مدارهای انباشت در منطقه عمدتا در عربستان سعودی و امارات متحده عربی مستقر شده است به این ترتیب چرخه مولد خلیجفارس بر پایه نفت در اقتصاد جهانی و افزایش جایگاه این کشورها در بازار جهانی، افزایش نقش سرمایهداری خلیجی در جهت ثبات سرمایهداری جهانی و حفظ هژمونی آمریکا را به دنبال داشته است ثباتی که در این روزها تحت تاثیر جنگ روسیه و اوکراین به سمت بیثباتی، سنجش ناپذیری و پیشبینی ناپذیری حرکت کرده و نگرانیهای داخلی، منطقهای و جهانی را برای دولت جو بایدن به همراه داشته است که باعث شده است تا او برای غلبه بر این نگرانیها برخلاف شعارها و وعدههای انتخاباتی خود عمل کند.
شروع و تداوم حمله روسیه به اوکراین و اختلال در صادرات گاز طبیعی و نفت روسیه به بازار جهانی باعث افزایش چشمگیر قیمت جهانی نفت شده است که این موضوع سایر صنایع متکی به نفت را نیز تحت تاثیر قرار داده و هزینه سایر محصولات نیز با جهش مواجه شده است که مشکلات و نارضایتیهای معیشتی مردم آمریکا و سایر کشورهای اروپایی را به همراه داشته است.
به عنوان مثال قیمت بنزین در آمریکا تحت تاثیر افزایش قیمت جهانی نفت خام و همچنین محدودیتهای ظرفیتهای پالایشگاههای این کشور به دلیل شیوع بیماری کرونا با شکستن قیمت در سال 2008 به بالای پنج دلار در هر گالن ـ و در بعضی از ایالتها با افزایش قیمت تا ۱۰ دلار ـ نارضایتی شدید مردم این کشور را به دنبال داشته و ممکن است این نارضایتی در انتخابات میاندورهای نوامبر، بایدن و دموکراتها را با چالش روبه رو نماید. از سویی دیگر روی کار آمدن جو بایدن به دلیل شعارهای حقوق بشری او در انتخابات سال 2020 و موضعگیریهایش در رابطه با موضوعات حقوق بشری عربستان و جنایات بن سلمان از جمله قتل جمال خاشقجی، روابط ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی را با چالش روبهرو کرد! با بروز جنگ اکراین و موضعگیریهای عربستان در قبال روسیه و تمایل برای افزایش همکاریهای ولیعهد سعودی با چین این تنشها عمیقتر کرد و نگرانی سیاستمداران آمریکایی را از گرایش احتمالی بیشتر عربستان به شرق و افزایش مشکلات ناشی از جنگ روسیه و اکراین را به دنبال داشت.
به این ترتیب به نظر میرسد بایدن برخلاف وعدهها و شعارهای انتخاباتی خود در مورد مسائل حقوق بشری از یک سو برای وارد کردن نفت بیشتر عربستان به چرخه تولید جهانی و پیشگیری از افزایش لجام گسیخته قیمت نفت و گاز و از سوی دیگر با امید جلوگیری از شکست در انتخابات میاندورهای و نیز، پیشگیری از تزلزل رو به افزایش جایگاه آمریکا در سطح منطقهای و جهانی، با چشم پوشی نسبت به اقدامات ضد حقوق بشری محمد بن سلمان راهی عربستان سعودی و ملاقات با ولیعهد سعودی شده است.
محمد نبی طاهرآبادی