۰
چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۲۰

کیسینجر و دور باطل سیاست خارجی آمریکا

سیاست خارجی فرتوت آمریکا
سیاست خارجی فرتوت آمریکا
به گزارش اسلام تایمز، کیسینجر تاکید دارد طرفین از یکدیگر تحت عنوان «خطر استراتژیک» یاد کرده و بر همین اساس منازعه پایداری را طی ماه‌ها و سال‌های آتی طراحی کرده‌اند. بر اساس ادعای کیسینجر، مقامات پکن به این نتیجه رسیده‌اند که آمریکا برای پایین نگه داشتن قدرت چین دست به هر کاری خواهد زد.

از سوی دیگر مقامات واشنگتن هم قاطعانه معتقدند چین در حال نقشه‌کشی برای جانشینی ایالات‌متحده به عنوان قدرت برتر جهان است. کیسینجر در تازه‌ترین گفت‌وگوی خود با اکونومیست، از ترکیب دیپلماسی و زور برای هدایت چین (و هر بازیگری دیگر در نظام بین‌الملل) سخن می‌گوید.

او همچنین کلیدواژه‌ای به نام «دیپلماسی سرسختانه» را جایگزین «جنگ پرهزینه» قلمداد می‌کند اما به نظر می‌رسد مهم‌ترین پیش‌فرض ذهنی کیسینجر در تفاسیری که نسبت به تحولات جاری در جهان امروز دارد کماکان باقی مانده است: عاملیت آمریکا! واقعیت امر این است که اتخاذ دیپلماسی، زور یا ترکیبی از این دو و تثبیت آن به عنوان یک الگوی راهبردی در حوزه روابط بین‌الملل، منبعث از «قدرت مطلق یک بازیگر تصمیم‌ساز» است؛ بازیگری که صرفا تاثیرگذار باشد تا تاثیرپذیر!

سوال اصلی این است: آیا اکنون، در سال 2023 میلادی، آمریکا دارای چنین قدرت مطلق و تاثیرگذاری است یا خیر؟

آیا کشوری که حتی قدرت نفوذ بر متحدان منطقه‌ای خود را در غرب آسیا تا حدود زیادی از دست داده و در جنگ اوکراین هنوز مرز میان «بازدارندگی» و «اقدام» را بخوبی پیدا نکرده است، می‌تواند مصداق یک قدرت مولد و تعیین‌کننده در جهان باشد؟

اگرچه تئوریسین‌هایی مانند هنری کیسینجر به صورت انتزاعی و فکری، قدرت ترسیم قواعد و اصول ثابت و متغیر شکل‌گیری دیپلماسی سرسختانه در سیاست خارجی آمریکا را دارند اما مجری معینی در کاخ سفید برای عملیاتی‌سازی این فرمول راهبردی - رفتاری وجود ندارد!

بهتر است کیسینجر در 100 سالگی خود این واقعیت را بپذیرد که برخلاف تصوراتی که از دوران ریاست‌جمهوری نیکسون در ذهن وی باقی مانده است، واشنگتن اصلی‌ترین پیش‌شرط تاثیرگذاری بر جهان یعنی «عاملیت مطلق» را از دست داده است.

یکجانبه‌گرایی پردردسر ترامپ و چندجانبه‌گرایی مضحک بایدن نیز طی سال‌های اخیر نتوانسته منجر به بازگشت این عاملیت به کاخ سفید شود و بالعکس، شبکه حامی - پیرو شکل گرفته توسط آمریکا پس از جنگ دوم جهانی روزبه‌روز بیشتر در معرض اضمحلال قرار می‌گیرد.

این خطای مبنایی کیسینجر در قبال معمای چین و تمایل این کشور مبنی بر تبدیل شدن به یک ابرقدرت یا هژمون در نظام بین‌الملل نیز نمود دارد. اساسا تحرکات آمریکا و انگلیس به عنوان اصلی‌ترین متحد واشنگتن در ناتو در محیط پیرامونی چین، جایی را برای تجدیدنظر چینی‌ها در اصول راهبردی خود در قبال آمریکا باقی نگذاشته است.

تایوان اکنون بیش از آنکه حکم یک نقطه کانونی را در مناقشه میان آمریکا و چین ایفا کند، به نماد نوعی خطای محاسباتی سیاستمداران آمریکایی بر مبنای باور نادرست «عاملیت مطلق واشنگتن» در جهان تبدیل شده است.

اگرچه تا سال‌های ابتدایی هزاره سوم، تردیدهایی در میان برخی سیاستمداران چینی درباره امکان همزیستی با آمریکا وجود داشت اما اکنون دیگر چنین باوری از بین رفته است. اتفاقا افرادی مانند هنری کیسینجر، برژینسکی، کاندولیزا رایس، جان بولتون و دیگر استراتژیست‌ها و افراد پرنفوذ در حوزه سیاست خارجی آمریکا طی سال‌های گذشته و اخیر، نقش مهمی در تثبیت باور «آمریکامحوری» در رویکرد برون مرزی کشورشان ایفا کرده‌اند.

وجه اشتراک همه این افراد، تفسیر مناسبات روبنایی و ظاهری جاری در نظام بین‌الملل بر اساس پیش‌فرض «هژمونی مطلق آمریکا» است. باید گفت این نگاه مبنایی به تصمیمات حساس حوزه سیاست خارجی واشنگتن نیز تسری می‌یابد.

در سایه چنین نگاهی، آمریکا با اطمینان خاطر محض و با یک نقشه راهبردی معین، در ابتدای قرن بیست‌ویکم افغانستان و عراق را اشغال می‌کند اما پس از 2 دهه ناچار به پرداخت هزینه‌های شکست و خروج مفتضحانه از این کشورها می‌شود! تا زمانی که مبنای نگاه واشنگتن به تحولات جاری در نظام بین‌الملل تغییر نیابد، این دور باطل ادامه خواهد داشت.
کد مطلب : ۱۰۵۹۸۲۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما