۰
پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۰۳

امام خمینی و جنبش های بیداری اسلامی-1

مبانی فقهی حمایت از جنبش های بیداری اسلامی با رویکردی به آرای امام خمینی(رحمه الله)
حمایت ایران از جنبش های بیداری اسلامی
حمایت ایران از جنبش های بیداری اسلامی
 
چکیده
همانطور که می دانیم مبارزات آزادی خواهانه و آزادی بخش مردم مظلوم و مسلمان کشورهای مختلف جهان مانند لیبی، مصر، بحرین و تونس و... که سالهای مدیدی است در زیر سلطه غاصبان و مستکبرین قراردارند امروزه در سطح گسترده ای شروع شده و همچنان ادامه دارد. و دولت جمهوری اسلامی ایران، نیز که از حامیان و پشتیبانان چنین نهضت های آزادیبخش و ضداستعماری در سطح جهان می باشد، این حرکتها را تحت چتر حمایتی رهبری و دولت جمهوری اسلامی ایران قرار داده، تا با نیروی معنوی و مادّی مضاعف، علیه عوامل کفر و ستم و استکبار پیکار کنند. دولت ایران با بکارگرفتن این اصل در سیاست خارجی خود درصدد است که ملتهای مظلوم و تحت ستم را از زیرسلطه ی حکومتهای جائر و جبار در آورد و به آنها یاری رساند تا با آزادی و استقلال تمام سرنوشت خود را رقم زنند و همچنین با این حمایت، ماهیت نوع دوستی و رسالت آزادی بخشی اسلام را نشان دهند و بر عشق و وفاداری آنان به دین خداوند بیفزاید.

اما امروزه این دیدگاه در مورد این حمایتها قوّت دارد که جنبش هایی که در حال حاضر در سطح جهان صورت گرفته و جمهوری اسلامی ایران نیز از آنها حمایت می کند، کاملا جنبه سیاسی داشته و در واقع آنها مدافعان ایران بوده و ایران خاکریز نبرد با آمریکا و اسرائیل را به خارج از مرزهای جغرافیایی خود منتقل داده است. اما نوشتار حاضر درصدد است تا با بررسی و تبیین منابع غنی فقهی و الهام گیری از آرای امام خمینی، اثبات کند که این مواضع و رویکرد حکومت اسلامی، علاوه بر منافع سیاسی که برای دولت اسلامی در بر دارد، همچنین کاملاً برگرفته از ارزشهای دینی و مبانی فقهی ما بوده و علاوه بر جنبه سیاسی به عنوان یک وظیفه شرعی و دینی مطرح می باشد.

طرح بحث
در نگاه اول باید بگوئیم اگر کسی بصیرت سیاسی داشته باشد درک می کند که حمایت دولت ایران از جنبش های آزادی خواهی که در سطح گسترده‌ای امروزه جریان دارد، در وهله‌ی اول تامین کننده منافع ملی ماست به تعبیری ایران درصدد ایجاد یک کمربند امنیتی در اطراف اسرائیل و آمریکاست که هرگاه آنها بخواهند دست درازی کنند ایران به راحتی می‌تواند این کمربند را کشیده و هر دو آنها را خفه کند به خاطر همین است که در دنیای سیاست همه می دانند تهدید کردن ایران از سوی اسرائیل و حتی آمریکا مسئله ساده و شدنی نیست که هر وقت هوس کنند به ایران حمله کند. بنابراین این حمایت ها منافع ملی ما را تامین می کند و کسی هم منکر آن نیست.

از سویی دیگر این دفاع و حمایت به نفع کل دنیای اسلام و خود این ملتها نیز می باشد، زیرا از یک طرف این حمایتها در سطح جهانی در پیش برد اهدافشان به آنها کمک کرده و از طرف دیگر به عنوان دلگرمی برای این ملتها محسوب می شود. بنابراین تعامل دو سویه ای صورت گرفته که به نفع کل جهان اسلام و ملتهای تحت ظلم است و همه هم متوجه این معادله هستند. اما مطلبی که ما در این نوشتار در پی آن هستیم چیزی فراتر از این حرفهاست، ما در پی آنیم که با یک نگرش اسلامی و دینی وارد این مسئله شده و بگوئیم که حتی اگر این حمایت به نفع دولت ما هم نباشد باز نباید دست از حمایت از این ملتها بر داریم، چون ما مسلمانیم و این حمایت نیز در راستای وظیفه مسلمانی ماست، همچنان که پیامبر خدا(ص) فرمودند:کسی که جهاد نکرده یا آرزوی جهاد نداشته باشد و بمیرد به نوعی در نفاق مرده است. بنابراین این نوشته قبل از این که نگاه سیاسی به مسئله داشته باشد دیدگاه و نگرش عقیدتی نسبت به این موضوع دارد.

فلذا این نوشتار درصدد هست تا با تتبع و کاوش در منابع دینی و فقهی و الهام گیری از نظریات خاص حضرت امام خمینی به عنوان معمار انقلاب اسلامی و عالمی آگاه به مسائل به این نتیجه برسد که این حمایتها کاملاً جنبه دینی و قرآنی داشته و از بدو پیدایش دین مقدس اسلام، این امور مورد تائید و تاکید شارع مقدس بوده و در عصر حاضر نیز می باشد. بنابراین در ادامه با مراجعه به منابع غنی و معتبر فقهی به تبیین اصولی خواهیم پرداخت که مبنای دینی و عقیدتی این حمایتها می باشد.

اوضاع ایران پیش از انقلاب اسلامی

الف: اصل ظلم ستیزی و حمایت از محرومین
واژه ظلم در متون اسلامی بعنوان یک پدیده ضد ارزشی کلیدی در زندگی انسانها یاد شده، و اسلام به مساله ظلم ستیزی و سازش ناپذیری در مقابل دشمن تاکید فراوانی دارد و آن را از مسئولیت اجتناب ناپذیر انسانها معرفی می نماید و می فرماید:«لاتَظلِمون ولاتُظلَمون»[1] ظلم در لغت به معنی تاریکی و یا شکافی است که در زمین به وجود می آید.[2] و در اصطلاح فقهی هر دو معنی را در بر می گیرد و شامل هر نوع عملی میشود که به نحوی حقّی را ضایع گرداند، بنابراین محروم کردن ملّتها از استیفای حقوقشان و کشانیدن آنها به راهی که موجب از دست دادن ارزشهایشان میشود، ظلم محسوب می شود.[3] در دیـدگـاه امـام راحـل، پذیرش و سازش با ظلم و ستم جایی ندارد و بر همین مبنا معمار انقلاب اسلامی این انقلاب عظیم را به گونه ای پی ریزی کرده است که ماهیتاً با منافع و اهداف سلطه گران و ستم پیشگان جهان در تضاد است، لذا هیچ گاه سردمداران کفر و استکبار ظهور انقلاب اسلامی را در جهان تحمل نکرده و با تمام وسایل و امکانات به مقابله با آن بر می خیزند و سعی در نابودی آن دارند و فـرد فـرد مسلمانان موظفند به حقوق و وضعیت کلی مسلمانان و منافع آنان توجه داشته باشند،اگر ستمی بر یکی از کشورهای اسلامی رفت، کشوری اسـلامـی مـورد هـجـوم دشـمـن قـرار گـرفـت، منافع مسلمانان در کشوری به خطر افتاد یا حقوقی از آنان ضایع شد، مسلمانان به حکم دستور دینی خود موظفند به دفاع برخیزند و دشمن را به عقب برانند. و بنابر نظر ایشان اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدّات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن بـه هـر وسـیـله ای کـه امـکـان داشـتـه بـاشـد از بذل جان و مال. و در این امر احتیاج به اذن حاکم شرع نیست.[4]

قلمرو اصل ظلم ستیزی و حمایت از محرومین
با توجه به اینکه نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه اش و بازتابی که اعمال دیگران در سرنوشت او دارد و تعهدی که باید در پذیرش مسئولیتهای اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که وی ناظر و مراقب همه اموری باشد که در اطراف او و جامعه اش اتفاق می افتد و نسبت به این امور هیچ وقت بی توجه نباشد و همچنین توجه به این آموزه های قرآن کریم که همیشه بر ضرورت ظلم زدائی و ظلم ستیزی از جامعه بشری تاکید داشته و برای ظلم هیچ گونه جائی در نظام آفرینش قائل نشده،این وظیفه(ظلم زدائی)را مسئولیت اجتناب ناپذیر انسان دانسته و پذیرش ظلم و تن به ظلم دادن را محکوم کرده است[5]و همیشه تاکید داشته که استکبار بزرگترین خطر در حیات سیاسی ملتها بوده، که آبادیها را خشک و ویران، و نسل انسانها را تباه می سازد، و با زیر پا گذاشتن حقّ، با زورگوئی، تمامی امکانات و نیروها و ارزشهای بشری را در خدمت هواهای نفسانی و خواسته های شیطانی فرد و یا گروه خاصی قرار می دهد و عامل گمراهی و مانع رشد و آگاهی و سدّ راه حرکتهای رهائی بخش مستضعفان می شوند،[6] درصدد ابراز این نکته بوده است که از نظر قرآن و اسلام امنیت اطمینان بخش تا زمانیکه شرایط غیرعادلانه بر جهان حاکم بوده و توده های وسیعی از مردم جهان تحت سیطره قدرتهای ظالم و سلطه جو باشند به نحوی که از حقوق اولیه خود و احراز آزادی، استقلال و حاکمیت بر سرنوشتشان محروم هستند، نمی تواند در جهان برقرارگردد، و استکبار در تمامی اشکالش منبع اصلی تشنجات و مناقشات جهانی است که همواره امنیت را به خطر انداخته است.[7]

فلذا بر همه مسلمانان جهان واجب و لازم است که در پیرو این رهنمونها به مبارزه با ظلم و استکبار برخاسته و از مواضع آنها اعلان بیزاری بکنند و در همین راستاست که مردم ایران نیز تحت رهبری بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی به مبارزه با ظلم و قدرتهای زورگوی دنیا پرداخته، و به حمایت از حقوق مظلومین جهان پرداخته است. در حال حاضر هم این اصل(ظلم ستیزی و اعلام حمایت از مظلومان و محرومان جهان) به عنوان یک عامل اساسی و جهت بخش در سیاست خارجی حکومت اسلامی، درآمده است که بر اساس آن، نهضت های آزادی بخش و ضداستعمار و استبداد، در سطح جهانی مورد حمایت جدّی سیاسی-اقتصادی دولت اسلامی قرار می گیرند. به عبارتی یکی از اصول اساسی مکتب توحیدی اسلام، حمایت از مظلومان و ستمدیدگان بدون توجه به نژاد، رنگ و دین است.

و بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال، آزادی و حق و عدل را از حقوق طبیعی همه مردمان جهان قلمداد می کند. در این حالت، نظام اسلامی با توجه به اصل عدم مداخله در امور دیگر ملتها، با استفاده از ابزار حقوق اسلامی و حقوق بین المللی به یاری آنان شتافته و آنان را مورد حمایت معنوی و مادی خود قرار می دهد.تمامی این موارد به عنوان دفاع از اسلام و حزب الله و تا بر چیده شدن بساط استعمار و بر پا شدن حکومت جهانی واحد اسلام ادامه دارد.

در این باره امام عقیده دارند که اساساً اسلام آیین برادری است و در آن نژاد و رنگ مطرح نمی باشد، بلکه اسلام برای تربیت انسان آمده است. آنچه مطرح است، اخوت، دوستی بین مسلمین و رفع اختلافات است، روابط میان ملتها می باید بر اساس مسائل معنوی باشد و در این رابطه بعد مسافت تاثیری ندارد. چه بسا کشورهای همجوار هستند که رابطه معنوی میان آنها نیست.بنابراین، روابط کشورها بر اساس مبانی اسلام خواهد بود، و بر این اساس امام تئوری روابط بین الملل را بر اساس چند محور پی ریزی نمودند که عبارتند از:

الف: استفاده مسلمین از تمامی امکانات و وسایل جهت دفاع از ارزشهای الهی در برابر استکبار جهانی،
ب: ستیز با مشرکان و کافران و ستمگران در کل شرق و غرب به سرکردگی امریکا،
و در جایی در این مورد می فرمایند: من با اطمینان می گوئیم،اسلام ابر قدرتها را به خاک مذلت می نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری بر طرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد، من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم که اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه آنها خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد می شویم و یا به آزادی بزرگتری که شهادت است می رسیم و دراین باره میفرمایند:

خدا به ما تکلیف کرده است که با این مخالفین اسلام و ملت اسلام معارضه کنیم.[8] تکلیف ما این است که در مقابل ظلم بایستیم،[9]دفاع از مملکت اسلامی، دفاع از نوامیس مسلمین از واجبات شرعیه الهیه ای است که بر همه ما واجب است.[10] آنچه از مفاد این فرمایشات امام بر می آید این است که در اندیشه ایشان، گسترش و نفوذ استکبار جایی ندارد و همواره ناعادلانه است، و امام با اندیشه والا و رهنمودهای آزادیبخش خود نمی توانستند چنین الگویی را بپذیرند.بر این اساس ایشان فاصله گیری از فرهنگ سفارشی را مطلوب می دانستند و با آن، دشمنی ایدئولوژیک و همه جانبه داشتند.
کد مطلب : ۱۰۶۱۳۱۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما