۰
شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۳۴

غرب و گرداب بحران اخلاقي

غرب و گرداب بحران اخلاقي
چكيده: همه چيز آغشته به شهوت و مسائل جنسي شده است. تمدن جديد و كشورهاي غربي به خصوص ايالات متحده، ‏الگوي بسياري از ملت‏ها حتي در كنار گذاشتن اخلاق و رو آوردن به مسائل جنسي شده‏اند و جدا شدن از اخلاق تا آنجا پيش رفته است كه ديگر خوب از بد و رفتار مناسب از نامناسب بازشناخته نمي شود. جوانان، ‏خانواده ها، ‏اجتماع و... در فساد غوطه ور شده‏اند و در چنين شرايطي پيام خدا براي بازگشت به سلامتي و كسب قدرت اجتماعي، ‏توبه است. ما اكنون 30 سال است كه انقلاب جنسي 1960 را پشت سر گذاشته ايم. آثار اين انقلاب بر جامعه چه بود؟ براي آينده چه بايد كرد ؟ مسائل جنسي همه جا را فرا گرفته است. همه چيز آغشته به مسائل جنسي شده است؛ فيلم‏هايي كه مي‏بينيم، ‏تلويزيوني كه نگاه مي‏كنيم، ‏موسيقي كه مي‏شنويم و مجله و كتاب‏هايي كه مي‏خوانيم. به نظر مي‏رسد كه جامعه به واسطه مسائل جنسي‏ اشغال شده است.

شايد هيچ گاه جامعه به اين ميزان در اين مورد ناآگاه نبوده است و هيچ گاه انسان‏ها تا اين حد از نا آگاهي جنسي صدمه نديده بودند. اخيرا گزارش شده است كه بيماري‏هاي قابل انتقال از طريق جنسي مانند ايدز، ‏سوزاك و سفليس سه بيماري واگيردار اصلي در ايالات متحده هستند. اخيرا حتي بيماري تبخال پوستي نيز با شدت و حدت بيشتري بازگشته است.

روزنامه انگليسي ايندپيندنت اخيرا گزارش داده بود كه تبخال پوستي تناسلي كه بيماري لاعلاجي است كه در سايه ايدز از انظار عمومي و توجه پزشكان پنهان مانده بود اكنون بيشترين قرباني را در انگلستان دارد. متخصصين برآورد كرده‏اند كه در شهر لندن از هر 10 زن يكي حامل ويروس اين بيماري است و در ايالات متحده مطابق تخمين‏ها هر ساله 500 هزار نفر به اين بيماري مبتلا مي‏شوند. البته رفتار و اخلاق جنسي تنها يكي از معيار‏هاي بررسي استانداردهاي اخلاقي يك ملت است، ‏اما اين معيار نقشي بسيار اساسي دارد.

پس از انقلاب جنسي؛ ما اكنون سه دهه است كه انقلاب جنسي را پشت سر گذاشته ايم و با ارزش‏هاي آن زندگي كرده ايم. مجله نيوزويك در سال 1967 تغييراتي را كه در اين زمينه در حال شكل گيري بود، ‏چنين ثبت كرده است: تابوهاي قديمي در حال مردن هستند. جامعه‏ اي نو و اباحه گراتر در حال شكل گيري است... و در پشت اين توسعه اباحه گرايي، ‏جامعه‏اي قرار دارد كه در آن ديگر بر سر موضوعاتي اساسي مانند رابطه جنسي پيش از ازدواج توافق ندارند و موضوعاتي مانند ازدواج، ‏كنترل مواليد و آموزش‏هاي جنسي مورد اختلاف واقع خواهند شد.(نيوزويك، ‏13 نوامبر 1967، ‏صفحه 74).

اكنون با گذشت سه دهه از انقلاب جنسي، ‏وقتي كه جامعه در برابر موضوعاتي مانند مسائل جنسي قرار مي‏گيرد، ‏راه صحيح از ناصحيح را بازنمي شناسد. جامعه در اين موضوعات سردرگم است. ما نيازمند اين هستيم كه رفتار جنسي مناسب و صحيح را از رفتار جنسي نامناسب و غير صحيح از منظر خدا بازشناسي كنيم. كتاب مقدس به ما مي‏تموزد كه بايد از رابطه جنسي پيش از ازدواج خودداري كنيم و در ازدواج نيز به تك همسري عمل نماييم.

بر اساس كتب مقدس هرگونه رابطه جنسي خارج از بنيان خانواده غير اخلاقي و گناهكارانه است. واضح است كه بسياري از ملت‏هاي مدرن از اين آرمان الهي دور افتاده ‏اند. آمارهاي موجود نشان از آن دارد كه رفتارهاي زناكارانه از كنترل خارج شده است. گزارشي كه از سوي مؤسسه كنيسي منتشر شده است، ‏نشان مي‏ دهد كه 37 درصد از مردان آمريكايي در دوران ازدواج خويش از لحاظ جنسي به همسر خود وفادار نمي مانند و 29 درصد از زنان آمريكايي نيز در دوران ازدواج خود به همسرشان خيانت مي‏كنند. زنا رفتاري است كه خانواده را از هم مي‏پاشد و از اين طريق قلب جامعه را تخريب مي‏كند كه اين‏ امر آثار بسيار زيان باري براي كودكان دارد.

ويليام كريك پاتريك[ 1 ] به عنوان يك منتقد اجتماعي معتقد است كه «در طول قرن بيستم آمار طلاق 700 درصد رشد داشته است كه بيشتر آن در دهه‏ هاي نهايي اين قرن رخ داده است.»

او همچنين معتقد است كه «اثر مخربي كه طلاق و جدايي والدين بر فرزند دارد از مرگ يكي از والدين بيشتر است.» حيرت آور اين است كه از هر 5 كودك آمريكايي كه در سال 1986 به دنيا آمده‏اند سه نفر تا قبل از 18 سالگي شاهد طلاق و جدايي والدين خود خواهند بود. رفتار جنسي در جوانان «پيشرفت ها» صرفا در ميان بزرگسالان رخ نداده است. سطح روابط جنسي پيش از ازدواج و حاملگي در ميان جوانان نيز «پيشرفت ها» ي مخربي را در ميان كشورهاي غربي شاهد بوده است.

در پاسخ به اين سئوال كه چه تعداد از جوانان آمريكايي زير 20 سال در روابط جنسي نامشروع شركت دارند، ‏اكثرا متخصصان اين زمينه به عددي بالاتر از 6 درصد ‏اشاره مي‏كنند. در انگلستان بر اساس گزارش‏ها بيش از يك پنجم جوانان تا پيش از 16 سالگي سابقه روابط جنسي نامشروع را پيدا مي‏كنند. در آمارگيري ‏اي در سال 1996، ‏31 درصد از پاسخ گويان مؤنث ابراز داشته‏اند كه پيش از آنكه به بلوغ برسند و از لحاظ جنسي آماده باشند، ‏براي روابط جنسي تحت فشار قرار گرفته‏ اند.(اينديپندنت، ‏16 سپتامبر 1996).

به طور قطع چنين آماري اثر فراواني بر ميزان حاملگي پيش از ازدواج دارد. در ايالات متحده، ‏مطابق برآوردها «هر ساله يازده درصد از دختران زير 20 سال ازدواج نكرده يك فرزند به دنيا مي‏آورد.»

ويليام جي. بنت، ‏[ 2 ] وزير پيشين آموزش ايالات متحده بيان مي‏دارد: «تولدهاي نامشروع در ايالات متحده از سال 1960 تا 1990، ‏400 درصد افزايش يافته است.»

مركز گزارش «نيوز‏اند ورد(اخبار و جهان) ايالات متحده» برآورد مي‏كند كه مطابق روندهاي موجود در ابتداي دهه اول قرن 21 از هر دو كودك آمريكايي يكي به طور نامشروع به دنيا مي‏آيد. روندهاي مشكل ساز، ‏آينده وحشتناك هزينه‏ ها و آثار اين روند كاملا هشدار دهنده است: «هر ساله بيش از يك ميليون دختر جوان آمريكايي حامله مي‏شوند كه 75 درصد آن‏ها خارج از ازدواج صورت مي‏گيرد.» از اين ميان 80 درصد اين مادران جوان گرفتار فقر مي‏شوند و زندگي آن‏ها وابسته به پرداخت‏هاي رفاهي دولت مي‏كردد. اين مشكل براي ماليات پردازان آمريكايي 7 ميليارد دلار در سال هزينه دارد... در ايالات متحده هر روز 1300 كودك از اين مادران جوان متولد مي‏شوند و 1100 مورد ديگر سقط جنين صورت مي‏گيرد.

در سال گذشته 3 ميليون جوان آمريكايي دچار بيماري‏هاي مقاربتي شده‏ اند. شيوع اين روابط جنسي نامشروع به ديگر ملت‏هاي غربي نيز سرايت كرده است. نيوزويك در شماره اروپايي خود در 20 ژانويه 1997 نوشت: «در سوئد بيش از نيمي از كودكان متولد شده، ‏به پدر و مادراني تعلق دارند كه ازدواج نكرده‏اند.

در فرانسه و انگليس اين آمار در حد يك سوم است.» در نتيجه «چيزي شبيه به مراحل اوليه اين اتفاق در آمريكا، ‏اكنون در انگليس در حال وقوع است: مشكل حاد مواد مخدر، ‏فقر و نااميدي به همراه مادراني جوان كه از دبيرستان اخراج مي‏شوند و هرگز شغلي به دست نخواهند آورد. در يك آمار گيري اخير در انگليس، ‏يافته‏ها نشان مي‏دهدكه: اولين آميزش جنسي اغلب برنامه ريزي نشده است و از قبل توقع آن نمي رود، ‏از اين رو در برابر حاملگي و بيماري‏ها نيز حفاظت نشده خواهد بود. در گروه سني 16 الي 24 سال فقط 37 درصد آن‏ها در هنگام آميزش از روش‏هاي پيشگيري از بيماري و حاملگي استفاده مي‏كنند.» بدون شك اين رفتار جنسي كاملا با آمار حاملگي و سقط جنين در ميان جوانان ارتباط دارد. اين روند حاكي از چيست؟ نه تنها نسل‏هاي جوان نيازمند بازسازي استاندادهاي اخلاقي در زمينه مسائل جنسي هستند، ‏بلكه بذرهايي در ميان آن‏ها كاشته شده است كه از خطرهاي بيشتر و مصائب بي‏شماري براي آينده خبر مي‏دهد.

يكي از مهم ترين نگراني‏هاي دستگاه‏هاي اجراييي در ايالات متحده ظهور نسل‏هاي جديدي از جنايت كاران است. اين جنايت كاران جديد نوجواناني زير 20 سال هستند كه در خشونت و جنايت از جنايت كاران دهه‏هاي گذشته عبور كرده‏اند. آن‏ها معمولا خشونت‏هاي انفجاري به كار مي‏برند و نسبت به حيات انسان‏ها بي‏تفاوت هستند. جامعه شناسان معتقدند كه اين افراد معمولا فرزندان طلاق هستند. آيا مي‏توان شكي داشت كه اين اباحي گري بر ابعاد مشكل خواهد افزود و به عبارت يكي از پيامبران عبري «آنان كه باد مي‏كارند، ‏طوفان درو مي‏كنند.» طوفان پرقدرت خشونت در حال حاضر مي‏رود تا جامعه مدرن را در هم كوبد. وقتي بخش خاي بزرگي از جامعه، ‏رفتاري غير مسؤولانه دارند، ‏ساختار اجتماعي ضرورتا با نتايجي خطرناك و گاه فاجعه آميز روبرو خواهد بود. بسياري از آمريكايي‏ها نگران آينده كشور خود هستند.

در يك نظر خواهي كه از سوي نيوزويك صورت گرفته است، ‏76 درصد آمريكايي‏ها ابراز نظر كرده‏اند كه ايالات متحده از لحاظ اخلاقي و رواني در حال انحطاط است.‏اما آيا ايالات متحده در سطح ملي كاري براي متوقف كردن اين افول خواهد كرد؟ دستور خدا به همه مردم روشن است. او به همه انسان‏ها در همه جا دستور مي‏دهد كه توبه كنند. كلام خدا نشان مي‏دهد كه افول اخلاقي رفته رفته به نابودي ملي مي‏انجامد. آن‏ها كه با كتاب مقدس آشنا هستند مي‏دانند كه كتاب مقدس وضعيت وخيمي را براي آنان كه بر رفتارهاي غير اخلاقي اصرار دارند، ‏پيش بيني مي‏كند. نگاهي گذرا به تحقيقات در اين زمينه منابع ديگر نيز از آثار زيانبار رو به گسترش فساد اخلاقي ابراز نگراني كرده‏اند. تاريخ در اين زمينه حقايق روشني را ثبت كرده است.

مردم شناس انگليسي جي. دي.آنوين[ 3 ] با بررسي تاريخ 5 هزار ساله، ‏86 جامعه مختلف را بررسي كرده است. نتايج تحقيقات وي پس از مرگش در سال 1936 منتشر شد. عنوان اثر منتشر شده او «بنيادهاي اقتصادي و جنسي جامعه جديد» مي‏باشد. آنوين فرهنگ‏ها و‏امپراطوري‏ها را بر مبناي رفتارهاي جنسي آن‏ها مورد بررسي قرار داد. او خصوصا به بررسي روابط جنسي پيش از ازدواج و پس از ازدواج جوامع علاقه داشت. او ميان اين رفتارها و آن چه كه «قدرت توسعه مت» مي‏ناميد، ‏رابطه‏اي معنادار كشف كرد. قدرت توسعه ملت، ‏به تعريف آنوين، ‏توانايي مولد باقي ماندن و حفظ موقعيت رهبري و اثر گذاري بر ديگر ملتهاست. آنوين بيان مي‏داردكه «قدرت توسعه مذكور هرگز از سوي جوامعي كه الگويي از چند همسري و يا تك همسري تغيير يافته را به ارث برده‏اند، ‏رخ نداده است. در تاريخ بشري هيچ موردي را نمي توان نشان داد كه در حالي كه نسل جديد بر خويشتن داري پيش از ازدواج و پس از آن تأكيد ندارند، ‏جامعه‏اي داراي اين قدرت باشد.»

او نتيجه گيري مي‏كند كه: «تاريخ نشان مي‏دهد كه در گذشته، ‏هر گروهي كه به قدرت رسيده‏اند، ‏به علت اين قدرت بوده است و در طول زمان به قدرت رسيدن، ‏قواعد روابط جنسي در ميان آن‏ها كاملا مشخص بوده است. و اين گروه، ‏تا زماني داراي اين قدرت بوده و بر جامعه مسلط بوده است كه قواعد روابط جنسي آن‏ها چه پيش از ازدواج و چه پس از ازدواج، ‏بر خويشتن داري و عدم بي‏بندو باري استوار بوده است. من هيچ استثنايي براي اين قاعده پيدا نكرده‏ام.» خلاصه كلام آنوين اين است كه ملت‏ها هنگامي به قدرت و استيلاء مي‏رسند كه رفتارهاي جنسي خود را پيش و پس از ازدواج، ‏تحت كنترل درآورند و آن‏ها تا هنگامي قدرتمند باقي مي‏مانند كه روابط و پيوندهاي اجتماعي و خانوادگي در آن‏ها قوي باقي بماند و هنگامي كه اين حد و حدودها از ميان مي‏رود، ‏شمارش معكوس براي مرگ آن جامعه آغاز شده است و همان گونه كه آنوين مي‏گويد: «اين قاعده هيچ استثنايي ندارد.» آگاهي از اقتدار خدا فرهنگ آمريكايي در طول 50 سال گذشته مسلط بوده است. بسياري از ملت‏ها خواسته‏اند كه از رفاه و ثروت و پيشرفت آمريكا پيروي كنند و ناراحت كننده اين جاست كه بسياري از ملت‏ها در زمينه رفتارهاي غير اخلاقي نيز از آمريكا پيروي مي‏كنند. ايالات متحده جهان را در بسياري از رفتارهاي جنسي رهبري مي‏كند.

در حاملگي پيش از ازدواج، ‏آمريكا در جايگاهي بيش از دو برابر ديگر كشورهاي غربي قرار دارد؛‏اما اين تفاوت نشان دهنده استانداردهاي اخلاقي بالاتر در ديگر كشورها نيست؛ بلكه نشان دهنده ترديد و تزلزل آمريكا در مورد پيش گيري از حاملگي و سقط جنين است. در ديگر كشورهاي غربي نرخ فعاليت‏هاي نامشروع جنسي، ‏و سني كه اين فعاليت‏ها در آن آغاز مي‏شود، ‏با آمريكا يكسان است. تاريخ نشان داده است كه ملت‏ها اثر اعمال خود را چشيده‏اند.

خدا اغلب اجازه مي‏دهد كه آثار گناه و عواقب ان بر ملت‏ها چيره شود. خدا به مردم هشدار مي‏هد كه «بدكاري خودتان شما را اصلاح خواهد كرد و عقب گردهاي شما، ‏شما را سرزنش خواهد نمود.» اكثر مردم، ‏دخالت خدا در‏امور عالم و اصلاح ملت‏ها را غير قابل تطبيق با تاريخ مي‏دانند، ‏اما خدا زنده است و با هدف خود، ‏گاه در تاريخ دخالت مي‏كند و در نهايت، ‏او به تنهايي است كه تقدير ملت‏ها را معين مي‏كند. خدا مي‏تواند‏امپراطوري‏ها و‏امپراطوران را تغيير دهد. فرمانرواي رومي پونتيوس پيليت[ 4 ] به مسيح گفت: من قدرت از ميان بردن تو را دارم، ‏مسيح به او پاسخ داد: «تو هرگز قدرتي عليه من نخواهي داشت، ‏مگر آن كه از سوي خدا به تو داده شده باشد.»

در گذشته، ‏ملت‏ها و رهبران آن‏ها بيشتر به اقتدار خدا اعتقاد و آگاهي داشته‏اند و عامل خدا را بيشتر در نظر مي‏گرفته‏اند. مثلا پدران بنيانگذار ايالات متحده به اين نكته توجه داشته‏اند و در اعلاميه استقلال 4 بار نام خدا را آورده‏اند. همان‏ها اعتقاد داشته‏اند كه قوانين و استانداردهاي ملت بايد بر آموزه‏هاي متاب مقدس مبتني باشد. جيمز مدسيون[ 5 ] اصلي ترين نويسنده قانون اساسي آمريكا مي‏گويد: «ما تمامي تمدن آينده آمريكا و حق حاكميت هر كدام و همه ما بر خويشتن را برمبناي ده فرمان خدا استوار ساخته ايم.» آبراهام لينكلن[ 6 ] هنگامي كه در ميان جنگ‏هاي داخلي آمريكا مردم را به يك روز عبادت و دعا دعوت مي‏كرد، ‏گفت: «ما سال‏ها با صلح و آرامش و ثروت زندگي كرديم. در اين مدت، ‏هيچ ملتي مثل ما در رفاه و ثروت و تعداد رشد نكرده است، ‏اما ما خدا را فراموش كرديم و در اعماق قلب خود خيال كرديم كه اين‏ها همه حاصل آگاهي‏هاي برتر ماست... بنابراين اكنون بايد براي پاك كردن اين گناه و بخشش آن عبادت كنيم.»

همو در نامه‏اي به يكي ازآشنايانش مي‏نويسد: «اكنون همه ما اعتقاد داريم كه همان كه جهان را آفريد، ‏آن را اداره مي‏كند.» خدا و اخلاق مسير تاريخ از مخروبه‏هاي‏امپراطوري‏هايي مي‏گذرد كه اصول خدا را فراموش كرده‏اند، ‏خصوصا اصول خدا در زمينه مسائل جنسي، ‏ازدواج و خانواده. ژوزف دي ميستر[ 7 ] در كتاب درس‏هايي از تاريخ به نقل از تاريخ داناني چون ويل و آوريل دورانت، ‏[ 8 ] مي نويسد: «تا پيش اززمان ما هرگز نشاني در تاريخ وجود ندارد كه بتوان زندگي اخلاقي بدون كمك مذهب را از آن استنباط كرد.» جرج آن گير[ 9 ] در همين زمينه مي‏افزايد: «من به اين نتيجه رسيده‏ام كه داشتن جامعه‏اي اخلاقي بدون اعتقاد به خدا ممكن نيست، ‏چرا كه بدون خدا همه چيز به «من» انساني وابسته مي‏شود و «من» به تنهايي بي‏معني است.» او هشدار مي‏دهد كه: «امروزه ديگر آمريكايي‏ها بر مبناي اعتقادات اخلاقي و مذهبي خويش عمل نمي كنند و به آن چه كه زماني درست مي‏دانستند، ‏جامه عمل نمي پوشانند.

اكنون براي آمريكايي‏ها «من» ملاك همه چيز شده است. در حالي كه اين فقط جوامع اخلاقي هستند كه كارآمدي دارند. اگر كسي مي‏پندارد كه ميان وحدت شخصيتي و رفاه اجتماعي در جوامع، ‏ارتباطي مستقيم و غير قابل انكار وجود ندارد، ‏بايد گفت: كه او تاريخ رانخوانده است. جوامع اخلاقي بزرگ همه بر مبناي اعتقاد به خدا و نيز اعتقاد به فضيلت، ‏راستي و... بنيان نهاده شده‏اند. حدود 160 سال قبل الكسي دوتوكويل[ 10 ] تاريخ دان فرانسوي نوشت: «آمريكا بزرگ است چون خوب است، ‏روزي كه آمريكا خوب بودن را متوقف كند، ‏بزرگ بودن آن نيز پايان مي‏يابد.» دوتوكويل قدرت قرن 19 آمريكا را ديده است، ‏اما اگر اكنون آمريكا را ببيند چه خواهد گفت ؟ آيا او باز هم آمريكا را به عنوان يك ملت خوب و منفرد در جهان نام خواهد برد؟ آيا اكنون ملتي در جهان وجود دارد كه مصداق گفته خدا باشد كه «آن‏ها كه مرا عظيم مي‏دارند من آن‏ها را عظيم خواهم داشت.» و خدا مي‏گويد: «آن‏ها كه به من به ديده تحقير مي‏نگرند، ‏حرمت و احترامي نخواهند داشت.» كدام ملت مدرن به نحوي زندگي مي‏كند كه خدا را تعظيم نمايد؟ آيا اين مشكلات بزرگ ما نشان نمي دهد كه ما خدا را تعظيم نكرده ايم.

پيام پيامبران
پيام پيامبران كتاب مقدس، ‏شبيه به هشدارهاي منتقدين اجتماعي فعلي است: جوامعي كه زير ساخت‏ هاي اخلاقي خود را رها مي‏كنند، ‏در نهايت به زباله دان تاريخ خواهند پيوست. براي فهم اين معنا كافي است كه نگاهي به فروپاشي ابر قدرت‏هايي چون يونان، ‏آشور و بابل بياندازيم تا بفهميم كه استيلاء و تقدم ملت‏ها مي‏تواند در تاريخ مضمحل گردد. پيامبران گذشته به پادشاهي‏ ها اخطار كردند كه كشورهايي كه بدون توجه به خواست خدا به دنبال اهداف خود باشند، ‏سقوط خواهند كرد. وسوسه ملي مسائل جنسي منجر به شهوت زدگي خود آگاهي اخلاقي خواهد داشت و در نهايت به سقوط مي‏ انجامد. ملت‏ها مانند خاك كوزه گري كه در دست كوزه گر است، ‏در دست خدا هستند. خدا همه ملت‏هاي جهان را به توبه مي‏خواند تا همه گناهان آن‏ها را كاملا ببخشد و زمين آن‏ها را به بهشت تبديل كند.

  پي‏نوشت‏ها:

1. William Krikpatrick
2. William J. Bennett
3. J.D Unwin 4. Pontius Pilate
5. James Madison
6. Abraham Lincoln
7. Joseph de Maistre
8. Will & Ariel Durant
9. Georgie Ann Geyer
10. Alexis de Tocqueville


منبع:نشريه حورا، شماره 3
 
مرجع : خبرگزاری فارس
کد مطلب : ۱۰۸۳۴۵۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

پیشنهاد ما