۰
پنجشنبه ۱ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۰۹

انقلاب اسلامي كانون بيداري هاي بدون مرز

انقلاب اسلامي كانون بيداري هاي بدون مرز
 امروزه اين بيداري به كانون همه فتنه هاي جهان، به زيستگاه شيطان بزرگ، به نقطه اي غيرقابل تصور از جهان، يعني ايالت ها و خيابان هاي آمريكا رسيده است.
چنان كه پنداري بيداري ملت ها به فضايي پرطنين با مركزيتي واحد تبديل شده كه همه جا هست و مرزهاي آن هيچ جا نيست.
در اين ميان آمريكا و رژيم صهيونيستي و برخي متحدين اروپايي و عربي آنها در قبال دولت ها و انقلاب هاي منطقه سياست هاي دوگانه و تبعيض آميزي را اتخاذ كردند. رويكرد آمريكا و كشورهاي غربي به انقلابيون و كشورهاي منطقه و سياست هاي اتخاذشده در قبال بيداري اسلامي متناسب با ميزان اثرپذيري اين انقلاب ها و كشورها از انقلاب اسلامي ملت ايران تنظيم شده و لذا متناسب با اين اثرپذيري از شدت و ضعف برخوردار بوده است.
طوري كه انقلاب اسلامي به عنوان سمبل انقلاب هاي ضد استعماري و ضدصهيونيستي در جهان معاصر ملاك عمل آمريكا و كشورهاي غربي در برخورد با ملت ها و كشورها قرارگرفته است.

در اين ميان دشمنان انقلاب اسلامي ضمن تشديد فشار بر انقلابيون و متحدين جمهوري اسلامي در منطقه، چند ضلعي فشار بر ايران را نيز با هدف مهار انقلاب اسلامي به عنوان كانون بيداري ملت هاي منطقه دنبال مي كنند.

اين روزها كشورهاي حامي رژيم صهيونيستي با چالش ها و مشكلات مختلفي در ابعاد داخلي و بين المللي دست و پنجه نرم مي كنند. چنان كه جنبش ها و اعتراضات مردمي، كسري بودجه و اعتصابات سراسري از يك سو در كشورهاي آمريكا و اتحاديه اروپا و همچنين گسترش موج بيداري اسلامي در كشورهاي عربي منطقه خاورميانه و شمال آفريقا ازسوي ديگر شرايط پيچيده اي را براي حاميان رژيم صهيونيستي در عرصه داخلي و بين المللي فراهم كرده است.

جمعيت يك درصدي در آمريكا، انگليس و بسياري از كشورهاي اروپايي و عربي كه غالبا در راستاي منافع رژيم صهيونيستي فعاليت مي كنند، با ايستادگي درمقابل جمعيت 99 درصدي در اين كشورها از همه توان خود براي مهار، سركوب و مقابله با آنها دريغ نمي كنند. اين درحالي است كه سران همين كشورها در ابعاد خارجي براي مهار موج بيداري اسلامي در ساير كشورها و حفظ منافع خود با اتخاذ سياست هاي دوگانه به دخالت هاي نظامي و سياسي پرداخته اند.
طوري كه در برخي كشورها با تمام توان از سركوب معترضان و انقلابيون حمايت مي كنند و در برخي كشورها نيز براي تحريك مردم به آشوب عليه حاكميت و فشار بر حكومت گام برمي دارند.

نكته قابل توجه در اين ميان نقش جمهوري اسلامي در اتخاذ اين سياست دوگانه از سوي حاميان رژيم صهيونيستي است.
به طوري كه هرجا انقلاب هاي مردمي در راستاي انقلاب اسلامي و
نزديك به سياست هاي ضداستعماري جمهوري اسلامي باشد به همان اندازه نيز اهرم هاي فشارسنگين تر و نگراني غربي ها از تداوم انقلاب افزايش مي يابد. طوري كه جمهوري اسلامي به الگو و ترازي در واكنش غربي ها به موج بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه تبديل شده است. لذا همزمان با فشار بر انقلابيون و تاثيرگذاري بر حركت هاي مردمي در كشورهاي مختلف، فشارهاي مضاعفي نيز بر جمهوري اسلامي به عنوان كانون و الگوي بيداري ملت ها از سوي آمريكا و متحدان اروپايي آنها اعمال شده است. طوري كه ضمن ايجاد حدود و ثغور در دايره بيداري اسلامي در كشورهاي مختلف با افزايش اضلاع چندضلعي فشار بر جمهوري اسلامي، تمام تلاش و توان خود را براي مهاركانون و مركز بيداري اسلامي در جهان معطوف داشته و براي خشكاندن انقلاب اسلامي به عنوان چشمه بيداري ملت ها دور جديدي از فعاليت هاي خود را در حوزه هاي مختلف آغاز كرده اند. چنانكه گويي همه مشكلات و گرفتاري هاي آمريكا و رژيم اشغالگر قدس در داخل و خارج مرزهاي اشغالي تنها در مهار انقلاب اسلامي، تبديل جمهوري اسلامي به ايراني ضعيف شده و انجام مذاكره هاي بدون پيش شرط با ايران اسلامي نهفته است.

اين يادداشت بر آن است تا پاسخ به چرايي ترس آمريكا و حاميان رژيم صهيونيستي از نقش جمهوري اسلامي ايران در بيداري اسلامي ملت ها، علت تشديد فعاليت هاي ضدايراني را از سوي دشمنان انقلاب اسلامي در شرايط موجود بررسي كند.

1- تكرار انقلاب اسلامي در كشورهاي منطقه:

رويداد انقلاب اسلامي در سال 1979 در نقطه اي بسيار راهبردي خاورميانه بواقع تحول عظيمي را در حوزه هاي مختلف در سطوح منطقه اي و فرامنطقه اي رقم زد.

ويژگي هاي منحصر به فرد انقلاب اسلامي، تداوم مقتدرانه نظام جمهوري اسلامي علي رغم توطئه ها و تهديدات قدرت هاي استكباري و همچنين اثرگذاري انقلاب اسلامي بر طيف تك قطبي جهان و كشورها و ملت هاي منطقه، سه مؤلفه برجسته در فرآيند شكل گيري انقلاب اسلامي تا به امروز به شمار مي رود كه به عنوان چالشي جدي دشمنان انقلاب اسلامي را نگران و آزرده خاطر كرده است.

تحقق مردم سالاري ديني در پرتو حركت خودجوش آحاد ملت ايران براي تشكيل حكومت اسلامي و قرار گرفتن يك فقيه جامع الشرايط به عنوان رهبري اسلامي در رأس خيزش انقلابي مردم از جمله خصوصيات برجسته و بي نظير انقلاب اسلامي در مقايسه با ساير انقلاب هاي جهان به شمار مي رود.

چنانكه همين ويژگي، شكست ناپذيري انقلاب و قرارگرفتن در فضاي گذشته را براي دشمنان غيرممكن و بسيار سخت كرده است. در طي سال هاي پس از انقلاب نيز حضور مردم در كنار رهبري و نقش مؤثر
مردم در فراز و فرودهاي انقلاب اسلامي و حمايت آنها از رويش ها و برائت آنان از ريزش هاي پيش آمده عامل مهم و مؤثري در تداوم حيات انقلاب اسلامي به شمار مي رود.

در اين بين اجماع قدرت هاي استكباري جهان در عرصه تقابل با انقلاب اسلامي طي 32 سال گذشته، نه تنها در برابر اراده مردم ايران ناكام بوده؛ بلكه در تقويت اراده ملي و روحيه خودباوري براي مقابله با هر نوع تجاوز و تحريم نيز بسيار مؤثر بوده است.

طوري كه امروزه ايستادگي ملت ايران در برابر چپاولگران و غارتگران تنها به مرزهاي كشور و جبهه مقاومت در لبنان و حماس محدود نشده و به الگويي فرامنطقه اي و جهاني تبديل شده است. لذا اگر زماني وقوع انقلاب اسلامي زمينه حذف يك متحد راهبردي از زنجيره حاميان آمريكا و رژيم صهيونيستي را در منطقه فراهم كرد؛ امروزه بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه، سقوط زنجيره اي حاميان و دست نشاندگان آمريكا را به دنبال دارد.
چنان كه ترس از رسيدن كرسي هاي قدرت به دست نمايندگان واقعي مردم و تكرار تجربه انقلاب اسلامي در كشورهاي عربي اين روزها به بزرگ ترين نگراني دولتمردان آمريكا و سران رژيم صهيونيستي تبديل شده است.

زيرا تكرار انقلابي با ماهيت ديني، اثرگذاري منطقه اي و فرامنطقه اي و برخوردار از پشتوانه مردمي قطعا تداوم فعاليت رژيم صهيونيستي و حضور ارتش اشغالگر آمريكا را در منطقه با چالش هاي جدي مواجه خواهد ساخت.

2- پدر خوانده هيچ گونه تمردي را نمي پذيرد:

استقلال سياسي و عدم هماهنگي با سياست هاي اتخاذ شده توسط دنياي غرب عمده ترين دليل دشمني غرب به ويژه آمريكا با جمهوري اسلامي به شمار مي رود.
چنانچه غربي ها براي گردن نهادن ايران به سياست ها و برنامه هاي مورد نظر آنها از اهرم فشاري براي مهار ايران و وادار كردن جمهوري اسلامي به اتخاذ سياست هاي هماهنگ با اين كشورها استفاده كردند. وادار كردن ايران به حضور در پشت ميز مذاكره بدون پيش شرط با استفاده از اهرم هاي مختلف از جمله اين موارد است.

در اين ميان مي توان به اظهارات چندي پيش «نوام چامسكي» زبان شناس و متفكر آمريكايي در گفت وگو با روزنامه لبناني السفير، در پاسخ به اين سؤال كه چرا آمريكا عليه ايران فعاليت مي كند در حالي كه هنوز در چالش هاي ناشي از دو جنگ عراق و افغانستان گرفتار است؛ اشاره كرد.

اين تحليلگر سياسي معتقد است؛ علت مخالفت آمريكا با ايران علي رغم چالش ها و گرفتاري هاي پيش رو را مي توان در دو دليل جست وجو كرد: اول اينكه، ايران تنها كشوري است كه از دستورات [آمريكا] اطاعت نمي كند، در حالي كه همه از دستورات هيئت حاكمه آمريكا پيروي مي
كنند كه اين امر براي آنها كه ادعاي سردمداري جهان را دارند؛ غيرقابل قبول است.
همين بود كه آمريكايي ها را به نابودي كوبا طي 50 سال واداشت. كوبا كسي را تهديد نمي كرد، ولي از دستورات پيروي نمي كرد.

چامسكي درباره دليل دوم اين امر گفت: موضوع اين است كه كساني رهبري اصول اصلي روابط بين الملل را برعهده دارند، شبيه سران مافيا عمل مي كنند. پدرخوانده هيچ گونه تمردي را نمي پذيرد. عناصر كوچك تر بايد اطاعت كنند؛ زيرا اگر پدرخوانده در حق يكي از سركشي ها سهل انگاري كند بايد با ديگران نيز چنين رفتاري داشته باشد.
بنابراين هيئت حاكمه آمريكا تلاش زيادي دارد كه براي حفظ جايگاه خود در رهبري جهان و سنگين كردن كفه هاي ترازو در معادلات بين المللي به نفع خويش، از هر نوع نافرماني و تك روي در ساير كشورها خودداري كند.
به طوري كه تنها با هدف مهار كشورها و ملت هاي مستقل ضمن توسل به ترفندها و تهديدهاي مختلف از هر نوع ابزار قدرتي نيز استفاده مي كند.
اما از آنجا كه ويژگي برجسته انقلاب اسلامي مبارزه با سياست هاي جهاني سازي و تك صدايي با محوريت قدرت هاي شيطاني است؛ لذا در طول 32 سال گذشته از ناحيه آمريكا و متحدان غربي اش در حوزه هاي مختلف در معرض انواع تهديدات، تحريم ها و اهرم هاي فشار قرار داشته است.

با اوج گيري بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه و سقوط زنجيره اي دولت هاي دست نشانده در منطقه زنگ هاي خطر براي آمريكا و رژيم صهيونيستي به صدا درآمد و شماره هاي معكوس براي افول جايگاه جهاني آمريكا آغاز شد. لذا نگراني سران آمريكا، رژيم صهيونيستي و اتحاديه اروپا از گسترش موج اسلام خواهي شدت گرفت.

در اين بين تلاش براي حذف يك الگوي برجسته اسلامي براي ممانعت از گرايش دولت ها و ملت ها وارد فاز جديدي شد. طوري كه براي مهار انقلاب اسلامي به عنوان اولين خاكريز موفق در برابر آمريكا تهديدات با شكل جدي تري از زواياي مختلف مطرح شد.
تلاش هاي آمريكا و همراهي چند دولت اروپايي و عربستان براي متهم سازي ايران به فعاليت هاي تروريستي، نقض حقوق بشر، فعاليت هاي غير صلح آميز هسته اي و پولشوئي كه اخيراً صورت گرفت از جمله اين موارد به شمار مي رود.

3- انحراف افكار عمومي:

گرچه انقلاب هاي مردمي در كشورهاي منطقه در مقايسه با انقلاب اسلامي مردم ايران از يك رهبر ديني و سياسي واحد با پشتوانه هاي مردمي بالا محروم است؛ اما خواست حداكثري مردم و اراده ملي حاكم بر انقلاب هاي مردمي مبني بر تداوم قيام ها تا شكست حكام دست نشانده همچنان عامل مهمي در پيروزي انقلاب هاي اخير در منطقه به شمار مي رود.

در اين ميان مي توان به نتايج ارزشمند
وحدت مردمي در انقلاب مصر اشاره كرد؛ كه علي رغم سقوط ديكتاتور اين كشور،همچنان برخواست خود تا خروج شوراي نظامي از رأس حكومت پايداري كردند. اين موضوع در ميان انقلاب هاي مردمي ساير كشورها همچون بحرين، يمن، تونس و ليبي نيز به چشم مي خورد.

لذا تلاش براي اختلاف و تفرقه در صفوف متحد انقلابيون، انحراف در افكار عامه مردم از موضوع انقلاب و سست كردن اراده مردم در تداوم انقلاب و پيگيري مطالبات خويش به طور جدي بخشي از سياست آمريكا و رژيم صهيونيستي با هدف مصادره انقلاب هاي منطقه است.

در اين بين تداوم و پايداري بيش از سه دهه ملت ايران در برابر توطئه هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي، جمهوري اسلامي را به عنوان الگو و پيشگامي در ميان انقلاب هاي ضداستكباري جهان قرار داده است.

لذا ترس از تكرار انقلاب اسلامي و قرار گرفتن ايران به عنوان كانون ارتباط انقلابيون منطقه و الگوي دولت هاي آتي باعث شد؛ غربي ها اضلاع چند ضلعي فشار عليه ايران را افزايش و عرصه را تنگ تر كنند.

اين فشارها و تهديدات كه با همراهي برخي دولت هاي عربي منطقه همراه بود؛ ضمن تقويت پروژه ايران هراسي درصدد نشان دادن ناتواني ايران در برابر فشارهاي غرب است.

در اين ميان غربي ها با رهبري آمريكا براي اجماع جهاني در جبهه مخالفت با جمهوري اسلامي و بردن پرونده ايران به شوراي امنيت تلاش هاي فراواني را آغاز كردند. چنانچه بتوانند در پرتو تبليغات رسانه اي گسترده ضمن عوض كردن سمت و سوي تهديدات از آمريكا و رژيم صهيونيستي به ايران، افكار عمومي ملت ها را به سوي ايران متمايل كنند.

اين پروسه زماني شكل جدي تر به خود گرفت كه دولت آمريكا براي رهايي از تنگناي اعتراض هاي مردمي در اين كشور تحت عنوان جنبش وال استريت و همچنين مسائل و مشكلات اقتصادي از درون به شدت تحت فشار بود. وقوع اين اعتراضات و گسترش آن به شهرها و ايالت هاي مختلف كه هنوز نيز ادامه دارد مي طلبد كه دولت آمريكا براي انحراف افكار عمومي از ترفندهاي اين چنيني استفاده كند.

4-نجات رژيم صهيونيستي و عبور از جبهه مقاومت:

تلاش براي حذف رژيم صهيونيستي از سرزمين هاي اسلامي از اصلي ترين و مهم ترين موضوعات مورد توجه بنيانگذار انقلاب اسلامي در سال هاي قبل و پس ازانقلاب اسلامي بوده است.
چنانكه در طول سه دهه گذشته نيز تشكيل كشور مستقلي به نام فلسطين به عنوان سياست جمهوري اسلامي در قبال مساله اشغال فلسطين همواره مد نظر بوده است.

اين موضوع در پنجمين كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين كه مهر ماه سال جاري با حضور رهبر معظم انقلاب در تهران تشكيل شد به صراحت مورد توجه قرار
گرفت. در اين مراسم رهبر معظم انقلاب در حضور هيئت هاي پارلماني عاليرتبه از جمله روساي مجالس، شخصيت ها و صاحب نظران برجسته سياسي و رهبران گروه هاي فلسطيني از بيش از 50 كشور اسلامي و غيراسلامي به تشريح سياست هاي جمهوري اسلامي مبني بر تشكيل كشور مستقل فلسطين با مشاركت همه فلسطينيان اشاره كرد.

با آغاز موج بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه نيز مساله فلسطين به عنوان زخمي كهنه بر پيكر جهان اسلام ديگر بار با جديت و تاكيد در كنار خواسته هاي ملل مسلمان در كشورهاي منطقه مطرح شد.

طوري كه انقلاب هاي منطقه علاوه بر رنگ و بوي ديني و اسلامي و رهايي از دست ديكتاتورها با پيام هاي ضدرژيم اشغالگر قدس نيز همراه بود.
اين پيام در كشوري مانند مصر كه از متحدان راهبردي آمريكا و رژيم صهيونيستي به شمار مي رفت و در جنگ 22روزه در همراهي اين رژيم نقش برجسته اي داشت؛ در مقايسه با ساير كشورها بسيار چشمگير بود.

طوري كه حكومت مبارك طي ساليان متمادي ضمن پاي بندي بر توافقات و معاهدات صورت گرفته با رژيم صهيونيستي و ارائه خدمات فراوان به اين رژيم از هر تلاشي براي فشار بر مسلمانان در بند غزه نيز دريغ نورزيد. لذا دولت آمريكا و رژيم صهيونيستي براي حفظ دوستان خود بر رأس حكومت مصر و پاي بندي دولتي آتي به توافقات صورت گرفته با اين رژيم- از جمله توافق نامه كمپ ديويد- تلاش هاي فراواني كرد.

اما مردم مصر ضمن مخالفت با حضور مبارك در رأس حكومت، از حمايت هاي وي از رژيم صهيونيستي نيز انتقادهاي جدي كردند. چنانكه مردم با تسخير سفارت اين رژيم در قاهره و به آتش كشيدن لوله هاي انتقال گاز از مصر به فلسطين اشغالي خواستار قطع ارتباط و عدم همكاري بين مصر و رژيم صهيونيستي شدند.

لذا بلافاصله پس از سقوط مبارك با حمايت آمريكا و در راستاي منافع رژيم صهيونيستي، از شوراي نظامي مصر- كه همان ژنرال هاي حكومت مبارك بودند- براي حضور در رأس حكومت، حمايت هاي لازم و جدي به عمل آمد.
پس از استقرار شوراي نظامي نيز با حمايت غربي ها تلاش هاي زيادي براي منصرف كردن انقلابيون از تداوم انقلاب و پيگيري خواسته هاي خود از طريق درگير كردن ارتش با مردم و به تعويق انداختن انتخابات آغاز شد.

در اين ميان براي نجات رژيم صهيونيستي از بحران موجود و برون رفت از شرايط موجود، عبور از جبهه مقاومت با محوريت انقلاب اسلامي ايران در دستور كار قرارگرفت.

لذا كشور سوريه به لحاظ قرارگرفتن در جبهه مقاومت و به عنوان يكي از متحدان راهبردي ايران در منطقه و همچنين مستعد بودن بحران، در كانون توجه حاميان رژيم صهيونيستي قرارگرفت.

نویسنده:اکبر صفری
کد مطلب : ۱۲۴۰۱۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما