۰
دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۷
فيدل كاسترو از سياست هاي پنتاگون انتقاد كرد

نظاميگري هاي جديد آمريكا در حياط خلوت

نظاميگري هاي جديد آمريكا در حياط خلوت
اجلاس سران «اوناسور» ]اتحاديه ملت هاي آمريكاي جنوبي[ كه اهميت آن را نمي توان ناديده گرفت در آرژانتين آغاز مي شود. در اين اجلاس، موضوع حق استفاده آمريكا از 7 پايگاه نظامي در خاك كلمبيا كه امتياز آن را اين كشور در اختيار ابرقدرت ايالات متحده قرار داده، مورد مذاكره قرار خواهد گرفت. مذاكرات گذشته اين دو كشور به شدت از انظار مخفي گرديده است، لذا اين توافق بايد به عنوان يك واقعيت موجود به دنيا عرضه مي شد.
در نخستين ساعات اوليه روز اول مارس 2008، نيروهاي مسلح كلمبيا كه توسط آمريكا آموزش ديده بودند، با بمب هاي دقيق به گروهي از چريك ها كه به نقطه اي دورافتاده از خاك اكوادور وارد شده بودند حمله كردند. نيروهاي ويژه با پشتيباني هلي كوپتر، اردوگاه كوچك چريك ها را اشغال كرده، آنها را كشته و مجروح كردند و جسد رهبر چريك ها «رائول ريس» را با خود بردند.
اين عمليات اقدامي بود در جهت تحقير اين كشور قهرمان و كوچك آمريكاي جنوبي كه سخت گرفتار انجام يك پروسه سياسي دموكراتيك است. ظن غالب اين بود كه پايگاه هوايي آمريكا در «مانتا» ]پايگاه سابق نظامي آمريكا در اكوادور[ داوطلب ارائه اطلاعات و همكاري با مهاجمان بوده است. رئيس جمهور «رافائل كوره آ»، اين تصميم شجاعانه را اتخاذ كرد كه خواهان پس گرفتن پايگاه نظامي «مانتا» گرديد. اين درخواست او كاملا منطبق با شرايط قرارداد مربوط به اين توافق نظامي بود. به هر حال، اكوادور سفير خود را از «بوگوتا» پايتخت كلمبيا فراخواند.
اعطاي زمين به آمريكا براي تاسيس 7 پايگاه نظامي در كلمبيا حق حاكميت و تماميت ارضي ساير كشورهاي آمريكايي مركزي و جنوبي را كه نياكان ما آرزوي تشكيل ميهن آمريكاي لاتين را در آن داشتند، به طور مستقيم تهديد مي كند. امپرياليسم يانكي، در مقايسه با امپراتوري هاي استعماري اسپانيا و پرتغال، 100 بار نيرومندتر است و كاملا با منشا عادات و فرهنگ مردمان ما غريبه است.
منظور من تعصبات تنگ نظرانه نيست. همان گونه كه «مارتي» ]خوزه مارتي، رهبر تاريخي استقلال كوبا[ اعلام كرد، «وطن همان بشريت است.» ولي نه وطني كه تحت سلطه امپراتوري اي باشد كه يك ديكتاتوري خونخوار را به جهان تحميل كرده است. در همين نيمكره خود ما، صدها هزار ميهن پرست آمريكاي لاتيني در گواتمالا، السالوادور، هندوراس، نيكاراگوئه، پاناما، شيلي، آرژانتين، پاراگوئه، اوروگوئه و ديگر كشورهاي آمريكاي لاتين ما، در عرض 5 دهه گذشته بر اثر كودتاها و عملياتي كه آمريكا تشويق و حمايت كرده، كشته و شكنجه و ناپديد شده اند و اين ابراز نظر قاطع من به نحو غيرقابل انكاري اثبات شده است.
هنگامي كه من استدلال هاي آمريكا را كه سعي دارد براي توجيه دريافت امتياز پايگاه هاي نظامي در خاك كلمبيا عرضه نمايد تحليل مي كنم، فقط مي توانم آنها را بهانه هاي مستكبرانه بنامم. آمريكا ادعا مي كند كه به اين پايگاه ها براي همكاري در مبارزه با تجارت مواد مخدر، تروريسم، قاچاق اسلحه، مهاجرت غيرقانوني، در اختيار داشتن تسليحات كشتار جمعي، زياده روي هاي ناسيوناليستي و بلاياي طبيعي نياز دارد.
اين كشور قدرتمند، بزرگ ترين خريدار و مصرف كننده مواد مخدر بر روي زمين است. آزمايش اسكناس هائي كه در واشنگتن، پايتخت آمريكا، در جريان است اين واقعيت را آشكار مي سازد كه
95 درصد اين اسكناس ها در دست كساني جريان داشته كه مواد مخدر مصرف مي كنند. اين كشور، بزرگترين بازار و در عين حال بزرگترين عرضه كننده سلاح براي جنايات سازمان يافته در آمريكاي لاتين است. بعلاوه، هرساله مسئول مرگ هزاران نفر در مرزهاي جنوبي خويش است و بزرگترين دولت تروريستي است كه تاكنون وجود داشته است. اين كشور، نه تنها بر سر مردم غيرنظامي دو شهر «هيروشيما» و «ناكازاكي» بمب اتمي انداخته، بلكه در جنگ هاي امپراتورانه خود مانند جنگ هاي ويتنام، عراق، افغانستان، پاكستان و ساير كشورهايي كه هزاران كيلومتر از آن فاصله دارند چند ميليون نفر را به كشتن داده است. اين كشور بزرگترين توليدكننده و صاحب تسليحات كشتار جمعي است، منجمله تسليحات اتمي، شيميايي و بيولوژيكي.
شبه نظاميان كلمبيا كه بسياري از آنها از واحدهاي مرخص شده جنگي مي آيند و تا اندازه اي نيروي ذخيره اين واحدها را تشكيل مي دهند، بهترين متفق و حامي سوداگران مواد مخدر هستند. پرسنل به اصطلاح غيرنظامي كه قرار است سربازان آمريكائي را در پايگاه هاي كلمبيا همراهي كنند، قاعدتاً نيروهاي آموزش ديده سابق آمريكا هستند كه بعد از فراغت از خدمت به استخدام شركت هاي خصوصي مانند «بلك واتر» درآمده اند. اين همان شركت بلك واتر است كه به خاطر جناياتش در عراق و ساير نقاط جهان به بدنامي شهره شده است.
كشوري كه براي خود احترامي قائل است به شبه نظاميان و يا سربازان مزدور و يا پايگاه هاي نظامي آمريكا براي مبارزه با تجارت مواد مخدر و يا مواظبت از مردم خود به هنگام بروز مصائب طبيعي و يا ارائه كمك هاي مردمي به ساير كشورها نيازي ندارد.
تنها دليلي كه آمريكا براي توجيه تاسيس اين پايگاه ها مطرح كرده اين است كه نيروهاي نظامي او مي تواند در عرض چند ساعت به هر نقطه از آمريكاي لاتين دست يابند. ارتش برزيل، اخبار شگفت آور مربوط به موافقت كلمبيا با استقرار پايگاه هاي نظامي آمريكا دراين كشور را با ناخشنودي دريافت كرد. پايگاه «پالانكورو» بسيار به خاك برزيل نزديك است. با اين پايگاه ها، به علاوه پايگاه هاي موجود در مالويناس، پاراگوئه، پرو، هندوراس، اروپا، كوراكائو و غيره، هيچ نقطه اي از خاك برزيل و بقيه آمريكاي جنوبي خارج از دسترس فرماندهي جنوب نخواهد بود. اين فرماندهي مي تواند با امكانات فوق الذكر، با استفاده از مدرن ترين هواپيماهاي ترابري خود، واحدهاي نظامي و ساير وسائل جنگي پيچيده را در عرض چند ساعت از راه هوا به هر نقطه اي منتقل نمايد.
كارشناسان زبده، اطلاعات لازم را براي نشان دادن دامنه عملياتي قرارداد يانكي ها و كلمبيا عرضه كرده اند. اين برنامه شامل عملياتي كردن مجدد ناوگان چهارم دريايي آمريكا است كه توسط (دولت) بوش طراحي شد و به دولت جديد آمريكا به ميراث رسيده، رهبران آمريكاي جنوبي را بر آن داشته كه از آمريكا توضيح كاملي در مورد سياست هاي نظامي خود در آمريكاي لاتين عرضه بدارد. ناوهاي هواپيمابر اتمي براي مبارزه با مواد مخدر مورد نياز نيست.
فوري ترين هدف برنامه فوق الذكر، نابود كردن روند انقلاب بوليواري و تضمين كنترل مجدد آمريكا بر منابع نفتي و ساير منابع طبيعي ونزوئلا است. از طرف ديگر، امپراطوري آمريكا رقابت اقتصادهاي نوظهور در آمريكاي لاتين را بر نمي تابد و وجود كشورهاي مستقل واقعي در آمريكا لاتين را تحمل نمي كند. لذا فقط مي تواند به اوليگارشي هاي ارتجاعي، گروه هاي دست راستي فاشيست و رسانه هاي عمده كنترل شده داخلي و خارجي اتكاء كند.
هيچ عنصري كه كوچكترين شباهتي با برابري و عدالت اجتماعي واقعي داشته باشد از حمايت آمريكا برخوردار نيست. مهاجرت مردم آمريكاي لاتين به آمريكا به علت توسعه نيافتگي اين كشورهاست و اين خود محصول غارت كشورهاي ماست كه توسط آن حكومت انجام شده و نيز نرخ مبادله نابرابر تجاري ما بين آمريكاي لاتين و كشورهاي صنعتي است.
مكزيك را با وارد كردن اين كشور به قرارداد تجارت آزاد با آمريكا و كانادا، از پيكر آمريكاي لاتين جدا كردند. اكثريت جمعيت 12 ميليون نفري مهاجران غيرقانوني در آمريكا، مكزيكي هستند؛ درست مانند اكثريت صدها نفري كه هر ساله در طول ديوار مرزي با آمريكا كشته مي شوند.
مكزيك درست در ميان بحران اقتصادي بين المللي جاري، داراي جمعيتي معادل 107 ميليون نفر است. در اين كشور، شاخص خط فقر به 18 درصد افزايش يافته و فقر عمومي بيش از نيمي از جمعيت كشور را فرا گرفته است.
هيچ چيز بيشتر از خطر ضميمه شدن به آمريكا خاطر «مارتي، پيشواي استقلال ما، را نگران نمي ساخت. او در سال 1889 از اين بزرگترين خطري كه آمريكاي لاتين را تهديد مي كرد، آگاه شد. او هميشه ايجاد وطن بزرگ از «ريوگراند» تا «پاتاگونيا» را در خاطر خود مي پروريد و به خاطر آن و به خاطر كوبا بود كه جان خود را فدا كرد. در 10ژانويه 1891، مارتي مقاله اي نوشت تحت عنوان «آمريكاي ما» كه در «نيويورك ايلوسترتيد ريويو» چاپ شد. در اين مقاله بود كه او اين عبارات فراموش ناشدني را به رشته تحرير درآورد: «... درختان بايد در صفي مرتب حركت كنند تا اين اتحاد هفت گانه غول آسا (اشاره به آمريكا است) نتواند از آن عبور كند! زمان به خود آمدن و گام نهادن در يك صفت متحد فرا رسيده و ما بايد در يك صف فشرده، درست مانند رگه هاي نقره در ژرفاي كوه هاي آند حركت كنيم.»
مارتي چهار سال بعد، پس از پياده شدن در ايالات شرقي كوبا از طريق «پلائي تاس»، در حالي كه هنوز در ميادين جنگ حركت مي-كرد، در تاريخ 2 ماه در 1895 با «جورج اي. بيرسون»، خبرنگار نشريه «هرالد» ملاقات كرد. بيرسون به او گفت كه با ژنرال معروف «آرسنيو مارتينز كامپوس» در هاوانا ملاقات كرده است. اين فرمانده اسپانيايي به او گفته كه به جاي اينكه (شكست اسپانيا را پذيرفته و) استقلال كوبا را بپذيرد، ترجيح مي دهد كه آن را به ايالات متحده تقديم كند. اين خبر چنان ضربه اي بر مارتي وارد ساخت كه او در 18 ماه مه، به دوست مكزيكي خود «مانوئل مركادو»، در نامه اي كه پس از مرگش به مقصد رسيد، نوشت: «... اين راهي است كه بايد مسدود شود و ما جلوي ضميمه شدن مردمان آمريكاي مان را به اين كشور ناتني شمالي و بي رحم كه ما را تحقير مي كند با خون خود خواهيم گرفت...»
روز بعد، مارتي بدون توجه به توصيه ژنرال «ماكسيمو گومز» كه به او گفت در خطوط پشت جبهه بماند، از آجودان خود يك طپانچه گرفت و به نيروهاي كاملا مجهز اسپانيا يورش برد و به هنگام نبرد كشته شد. او در آخرين نامه اش نوشت: «من در درون اين غول زندگي كرده ام و درون آن را كاملا مي شناسم.»
کد مطلب : ۱۲۶۸۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما