۰
دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۸:۲۲

مصر اسلامگرا ، کابوس آمریکا

مصر اسلامگرا ، کابوس آمریکا
در اين مقاله آمده است در حالي كه تنها اميد آمريكا براي بازيابي كم و بيش موقعيت سابق خود در مصر، كار بر روي برنامه هاي بلند مدت و كمك به پا گرفتن احزاب و گروه هاي غيراسلامگراست، درآينده نزديك تنها مي تواند با استفاده از اهرم كمك هاي مالي، مسير را براي دستيابي به اين اهداف بلندمدت، هموار كرده و همين طور سعي در حفظ پيمان صلح 1979اين كشور با اسرائيل داشته باشد.
اكنون اسلامگرايان پس از سرنگوني حسني مبارك به اراده مردم قدرت را در اين كشور به دست گرفته اند كه همين امر نگراني غرب و در راس آن آمريكا را دوچندان كرده است.

از ديد آمريكا، وضعيت فعلي مصر بيشتر شبيه به يك كابوس است. يك سال پس از پيروزي قيام ميدان التحرير، كه به سرنگوني مستبد مصري منجر شد، حال اين اسلام گرايان هستند كه به «اراده مردم» مصر، قدرت را در دست گرفته اند.
نه ليبرال ها و نه سكولارها، بلكه اين اسلامگرايان بودند كه موفق شدند در جريان انتخابات، از طريق حزب «آزادي و عدالت»، وابسته به گروه اخوان المسلمين و حتي حزب «نور»، نزديك به دو سوم از كرسي هاي مجلس آينده مصر را به دست آورند. علي رغم اينكه هر دو حزب، شفاها تعهدات بين المللي مصر را محترم شمرده و خود را ملزم به رعايت آنها دانسته اند، اما بازهم سران آمريكايي نمي توانند نگراني خود را از به خطر افتادن سابقه بيش از 30 سال همكاري امنيتي واشنگتن و قاهره، مخفي كنند.
برخي مي كوشند، واقعيت «قدرت گرفتن مسلمانان در مصر» را اندكي براي غرب دلپذيرتر كنند؛ آنها اينگونه استدلال مي كنند كه مسئوليت حكومت داري، مي تواند رفتار اسلامگرايان را ملايم تر كند. درحالي كه تجربه، چيز ديگري مي گويد.

حكومت هاي اسلامي در ايران، سودان و غزه، حتي با وجود فشارهاي سنگين بين المللي- فشارهايي كه مصر فارغ از آن است - بازهم عملكردي انعطاف ناپذير از خود بروز داده اند؛ و تركيه بيش از آنكه حضور اسلام گرايان را در راس قدرت شاهد باشد، درحال تجربه شكل جديدي از حكومت داري با نظارت مستقيم ارتش است؛ پس از دو كودتاي نظامي در تركيه، كه به كنار گذاشتن مسلمانان از عرصه سياست منجر شد، به نظر مي رسد كه حالا ژنرال ها به فرمول جديدي براي حكومت داري غيرمستقيم رسيده باشند.

برخي ديگر نيز اين نكته
را مطرح مي كنند كه اگر آمريكا موفق شده است كه روابط امنيتي نزديكي با بيشتر كشورهاي مسلمان محافظه كار، مانند عربستان سعودي و قطر ايجاد كند، بنابراين مسلما خواهد توانست با مصري كه به دست اخوان المسلمين اداره مي شود نيز كنار آيد. اما حقيقت اين است كه موقعيت مصر، بسيار با عربستان و قطر متفاوت است.
اسلامگرايان مصري سال هاي سال مجبور بودند كه براي حفظ بقاي خود، در برابر مشت آهنين يك ديكتاتور فاسد كه توسط آمريكا حمايت مي شد، بجنگند.
آمريكاستيزي -دركنار غرب ستيزي و اسرائيل ستيزي- حالا ديگر با گوشت و خون گروه هاي اسلامي مصر آميخته است و نسل به نسل منتقل خواهد شد.
عده اي نيز مي كوشند به روند اصالتا دموكراتيكي كه اين اسلام گرايان را به قدرت رسانيد، اميدوار باشند.
آنها مي گويند به فكر پيروزي در بلند مدت باشيد- جايگزين سياسي غيراسلامگرايي علم كنيد كه بتواند در دومين يا سومين دوره انتخابات، در كسب آراي مردم مصر، با اسلامگرايان رقابت كند.

چنين پيشنهادي مي تواند ارزشمند بوده و مثمر واقع شود، اما تنها در صورتي كه در اين مدت، اسلامگرايان دست به اقداماتي نزنند كه بتواند مانع از شكل گرفتن رقابت هاي انتخاباتي حقيقي در آينده گردد؛ اقداماتي چون متقاعد كردن اقليت قبطي- حدود 10 تا 15درصد جمعيت- كه آينده روشني در يك مصر اسلامي در انتظار ايشان نيست.
اگر آنها موفق شوند كه قبطي ها را به مهاجرت دسته جمعي از مصر وادار كنند، آنگاه ديگر غيراسلامگرايان هيچ شانسي در انتخابات آينده نخواهند داشت.
اما حالا ديگر كار از گمانه زني گذشته است؛ زيرا رفتار و گفتار اسلامگرايان در چند ماه گذشته، به اندازه كافي گوياي وخامت آينده منافع غرب در مصر بوده است.
به عنوان نخستين نشانه، سران گروه اخوان المسلمين اعلام كردند كه پايبندي مصر به پيمان صلح 1979 با اسرائيل، به نظر مردم مصر ونتيجه يك انتخابات سراسري بستگي خواهد داشت.
نكته دوم اين است كه مصر، با سكان داري اخوان المسلمين، بيش از آنكه در پي مقابله با تندروي هاي خشونت آميز باشد، به احتمال زياد به آنها دامن خواهد زد.
براي نمونه، در شرايط فعلي، دعوت اخوان از «جماعه الاسلاميه» براي تشكيل يك ائتلاف، حتي اگر پذيرفته نشود، باز هم بايد به عنوان هشداري جدي براي
غرب درنظر گرفته شود. جماعه الاسلاميه، يك سازمان تروريستي است كه مشخصا آمريكا را هدف اقدامات خود قرارداده و از اولويت هاي اين گروه مي توان به آزادسازي «عمر عبدالرحمان»، يا «شيخ نابينا» كه به اتهام دست داشتن در بمب گذاري مركز تجارت جهاني در سال 1993 دستگير شده است، اشاره كرد.

اما مسئله سوم، با روي كار آمدن حكومتي اسلامي در قاهره، مصر ديگر نمي تواند براي اقليت هاي ديني و سكولارهاي مصري، محيطي امن و دوستانه به شمار آيد. مجلس اسلام گراي جديد مصر، خواهد كوشيد تا شريعت را به تنها -ونه صرفا مهم ترين- منبع قانون گذاري مصر بدل كند و در ادامه در پي آن خواهد بود كه منعي قانوني براي نقد قوانين اسلام وضع كند.

شكايت اسلام گرايان عليه «نجيب ساويرس»، ميلياردر قبطي، و به دادگاه كشاندن او به علت انتشار تصويري طنزآميز از ميكي ماوس و ميني ماوس در لباس و هيئت سلفي ها، نشانه هولناكي از اتفاقاتي است كه به زودي در مصر رخ خواهد داد.

با اين حال هنوز هم، سرمايه گذاري در مصر، مي تواند امتيازاتي براي واشنگتن به همراه داشته باشد. آمريكا، به عنوان كمك نظامي، 1/2ميليارد دلار بودجه خريد به نيروهاي مسلح مصر اختصاص داده است.
با اينكه ظاهراً اسلامگرايان علاقه مندند كه ارتش را از عرصه سياست كنار بگذارند، اما با وجود اين هيچ دوست ندارند كه به تضعيف قواي كشور متهم شوند. حمايت مالي مستقيم آمريكا از حكومت، بسيار كمتر است؛ چيزي نزديك به 250ميليون دلار. اما بايد توجه داشت كه آمريكا نفوذ زيادي بر آن دسته از مؤسسات مالي بين المللي دارد، كه به طور قطع، مصر در صورت نياز، به آنها مراجعه خواهد كرد.
در دوره پيش رو، يعني زماني كه سياستمداران اسلامگراي مصر هنوز در حال بررسي ميزان انعطاف پذيري آمريكا در هماهنگي با ماهيت سياسي جديد مصر هستند، بهتر است واشنگتن كماكان از هر دوي اين ابزارها براي پيشبرد منافع خود در اين كشور استفاده كند.

پيام واشنگتن به رهبران نوخاسته قاهره بايد گوياي اين مسئله باشدكه حمايت هاي آمريكا -چه مستقيم و چه غيرمستقيم- مشروط به همكاري مصر در پاسداشت وضعيت صلح با اسرائيل و حفظ كثرت گرايي سياسي و احترام به حقوق ديني و اقليت ها است. آمريكا بايد تأكيد كند كه اين عملكرد رهبران جديد قاهره
در خصوص اين قبيل مسائل است كه به ماهيت روابط آمريكا با مصر جهت خواهد داد، نه خوش زباني سخنگويان انگليسي زبان آنها در ملاقات با روزنامه نگاران، ديپلمات ها، و سياستمداران آمريكايي.
به علاوه، در خصوص اسرائيل، تنها پايبند ماندن به قرارداد صلح كافي نيست. در حقيقت، روابط مصر و اسرائيل تا اينجا چنان محدود و بي محتوا شده است كه در حال حاضر مي توان گفت ديگر چيز زيادي براي پيمان صلح باقي نمانده كه بخواهد آن را تضمين كند؛ مگر ممانعت از درگرفتن جنگ.

از توجه مصر به تعهدات خود در زمينه تأمين نيروي انساني و منابع لازم براي حفظ امنيت شبه جزيره سينا، مي توان به عنوان آزمون كارآمدي براي واشنگتن در جهت ارزيابي سمت و سوي قاهره ياد كرد. تنها تلاش مصر است كه مي تواند مانع از آن شود كه اين منطقه به جايي شبيه به غزه در دهه50، يا جنوب لبنان در دهه70، بدل شود؛ خانه امني براي افرادي كه به دنبال آن هستند كه در نهايت مصر و اسرائيل را به سمت درگير شدن با يكديگر سوق دهند.

حفظ كثرت گرايي سياسي و احترام به حقوق ديني و اقليت ها را، هر چند سخت تر مي توان كنترل كرد، اما نمي توان اهميت آن را كمتر از آزمون قبلي دانست؛ به ويژه مسئله محافظت از قبطي ها، كه در اين مورد مي توان لقب قناري هاي معدن زغال مصر را به آنها داد. سرنوشت دموكراسي در مصر- و همين طور فرصت ظهور يك گزينه سياسي غيراسلام گرا- وابسته به اين خواهد بود كه آيا قبطي ها، اين قوم چند هزار ساله اين سرزمين، از اين پس نيز مي توانند درست مانند ديگر گروه ها، به راحتي در اين كشور زندگي كنند، يا خير، تأكيد بر لزوم رعايت كثرت گرايي سياسي وحقوق اقليت هاي ديني، بسيار ساده و كم هزينه تر از تلاش هاي پراكنده براي رشد نهادهاي دموكراتيك در مصر بوده، و مي تواند با اعمال سياست چماق و هويج، بيش از هر اقدام ديگري، راه را براي رقباي سياسي احتمالي اسلامگرايان آماده نگه دارد.

اكتفا به حفظ صلح مصر- اسرائيل و دفاع از كثرت گرايي و حقوق اقليت ها فرسنگ ها با آن رابطه همكاري صميمي سال هاي گذشته واشنگتن و قاهره، فاصله دارد. اما با درنظر گرفتن برگ هايي كه در دست واشنگتن است، اين تنها و بهترين فرصت براي حفظ تمام آن چيزهايي است كه مي تواند در بلند مدت، منافع آمريكا را تضمين كند.
کد مطلب : ۱۴۳۰۶۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما