پيامد طبيعي نظامي گري آمريكا

اين حملات از جانب سرگرد « نضال مالك حسن » روانپزشك مستقر در پايگاه نظامي « فورت هود » رخ داد كه مخالف جنگ بود و حتي به كمك وكيل هم نتوانست مانع اعزام خود شود. وي به سوي نظاميان مستقر در پايگاه آتش گشود و موجي از وحشت و اضطراب در ميان اركان قدرت در آمريكا ايجاد كرد.
اين كشتار عظيم در پايگاهي كه 50 هزار نظامي آمريكائي را در خود جاي داده يك زلزله محسوب مي شود كه نشانگر درهم ريختگي اوضاع در مركز ثقل نظامي گري آمريكا بوده و آشفتگي كامل اوضاع را به تصوير مي كشد.
البته 34 كشته و زخمي در قبال 1 5 ميليون كشته و 3 ميليون مجروح عراقي رقمي نيست و اصولا قابل مقايسه با يكديگر نيستند ولي آنچه اهميت و حساسيت اين حادثه را نشان مي دهد وقوع اين حادثه در آمريكا و درون يك پايگاه نظامي است كه در اوج محدوديت هاي اعمال شده براي پيش بردن ديدگاه هاي هيئت حاكمه آمريكا وقوع چنين پديده اي كاملا غيرمنتظره و تكاندهنده است .
نظاميان آمريكائي در طول سالهاي گذشته در عراق و افغانستان دهها هزار مورد جرائم و جنايات جنگي مرتكب شده اند و حتي براي خوشگذراني وتفريحات خود نيز به سوي مردم بيدفاع و ناشناس با سلاحهاي جنگي شليك نموده و آنها را قرباني رفتار جنون آميز خود كرده و مي كنند.
5 ميليون آواره 4 5 ميليون يتيم 1 5 ميليون كشته و 3 ميليون مجروح عراقي را بايستي در كارنامه سياه آمريكا در عراق مشاهده كرد و به رمز و راز وقوع چنين حوادثي پي برد. در حقيقت عمق فاجعه از اينجا ناشي مي شود كه حتي نظاميان آمريكائي هم از اين همه جنايت و كشتار و فاجعه خسته شده اند و با تمامي وجودشان سعي دارند از اين محيط خونبار و فاجعه آميز به دور بمانند ولي از مواهب آن همچنان بهره مند باشند.
در خصوص عامل اين كشتار دستجمعي گفته شده است كه وي مايل نبوده به عراق اعزام شود و حتي به وكيل متوسل شده تا از اعزام وي به عراق جلوگيري شود. اين پديده نشان مي دهد كه نظاميان آمريكائي در عين اصرار به دور ماندن از محيط جنگ و درگيري چندان بي ميل نيستند كه از ريخت وپاشهاي ارتش آمريكا در عراق و افغانستان بهره مند شوند.
اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه رسانه هاي صهيونيستي با مانور تبليغاتي پيرامون مسلمان بودن عامل اين حادثه سعي دارند از اين پديده ابزاري در جهت دامن زدن به « اسلام ترسي » در غرب استفاده كنند. حال آنكه عامل اين حادثه براي سالها از جنگ عراق بهره برده و اگر اصراري به اعزام او به عراق وجود نداشت حتما هنوز هم ترجيح مي داد كه از اين پديده همچنان بهره ببرد و اعتراضي هم نداشته باشد.
كاملا آشكار است كه اگر اين حادثه بصورت معكوس و در عراق رخ مي داد كه يك آمريكائي 35 نفر عراقي را به قتل مي رساند يقينا خبر مهمي تلقي نمي شد كه حتي در يك نوبت خبري در رسانه هاي آمريكا و جهان منعكس شود ولي امروزه قتل و جرح 35 آمريكائي در يك پايگاه نظامي آمريكا طوفاني به پا كرده و رئيس جمهور آمريكا را به واكنش وادار كرده است .
براي آنكه اين مطلب را بهتر درك نمائيم لازمست به خاطر بياوريم كه اشغالگران در عراق نه تنها به هر جنايتي دست زدند بلكه براي كشتار و جنايت عليه عراقي ها نيز گروههاي شورشي را سازماندهي كرده و با تجهيز به سلاح هاي فوق مدرن آنها را عليه مردم عراق وارد عمل كردند. در اين زمينه بيشترين نقش را شركت هاي باصطلاح امنيتي بويژه « بلك واتر » ايفا كردند كه براي نمونه بلك واتر در بيش از 200 حادثه منجر به قتل عام عراقيها نقش اصلي را برعهده داشته است .
نهادهاي نظارتي آمريكا در گزارشات تنظيمي خود خطاب به كنگره آمريكا از وقوع صدها مورد جنايت هاي جنگي عليه مردم عراق خبر داده اند كه شركتهاي امنيتي آمريكا عامل وقوع آنها بوده اند وحال آنكه حتي تهديدي عليه جان آنها وجود نداشته است .
البته اينها مسائل مهمي است ولي تمامي آن به گذشته بازمي گردد ولي سئوال اصلي اينست كه آيا اين حادثه در مناسبات آينده آمريكا در عراق و افغانستان اثراتي را بهمراه خواهد داشت آيا واشنگتن از اين حادثه عبرت خواهد گرفت آيا اين قتل عام در سياستها و برنامه هاي آينده ممكن است اثر بگذارد وآمريكا را از ماجراجوئيهاي جديد در گوشه و كنار جهان بازدارد
باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا كشته شدن نظاميان آمريكائي در خاك اين كشور را وحشتناكتر از كشته شدن در ميدانهاي جنگ خوانده است . چرا كه در جبهه جنگ توسط دشمن به قتل مي رسند ولي امروز در پادگان نظامي توسط همكاران و هم قطاران خود به قتل رسيده اند. موضوع مهمتر اينكه افسر عامل اين قتل عام روان پزشك پايگاه نظامي بوده كه بايستي بتواند مسائل روحي و مشكلات رواني ديگران را حل وفصل كند ولي خودش دچار بحران روحي شده و دست به اسلحه برده است . اين پديده وجود بن بست روحي ـ رواني درون ساختار ارتش آمريكا را آشكار مي كند و نشان مي دهد كه وضعيت نظامي آمريكا مدتها است كه از كنترل خارج شده كه امروزه عاملين مهار روحي نظاميان خودشان به عامل بحران تبديل شده اند.
بدون شك پنتاگون و ارتش سريعا براين ماجرا سرپوش خواهند گذاشت و نظرها را به سمت و سوي ديگري منحرف خواهند كرد. احتمالا خواهند گفت كه افسر عامل اين فاجعه دچار بحران روحي شده و در آزمايش رواني ثابت شده كه دچار « جنون آني » شده است ولي آيا اين پديده به كلي غيرمنتظره بوده است
نظاميان جز آمريكائي با تلخكامي احساس مي كند كه آنها گوشت مقابل توپ شده اند و قرباني هر فاجعه اي هستند ولي ژنرالها و مقامات ارشد از حساب سازي در عراق و افغانستان ميلياردها دلار سود مي برند. نهادهاي نظارتي آمريكا گزارش داده اند كه دستكم يكصد ميليارد دلار از بودجه هاي تخصيص يافته براي عراق اصولا در عراق هزينه نشده و برخي ديگر با حساب سازي صحنه سازي و هزينه هاي نامرتبط انجام شده است . ديك چني و طيف وسيعي از مقامات ارشد نومحافظه كاران و مقاطعه كاران پنتاگون از حساب سازيهاي غيراصولي بهره هاي فراوان برده اند و به نام اعزام نيروهاي قراردادي حساب سازيهائي كرده اند كه حتي اسناد تنظيمي هم نشانگر جعل دروغ پردازي و « سندسازي » بوده است .
در چنين شرايطي نظاميان آمريكائي فقط شاهد اختلاس و حساب سازي هستند و خودشان را بايستي در مهلكه اي قرار دهند كه سود آنرا ديگران مي برند و آنها همچون « كيسه هاي شني » در معرض حملات تلافي جويانه قرار مي گيرند.
حوادث اخير پايگاه نظامي « فورت هود » نشان داد كه اوضاع نظامي در اردوگاه اشغالگران به بن بست رسيده و چاره اي جز سرپوش گذاشتن بر آن براي مقامات واشنگتن وجود ندارد. آمريكا از وقوع بحران و حادثه در هر گوشه از دنيا استقبال مي كند و اميدوار است كه در هر بحراني در هر كشوري نفعي براي واشنگتن درون بحرانهاپديده آيد ولي امروز غافلگير شده و بحران در شرايطي گريبان آمريكا را گرفته كه ديگر نمي تواند كسي را متهم به توطئه كند چرا كه خود عامل اين قبيل فجايع محسوب مي شود و از اين ديدگاه قتل عام در « فورت هود » را بايستي پيامد طبيعي نظامي گري آمريكا ارزيابي مي كرد.