این عنوان مقالهای است که "سعید محیو" تحلیلگر لبنانی در آن پاسخ داده است که «دیر یا زود انقلابهای عربی به منطقه خلیج [فارس] میرسد».
نویسنده با طرح این سوال همچنین پاسخ میدهد که در وهله اول به دو دلیل نرسیدن انقلاب به عربستان محال به نظر میرسد؛ اول، اینکه هر کشور یا منطقهای در قرن کنونی که همه چیز جهانی شده است، نمیتواند در وضعیت سری زندگی کند یا به دور از اوضاع منطقه خود و دیگر نقاط دنیا باشد. این مسئله بخصوص در خصوص مسائل حاکمیت قانون و شفافیت و کشورداری حکیمانه صدق میکند که الان همه این امور ارکان اصلی نظام کنونی جهانی است، که خود بر اساس جهانیسازی اقتصاد و فناروری اطلاعات پا بر جاست.
دوم که شاید مهمتر از دلیل نخست باشد، این است که اتفاقات انقلابهای عربی از شش ماه گذشته قاطعانه نشان میدهد که در دولتهای آمریکا و غربی در سطح تصمیمهای راهبردی، تصمیم گرفته شده است که [با سوار شدن بر موج حرکت مردمی] اتحاد تاریخی غرب [به ظاهر] دموکراتیک و شرق استبدادی پایان یابد و از همین جا روند دموکرات کردن که زمینهساز ایجاد نظام منطقهای اقتصادی-امنیتی جدید در خاورمیانه است، تسهیل شود. این همان چیزی است که آمریکاییها از سال 2001 تاکنون به آن طرح خاورمیانه بزرگ میگویند و اروپاییها طرح مدیترانه مینامند و آن را احمد داوداوغلو وزیر خارجه [دولت] عثمانی به آن دعوت کرد.
شاهزاده بسمه آل سعود:
نظام کنونی سعودی فاسد است و کشور فاقد قوانین مدنی و زمان تغییر فرا رسیده است
شاهزاده بسمه آل سعود دختر شاهزاده سعود اعلام کرد که نظام کنونی عربستان سعودی فاسد و فاقد شفافیت است زیرا نیمی از ساکنان این کشور فقیر هستند. این شاهزاده که در حوزه مطبوعات و رسانه فعال است در گفتوگویی با شبکه خبری «بیبیسی» اعلام کرد: 50 درصد ساکنان عربستان فقیر و نیازمندند. حال آنکه ما یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا هستیم... من به عنوان دختر شاه سعود حاکم مرحوم عربستان سعودی صحبت میکنم و مشاهده میکنم که کشور امروز فاقد قوانین مدنی ریشهای است که بر همه حاکم باشد.
این شاهزاده میافزاید که وزارت امور اجتماعی به جای حمایت از زنان، در قبال خشونت علیه زن با تساهل برخورد میکند. حتی پناهگاههای خدمات اجتماعی که زن میتواند به آن پناه ببرد، همانی است که زن در آنجا نیز با رفتار خشن روبهروست و اساسا مکانهایی است که تحت تملک دولت است.
ناگفته نماند که این شاهزاده سال 1964 در ریاض (پایتخت عربستان) به دنیا آمد و دختر کوچک شاه درگذشته سعودی «سعود بن عبدالعزیز» است که مادرش هم جمیله مرعی شاهزاده سعودی است که اصالت او از منطقه لاذقیه سوریه است.
وقوع انقلاب در عربستان و فرار شاهزادگان سعودی در سناریو آمریکا !
موسسه هریتج آمریکا درباره احتمال وقوع انقلاب در عربستان سوالاتی مطرح کرده است. با توجه به اینکه توقف استخراج نفت در بزرگترین فروشنده نفت در دنیا حتمی خواهد بود. این مؤسسه راستگرای آمریکایی، طرحهایی آماده کرده است برای زمانیکه فروش نفت عربستان متوقف میشود و برخی اقدامات اضطراری را به دولت آمریکا پیشنهاد کرده است. این موسسه اشاره کرده است که روسیه و ایران تلاش میکنند از این وضعیت نهایت بهرهبرداری را بکنند و نفوذ خود را در کل جهان افزایش بدهند در حالی که نفوذ آمریکا کاهش یافته است بخصوص در خاورمیانه.
آریل کوهن، دیوید کروتزر، جیمز فیلپس و میکائیلا بندیکوا پژوهشگران موسسه هریتج در گزارشی که هشت صفحه است، این سناریو را تشریح کرده و تاکید کردهاند که این وضعیت بسیار خطرناکتر از اقدام ایران در بستن تنگه هرمزی است که [حداقل] در کوتاه مدت سبب افزایش قیمت نفت میشود البته اگر حمله نظامی به ایران بتواند گذرگاه دریایی را بسرعت احیا کند.
این مؤسسه در نتیجه پژوهش خود به مانورهای شبیهسازیشدهای استناد کرده است که در سالهای 2006، 2008 و 2010 برای ارزیابی میزان اثر راهبردی و اقتصادی قطع احتمالی صدور نفت در صورت تعرض به ایران انجام شد اما این بار نوسان احتمالی صدور نفت عربستان بررسی شده است اگر انقلاب طولانی شود که ممکن است تولید نفت را یک سال متوقف کند و تولید تا 8.4 میلیون بشکه به طور روزانه کاهش بیابد هرچند در دو سال بعد از ان روبه بهبود خواهد رفت. از جمله اقدامات اضطراری که پژوهشگران پیشنهاد کردهاند، استفاده از ذخایر نفتی راهبردی با همکاری دیگر کشورها و بهرهبرداری از شرکتهای انرژی آمریکای شمالی و هدایت کردن مصرف داخلی انرژی جهت کنترل بحران و همچنین تسهیل روند بهبود است.
این پژوهشگران اعلام کردهاند که واشنگتن باید از نفوذ و درآمدهای خود بهرهبرداری کند و به متحدان و دوستان خود در خلال بحران کمک کند. آمریکا باید احتمال استقرار نیرو در عربستان و دیگر کشورهای خلیج فارس را که ممکن است به درخواست همین کشورها صورت بگیرد، در نظر بگیرد. به نظر میرسد، سناریویی که این پژوهشگران آمریکایی ترسیم کردهاند، بیشتر شبیه یک فیلم سینمایی باشد. چرا که با خواستههای حقوقی لیبرالها آغاز میشود قبل از آنکه رجال دینی رادیکال اهل سنت یا شیعه به انقلاب بپیوندند. ریاض با مشتی آهنین پاسخ میدهد و شیعه را در استان شرقیه که غنی از منابع نفت است هدف شلیک خود قرار میدهد تا بر تاسیسات نفتی تسلط کامل بیابد. طبق این سناریو [خیالی]، ایران مداخله میکند و از شیعیان حمایت مالی و تسلیحاتی میکند و آموزش میدهد و تبلیغات به راه میاندازد. در این هنگام آل سعود سقوط میکند و شاهزادگان یا فرار میکنند، یا بازداشت میشوند یا کشته میشوند. در پی این رویداد، ائتلافی از وهابیها و عناصر مرتبط با القاعده قدرت را در دست میگیرند و همه غیرمسلمانها را اخراج میکنند.
پژوهشگران هریتج تصورات خود را ادامه میدهند و معتقدند که نظام [به اصطلاح] اسلامی جدید در فروش طلای سیاه به آمریکا و اروپا تردید میکند و ترجیح میدهد که آن را به چینیها بفروشد. طبیعتا تولید از سرگرفته میشود اما در سطحی پایینتر حتی تا 4 تا 5 میلیون بشکه در روز. این همان سطحی است که ایران پس از سقوط شاه بدان رسید. طبق این پژوهش انقلاب عربستان تبعات اقتصادی برای آمریکا دارد چرا که پیشبینی میشود قیمت انرژی به بیش از 6.5 دلار در هر گالون برسد علاوه بر اینکه قیمت نف از 100 دلار در هر بشکه به 220 دلار میرسد.
این پژوهشگران پس از آنکه پیشنهادهای خود را ارائه میکنند که متحدان و رقبا در این حالت چه خواهند کرد، پیشنهاد میکنند که واشنگتن باید بداند که دخالت نظامی برای حمایت از منافع خود و حمایت از مقامات مدنی و مبارزه با تروریسم و تضمین باز ماندن تنگه هرمز و بازدارندگی ایران از پر کردن خلأ قدرت در عربستان و تضمین عدم سیطره نظامی اسلامی رادیکال بر زیرساختهای نفتی عربستان یا کل خلیج [فارس] اجباری است.
قطر... پنجه گربه آمریکایی برای مهار انقلابهای عربی
قطر، این امارت کوچک در خلیج [فارس] نقشی مهم در انقلابهای عربی از تونس و لیبی گرفته تا مصر و همچنین در تحولات سوریه ایفا کرده است. حمد آل ثانی در پشت این همه تحرک ایستاده است. نیکلا سارکوزی رئیس جمهور سابق فرانسه گاهی اوقات دست از برخی دوستان خود میکشید. و این چیزی بود که درباره حمد بن خلیفه آل ثانی امیر قطر که دست به دست هم دادند و پنهانی عملیات نظامی براندازی قذافی را اجرا کردند و با همکاری یکدیگر افراد لیبیایی را مسلح کردند اتفاق افتاد. چرا که وی تصمیم گرفت در مراسمی که در 14 سپتامبر در طرابلس به مناسبت سقوط قذافی برپا کرد، متحدان عرب خود را دور کند و به جای آن با شرکای خود دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس و صهیونیست معروف برنار هنری لوی به این مراسم برود.
امیر قطر از این مسئله شدیدا عصبانی بود. برخی از مسئولان فرانسوی میگویند چرا چنین ممانعتی به وجود آمد. شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی تمایل داشت اولین کسی باشد که پس از پیروزی [سرنگونی قذافی] قدم در خاک این کشور میگذارد. بخصوص اینکه او خود را مهندس انقلاب لیبی میدانست. مگر او نبود که همه چیز را برای موفقیت این عملیات فراهم کرد. آیا شبکه ماهوارهای او [الجزیره] و محمولههای سلاح و حمایت مالی از پروازهای میراژ و حتی حمایت مالی از برخی یگانهای نظامی ویژه شرکتکننده در درگیریها در سرنگونی قذافی سهیم نبود؟ آیا اینها [قطریها و متحدانش] نبودند که سرپوش عربی برای سرنگونی قذافی تهیه کردند؟ با این حال، روز پیروزی، سارکوزی یکی از کسانی را خشمگین میکند که از اولین شرکای او نه فقط در این این عملیات بلکه از اولین شرکای او از زمان به قدرت رسیدنش و ورودش به کاخ الیزه بود. بنابراین حذف امیر قطر به طور آشکار، تصمیم بدی بود.
مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای ملی انتقالی لیبی و محمود جبرئیل نخست وزیر موقت این کشور در نشست خود در پشت درهای بسته با سارکوزی به او هشدار دادند که «مراقب باشد که بازیچه دست قطریها قرار نگیرد و اجازه ندهد که آنان برنامههای خاص خود را بر او تحمیل کنند». سران جدید لیبی به میزبان خود [سارکوزی] گفتند که «جز لیبیاییها برای کسی جای پایی در لیبی نیست». آنان به نخستوزیر و وزیر خارجه قطر حمد بن جاسم اشاره کردند که گفته بود: احساس میکنم که لیبی کشور خودم است. که این حرف او اشارهای بود به حمایت مالی و نظامی و رسانهای قطر از انقلاب در لیبی. اما آنچه در پشت پرده در جریان است نشان میدهد که قطر هنوز نقشی اساسی در [انحراف] انقلابهای عربی ایفا میکند اگر نگوییم نقشی تعیین کننده.
برنار هنری لوی [نویسنده فرانسوی صهیونیست] در این خصوص نوشت که این مسئله، حالت نادری است که شاهد تولد قدرتی منطقهای باشیم که کشورش به اندازه یک زنبور باشد. از طرابلس [لیبی] و تونس گرفته تا قاهره و دمشق، شاهد دخالتهای این امارت کوچک در همه جبههها هستیم. هدف از این دخالتها چیست؟ این امر تعجب ناظران و کارشناسان را برانگیخته است. مسئله عجیبتر این است که این کشور کوچک حرکت دموکراسی را حمایت میکند و عجیبتر این است که این کشور چه راهکارهای جایگزینی برای دیکتاتورهای دیروز ارائه میکند. در پشت این حرکت وسیع، مرد اول قطر یعنی حمد به خلیفه آل ثانی قرار دارد که در سال 1995 با کنار زدن پدر خود به قدرت رسید. جوانی که 5 سال قبل از به قدرت رسیدن، سودای اشغال کویت توسط عراق را داشت و معتقد بود که امارت کوچک او میبایست نقشی مهم [در منطقه] داشته باشد وگرنه از نقشه محو خواهد شد. او خطر در سایه ماندن را بخوبی میفهمد. بخصوص با وجود دو همسایه قدرتمندی مانند ایران و عربستان که به گفته و تحلیل دیوید رابرتس (کارشناس مرکز خدمات اتحادیهای در لندن شعبه قطر) خواستار تقویت نقش او نیستند. رابرتس میافزاید که در این مرحله قطر از آغوش انگلیس خارج شده است و اینگونه شایع شده است که اساسا قطر هیچ نیست. امیر قطر برای اینکه امارت خود را حفظ کند از هیچ کوششی جهت کسب همدردی دیگران دریغ نکرد ولو اینکه بهای آن هنگفت باشد یا موارد متناقض با هم را در یک جا جمع کند. ابتدا با آمریکاییها بست و میزبانی بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در خارج از این کشور را پیشنهاد کرد. سپس به سراغ اسرائیل رفت و روابط دیپلماتیکی که تنها رابطه در نوع خود در منطقه بود، برقرار کرد. سپس به سراغ جنبشهای اسلامی میانهرو تا رادیکال رفت. هر چند که این جنبشها در گرایش سیاسی خود دچار تفاوتهایی بودند. از حماس به ریاست خالد مشعل گرفته تا حزب النهضه تونس به ریاست راشد الغنوشی. همه و همه میهمان امیر قطر بودند. در تایید چنین جوی که قطر به وجود آورده است، عباس مدنی موسس جبهه نجات اسلامی الجزائر میگوید: میتوانم در اینجا [قطر] بدون هیچ مشکلی از افکارم دفاع کنم. او این حرف را زمانی زد که در سال 2003 آزاد شد و به قطر پناهنده و میهمان امیر قطر شد. وی اعلام کرد که قطر آزادی عمل را با پوشش رسانهای وسیع در سطح جهانی فراهم میکند.
طبق گفته یکی از دیپلماتها، از جمله مسائل قابلتوجه این است که امیر قطر از جملهی کسانی نیست که به دموکراسیاش شناخته شود اما دریافته است که چگونه در صف اول کسانی باشد که موضعشان با حرکت تاریخ سازگار است. حسنی مبارک اولین هدف بود. بین امیر قطر و حسنی مبارک حسابوکتاب قدیمی بود. زمانیکه امیر قطر علیه پدر کودتا کرد، گارد محافظت پدرش از نیروهای مصری بودند و تا آخرین لحظه از پدر امیر قطر محافظت کردند. برای همین حمد بن خلیفه دریافت که این محافظان دستورات خود را از قاهره میگیرند. این چیزی است که یکی از منابع مطلع از قضیه فاش کرد. از سویی دیگر، مبارک حضور رقیبی مانند قطر را در مسائل حساس منطقه، از لبنان گرفته تا سودان تحمل نمیکرد. برای همین الجزیره از آغاز تحولات انقلاب مصر، موضعی حمایتکننده از میدان تحریر گرفت و خبرنگارانش به شکلی غیرواقعی تعداد تظاهراتکنندگان را زیاد وانمود میکردند و برای این کار از یوسف القرضاوی مبلغ [اهل سنت] استفاده کردند تا از طریق فتواهای تحریککنندهاش خواستار سرنگون کردن «فرعون» مصر شود.
بحرین... انقلاب از یاد رفته !
در بحرین که از ابتدای انقلابهای عربی با قدرت به آن پیوست و قربانیهای زیادی دارد، شاهد تحولی مهم بودیم. کمیته تحقیقی که دولت بحرین تشکیل داده بود، اعلام کرد که این انقلاب ارتباطی با ایران ندارد (بر خلاف آنچه مقامات بحرین ادعا میکردند). این کمیته در گزارش خود جزئیات نقض حقوقی را آورده بود که مقامات بحرین علیه تظاهراتکنندگان مرتکب شده بودند. این گزارش که در 500 صفحه تهیه شده و حاوی 9000 هزار شهادت است، زنجیره اتفاقات بحرین است. 46 شهادت مستند و 559 فقره شکنجه و بیش از 4000 هزار مورد اخراج از کار با انگیرههای سیاسی در بخش دولتی و خصوصی را مستند کرد. در این گزارش همچنین از دستگاه امنیتی که از زور و سلاح گرم علیه تظاهراتکنندگان استفاده کرد و در بسیاری از حالات غیرضروری و نامتناسب و کورکورانه بوده است. این اطلاعات رنگی تازه بهاری به انقلاب بحرین داد و همه اتهامهای مذهبی و مزدوری برای خارج و خشونت غیرقانونی را از پیشانی معترضان پاک کرد. در نتیجه این تحول، نقطه عطفی در حیات سیاسی این جزیره کوچک است.
اما آیا مقامات بحرین به این گزارش، آنچنان که وعده کردند، ملتزم هستند؟ مخالفان در این امر تردید دارند بخصوص اینکه مقامات به وعدههای قبلی خود عمل نکردند. سعید یوسف عضو مرکز حقوق بشر بحرین در این خصوص میگوید: شاه در ماه فوریه وعده اجرای تحقیقات را داد اما هیچ تغییری رخ نداد .
سایر کشورهای خلیج فارس... انقلاب در زمستان است
کویت که از زمان استقلال خود در دهه 60 از مقداری دموکراسی نسبی برخوردار بود، حتی قبل از رسیدن انقلابهای عربی، از چند دهه قبل گزینه اول [برای وقوع انقلاب] بود تا به نظام سلطنتی مشروطه تبدیل شود و این انتظاری بود که در سال 1992 پس از خروج نیروهای عراق از آن به اوج خود رسید تا اینکه بسیاری گمان کردند که خاندان حاکم ملت خود را که در خلال بحران شدید پایبند به دولت مانده بود پاداش میدهد؛ بحرانی که نظام سیاسی را توسعه داد.
اما همه این پیشبینیها غلط از آب در آمد. خاندان حاکم کار همیشگی خود را از سر گرفت و همه قدرت را در دست گرفت و ساز تناقضات نیروهای سیاسی را نواختن آغاز کرد. طی چند ماه گذشته کویت شاهد موج اعتراضاتی نبود که برخی کشورهای عربی را فراگرفته است. اما اقدام معترضان به زور برای ورود به پارلمان در اواخر نوامبر گذشته، کویت را در کانون توجه قرار داد و نشانههایی از انقلابهای عربی را به نمایش گذاشت. این اتفاقات بزرگ سبب شد فراخوان هایی به اصلاحات بشود.
جمعان الحربش عضو اسلامی شورای امنیت کویت خواستار پایان دادن به ممنوعیت [فعالیت] احزاب سیاسی شد و بر قانون اساسی کنونی که دیگر حرکت مردمی را پاسخگو نیست، تاکید کرد. او همچنین تاکید کرد که احزاب سیاسی باید نظاممند شوند تا کویت دموکراتیک دارای نهادی دولتی باشد نه اینکه کشور شیوخ و قبایل و عشیرهها شود. همچنین مسلم البراک عضو سرشناس در مجلس امت (پارلمان) کویت بر خلاف اینکه کوشش کرد معارضان کویتی را از اعتراضهای انقلابهای عربی به دور نگاه دارد، گفت: فکر میکنم که مجلس امت آلوده است و باید برود [استعفا کند]. باید به [آغوش] مردم که منبع قدرت است بازگردیم.
اکنون آرامش به کویت بازگشته است اما ممکن است آرامش قبل از طوفان باشد. اگر معارضان کویتی با حمایت برخی کشورهای اصلی خلیج [فارس] خواستار سلطنت مشروطه شوند، ممکن است کویت شاهد حرکتهای اعتراضی جدیدی باشد.
امارات عربی متحده هم که خاندان حاکم در بیشتر امارتهای خود از حمایت قبیلهای و عشیرهای برخوردار است، شاهد موج اعتراضات مردمی نبود. تنها اتفاقی که توجه بینالمللی را جلب کرد، بازداشت پنج فعال سیاسی بود که یکشنبه 4 دسامبر 2011 آزاد شدند اما مقامات کشور از زمان آغاز انقلابهای عربی کنترل امنیتی خود را بر کشور شدت بخشیدند و آزادی بیان را محدود و آزادی رسانهای را مقیّد کردند. اینها اقداماتی بود که «حمله پیشدستانه» توصیف شد تا مانع وزش باد انقلاب عربی در امارات عربی متحده شود.