۰
چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۳
تلا ش تل آويو براي اخلا ل در روند مذاکرات صلح

افسانه شوم آپارتايد صهيونيستي

افسانه شوم آپارتايد صهيونيستي
توني کارون-مترجم: مهشيد بابايي
 منبع: روزنامه نشنال چاپ ابوظبي
 
اينکه کارتر ميانجي عقد مهمترين معاهده صلح اسرائيل با يک کشور عربي (مصر) بوده ديگر موضوعيت نداشت؛ چون بعد از گفتن اين حرف او را دشمن اسرائيل، فردي ضد يهود و حتي تکذيب کننده هولوکاست لقب دادند.
دوستان اسرائيل در آمريکا به اين اظهارات عکس العملي غريزي نشان دادند چون مي دانستند که داشتن هرگونه نسبتي با آپارتايد - يعني نظام سرکوب نژادپرستانه سابق آفريقاي جنوبي - باعث محکوميت و انزوار جهاني خواهد شد. اما اخيرا که وزير دفاع اسرائيل همان حرف کارتر را زد اين محافل لب به اعتراض نگشودند. ايهود باراک در کنفرانس سالانه امنيتي موسوم به هرتسليا گفت:”اگر مادامي که ميان رود اردن و درياي مديترانه تنها يک تشکيلات به نام اسرائيل وجود داشته باشد، اين تشکيلات در نهايت يا غير يهودي خواهد بود و يا غيردموکراتيک”. وي افزود:”اگر فلسطيني ها در انتخابات شرکت کرده و راي بدهند اين تشکيلات کشوري دو مليتي خواهد بود و اگر راي ندهند، يک کشور آپارتايدي خواهد بود”.
که دقيقا همان استدلالي است که کارتر آورده بود. ايهود اولمرت، نخست وزير سابق اسرائيل در نوامبر2007 هشدار داد که بدون راه حلي مبتني بر ايجاد کشور مستقل فلسطيني، اسرائيل “با تقلايي به سبک و سياق آفريقاي جنوبي براي احقاق حقوق شرکت در انتخابات مواجه خواهد شد” که قادر نخواهد بود در آن کشمکش پيروز شود چرا که يهوديان آمريکايي از نظام حکومتي اي که حقوق شرکت در انتخابات را از مردمش سلب مي کند حمايت نخواهند کرد.
البته اولمرت و باراک از اين جهت موضوع آپارتايد را مطرح کردند که به اسرائيلي ها يادآوري کنند که اگر همچنان نسبت به سرنوشت فلسطينيان بي اعتنايي کنند ممکن است با انزواي بين المللي مواجه شوند. گاهي اوقات، اسرائيلي ها چنين هشدارهايي را مطرح مي کنند آن هم به گونه اي که گويي با يک انفجار مردمي ارتباط دارد- يعني اين ادعا که اگر فلسطينيان در منطقه ميان رود اردن و درياي مديترانه به اکثريت جمعيتي برسند، اسرائيل در يک وضعيت آپارتايدي قرار خواهد گرفت. اما آپارتايد يک مفهوم کيفي است نه کمي. چيزي که مبين آپارتايد است، سلب حقوق اساسي دموکراتيک طبقه خاصي از مردم است، آن هم قطع نظر از توان عددي آنها.
هرچند وانمود شده است که اظهارات باراک هشداري در خصوص آينده بوده، اما اين حرف در واقع اعتراف به وضعيت کنوني اسرائيل و اراضي اشغالي است. يعني اينکه يک رژيم اراضي ميان اردن و مديترانه را از سال1967 تحت کنترل داشته و آن رژيم حق راي دادن را از فلسطينيان ساکن کرانه باختري و غزه براي انتخاب دولتي که به آنان حکومت مي کند، سلب کرده است. اين جوهر آپارتايد است.
عنوان “اشغال” براي اسرائيل در واقع يک داستان قابل قبول است چرا که به وضعيتي موقتي اشاره دارد. اما در داخل، اسرائيلي ها ديگر وانمود هم نمي کنند که حضورشان در کرانه باختري رود اردن موقتي است. آنها قصد دارند در اين منطقه آبادي هاي يهودي نشين بزرگي را - که کنوانسيون ژنو احداث آنها را تحت اشغال امري غيرقانوني مي داند- در دره اردن، شرق بيت المقدس و غيره، همچنان بر پا نگه دارند. از نظر اسرائيلي ها هيچ فرقي ميان زندگي يوميه در کرانه باختري رود اردن و زندگي در داخل مرزهاي1967 اسرائيل وجود ندارد - يعني اين آباديها اکنون ديگر جزء مناطق حومه شهرهاي اسرائيل تلقي مي شوند.
اين ادعا هم که اکنون نوعي “صلح” در جريان است که اوضاع را تغيير خواهد داد جزء افسانه ها است. رهبران اسرائيل آمادگي قبول تشکيل يک کشور مستقل و معتبر فلسطيني را ندارند و در داخل و در سطح بين المللي هم تحت هيچ فشاري براي پذيرش اين امر قرار ندارند. افکار عمومي در اسرائيل به خاطر حمله به غزه و احداث ديوار حايل در کرانه باختري به سوي صلح با فلسطينيان ميل کرده است. اما رژيم اسرائيل نمي خواهد با تن دادن به اين تمايل جرقه جنگ داخلي با آبادي نشين هاي مسلح را بزند که ستون فقرات ارتش اين رژيم هستند و تهديد مي کنند که خشونت را در سراسر کرانه باختري گسترش دهند.
سابق، اسحق رابين مي گفت اسرائيل صلح را چنان دنبال مي کند که گويي ترور وجود ندارد و با ترور چنان مبارزه مي کند که گويي صلح وجود ندارد. اما اسرائيلي هاي کنوني مي گويند اصلا اگر ترور مهار شده باشد ديگر چه نيازي به دنبال کردن صلح هست؟
اسرائيل متوجه شده است که با گشايش فرايند صلح و (به نتيجه نرساندن آن) بيش از پيش در جامعه جهاني با اروپا و آمريکا ادغام مي شود. تيم هاي فوتبالش در مسابقات سراسري اروپا بازي مي کنند، عکس مانکنهاي نيمه عريان آن روي جلد مجلات ورزشي اروپا و آمريکا چاپ مي شود و شرکتهاي الکترونيکي آن در بازار کالاهاي الکترونيکي اين دو قاره جزء بازيگران اصلي هستند. بيشتر اسرائيلي ها هرگز فلسطينيان را نمي بينند مگر در ماموريتهاي نظامي. تهديد جمعيتي عليه اسرائيل هم ادعايي است که با استفاده از بي خبري مردم از کيفيت واقعي و ظاهري اوضاع صورت مي گيرد.
تعجبي ندارد که اسرائيلي ها به تلاشهاي اوباما براي استقرار صلح در خاورميانه روي خوش نشان نمي دهند. تحليل اسرائيل از سود و زيان سياسي، نشان مي دهد که توافق صلحي که داراي ريسک باشد به نفع تل آويو نيست. اما حفظ وضعيت موجود هيچ عواقبي براي آنها نخواهد داشت. اگر اوباما و ديگران آن تحليل از سود و زيان را تغيير ندهند، هر کاري که در راه استقرار صلح انجام بدهند وقت تلف کردن است.
اينکه رابين وادار شد روند صلح اسلو را بپذيرد علت عادي نداشت. علتش همين قرائت از اوضاع ژئوپليتيکي پايان جنگ خليج فارس بود و اين فرضيه که اسرائيل ديگر نمي تواند روي حمايت بي قيد و شرط آمريکا حساب کند. اما بعد از وي آريل شارون و نتانياهو ثابت کردند که واقعا اسرائيل مي تواند بدون برقراري صلحي مبتني بر تشکيل کشور مستقل فلسطيني روي حمايت بي قيد و شرط آمريکا حساب کند. تنها کاري که بايد صورت بگيرد اين است که القاء شود اقدامات اسرائيل در چارچوب “روند صلح” است. ترس رهبران اسرائيل از آپارتايد به خاطر دنائت ذاتي حفظ چنين نظامي نيست - که آنها در حال اداره آنند - بلکه ترس آنها اين است که آپارتايدي شناخته شوند.
اعتراف اخير ايهود باراک در هفته اي صورت گرفت که20 سال قبل در چنان هفته اي اف دابليو دي کلرک رئيس جمهور اسبق آفريقاي جنوبي اعلام کرد نلسون ماندلا را از زندان آزاد مي کند و با مذاکره به مخالفان به توافقي سياسي خواهد رسيد.
انگيزه دي کلرک هم مثل اسحق رابين يک محاسبه استراتژيکي بود. در آن زمان تحريمها عليه آفريقاي جنوبي شروع به تاثير گذاري و فشار بر اين کشور کرده بود و با پايان جنگ سرد دولت آمريکا روشن ساخته بود که ديگر به کمک
دي کلرک نخواهد شتافت. حفظ نظام آپارتايد آفريقاي جنوبي را به طور فزاينده منزوي و فقير
مي کرد. هزينه حفظ وضعيت موجود براي اسرائيل اين است که ممکن است اين رژيم را در جاده نامطمئن صلح بيندازد. اسرائيلي ها سيستمي را که اوباما اعتراف کرده است اساسا يک نظام آپارتايدي است، از بين نخواهند برد مگر آنکه هزينه هاي حفظ آن برايشان گران تمام شود. مادامي که اسرائيلي ها بتوانند روي حمايت بي قيد و شرط غرب حساب کنند به وضعيت موجود ادامه خواهند داد.
خوشبينان حتي ممکن است اعتراف باراک به وجود آپارتايد در اسرائيل را نوعي تقاضاي کمک تعبير کنند: قعطا، آن دسته از رهبران اسرائيلي که طرفدار تشکيل کشور مستقل فلسطيني هستند، احتمالا نخواهند توانست موفقيتي کسب کنند مگر آنکه بتوانند به مردم خودشان نشان بدهند که هزينه حفظ وضعيت موجود بسيار گزاف شده است. اما آنها هم تنها در صورتي خواهند توانست اين کار را بکنند که اوباما عواقب حفظ وضعيت موجود را به اسرائيلي ها نشان بدهد.
پي نوشت
توني کارون يک تحليلگر مستقر در نيويورک است. نشاني وبلاگ او rootlesscosmopolitan.com است.
کد مطلب : ۲۲۱۵۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما