۰
يکشنبه ۱۳ تير ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۳۴

به مناسبت سالگرد انهدام هواپيماي مسافري ايران توسط ناو آمريكايي وينسنس جنايت بدون مكافات

به مناسبت سالگرد انهدام هواپيماي مسافري ايران توسط ناو آمريكايي وينسنس جنايت بدون مكافات
امیر علی سعادتی
آنچه مسافران اين هواپيما نمي دانستند آن بود كه 12 هزار پا زير پاي آنها، رزم ناو وينسنس تا 4 كيلومتر به داخل حريم آبي ايران تجاوز كرده است.
اين رزم ناو يك ميليارد دلاري و مجهز به آخرين تجهيزات نظامي 40 مايل با نقطه اي كه فرماندهان نيروي دريايي آمريكا به آن فرمان داده بودند، فاصله داشته و به آب هاي ايران تجاوز كرده بود.
ماجراجويي از نوع آمريكايي
ماجرا از صبح زود شروع شده بود. به فرمانده وينسنس گزارش داده بودند قايق هاي تندرو ايراني مشاهده شده اند. كاپيتان ويل راجرز يكي از هلي كوپترهاي جنگي خود (فرمانرواي اقيانوس 25) را براي شناسايي فرستاد و اندكي بعد خود هم روانه منطقه مورد نظر شد.
مركز فرماندهي نيروهاي آمريكا -مستقر در بحرين - در صفحات رادر خود متوجه ورود وينسنس به آب هاي ايران شد و دستور عقب نشيني اژدهاي سه سر -كد رمز وينسنس- را صادر كرد. راجرز پس از جر و بحث و با بي ميلي دستور مافوق را پذيرفت اما فرمانرواي اقيانوس 25 را پشت سر گذاشت تامراقب قايقهاي ايراني باشد. دركابين فرمانرواي اقيانوس 25، خلبان مارك كوليد نتوانست دربرار وسوسه دنبال كردن قايق هاي تندرو به سمت شمال ايستادگي كند. او بعد توضيح داد كه قصد پائين آمدن ومشاهده تعداد افراد سوار بر قايق ها و چگونگي اسلحه هاي آنها را داشته. تقريبا راه دشوار را پيدا كرده بود. همچنان كه دراطراف آنها به يك سو كج شده بود. كوليد چيزهايي رامشاهده كرده بعدا ازآنها به عنوان «هشت تا ده انفجارنور» و« جرقه ها... فقط يك جرقه بزرگ» ياد كرد.
اژدهاي سه سر
فرمانرواي اقيانوس 25 به اژدهاي سه سر اطلاع داد مورد حمله قرار گرفته است. راجرز جوان، بيشتر از آنكه عصباني شود خوشحال شد. دستور داد رزم ناو با تمام قدرت به سمت شمال رفته و قايق هاي ايراني را تعقيب كند. سرعت رزم ناو 30 گره بود و اين براي رسيدن به قايق هاي كوچك و سريع مهاجم كافي بنظر نمي رسيد.
شكار آنها كار آساني نبود. رزمناوها براي درگيريهاي كوچك طراحي نشده بودند. آنها براي درگيري با نيروي دريايي اتحاد جماهيرشوروي درآتلانتيك شمالي ساخته شده بودند. سيستم رادار براي گرفتن ردپاي موشكها و هواپيماها در يك جنگ بزرگ دريايي مناسب بود. قايقهاي ايراني آنقدر سريع بودند كه با حركت سريع خود درصفحه جستجو رادار وينسنس سوسو مي زدند كه نه به صورت هدفهاي جداگانه بلكه به صورت علامتي ريز بر روي صفحه رادار ديده مي شدند. راجرز بي صبرانه رو به افسر عمليات رزم خود، ويكتورگيلوري، كرد وگفت:« پل فرماندهي مي تواند چيزي ببيند؟»
پل فرماندهي گزارش داد كه مي تواند گاه گاهي به طورت اتفاقي دنباله تعداد بسيار كمي قايق رامشاهده كند كه درمه چشمك مي زنند.
قايق ها كه در آب هاي كشور خود مشغول حركت بودند احساس امنيت مي كردند و بدليل نداشتن تجهيزات حتي قادر به ديدن اژدهايي كه تعقيبشان مي كرد هم نبودند. راجرز با گزارش هاي فريب كارانه اي كه به فرماندهي خود مي داد توانست دستور آتش را بگيرد و مسلسل هاي رزم ناو به سوي دو نقطه كوچك كه در فاصله اي بسيار دور بودند آتش گشودند. ساعت 9 و 39 دقيقه صبح بود.
ميليارد دلاري
رزم ناو وينسنس بيش از آنكه ابهت نظامي و جنگي داشته باشد، پرشكوه و مجلل به نظر مي رسيد. تصميم براي حمله و چگونگي آن بستگي به مركز اطلاعات جنگي داشت. تعداد زيادي افسر روي صفحات رادار خم شده و اطلاعات را بررسي مي كردند. خروجي همه اطلاعات روي 4 صفحه نمايش 42 در 42 اينچي براي راجرز و دو معاونش نمايش داده مي شد.
مغز مركز اطلاعات جنگي و رزم ناو، سيستم ايجيز بود. سيستمي 400 ميليون دلاري كه مي توانست در يك لحظه 200 هدف را شناسايي و بسوي آنها شليك كند. اژدهاي سه سر براي درگيري تمام عيار با شوروي طراحي شده بود و در چنين موقعيتي تنها وظيفه فرمانده ناو، گذاشتن سيستم روي خودكار بود اما حالا كه خبري از ناوهاي غول پيكر ارتش سرخ نبود، راجرز تصميم گرفته بود مهارت و شجاعتش را به رخ بكشد.
دوست يا دشمن؟
در حالي كه راجرز و افسرانش مشغول بازي با قايق هاي ايراني بودند، در ساعت 9 و 47 دقيقه رادار وينسنس از شناسايي يك هواپيما خبر داد كه از بندرعباس برخواسته و به سمت خليج فارس مي آيد. اولين كسي كه در ناو تلاش كرد هويت اين هواپيما را تاييد كند، آندور آندرسون، افسر جزء كشتي بود كه پيامي الكترونيكي را براي هواپيما فرستاد: «معرفي كنيد، دوست يا دشمن». پاسخ هواپيما اين بود «هواپيماي مسافري». وي تلاش كرد پاسخ هواپيما را با استفاده از ليست پروازهاي منطقه خليج فارس تاييد كند براي چك كردن فهرست نيروي دريايي پروازهاي مسافربري خليج فارس به طرف ميز فرمان رفت. اما همان طوري كه سريع برنامه رامي خواند، از پرواز 655 گذشت ومتوجه آن نشد. ظاهرا درتاريكي مركزاطلاعات جنگ كه در هر بار آتش گشودن مسلسل پنج اينچي وينسنس بر قايق هاي ايراني، چراغهاي نور سو سو مي زدند و شايد هم بدليل وجود چهار منطقه زماني متفاوت در خليج فارس، نتوانست پرواز 655 را تاييد كند. در اين زمان ناو آمريكايي اولين هشدار از چهار هشدار خود را از طريق كانال نظامي ارسال كرده و از هواپيما خواست مسير خود را تغيير دهد. سه هشدار ديگر نيز از طريق كانال غيرنظامي ارسال شد. اما هيچ كدام از اين پيام ها از طريق كانال آزاد ترافيك هوايي ارسال نشد، گرچه ناو وينسنس اين توانايي را دارا بود.
آمريكايي ها چهار ادعا درباره هواپيماي مسافري ايران مطرح كردند. اين ادعاها عبارت بود از؛
1- خارج از كوريدور هوايي مسافربري بوده؛ 2- هفت هزار پا ارتفاع داشته؛ 3- به سمت ناو وينسنس حركت مي كرده؛ و 4- از سيستم پاسخگويي هواپيماهاي نظامي ايران استفاده مي كرده، مي نويسد: «يك ماه بعد دولت آمريكا اعلام كرد تمامي اين ادعاها نادرست بوده است.»
كليد آتش
سردرگمي افسران وينسنس را فرا گرفته بود و بشدت كلافه بودند. يكي فرياد زد اف-14 است. هيچكس بياد نمي آورد او چه كسي بود! هواپيما در ارتفاع 12 هزار پا و با سرعت 380 گره پرواز مي كرد اما افسران وينسنس دلشان مي خواست چيز ديگري ببينند. پس گزارش دادند؛ ارتفاع هفت هزار و سرعت455 در حال سرعت گرفتن و نزديك شدن به ناو!
هواپيماي اف-14 اصلاً براي جنگ روي دريا ساخته نشده و آمريكايي ها كه خود اين هواپيكاها را به شاه فروخته بودند، اين موضوع را خوب مي دانستند. شايد هواپيما قصد عمليات انتحاري داشت. اما برخورد يك اف-14 با اژدهاي سه سر چه خسارت قابل توجهي مي توانست وارد كند؟
كاپيتان تصميم خود را گرفته بود و فقط در مغزش دنبال راه انهدام آن پرنده مي گشت. بالاخره موشك هاي2- SM را انتخاب كرد و كليد آتش را چرخاند.
فاجعه 30 ثانيه بعد
آخرين حركت در دستان افسري جوان و بي تجربه بود. 23 بار دكمه شليك را اشتباه زد و بالاخره افسري ديگر روي ميز آتش خم شده و دكمه درست را فشار داد و دو گلوله آتشين از دماغ اژدهاي سه سر با سرعتي بالا و به فاصله چند ثانيه راهي آسمان آبي خليج فارس شدند.
كاپيتان ايران اير رضائيان در10 مايلي با آرامش به بندر عباس گزارش مي داد كه درحال رسيدن به خليج فارس به اولين پست بازرسي خودرسيده است. برج مراقبت مخابره كرد: روز خوبي داشته باشيد وخلبان درپاسخ گفت: متشكر روز بخير، 30 ثانيه بعد اولين موشك به بال راست هواپيماي مسافربري برخورد كرد. درپل فرماندهي وينسنس رودي پاياهو (عكاس) هنوز مشغول فيلم برداري بود. دستگاههاي صوتي وي شيهه هائي ازصدا ضبط كردند. تمام شد . داره مي افته هلاكش كرديم . صدائي فرمان داد صداتون پايين بياريد، ديگري فرياد زد: درست به هدف خورد، سپس يكي ازديده بانان وارد شد وگفت كه هدف نمي توانسته يك هواپيماي اف-14 باشد ورو به افسر عملياتي وينسنس كاپيتان ريپارد فاستو زير لب گفت: لا شه هواپيما كه ازآسمان افتاده بزرگ تر از آن است.
كمي دورتر درچند مايلي درپل فرماندهي ناو مونتگمري افراد كشتي به بال هواپيماي مسافربري با پوسته موتوري كه هنوز به آن متصل بود و در دريا سر نگون شده بود خيره نگاه مي كردند.
يك مشت دروغ
11 ساعت بعد دريا سالارويليام كرو رئيس ستاد مشترك فرماندهي نيروهاي آمريكا در حالي كه انبوهي از دروغ ها را حمل مي كرد به سمت تريبون اطاق مطبوعاتي پنتاگون مي رفت.
او در حالي كه سعي داشت خود را متاسف نشان دهد، طوري قضيه را تشريح كرد كه انگار هواپيماي ايراني مقصر بوده و در نهايت اين يك اشتباه تراژيك بوده است. نقشه هايي كه كرو نشان مي داد سراسر دروغ بود. اين نقشه ها نشان مي داد وينسنس در آب هاي بين المللي بوده و هواپيماي ايراني در كريدور خود پرواز نمي كرده است!
چهار سال بعد روزنامه «نيويورك تايمز» در گزارشي كه حاوي چندين نكته تازه بود، اعتراف كرد كه ناو وينسنس در آب هاي ايران قرار داشت و نه در آب هاي بين المللي و پنتاگون در آن زمان بر اين حقيقت سرپوش گذاشته شده بود.
كاخ سفيد هرگز حاضر نشد مسئوليت اين جنايت را برعهده بگيرد و پس از كش و قوس هاي فراوان تنها به دادن غرامت به بازمانده قربانيان اكتفا كرد و حتي حاضر نشد خسارت هواپيما را بپردازد.
اينك حماقت يا خيانت؟
آنچه بيش از اين جنايت دل ايرانيان را به درد آورد، اعطاي نشان شجاعت به راجرز و ساير افسران ناو وينسنس از سوي رئيس جمهور وقت آمريكا (جرج بوش پدر) بود، آن هم به دليل ليقت و شايستگي در ماموريت جنگي!
هر وقت سخن از روابط ايران و آمريكا مي شود، يانكي ها از ماجراي گروگان گيري ياد مي كنند و طلبكارانه برخورد مي كنند. آن همه جنجال براي پنجاه و چند جاسوس آمريكايي كه مدتي در اسارت بودند و خون از دماغ كسي نيامد اما 290 مسافر بي گناه تكه تكه مي شوند و آب از آب تكان نمي خورد و در دنيايي كه ادعاي حقوق بشر گوش فلك را كر كرده است، چنين جنايت آشكاري بدون مكافات مي ماند.
آنهايي كه به شعارهاي كاخ سفيد دل سپرده اند بايد پاسخ دهند آيا آمريكا عوض شده است؟ چه جوابي در برابر قربانيان پرواز 655 دارند؟ اعتماد به جنايتكاراني اينچنين تنها دو دليل مي تواند داشته باشد؛ دليل خوش بينانه اش ساده لوحي است و بدبينانه اش خيانت.
منابع:
1- ويكي پديا
2- دريايي از دروغ، نيوزويك، 13 جولاي 1992
    
کد مطلب : ۳۰۰۶۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما