کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

ریشه های بدبینی ملت ایران به دولت آمریکا

پژوهشکده مطالعات آمریکا , 14 آبان 1392 11:50

اسلام تایمز :اگر امروز مردم ایران به سخنان دولت آمریکا روی خوش نشان نمی دهند، ریشه در رفتار و سیاست های گذشته آمریکا در جهان و به خصوص در قبال ایران دارد.


ما  انسانها زمانی به ایجاد رابطه با انسانهای دیگر تمایل پیدا می کنیم که نسبت به طرف مقابل ذهنیت مثبت و یا حداقل بی طرفی داشته باشیم و طبیعتاً ذهنیت منفی ما از اشخاص مانع از این می شود که روابط دوستانه و نزدیکی با طرف مقابل برقرار کنیم. به بیان دیگر تعامل و ارتباط انسان ها و به تبع آن دولت ها با یکدیگر مرهون و وابسته به تلقی و ذهنیت هریک نسبت به دیگری است. هر چه ذهنیت مثبت و سازنده تر باشد سطح این روابط نیز  عمیق و  پایدارتر است.
 
اما آنچه این ذهنیت را می سازد و باعث می شود تا تعامل و ارتباط نزدیک  و گرمی میان دو دوطرف برقرار شود پیشینه و سابقه انسانها و در مقیاسی وسیع تر دولت ها نسبت به  دولت های دیگر است.
پیشینه سؤ یک دولت ، دشمنی و خصومت آن نسبت به دولت دیگر مانع از شکل گیری و پی ریزی روابط مستحکم و پایدار با طرف مقابل خواهد شد. خیانت‌ها، قتل و غارت‌ها ،جنگ‌ها و صدمات یک  کشور در رهگذر تاریخ به دولت مقابل باعث می شود تا در آینده نیز روابط به تیرگی و سردی بیانجامد.
 
 مسئله بن بست و قفل  روابط ایران وآمریکا نیز از همین جریان ناشی می شود.  نزدیک به یک قرن خیانتها و بلکه جنایت‌های دولت آمریکا در ایران تصویر مخدوشی از این کشور نزد ایرانیان ساخته است . ملت ایران بیش از هر کشور دیگری تاوان مقاومت در مقابل ظلم و جور استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا  را داده است.
لذا برای مردم ایران اینکه آمریکا دم از صلح، صداقت و دوستی می زد، نمی تواند چندان قابل قبول باشد. این نگرش به وضوح در کلام رهبر معظّم انقلاب اسلامی تبلور یافته است. درواقع آنچه مقام معظّم رهبری در مورد تلاش‌های دیپلماتیک صورت گرفته و رفتار متقابل دولت آمریکا عنوان نموده‌اند بیان همین نگرش بدبینانه ملت ایران نسبت به  دولت آمریکا است. ایشان به طور مشخص به پنج خصلت  منفی دولت آمریکا در نزد دولت و ملت ایران اشاره نمودند:
 
« امروز ما به امريكاييها بدبينيم و هيچ اعتمادی به آنان نداريم، دولت آمريكا غيرقابل اعتماد و خودبرتربين و غيرمنطقی و عهدشكن است و دولتی در تصرف شبكه صهيونيسم بين المللی است كه بخاطر صهيونيستها مجبور است با رژيم غاصب مماشات كنند و نرمش نشان دهند». (حضور ایت الله خامنه ای در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان ارتش در دانشگاه ستاری،13/7/1392)
 
 این پنج خصلت هریک و به نوبه خویش در روابط با ایران پیامدهای خاصی به همراه داشته است و به عبارت دیگر رفتار دولت آمریکا در قبال ایران در طول تاریخ نشان دهنده این پنج خصلت است. در این نوشتار به اختصار نمونه های از رفتارهای ایالات متحده در قبال ملت را که  نشان دهنده این پنج خصلت است مورد بررسی قرار می گیرد.
 
1.  آمريكا؛ غیر قابل اعتماد
 
ایالات متحده آمریکا نشان داده که دولتی غیر قابل اعتماد است. ٌرفتار و منش دولتمردان این کشور همواره  به گونه ای بوده که مانع از ایجاد حسن ظن و اطمینان به سخنان و سیاست های اعلامی این کشور شده است. در واقع دولت آمریکا اگر چه ممکن است در ظاهر خود را دوستدار صلح وامنیت در جهان نشان دهد اما  این  مواضع با آنچه در صحنه  عمل پیاده می شود کاملاً مغایر است.
 
 چه اینکه زمانی به یک شخص می توان اطمینان و اعتماد نمود که حرف و عمل آن  با هم یکسان باشد. اما هنگامی که میان حرف و عمل یک فرد یا یک دولت اختلاف وجود داشته باشد طبیعی است که نمی توان به این کشور اعتماد نمود. به عنوان مثال می توان به تازه ترین مواضع رئیس جمهور این کشور در سازمان ملل در قبال جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد. اوباما از یک سو در مجمع عمومی سازمان ملل دم از امکان برقراری مناسبات  با ایران زد و خود را فردی نشان داد که به دنبال عادی کردن روابط میان دو کشور است. اما در حالی که چند روز از این سخنان نگذشته بود گفت: همه گزینه ها( از جمله گزینه حمله نظامی) بر روی میز است.
 
 تأکید بر روی گزینه نظامی به کشوری همچون ایران هرچند گزافه‌ای بیش نیست اما دروغ و ظاهرنمایی دولت آمریکا را نشان می‌دهد. چه اینکه اوباما در سخنان خویش تصریح نمود آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست. در حالی که همه می دانند هدف از حمله  نظامی اگر سرنگون کردن یک نظام و تغییر رژیم آن نیست پس چیست؟
 
مردم ایران به خوبی می دانند که اگر دولت آمریکا  خود را حامی حقوق مردم نشان می دهد و به بهانه‌های واهی نظام جمهوری اسلامی ایران کشوری ناقض حقوق بشر نشان می‌دهد، هدفی جز مطامع استکباری و دشمنی با اصل انقلاب اسلامی ایران ندارد. چه اینکه اگر این دولت به معنای واقعی کلمه دغدغه حقوق بشر دارد، چرا در مقابل ده ها سال جنایت های حقوق بشری رژیم صهونیستی نه تنها ساکت است بلکه حمایت نیز می کند؟ یا اینکه اگر به فکر جان و مال انسان های مظلوم جهان است، چرا نظامیان این کشور درافغانستان و عراق فجیع ترین جنایت های حقوق بشری را مرتکب می شوند. اگر این کشور به فکر زندانیان سیاسی ایران است که به جرم خیانت های  مکرر علیه نظام به زندان افتاده اند، جنایت های این کشور در زندان های گوانتانامو، ابوغریب و زندان افغانستان  چگونه قابل توجیه است؟
 
رهبر ایران در این رابطه می فرمایند:
 «... چند روز قبل از اين، رئيس جمهور آمريكا تلويحاً تهديد به استفاده‌ى از سلاح اتمى كرد! اين خيلى حرف عجيبى است؛ از اين حرف اصلاً دنيا نبايد بگذرد. در قرن بيست و يكم، قرن اين همه دعوى صلح و حقوق بشر و تشكيلات جهانى و سازمانها و مبارزه‌ى با تروريسم و اينها، رئيس يك كشور بيايد آنجا بايستد و تهديد به حمله‌ى اتمى كند! اين خيلى حرف عجيبى است در دنيا. اين به ضرر خودشان هم هست، نميفهمند. معناى صريحش اين است كه دولت آمريكا يك دولت شرير و غيرقابل اعتماد است. اينها چند سال است دارند تلاش ميكنند تا در قضيه‌ى هسته‌اى ما اثبات كنند جمهورى اسلامى غيرقابل اعتماد است؛ در حالى كه جمهورى اسلامى در اين سى سال، نه به هيچ كشورى حمله كرده، نه هيچ جا را ابتدائاً مورد تهاجم قرار داده، نه تروريست‌پرورى كرده. آنها ميخواهند بگويند جمهورى اسلامى غيرقابل اعتماد است. خوب، در دنيا غير قابل اعتماد كيست؟ آنهائى كه هم بمب اتم دارند، هم حيا نميكنند كه بگويند ما ممكن است از اين بمب اتم استفاده بكنيم يا استفاده خواهيم كرد. اين خيلى حرف عجيبى است، اين رسواكننده‌ى اينهاست.»(بیانات در دیدار فرماندهان ارشد نظامی و انتظامی، 22/1/1389) 
 
2. آمريكا؛ خود برتر بین
 
آمریکا در نزد مردم ایران دولتی خود برتر بین و به عبارت دیگر مستکبر است. استکبار و زورگوبی دولت آمریکا به یک معنا بارزترین ویژگی رفتاری این  کشور است. خود برتر بینی این کشور باعث شده تا برای رسیدن به منافع خود به هر اقدامی متوسل شود. در واقع ایالات متحده نشان داده که منافع آمریکا از جان ومال انسان های بی گناه مهمتراست. چه اینکه حمله به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران و قتل عام کودکان و زنان بی گناه، حمله نظامی به صحرای طبس، حمایت از گروهک های تروریستی و ایجاد اغتشاش و آشوب درکشور ، ترور ده ها تن از شخصیت های بارز نظام جمهوری اسلامی ایران نمونه های از این خوی استکباری آمریکاست. اساساً با نگاهی به تاریخ می توان فهمید که این کشور در هرجا که توانسته و منافع آن ایجاب نموده سلطه گری و تجاوز نموده است. امروز آمریکا خود را کدخدای دهکده جهانی معرفی می‌کند و  به همین دلیل به خود اجازه می دهد که در هر نقطه و مکانی که منفعتی احساس کند دخالت و تجاوز نماید.  خود برتر بینی یا استکبار جهانی آمریکا دراین فراز از سخنان رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي به وضوح تبلور یافته است:
 
«آمريكا يك مستكبر به تمام معناست. مسئله‌ى ما هم فقط نيست، مسئله‌ى دنياست؛ مسئله‌ى دنياى اسلام است. آمريكائى‌ها نسبت به همه جاى دنيا اين روح استكبارى را دارند. در جنگ بين‌الملل دوم، بعد از آنى كه ژاپن را شكست دادند، پايگاه در آنجا درست كردند، كه هنوز پايگاه آمريكائى‌ها در ژاپن هست. ژاپنى‌ها با اين همه پيشرفتهاى علمى، هنوز نتوانستند پايگاه آمريكا را در ژاپن جمع كنند! آنجا پايگاه نظامى دارد؛ به مردم ظلم ميكنند، اذيت هم ميكنند، تو روزنامه‌ها هم آمد، خبرگزارى‌ها هم گفتند؛ تجاوز به نواميس و كارهاى‌خلاف ديگر؛ اما هنوز در آنجا هست. در كره‌ى جنوبى هم پايگاه‌هاى آمريكا هنوز هست. در عراق، نقشه‌ى آمريكا اين است كه پايگاه بسازد و پنجاه سال، صد سال در عراق مستقر بشود؛ و در افغانستان؛ چون افغانستان نقطه‌اى است كه اگر آنجا پايگاه داشته باشند، ميتوانند بر كشورهاى آسياى جنوب غربى، بر روسيه، بر چين، بر هند، بر پاكستان و بر ايران تسلط داشته باشند. دارند اين همه آنجا تلاش ميكنند، براى اينكه آنجا پايگاه دائم درست كنند و بمانند. اين معناى استكبار است.»(بيانات‌ در ديدار دانش‌آموزان در آستانه 13 آبان‌، 12/8/ 1388)
 
کارشکنی های مستمر دولت آمریکا در برابر برنامه هسته ای ایران با وضع تحریم های سنگین نمونه دیگری از رفتارهای خود برتر بینانه این کشور است. چه اینکه اگر دولت آمریکا نگران دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است، چرا در مقابل کلاهک های اتمی رژیم صهیونیستی دم از حقوق بشر و امنیت جهانی نمی زد. دلیل این امر ریشه در همان خوی استکباری دولت آمریکا دارد. به بیان دیگر نگرانی دولت آمریکا امنیت و صلح جهانی نیست. چه اینکه خود نیز میداند جمهوری اسلامی ایران محور صلح و ثبات منطقه خاورمیانه است.
 
نگرانی آمریکا از رشد و افزایش قدرت منطقه ای کشوری همچون ایران است که توانسته با تکیه بر توانمندی های داخلی و مقاومت در برابر تهدیدها و زیاده  طلبی های نظام سلطه، به چنین جایگاهی دست یابد. دولت آمریکا برنامه هسته ایران را مانعی در برابر سلطه گرای و استکبارورزی خود در جهان تلقی می کند. ایران اسلامی که اکنون توانسته بر مشکلات داخلی ناشی از کارشکنی ها و دخالت های آمریکا فائق آید و خود رابه عنوان الگویی برای کشورهای مظلوم و مستضعف جهان معرفی کند به طور قطع مانعی بر سر راه سلطه گری دولت خود برتر بین آمریکاست.
 
3. آمريكا؛ غیر منطقی   
 
رفتارها و سیاست های دولت آمریکا در جهان وبه طور ویژه  در قبال جمهوری اسلامی ایران نشان داده که این کشور از دولتی بی منطق برخوردار است. رویکرد آمریکا به مقولات مختلف جهان و به خصوص حقوق بشر به وضوح رفتارهای غیر منطقی آمریکا را نشان می دهد. مقام معظّم رهبری در این رابطه خاطر نشان ساخته اند که:
 
« آمریکا و دیگر مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار مردم بیگناه پاکستان، افغانستان، عراق و سوریه سکوت میکنند اما بعد از چند انفجار در آمریکا ، همه دنیا را پر از جنجال میکنند. رفتار آمریکا و دیگر مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار مردم بیگناه ، متناقض است و بر همین اساس معتقدیم که آمریکا و جبهه مقابل جمهوری اسلامی ایران، غیر منطقی هستند.»(دیدار جمعی از فرماندهان و كاركنان ارتش و خانواده‌های آنان با رهبر انقلاب، 28/1/ 1392)
 
 رفتار غیر منطقی آمریکا در قبال ملت ایران نیز نشان از رویکردهای غیرمنطقی این کشور دارد. برای مثال اگر آمریکا خود را طرفدار حل و فصل مسالمت آمیز روابط با تهران است، طبیعتاً باید حقوق مسلم ملت ایران را به رسمیت شناخته و به آن احترام بگذراند. چه اینکه تنها در چنین شرایطی مذاکره و گفتگو معنا حقیقی خود را می یابد. نمی توان از منطق و گفتگو صحبت نمود اما با اعمال فشار و زور طرف مقابل را وادار به پذیرش خواسته های خود نمود. در این رابطه رهبر معظّم انقلاب اسلامی می فرمایند:
 
«آنها با همین نگاه غیر منطقی، در تبلیغات اخیرشان می گویند مذاكره‌ی مستقیم كنیم تا ایران را به دست‌برداشتن از انرژی هسته‌ای و غنی‌سازی قانع و وادار سازیم، اما اگر خواهان گفت‌وگوی حقیقی و منطقی بودند، باید می‌گفتند مذاكره كنیم تا ایران استدلال‌ها و ادلّه‌ی خود را بگوید و مسائل عادلانه بررسی شود.»(دیدار مردم آذربایجان با رهبر انقلاب، 28/ 11/ 1391)
 
«ميگويند ميخواهيم مسائلمان را با ايران حل كنيم.... ميگويند ميخواهيم مذاكره كنيم و مسائلمان را با ايران حل كنيم - اين حرفشان است - اما در عمل متشبث به تحريم ميشوند، متشبث به تبليغات دروغ ميشوند، حرفهاى ناشايسته ميزنند، مطالب خلاف واقع را نسبت به نظام جمهورىاسلامى و ملت ايران دم‌به‌دم منتشر ميكنند.دولتمردان آمريكائى غير منطقى حرف ميزنند. با گفتگو كننده‌ى غير منطقى، نميشود انسان بنشيند به اتكاء منطق حرف بزند؛ خب، او غير منطقى است. غير منطقى يعنى زورگو، يعنى حرفِ بيخود بزن. اين واقعيتى است كه ما در طول اين سى سال در برخورد با قضاياى گوناگون جهانى آن را بروشنى دريافته‌ايم. ما اين را ميفهميم كه طرف مقابل ما كيست و چگونه بايد با او رفتار كرد.» (بيانات در ديدار مردم آذربايجان‌ 28/ 11/ 1391)
 
بُعد دیگر رفتارهای غیر منطقی آمریکا در زمینه وضع تحریم هاست. تحریم های که آمریکا علیه کشورهای مختلف و به ویژه جمهوری اسلامی ایران وضع نموده اند نیز غیر منطقی است.
 
«وانمود ميكنند كه اگر ملت ايران از انرژى هسته‌اى صرفنظر كند، تحريمها برداشته ميشود. دروغ ميگويند. از روى بغض و كينه‌اى كه دارند، تحريمهاى غير منطقى ميكنند؛ تحريمهائى كه همه‌ى عقلا و انسانهاى باانصاف عالم وقتى نگاه ميكنند، مى‌بينند اينها كارهاى غير منطقى و در واقع وحشيانه است؛ اين يك جنگِ با يك ملت است.»(بيانات در اجتماع مردم بجنورد، 19/ 7/1391)
 
در مجموع می توان گفت رفتار دولت آمریکا نه تنها در برابر ایران بلکه هر جا منافع آنان ایجاب کنند و احساس کنند که دراین رابطه دارای منافع هستند متناقض و غیر منطقی است.
 
4.آمريكا؛ عهد شکن
 
یکی دیگر از ریشه های بدبینی مردم ایران به دولت آمریکا عهد شکن بودن این کشور است که بارها بارها از خود بروز داده است. در این راستا می توان به چند نمونه از نقض آشکار معاهدات و قوانین بین المللی  و حتی توافقات دو جانبه آمریکا در جهان اشاره نمود.
 
در سال 1389 زمانی که وزرای خارجه ایران، برزیل وترکیه در بحث غنی سازی به یک توافق رسیده بودند که قبل از این توافق اوباما طی نامه ای به رئیس جمهور وقت برزیل نوشت از هرگونه توافقی که درتهران حاصل شود حمایت می کنیم.اما هنوز نوشته های این موافقت نامه خشک نشده بود که اوباما طی نامه ای به داسیلوا رئیس جمهور وقت برزیل نوشت: متأسفم پذیرش بیانیه تهران از توان و ظرفیت من خارج است!!
 
 در زمان جرج بوش پسر در سال 2002 در حالی که ایران در بحث طالبان کمک های زیادی برای مبارزه با تروریسم و خشنونت طلبی در افغانستان نمود و حتی شماری از دیپلمات های ایرانی در مزار شریف به شهادت رسیدند جرج بوش که در باتلاق افغانستان چاره ای جز دست خود را به نشان کمک به سوی ایران دراز کند نداشت، با بی شرمی به پاس خدمات ایران، نام این کشور را در کنار کره شمالی و عراق در محور شرارت قرار داد.!!
 
 نمونه ای دیگر نقض عهدنامه الجزایر پس از تسخیر  لانه جاسوسی آمریکا در تهران بود. جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا 10 روز بعد و در واکنش به تسخیر و به گروگان گرفته شدن کارمندان سفارت آمریکا،‌ با اعلام وضعیت فوق العاده طی دستوری، دارایی ها و اموال دولت، سازمان ها و شرکت های وابسته به جمهوری اسلامی ایران در ایالات متحده و نزد بانک های آمریکایی خارج از این کشور را مسدود می کند.
 
بالاخره پس از حدود یک سال و نیم از این واقعه، ایران و آمریکا با میانجیگری الجزایر وارد مذاکرات غیرمستقیمی شدند که منجر به توافقی به نام بیانیه الجزایر شد. بر اساس این بیانیه که بر چهار محور کلی بنا شده بود، قرار شد آمریکا در برابر آزادی گروگان های خود به چهار شرط یعنی، آزاد شدن و رفع انسداد از دارایی ها و اموال داخلی ایران، ختم کلیه دعاوی و قرار توقیف ها علیه ایران، برگرداندن اموال شاه و خانواده وی و عدم دخالت آمریکا در امور ایران، پایبند باشد. پولی آمریکا تنها به بخش کوچکی از تعهدات خود در بیانیه الجزایر عمل کرد و بسیاری از تعهدات این کشور که قرار بود در برابر آزادی گروگان ها اجرایی شود به سرانجام مشخصی نرسید.
 
به موجب بیانیه های الجزایر، آمریکا متعهد گردید که با اعاده «وضعیت مالی ایران» به قبل از 23 آبان ماه 1358 کلیه دارائی ها و اموال مسدود شده ایران که پس از تسخیر سفارت جاسوسی توقیف نموده را آزاد نماید، این اموال شامل وجوه نقدی، تجهیزات نظامی، اموال دیپلماتیک، و اموال محمدرضا پهلوی شاه فراری ایران و خانواده اش می‌شد اما ایالات متحده از تعهدات خود تخلف نموده و اموال دیپلماتیک و کنسولی ایران در کشور آمریکا را در اختیار ایران قرار نداد.
 
  نمونه دیگری از نقض تعهدات بین المللی توسط آمریکا، حمایت از رژیم جعلی و نامشروع صهیونسیتی است. در همین راستا آمریکا مانع از برگزاری کنفراس خاورمیانه عاری از تسلیحات هسته ای شد.این اقدام آمریکا نقض تعهد پیمان هسته ای که از طریق اجماع و در جریان کنفرانس تجدید ان پی تی در سال 2010 میلادی در نیویورک تصویب شد، است. این اقدام آمریکا نشانه روشنی است مبنی بر اینکه آمریکا به تعهد مربوط به جهانی عاری از تسلیحات هسته ای متعهد نیست و این ثابت می کند که آمریکا یک متحد نزدیک و حامی قابلیت های تسلیحات هسته ای اسرائیل و ناقض قوانین بین المللی است.
 
5. آمريكا؛ در تصرف صهيونيسم بين الملل
 
صهیونیست ها در ساختار حکومتی آمریکا نقش کلیدی دارند. قدرت لابی اسرائیل در بدنه سیاسی دولت آمریکا آنقدر زیاد است که قادر به مخالفت با دولت آمریکا و تصویب قوانین در هر دو مجلس آمریکا است. نفوذ و سیطره صهونیسم بین الملل به تمامی ابعاد و زوایای جامعه آمریکا باعث شده تا این دولت این کشور از خود اختیاری نداشته باشد.به بیان دیگر  دولت ایالات متحده بدون  مجری تأمین خواست صهیونسیم بین المللی است. هر تصمیم و هر اقدامی که در دولت آمریکا گرفته شده و صورت می گیرد باید برآورنده اراده و منافع رژیم صهیونیستی و سرمداران صهیونیسم بین المللی باشد. در ذیل به برخی از ابعاد سیطره صهیونیسم در آمریکا اشاره می شود.
 
الف). سیاست و حکومت
 
صهیونیست ها در نقاط کلیدی این ساختارها حضور فعال و نقش مؤثری دارند. سیاست داخلی و به ویژه سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به شدت تحت تأثیر اراده و خواست آنهاست. به طوری که پیروزی یک نامزد در انتخابات ریاست جمهوری یا کنگره آمریکا بدون جلب حمایت گروه های صهیونیستی تقریبا غیرممکن است.
 
حضور ۴۵درصدی وزیران، معاونان و مشاوران یهودی با گرایش های افراطی صهیونیستی در دولت های گذشته آمریکا تنها نمونه کوچکی از نفوذ صهیونیسم در سیاست داخلی و خارجی آمریکا است. هر سیاستمدار آمریکایی که در سر سودای قدرت دارد، این مطلب را بسیار روشن و بدیهی می داند که لابی قدرتمند صهیونیستی با نماد «آیپک» از پشت صحنه های اصلی قدرت در آمریکاست و کسی کرسی نمایندگی کنگره و ریاست جمهوری را به دست می آورد که برنامه های خود را در راستای حمایت از آرمان صهیونیسم و تجلی بیرونی آن، یعنی رژیم صهیونیستی تنظیم و تدوین کند و با وعده های خلل ناپذیر درباره سهیم سازی آنها در قدرت و تضمین انواع کمک های مالی، نظامی و حمایت های سیاسی در عرصه های مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی به رژیم صهیونیستی سرسپردگی خود را به  این رژیم نشان دهد.
 
ب) اقتصاد
 
  اقتصاد که عرصه سرنوشت ساز بشری است یکی از مهم ترین تأثیرات را بر زندگی افراد می گذارد. نظام های اقتصادی با ماهیت های مختلف خود نحوه اداره  زندگی بشر را تعیین می کنند. لذا مدیران اقتصادی و گردانندگان اقتصاد یک کشور نقش بسزائی در جهت گیری و رویکرد دولت و سیاستمداران آن کشور ایفا می کنند.
 
اقتصاد آمریکا در چنبره صهیونیسم بین المللی است. صهیونیست ها توانسته اند با نفوذ در ساختارهای اقتصادی و مالی آمریکا نبض جریان های مالی واقتصادی این کشور را در دست بگیرند که به طور مستقیم تأثیر شگرفی بر  سیاست و حکومت دراین کشور می گذارد. مراکز عمده اقتصادی و تجاری آمریکا در اختیار یهودیان است. شرکت های چندملیتی، کارتل های نفتی، مجتمع های بزرگ صنعتی- نظامی، بازار بورس سهام و چهاربانک از پنج بانک بزرگ ایالات متحده، شرکت های سینمایی و... و به طور کلی حدود ۸۰درصد از ثروت و امکانات مادی آمریکا در چنگال اختاپوسی صهیونیست ها (اقلیت ۲.۵درصدی جامعه آمریکا) است که برای امور راهبردی و بنیادی از جمله جلب توجه جهانیان به اسرائیل و تغییر ارزش ها و باورهای فرهنگ های دیگر از جمله مسیحیت و اسلام هزینه می شود.
 
نفوذ صهیونیسم بین الملل در عرصه اقتصادی ایالات متحده به انحای مختلف موجب آن شده است که موقعیت این قشر به عنوان یک اقلیت ثروتمند مورد توجه احزاب سیاسی و دولتمردان و مردم این کشور قرار گیرد. این منابع مالی بدون شک موجب گشایش مشکلات یهودیان در ایالات متحده و نیز در خصوص اسرائیل است. نفوذ مالی آنها  باعث می شود که دولتمردان آمریکایی در برابر اسرائیل و مسائل خاورمیانه به مواضع یهودیان توجه و تأکید کنند. کمک های انتخاباتی روسای جمهور و نمایندگان مجلس از دیگر مصادق بارز کلیدی بودن منافع مالی یهودیان است.
 
به عنوان مثال در حزب دمکرات، بیش از 60 درصد از اموالی که «کارتر» و «کلینتون» برای حملات و تبلیغات ریاست جمهوریشان صرف نمودند، از آن یهوديان بود، همچنین از 125 عضو مجلس ملی مالی حزب دمکرات در زمان ریاست جمهوری کارتر (81 ـ1977) 70 تن یهودی بودند و بیش از 60 درصد اموالی که«نیکسون» (از حزب جمهوری خواه) خرج تبلیغات انتخاباتی خویش نمود تا در سال 1972 برنده انتخابات باشد را یهودیان پرداخت کرده بودند.
 
 ج) اجتماع
 
صهیونیست ها در ساختار اجتماعی آمریکا از سازمان ها و طبقات مختلف اجتماعی گرفته تا نظام آموزشی نفوذ کرده، نقش مهمی در همسو کردن فعالیت آنها با اهداف صهیونیسم ایفا می کنند. دامن زدن به اختلافات قومی- مذهبی، حضور دانشجویان و استادان صهیونیست در نظام آموزشی و فعالیت بیش از ۳۰۰سازمان و انجمن یهودی- صهیونیستی مصادیق این نوع نفوذ است.
 
د) فرهنگ
 
حضور و نفوذ صهونیسم بین الملل در عرصه فرهنگی آمریکا بسیار پررنگ است. این حضور به گونه ای است که می توان گفت عرصه فرهنگ، جدّی ترین عرصه حضور صهیونیسم بین الملل در آمریکا است. بسیاری از مهم ترین رسانه ها، سازمان ها و نهاد های فرهنگی آمریکا به دست این افراد اداره می شود. در ذیل نگاهی  به فعالیت های فرهنگی صهیونیسم بین المللی در آمریکا می اندازیم.
 
رسانه های جمعی آمریکا از شبکه های تلویزیونی گرفته تا رسانه های مکتوب و از خبرگزاری های بین المللی گرفته تا سینما و تئاتر، به طور باورنکردنی و قابل ملاحظه ای تحت مدیریت صهیونیست ها قرار دارند. به عنوان نمونه در ایالات متحده حدود 750 روزنامه و 670 هفته نامه چاپ می شود که لابی یهودی صهیونیستی در مهم ترین آنها نفوذ و یا تملک آنها را در دست دارد. از جمله این روزنامه ها می توان به «وال استریت ژورنال»، «دیلی نیوز»، «نیویورک تایمز» و «واشنگتن پست» اشاره کرد. افزون بر اینکه در دو هفته نامة مهم و معتبر آمریکا و جهان یعنی «تایم» و «نیوزویک» نیز نفوذ دارند.
 
یهودیان ایالات متحده سه شبکه مهم رادیو و تلویزیونی که درواقع اصلی ترین شبکه های این کشور هستند را در دست خود دارند. این سه شبکه یعنی «N.B.C»، «C.B.S» و «A.B.C» پر بیننده ترین شبکه ها در ایالات متحده آمریکا و حتی جهان محسوب می شوند، جایی که بدون شک از نقاط حساس برای آرمانهای یهودیان به حساب می آید. یهودیان در این شبکه ها علاوه بر توجه به مسائل خاورمیانه و حمایت بی دریغ از اسرائیل،توجه خود را به تبلیغ و نشر افکار و اعتقادات یهود از یاد نبرده اند و به ویژه ایستگاه های رادیویی دینی این شبکه ها به پخش اخباری با موضوع آخرالزمان و اعتقادات یهود اختصاص دارد.
 
کمپانی های سینمایی  مانند والت دیزنی مستقیما توسط یهودیان کنترل می شود. صنعت سینمای ایالات متحده آمریکا بنا بر اظهار نظر کارشناسان این حوزه کاملاً یهودی است و یهودیان بدون هیچ رقیبی یکه تاز این عرصه هستند و هر کسی را که به آنها منتسب نیست را طرد می کند.
 
 هالیوود اگر چه در جهان به عنوان یك صنعت سینمایی با تولید سالانه حدود ۷۰۰فیلم شناخته شده است ولی عملكرد آن اثبات كرده كه این صنعت بیش از آنكه در خدمت هنر باشد در خدمت سیاستمداران آمریكایی و صهیونیسم و اهداف جنگ‌طلبانه آنهاست.هالیوود امروزه به عنوان آفت دنیای جدید مطرح است که در آن تمامی ارزش های اخلاقی و فضیلت انسانی قربانی شده است. تا جایی که از آن با نام « سلاح اسرائیل» برای نشر افکار فاسد صهیونیستها یاد می شود.
 
 حضور صهونیسم بین المللی در عرصه فرهنگی باعث شده  تا ذائقه و سلیقه  مردم آمریکا نیز بر همین اساس شکل بگیرد.
لذا امروز نه تنها دولت بلکه مردم آمریکا نیز در سیطره صهیونیسم بین الملل هستند.
جنبش وال استریت و قیام 99 درصد علیه یک درصد نیز به همین موضوع اشاره دارد و حاکی از این واقعیت است که صهونیسم بین الملل با نفوذ در ارکان مختلف زندگی آمریکایی، قدرت اصلی را در این کشور در اختیار دارد که همه چیز در آمریکا باید بر اساس میل این قشر شکل بگیرد.
 
 
 
 جمع بندی
 
در نهایت باید گفت اگر امروز مردم ایران به سخنان دولت آمریکا روی خوش نشان نمی دهند، ریشه در رفتار و سیاست های گذشته آمریکا در جهان و به خصوص در قبال ایران دارد. بیش از یک قرن ظلم و ستم به ملت ایران باعث شده تا نگرش ایرانی ها به دولت آمریکا بد بینانه شود. نگرشی که در بافت اجتماعی و فرهنگی ملت ایران نفوذ یافته و باعث شده تا بحث از احیای مجدد روابط برای این مردم چندان امیداوارنه کننده نباشد. در هر صورت زمانی می توان از مذاکراه و تعامل با این کشور سخن گفت که  آمریکا منش و رویکرد  را نه تنها در ظاهر و حرف بلکه در عمل نشان دهد. 


کد مطلب: 317715

آدرس مطلب :
https://www.islamtimes.org/fa/article/317715/ریشه-های-بدبینی-ملت-ایران-دولت-آمریکا

اسلام تايمز
  https://www.islamtimes.org