۰
دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۵۴

استقرار حكومت ديني هدف انبیا

استقرار حكومت ديني هدف انبیا
بسم الله الرحمن الرحیم

قسط؛ يعني استقرار عدالت اجتماعي در جامعه. اين هدف انبياست. حضرت عيسي و موسي و ابراهيم و همه پيغمبران براي تشکيل نظام ديني آمدند.

در آيه 124 سوره بقره مي خوانيم: «هنگامي که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگوني آزمود؛ و او به خوبي از عهده اين آزمايش ها برآمد، خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم.»

مقام امامت ابراهيم، مقام تشکيل حکومت ديني است. اين مقام از مقام نبوت و رسالت بالاتر است.

امام صادق(ع) مي فرمايند: ان رسول الله کان هو الامام(1)- رسول خدا(ص) امام است؛ يعني مقام تشکيل حکومت اسلامي به او سپرده شد.

پيامبر اکرم(ص) در آغاز هجرت، در اولي که توانست خود را از دشواري هاي مکه نجات دهد، اولين کاري که کرد، بناي جامعه اسلامي، تشکيل حکومت اسلامي و نظام اسلامي بود.

به همين علت آغاز هجرت مبد ا تاريخ شد. غدير استمرار حرکت پيامبر(ص) با هدف تشکيل حکومت ديني است. در خطبه بلند غديريه نبي مکرم اسلام، سخن از حاکميت و پيشوايي دوازده امام است و هدف همه آنان از مبارزه سياسي، تشکيل حکومت اسلامي و علوي است.

امامت ادامه نبوت است و نبي، اول امام است. رسول الله براي ايجاد نظام عدل و حق الهي قيام کرد، نمي شود امام که دنباله نبي است از چنين نظامي غافل بماند.

ده سال پيامبر در مدينه است که دوران شالوده ريزي نظام اسلامي و ساختن يک الگو و نمونه از حاکميت اسلام براي همه زمان ها و دوران هاي تاريخ انسان و همه مکان هاست.

حضرت علي(ع) با الگوگيري از حکومت نبوي، حاکميت علوي را شکل مي دهد و چهار سال و نه ماه حکومت مي کند. پس از اميرالمومنين، امام حسن(ع) چندماه حکومت مي نمايد.

حکومت نبوي که شکل مي پذيرد، جنگ بدر و احد و احزاب و تبوک هم اتفاق مي افتد. بحث نفاق و فتنه نيز مطرح مي شود. همه آيات جهاد و جنگ، پس از هجرت و در عصر حکومت ديني نازل مي شود. چون جمعيت مسلمانان صاحب تشکيلات و قدرت مي گردد، نظام مقابله با آن نيز متفاوت از قبل مي شود.

خداوند حکيم در آيه 60 سوره اسراء مي فرمايد: «ما آن رويايي را که به تو نشان داديم، فقط براي آزمايش مردم بود؛ همچنين شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کرده ايم...»

اين رويا اشاره به جريان معروفي است که پيامبر(ص) در خواب ديد ميمون هايي از منبر او بالاو پايين مي روند. تعبير آن خواب، بني اميه بودند که يکي پس از ديگري بر جاي پيغمبر(ص) نشستند و حکومت اسلامي و خلافت رسول الله(ص) را به فساد کشيدند.(2)

همه جنگ بني اميه با حکومت ديني بود. جنگ منهاي حکومت معنا و مفهومي ندارد. تمامي جنگ هاي عصر پيامبر(ص) پس از تشکيل حاکميت اسلامي شکل پذيرفتند. جنگ ها براي دشمني با حاکميت است. فتنه ها براي دشمني با حکومت و مقابله با حکومت ديني شکل مي پذيرد.

در آيه 12 سوره توبه مي خوانيم: «و اگر پيمان هاي خود را پس از عهد خويش بشکنند، و آيين شما را مورد طعن قرار دهند، با پيشوايان کفر پيکار کنيد.»

اين آيه درباره کساني است که با زمامدار و ولي امر مسلمانان، عهد و پيماني داشتند، ولي آن را شکستند و در مقابل پيشواي مسلمانان قرار گرفتند. قرآن، آنها را پيشوايان کفر معرفي مي کند.

در روايات اهل بيت(ع)، برپاکنندگان جنگ جمل از مصاديق بارز اين آيه برشمرده شده اند؛ چرا که آنها با پيشواي برحق مسلمانان؛ يعني امام علي(ع) به مخالفت برخاستند.(3)

اين آيه ها نشانگر شکل دهي و شکل گرفتن حکومت محمدي و علوي است. امام حسن(ع) هم همان هدف را پيمود. چند ماه هم حکومت کرد؛ اما جريان بني اميه و معاويه در برابر امام حسن(ع) قرار گرفت و راه را بر حکومت اسلامي بريد. قدرت و حکومت در اين دوره، دوباره به يک نهضت تبديل شد و تلاش براي بازگرداندن قدرت به خاندان پيامبر(ص) آغاز گرديد؛ و اميد آن با پايان يافتن زندگي معاويه وجود داشت.

معاويه اصول صلحنامه را زيرپا گذاشت و عليرغم تصريح به عدم معرفي جانشين براي معاويه، يزيد از سوي معاويه به حکومت رسيدو اساس حاکميت ديني در مسير آسيب جدي قرار گرفت.

امام حسين(ع) براي مقابله با اين روند و قراردادن حرکت حکومت ديني در مسير صحيح، پا به ميدان جهاد گذاشت و حماسه عاشورا را رقم زد. خون داد و از جان گذشت تا به من و ما بياموزد که در هنگامه خطر جدي براي حاکميت ديني، از جان و هستي بايد گذشت.

امام باقر(ع) مي فرمايد: «خداوند سال 70 را براي تشکيل حکومت علوي مقدر فرموده بود.چون حسين(ع) کشته شد، خداوند بر مردم خشم گرفت و آن را به سال 140 تاخير انداخت. ما اين زمان را به شما گفتيم و شما آن را افشا کرديد و پرده کتمان را از آن برداشتيد، لذا ديگر خداوند وقتي را براي آن به ما نفرمود و خدا هرچه را اراده کند، محو يا اثبات مي کند و سرنوشت مکتوب، نزد اوست.»(4)

سال 70، عصر امام سجاد(ع) بود. از سال 61 و پس از حادثه عاشورا، کار بر امام چهارم(ع) سخت شد. رعب شديدي تمام دنياي اسلام را فرا گرفت.

سال 40 به بعد به دين بي اعتنايي شد و مردم از مايه هاي ديني توخالي شدند. پس از عاشورا و در محيط رعب و خفقان، غيرت ديني مردم افزايش يافته تا جايي که خالدبن عبدالله- يکي از دست نشاندگان بني اميه- مي گفت: خلافت از نبوت بالاتر است.(5) منظور خلافت بني اميه بود. اين حرف در اشعار شاعران هم تکرار مي شد. مردم به اين حرف ها تن دادند. شخصيت هاي بزرگ و خواص نيز سر در آخور تمنيات مادي داشتند. تمنياتي که به وسيله رجال حکومت غاصب برآورده مي شد.

امام سجاد(ع) در اين وضعيت، امامت را در ذهن مردم بازسازي کرد و تلاش نمود امامت خود را نيز جا بيندازد؛ تا بلکه بتواند حکومت اسلامي را شکل دهد. گرچه شهادت امام حسين(ع) مسئله شکل دهي به حاکميت ديني را به تاخير انداخت، اما اين بدان معنا نيست که امام سجاد(ع) دست از مبارزه براي تشکيل حکومت ديني برداشت.

امام باقر(ع) نيز در همان جو ارعاب و خفقان تمام تلاش خود را براي شکل دهي به نظام ديني به کار برد. بخشي از دوران امام صادق(ع) هم، جو، جو ارعاب بود. امام صادق(ع) تا سال 148 امام بودند. بنا بود حکومت علوي را خداوند در سال 140 رونق دهد؛ زماني که امام صادق(ع) به عنوان حاکم بود. امام باقر(ع) مقدمات را فراهم کرد. با حکومت طاغوت تندتر برخورد نمود. مردم را به حکومت و امامت دعوت کرد. وضع در زمان امام صادق(ع) بهتر شد. امام صادق(ع) نيز چون امام سجاد(ع)، مردم را با امامت و مصداق روشن امام و حاکم ديني آشنا کرد، ليکن افشاي اسرار، کار را به تاخير انداخت.

در سال 140 حتي فردي از مدينه به خراسان مي رود و مردم را به حکومت امام صادق(ع) دعوت مي کند. با روي کار آمدن منصور دوانيقي، کار سخت مي شود و امام صادق(ع) در تنگنا قرار مي گيرند.

اوج مبارزه ائمه مربوط به دوران امام کاظم(ع) است. ايشان چندي دور از چشم عمال حکومت غاصب، متواري مي شوند و اين دوران، گشايشي را در زندگي امام هفتم(ع) بوجود مي آورد.

هارون امام را زنداني مي کند و در همان زندان شهيد مي نمايد. زندگي امام رضا(ع) در دوران هارون، در نهايت تقيه بود. پس از هارون و با اختلاف امين و مامون و جنگ و جدال پنج ساله بين خراسان و بغداد، امام رضا(ع) کار گسترده اي را روي مبحث حاکميت ديني آغاز مي کنند که اوج آن به ولايتعهدي امام هشتم(ع) منتهي مي شود و با شهادت امام رضا(ع) اين رشته قطع مي گردد.

از دوران امام جواد(ع) به بعد براي ائمه، کار بدتر و محنت بارتر از همه اوقات مي شود؛ اما تلاش براي شکل دهي به حکومت ديني ادامه دارد: از اين دوره، تلاش براي حکومت واحد جهاني جدي تر مي شود.

در عصر غيبت کبري نيز فقها، همين راه را رفته اند. همه آنان به دنبال شکل دهي به نظام ديني بوده اند. نظامي که قرآن از آيه 58 به بعد سوره نساء به آن مي پردازد و مي فرمايد: «خداوند به شما فرمان مي دهد که امانتها را به صاحبانش بدهيد؛ و هنگامي که ميان مردم داوري مي کنيد، به عدالت داوري کنيد... اي کساني که ايمان آورده ايد! اطاعت کنيد خدا را؛ و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اوصياي پيامبر را؛ و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد و از آنها داوري بطلبيد... آيا نديدي کساني را که گمان مي کنند به آنچه بر تو و به آنچه پيش از تو نازل شده، ايمان آورده اند، ولي مي خواهند براي داوري نزد طاغوت و حکام باطل بروند؟! با اينکه به اينها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند.»

طاغوت ولي و سرپرست کفار است. مومنين تحت زعامت پيامبران و ائمه و فقهايند. امام، حاکم منصوب از جانب خداست. امام را خدا با نام و نشان معين مي کند. ولايت تکويني در دست اوست. ولايت تشريع هم بايد در دست او باشد. ولي فقيه هم امام معين شده با نشان است. با نام معين نشده، اما نشان را فرمود: فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لوينه مخالفا علي هواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه»(6)- امام عسکري از قول امام صادق مي فرمايند: و اما آن کسي از علما که پاسدار نفس و حافظ دين و مخالف با هواي خود و فرمانبردار امر خدا باشد، بر عوام واجب است که از او تقليد کنند.

اين فقيه، حاکم حکومت اسلامي است. امام خميني(ره) با همين مبنا بر عليه طاغوت قيام کرد و نظام اسلامي را شکل داد. نظامي منبعث و شکل پذيرفته و الگو گرفته از حکومت علوي و محمدي که امروز در پي ايجاد حکومتي گسترده و فراگير در جهان، براي مقدمه سازي حکومت واحد جهاني امام زمان(ع) است.

مقام معظم رهبري در ادامه راه و روش امام خميني(ره)، راه نبي مکرم اسلام و ائمه دين(ع) را استمرار مي بخشد. اين حرکت در ادامه حرکت و حکومت محمدي و علوي است. بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران با همين نگاه مي فرمود اختيارات حکومتي پيامبر و ائمه و فقها با هم تفاوتي ندارد و يکي است.

امام رضا(ع) مي فرمايد: «همانا امامت خلافت خدا و خلافت رسول خدا(ص) و مقام اميرالمومنين(ع) و ميراث حسن و حسين(ع) است. همانا امامت زمام دين و پايه نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزت مومنين است.(7)

خداوند امامت و ولايت را مايه عزت مسلمين قرار داد. طاغوت ها نگذاشتند حقيقت حاکميت ديني شکل بپذيرد. امروز مقدمات حاکميت اسلامي تحقق يافته است. امام خميني(ره) مقدمات را فراهم ساخت. امام خامنه اي عزيز در استمرار حرکت امام، مقدمات ظهور و تشکيل حکومت مهدي را فراهم مي سازد. حکومت جهاني علوي را امام زمان(ع) رقم مي زند.

امام صادق(ع) مي فرمايد: «خداوند، قائم ما را با رعب نصرت داد و با نصرت مويد داشته است. زمين در زير پاي او نورديده مي شود، و گنج ها خود را براي او آشکار مي سازد. سلطنتش شرق و غرب جهان را فرا مي گيرد، و خداوند به وسيله او دين خود را بر همه مسلک ها و اديان باطله غالب گرداند. «ولو کره المشرکون»- هر چند مشرکان نخواهند.»(8)استقرار عدالت اجتماعي در همه جهان، در عصر مهدوي شکل مي پذيرد. همه ويرانه ها آباد مي شود. مشکلات مردم رفع مي گردد. امام باقر(ع) مي فرمايد: «آن هنگامي که قائم به پا خيزد، دوستي مي آيد و مرد به سراغ کيسه برادر خود مي رود و از آن نياز خود را برمي دارد و دوستش او را منع نمي کند.»

برادري و وحدت مستحکم مي شود. دزدي و فساد از بين مي رود. حقيقت حکومت محمدي و علوي همين بود. اگر دشمنان مي گذاشتند و اگر دوستان حمايت مي کردند. اگر حسين بن علي(ع) به شهادت نمي رسيد و اگر اسرار ائمه دين افشا نمي شد، چقدر زودتر از عصر مهدوي، حکومت الهي استقرار مي يافت و مردم در پرتو اجراي عدالت اجتماعي، از سختي ها و مشقت ها به دور بودند.

امروز يک نما و شمه از حکومت علوي پا به عرصه ظهور گذارده، مسلمانان جهان چه عزت و احترامي دارند. اگر آمريکا و ايادي اش مي گذاشتند، امروز نور مطلق بر زندگي مسلمانان مي تابيد. بر اثر حکومت اسلامي و جمهوري اسلامي، قدرت مستکبرين ضعيف شده است. قدرت مسلمانان روز به روز در حال رشد است. اين ها مقدمه حکومت مهدوي است.

در حکومت مهدوي جهان گلستان مي شود. يک حکومت الهي کامل و جامع، با سيطره بر شرق و غرب جهان، تشکيل مي شود و در آن دوران، احکام اسلامي به طور کامل و جامع اجرا خواهد شد و مقصود و هدف اصلي پيغمبر اسلام و همه انبياء و اولياء، تحقق پيدا خواهد کرد و انسان و جهان بازسازي، ظلم و کفر رفع و مقابله با نفاق و غلبه جنود رحماني بر جنود شيطاني حتمي خواهد شد.

در آن حکومت، فقر و تبعيض از بين مي رود. «يسوي بين الناس حتي لاتري محتاجا الي الزکاه» (9)- امام باقر(ع) مي فرمايد: «بين مردم آن چنان مساوات در امور مالي و اقتصادي برقرار مي شود، که يک نفر فقيري که شما بتوانيد زکات مالتان را به او بدهيد، پيدا نمي کنيد.»اين نتيجه حکومت مهدوي است که در ادامه دعوت ابراهيم و موسي و عيسي، در ادامه دعوت همه پيامبران و مصلحان الهي و در ادامه دعوت پيامبر خاتم(ص) و اولياء الهي، به دست حضرت بقيه الله الاعظم(ع) تحقق مي يابد و جهان را پر از عدل و داد مي کند.اين تحقق معناي آيه 128 سوره اعراف است که مي فرمايد: «زمين از آن خداست، آن را به هر کسي از بندگانش که بخواهد به ارث مي دهد، و فرجام نيکو از آن پرهيزکاران است.»

همه پيامبران مقدمه بودند، تا اين جامعه ايده آل و جامعه پرهيزکاران پايه گذاري شود و پديد آيد. انبياي الهي آمدند تا جامعه و بشريت را قدم به قدم به آن جامعه آرماني نزديک کنند. اولياء الهي، يکي پس از ديگري گام هاي بلندي را به سمت اين هدف برداشتند و امام زمان(ع) ميراث بر همه پيامبران و ائمه است که مي آيد و گام آخر را در ايجاد آن جامعه الهي برمي دارد؛ و حاکميت قانون الهي را و حاکميت خدا را بر جهان و جامعه ها تحقق مي بخشد، و در پرتو اجراي قانون الهي، جهان خالي از ظلم و مملو از عدالت مي گردد.

امام باقر(ع) مي فرمايد: «در آن زمان، حکومتي جز حکومت اسلام، باقي نمي ماند و زمين، همچون نقره، خالص مي شود.»(10)

مردم نيز در حکومت مهدوي، با شور و اشتياقي وصف ناپذير، به احکام الهي روي مي آورند، چنانچه نبي مکرم اسلام(ص) فرمود: «تمام مردم بر اطاعت، خشوع و ديانت، مي کوشند.» (11)

پس دين عامل همه آن عزت و سربلندي و عدالت اجتماعي است. دغدغه اصلي خود را دين قرار دهيم، تا هدف پيامبران، اولياء الهي وفقهاي جامع الشرايط زودتر محقق شود و حکومت جهاني مهدوي سريع تر پا به پهنه وجود بگذارد.

علي شيرازي
کد مطلب : ۳۷۶۵۳۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما