۰
شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱۳

دشمن شناسی از دیدگاه علی بن ابیطالب

دشمن شناسی از دیدگاه علی بن ابیطالب
این بحث، هم از جهت دشمن شناسی و هم شیوه درست برخورد با دشمن را می آموزاند.حضرت علی(ع) با دشمنانی مواجه بود که پیامبر(ص)با این نوع دشمن مواجه نبود. پیامبر با کسانی مقابله کرد که با گفتار و رفتار خود زنده باد بت!! می گفتند اما  علی(ع) با کسانی رو به رو بود که سابقه درخشانی در خدمت به اسلام داشتند! اهل عبادت و قرآن و شب زنده داری بودند; با این همه از روح مکتب بی خبر بوده و همین امور، زمینه ساز مقابله آنان با حکومت عدالت گستر  علی(ع)شد.

 علی(ع) در حقیقت با نفاق پنهان مواجه بود و پرواضح است که برخورد با این دشمن به مراتب سخت تر از برخورد با کفر آشکاراست. بر این اساس است که حضرت علی(ع) برخورد با دشمنانی این چنین را از مفاخر خود برمی شمرد: «ایها الناس فانی فقات عین الفتنه و لم یکن لیجتری ء علیها احد غیری بعد ان ماج غیهبها واشتد کلبها; مردم! این من بودم که چشم فتنه را درآوردم و کسی جز من جرات بر آن نداشت بعد از آن که امواج فتنه همه جاگسترده بود و هاری آن فزونی یافته بود.»حکومت حدودا پنج ساله امیر مؤمنان علی(ع) با سه جریان مخالف مواجه بود:

1- جاه طلبان و مقام پرستان که در خط مقدم بیعت کنندگان با علی(ع) بودند و امید آن داشتند که از این راه بتوانند به دنیایی آباد و مقام و ریاستی که در پی آن بودند برسند، اما پس از آن که حضرت علی(ع) به حکومت رسید و ارزش های الهی را به جای ارزش های پوسیده جاهلی نهاد، از حکومت حضرتش مایوس شده و شروع به مخالفت با آن نموده و علیه حکومت اسلامی حضرت علی(ع) شورش کردند نام این گروه در تاریخ اسلام «ناکثین » -پیمان شکنان می باشد.

2- ظالمانی که از حکومت پیشین بهره ها می بردند، دزدی ها وغارت گری ها می نمودند و از این راه اموال فراوانی به هم زده بودند و با سر کار آمدن حکومت عدل از این غارت گری ها ممنوع گشته و به شدت با ستم آنان مبارزه شد. نام این گروه در تاریخ اسلام «قاسطین » است. «قسط » هم به معنای عدالت و هم به معنای ظلم و عدول از حق آمده است. راغب در مفردات می گوید:«قسط به معنی سهم و نصیب است و هرگاه سهم و نصیب دیگری گرفته شود، قسط به آن گفته می شود و این مصداق ظلم است.

3- کوته فکران و متحجرانی که فقط ظاهری از دین را دیده بودندو حقیقت آن را نفهمیده بودند و به شدت بر عقیده باطل خود استوار بودند. اینان نیز سر شورش بر حکومت علی(ع)برآوردند. نام این گروه «مارقین » است و نام دیگرشان خوارج که بعد از داستان حکمین، در صفین بر ضد امام برخاستند و پرچم مخالفت را برافراشتند. این واژه، از ماده «مروق » به معنای پرش تیر از کمان است گویی آنها قبلا در دایره حق بودند ولی به خاطر تحجر و نادانی و خودخواهی از مفاهیم اسلامی و تعلیمات آن به دور افتادند. این سه جریان مخالف را پیامبر گرامی اسلام(ص) در سخنان خود به صراحت پیش بینی فرموده بود: ابو ایوب انصاری گوید: «امر رسول الله(ص) علی بن ابی طالب(ع) بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین; پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) دستور داد که با سه گروه ناکثین و قاسطین و مارقین پیکار کند.» خود حضرت نیز در خطبه شقشقیه با همین نام مخالفین خود را نام برده است: «فلما نهضت بالامر نکثت طائفه و مرقت اخری و قسط آخرون...; هنگامی که قیام به امر خلافت کردم جمعی پیمان خود را شکستند و گروهی به بهانه ای واهی سر از اطاعتم پیچیدند و از دین خدا بیرون پریدندو دسته دیگری راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند.» تحلیل و بررسی عملکرد این سه جریان مخالف و موضع  علی(ع) در برابر آنها;نقش ارزنده ای در آگاهی امت اسلامی ما از جریان های مخالف نظام ونیز الهام بخش نحوه برخورد با آنان خواهد بود. به یاری خداوند، بر آنیم که به تحلیل این سه جریان مخالف از دیدگاه علی(ع) بپردازیم. در این مقاله به عنوان مدخل، بحثی پیرامون دشمن شناسی از دیدگاه مولی تقدیم می داریم.

دشمن شناسی


از اساسی ترین شرایط موفقیت در تمامی عرصه ها، شناخت دشمن است. در عرصه طبیعی، آدمی تا آن جا که دشمن را شناخته در دفع آن کوشیده و به موفقیت دست یافته است، ولی همین انسان ضربه های فراوانی از دشمن ناشناخته خود خورده است. به عنوان نمونه انسان از زمانی که دشمنی به نام میکرب را شناخت به آسانی توانست در پی دفع آن برآید و همو چون نتوانسته است سرطان رابشناسد هر روز قربانی های فراوانی در این عرصه می دهد. در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی نیز شناخت دشمن نقش مهم وکلیدی دارد. بر این اساس است که بخش عظیمی از آیات قرآن مربوطبه معرفی دشمن است، معرفی شیطان، دشمنان انبیاء، کفار، مشرکان و منافقان و... در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) می خوانیم:«الا و ان اعقل الناس عبد عرف ربه فاطاعه و عرف عدوه فعصاه;آگاه باشید عاقل ترین مردم کسی است که خدایش را بشناسد و از اوپیروی کند و دشمنش را نیز بشناسد و آن گاه نافرمانیش کند.» ودر حدیثی دیگر از پیامبر اکرم(ص) آمده است: مردم اگر ده چیز را می شناختند سعادت دنیا و آخرتشان تامین می شد یکی از آنها شناخت ابلیس (دشمن) و یارانش می باشد. علی(ع) در نهج البلاغه شناخت دشمن را رمز بینش می داند:«و اعلموا انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی ترکه و لن تاخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن تمسکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه...; و بدانید که رشد درنمی یابید مگر که رشد وانهادگان را بشناسید و هرگز به کتاب خدا چنگ نمی زنید،مگر که فروفکننده آن را چنان که باید شناخته باشید.» و خود بخش عظیمی از تلاش خویش را در دوره حکومت به افشاگری چهره دشمنان خود پرداخت.

اقسام دشمن


از طرفی از سخنان حضرت استفاده می شود که دشمن بر دو نوع است ودو نوع برخورد می طلبد:

1- دشمن آشکار ;
2- دشمن پنهان.

از دیدگاه حضرت علی(ع) کم خطرترین دشمن، دشمنی است که دشمنی خود را آشکار کرده است: حضرت فرمود: «اوهن الاعداء کیدا من اظهرعداوته; سست ترین دشمنان کسی است که عداوتش را آشکار ساخته است.» «من اظهر عداوته قل کیده; آن کس که دشمنی اش را اظهارکرده توطئه و مکرش کم است.» و خطرناک ترین دشمن دشمنی است که دشمنی اش را پنهان می کند همان که قرآن کریم نامش را نفاق گذارده است. آن حضرت در این زمینه می فرماید: «شر الاعداء ابعدهم غورا و اخفاهم مکیده; بدترین دشمنان کسی است که عمیق تر بوده و بیش تر کیدش را مخفی می دارد. » در سخنی دیگر فرمود: «اکبر الاعداء اخفاهم مکیده; بزرگ ترین دشمنان کسانی اند که حیله خود را بیشتر پنهان می دارند. » این دشمنی خطرناک ترین دشمنی ها است، و بدترین ضربه به مکتب از ناحیه اینان بوده است. علی(ع) در این زمینه می فرماید: «انما اتاک بالحدیث اءربعه رجال لیس لهم خامس: رجل منافق مظهر للایمان متصنع بالاسلام لایتاثم و لا یتحرج یکذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم متعمدا فلو علم الناس انه منافق کاذب لم یقبلوا منه و لم یصدقوا قوله و لکنهم قالوا صاحب رسول الله(ص) رآه و سمع منه و لقف عنه فیاخذون بقوله; افرادی که نقل حدیث می کنند، چهار دسته اند و پنجمی نخواهد داشت: نخست منافقی که اظهار اسلام می کند، نقاب اسلام را به چهره زده نه ازگناه باکی دارد و نه از آن دوری می کند و عمدا به پیامبر(ص)دروغ می بندد. اگر مردم می دانستند که این شخص منافق و دروغ گواست از او قبول نمی کردند و تصدیقش نمی نمودند، اما چون ازواقعیت او آگاه نیستند می گویند وی صحابه رسول خدا است پیامبر(ص) را دیده از او حدیث شنیده و مطالب را از او دریافت کرده است به همین دلیل به گفته اش ترتیب اثر می دهند.»

هشیاری در برابر دشمن


از نکاتی که  علی(ع) در رابطه با دشمن بر آن تاکید دارد آن است که باید پیوسته هشیاری در برابر دشمن را حفظ کرد و هرگز نباید دشمن را کوچک شمرد: حضرت فرمود: «لا تستصغرن عدوا وان ضعف; هرگز دشمن را کوچک مشمار، هرچند ضعیف باشد.» دانی که چه گفت زال با رستم گرد دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد نیز فرمود: «لا تامن عدوا و ان شکر ; از دشمن در امان نباش،هرچند از شما سپاس گزاری می کند.» باید پیوسته دشمن را زیر نظرداشت که اگر لحظه ای غفلت صورت گیرد، چه بسا ضربه های آسیب ناپذیری از ناحیه دشمن وارد شود  علی(ع) فرمود: «من نام عن عدوه، انبهته المکائد; کسی که از دشمن غفلت کند،حیله ها و کیدهای دشمن بیدارش خواهد ساخت.» حضرت در عهدنامه بعد از آن که مالک را سفارش به پذیرش صلح شرافت مندانه می کندمی فرماید: «و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدوربما قارب لیتغفل فخذ بالحزم و اتهم فی ذلک حسن الظن; زنهار، زنهار سخت از دشمنت پس از پذیرش صلح برحذر باش، چرا که دشمن گاهی نزدیک می شود که غافلگیر سازد.بنابراین دوراندیشی را به کار گیر و در این موارد خوش بینی رامتهم کن!» و حضرت از ویژگی های خویش را، همین هشیاری در برابردشمن می داند و می فرماید: «و الله لا اکون کالضبع تنام علی طول اللدم حتی یصل الیها طالبها و یختلها راصدها; به خدا سوگند من هم چون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم در برابر لانه اش به خواب رود تا صیاد به او رسد و دشمنی که در کمین او است غافلگیرش کند (من غافلگیر نمی شوم).» سخن علی(ع) ضرب المثلی است پیرامون ساده لوحی و آن این است: کفتار حیوان ابلهی است وبه آسانی می توان آن را شکار کرد; به این ترتیب که صیاد آهسته با ته پای خود یا قطعه سنگ یا چوب دستی به در لانه کفتار می زندو او به خواب می رود سپس او را به راحتی صید می کند. حضرت(ع) در برابر این پیشنهاد که از تعقیب طلحه و زبیر صرف نظر کند، سخن فوق را فرمود و به حق پیشنهاد فوق بسیار ساده لوحانه بود، چراکه نقشه این بود که آنها بصره و سپس کوفه را در اختیار خودبگیرند و معاویه با آنها بیعت کند و در شام از مردم نیز برای آنان بیعت بگیرد و به این ترتیب بخش های عمده جهان اسلام دراختیار جاه طلبان پیمان شکن قرار گیرد و تنها مدینه در دست علی(ع) بماند.  علی(ع) با آگاهی کامل از این توطئه به سرعت ابتکار عمل را در دست گرفت و نخستین توطئه و تلاش جدایی طلبان را در نطفه خاموش ساخت و به آسانی بصره و کوفه و تمام عراق را نجات داد. این سخن امام علی(ع) درس است به همه زمامداران و مسئولان کشورهای اسلامی که برای مقابله با خطرات دشمن گاه روزها، بلکه ساعت ها و لحظه ها سرنوشت ساز است نباید فرصت را به سادگی ازدست بدهند و تسلیم پیشنهادهای سست عافیت طلبان گردند.

آن حضرت(ع)افرادی که این لحظات حساس را از دست می دهند به کفتار تشبیه کرده است. این تشبیه از چند جهت قابل توجه است: «کفتار» حضور دشمن را احساس می کند، ولی با زمزمه های او به خواب می رود; خوابی که منتهی به اسارت و مرگ او می شود. «کفتار» در خانه و لانه خود شکار می شود. «کفتار» حتی بدون کم ترین مقاومت در چنگال دشمن گرفتارمی گردد و به دام می افتد. کسانی که فرصت های زودگذر را با خوش باوری ها یا ضعف و سستی یاتردید و تامل از دست می دهند، هم چون کفتارند، به خواب می روندو در خانه و لانه خود به دام می افتند و مقاومتی نشان نمی دهند.این سخن بدان معنی نیست که بی مطالعه یا بدون مشورت و در نظرگرفتن تمام جوانب کار اقدام کنند، بلکه باید با مشاورانی شجاع و هوشیار مسائل را بررسی کرد و پیش از فوت وقت اقدام نمود.

حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی
مرجع : شبکه تحلیلی نخبگان
کد مطلب : ۴۰۵۰۵۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما