۰
يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۰۵

تکنیک های دشمن شناسی از منظر امام علی

تکنیک های دشمن شناسی از منظر امام علی
تاكتيكهاي دشمنان

سه جريان عمده مخالف حكومت حضرت علي(ع) هر يك به روشي به دشمني با حضرت پرداختند و براي دستيابي به اهداف خويش توطئه هاي فراواني به راه انداختند. از اين سه جريان، ناكثين از همه بيشتر در اين راه پيش قدم بوده اند. اينها كساني بودند كه جزء اصحاب پيامبر و از اولين بيعت كنندگان با حضرت امير(ع) بودند. سمبل اين جريان طلحه و زبير هستند. بررسي اين جريان مي تواند ما را در شناخت دشمنان داخلي انقلاب اسلامي كه در لباس دوستي تيشه به ريشه انقلاب مي زنند، ياري دهد. جريان ناكثين (پيمان شكنان) قصه دردناك خودي هاي بريده از آرمان ها است. ناكثين داستان عبرت آميز برگزيدگاني است كه دنياطلبي، آنان را در مدار نفاق قرارداد و سرانجام به مبارزه با امام(ع) كشاند. اين جريان آينه عبرت است. درسي براي تمامي كساني كه باور دارند دنيا محل امتحان است و ماده امتحاني آن، عشق به خداست.

مهمترين روش ها و تاكتيك هاي دشمنان اسلام از ديدگاه حضرت علي(ع) عبارتند از:

انجام فعاليتهاي سازماني و تشكيلاتي


فعاليت تشكيلاتي و سازمان يافته، تأثير مهمي در پيروزي يك جريان دارد. ناكثين با آگاهي از نقش و تأثير فعاليت سازماني تلاش كردند تا در قالب يك گروه، حزب و سازمان، متشكل شوند و اهداف خود را به آساني پيش ببرند.

علي(ع) بيان مي دارند، با اينكه اهل باطل در درون خود جهنمي از اختلاف و تفرقه دارند، اما در مقابل حق متحد بوده و در قالب يك تشكل به مقابله با حق مي پردازند. علي(ع) در نهج البلاغه آنگاه كه سخن از پيمان شكنان مي كند بر روي اين نكته تأكيد مي كند كه اينان گروهي متشكل و سازمان يافته هستند.

دشمنان براي رسيدن به اهداف خود با يكديگر متحد شده و همكاري مي كنند. علي(ع) طلحه و زبير، يعلي بن اميه و عبدالله بن عامر را مثال مي زند و مي فرمايد:

«با اينكه طلحه و زبير از شورشيان عليه عثمان بودند هزينه سپاه خود را در جنگ جمل از طريق فرمانداران عثمان تأمين مي كردند به طوري كه يعلي بن اميه كه از طرف عثمان در صنعا حكومت مي كرد و اموال زيادي اندوخته بود چهار هزار دينار و هفتصد شتر در اين راه، در اختيار زبير قرارداد.»


عبدالله بن عامر نيز كه از فرمانداران عثمان بود همين اندازه بودجه سپاه را تأمين كرد و شتري به نام عسكر در مقابل ششصد درهم در اختيار طلحه قرار داد.

ابن ابي الحديد مي نويسد:

وقتي طلحه و زبير شورش كردند، معاويه در نامه اي به زبير از وي به عنوان اميرالمؤمنين ياد مي كند:

«به نام خداوند رحمان و رحيم، به بنده خدا، زبير امير مؤمنان، از معاويه پسر ابوسفيان. درود بر تو، همانا من براي تو از اهل شام بيعت خواستم، آنان پذيرفتند و دسته جمعي اطاعت نمودند. بر شما باد كه بصره و كوفه را در يابيد كه فرزند ابوطالب بر شما سبقت كرد. بعد از به دست آوردن اين دو شهر، ديگر مشكلي در كار نيست و من بعد از تو با طلحه بيعت نمودم. پس خونخواهي عثمان را اعلام كنيد و مردم را نيز به اين مطلب دعوت نماييد و بايد جديت فراوان و چابكي براي اين كار داشته باشيد.»

اينجا است كه علي(ع) از اين مجموعه به عنوان حزب شيطان تعبير مي كند و مي فرمايد:

«الا و ان الشيطان قد جمع حزبه و استجلب خيله و رجله

آگاه باشيد شيطان حزب خويش را گرد آورده و سواران و پيادگان لشكر خويش را فراخوانده است.»


بنابراين، علي(ع) به مسلمانان هشدار مي دهد كه دشمنان براي رسيدن به مقاصد خويش و سرنگوني حكومت اسلامي، با همديگر متحد مي شوند و در قالب سازمان و يا حزب به مبارزه خود ادامه مي دهند.

شعارها و بهانه هاي عامه پسند


يكي از مهم ترين روش هاي مخالفان، طرح شعارهاي عامه پسند است. از اين طريق جو جامعه را مخدوش و با خود همراه مي كنند و براي مردمي جلوه دادن حركت خود، شعاري مناسب را طرح و با آن جامعه را ملتهب مي سازند.

اين شعار و بهانه بنابر مقتضيات زمان به شكلي خاص مطرح مي شود. درزمان حكومت علي(ع) سوژه پيراهن عثمان براي مخالفان آن حضرت بهانه مناسبي بوده است. عجيب اين است كه كساني كه خود در رأس مخالفان حكومت عثمان بودند حتي شادي خود را از قتل عثمان پنهان نكردند، پيراهن خونين عثمان را علم كردند و به مخالفت با علي(ع) برخاستند.

ابن ابي الحديد مي گويد:

طلحه، سخت ترين تحريك كنندگان عليه عثمان بود و بعد از او زبير در اين قسمت از همه بيشتر پافشاري مي كرد.

بلاذري از ابي مخنف و ديگران نقل كرده است:

وقتي مردم، عثمان را محاصره كردند، طلحه براي آنكه حلقه محاصره تنگ تر شده و عثمان كشته شود از ارسال آب و نان براي عثمان جلوگيري مي كرد. تا آنجا كه علي(ع) از اين ماجرا به خشم آمد و براي عثمان آب فرستاد.

حضرت علي(ع) اين جريان را چنين تحليل مي كند:

«به خدا سوگند او (طلحه) براي خونخواهي عثمان با عجله دست به كار نشد، جز اينكه مي ترسيد خون عثمان از خود او مطالبه شود زيرا او متهم به قتل عثمان است و در ميان مردم از او حريص تر بر كشتن عثمان يافت نمي شود...»


و در جاي ديگري مي فرمايد:

«... و انهم ليطلبون حقاً هم تركوه و دماء، هم سفكوه...»

«و اينان در طلب حقي هستند كه خود آنرا ترك كرده اند و خواهان خوني كه خود آنرا ريخته اند.»

به هر حال، ناكثين براي ايجاد ترديد در مسلمانان
و مغالطه كاري، گروهي را به عنوان خونخواه دور خود جمع كردند تا حكومت علي(ع) ساقط شود. علي(ع) شيوه پيمان شكنان را بهانه جويي و سوژه يابي معرفي مي فرمايد:

بهانه هايي كه مي آورند چيزهايي است كه تنها در ظاهر، رنگ و رويي دارد و در باطن هيچ.

رهنمودهاي علي(ع) درباره بهانه تراشي هاي دشمنان، ما را به هوشياري در برابر دشمنان و بهانه هايي كه آن را دستاويز توطئه هاي خود قرار مي دهند دعوت مي كند.

استفاده ابزاري از چهره هاي مقبول


شخصيت ها و چهره هاي شناخته شده، همانگونه كه يكي از عوامل مهم پيروزي بوده اند، گاهي بزرگترين عامل انحطاط و باعث انحراف مردم شده اند. دشمنان تلاش مي كنند تا با استفاده از اين چهره ها، مردم را با خود همراه سازند. ناكثين در راه هدف شوم خود، عايشه همسر پيامبر(ص) را با خود همراه كردند زيرا عقيده داشتند، مسلمانان به خاطر احترام به پيامبر(ص)، همراه عايشه در راه مبارزه با علي(ع) همگام مي شوند و اين نقشه نيز مؤثر واقع شد.

علي(ع) درباره اين روش مبارزه ناكثين چنين مي فرمايد:

«پس اينان شورش كردند، در حالي كه همسر رسول خدا را همچون كنيزي كه براي فروش مي برند، به دنبال خود كشاندند در حالي كه همسران خود را در خانه پشت پرده نگه داشتند (تا از نظر بيگانگان دور باشند) و پرده نشين حرم پيامبر را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند»


عايشه عالي ترين چهره براي تبليغات طلحه و زبير بود. اين دو از عنوان ام المؤمنين سوءاستفاده فراوان كردند و از اين راه توانستند مردم را در جنگ جمل عليه علي(ع) بسيج كنند. علي(ع) در برخورد با اين شيوه دشمن مي فرمايد: «راه جلوگيري از انحراف اين است كه حق را شناخت نه شخصيت افراد را»

اين طريق بهترين شيوه براي حفظ انقلاب ها و آرمان ها است و بايد مورد توجه ملت ايران نيز قرار گيرد.
ايجاد شبهه

از آنجا كه حق، مطابق با فطرت، و باطل، برخلاف سرشت آدمي است، باطل با وصف بطلانش نمي تواند ظاهر شود. باطل آنگاه مي تواند نفوذ كند كه لباس حق بپوشد و اين همان چيزي است كه علي(ع) از آن در نهج البلاغه تحت عنوان شبهه ياد مي كند. شبهه چيزي است كه شبيه به حق است. علي(ع) مي فرمايد:

«شبهه را از اين رو شبهه نام نهادند كه شباهت به حق دارد اما براي دوستان خدا، نوري كه آنان را در تاريكي هاي شبهه راهنمايي كند، يقين آن ها است، و راهنماي آن ها، مسير هدايت است، ولي دشمنان خدا، گمراهي شان آنان را به شبهات دعوت مي كند.

حضرت علي(ع) يكي ديگر از روش هاي دشمنان را ايجاد شبهه در ميان مردم مي داند و معتقد است براي مردمي كه به حقايق واقف نيستند، بزرگترين خطر، شبهه است، زيرا عامه مردم آنقدر قدرت تجزيه و تحليل ندارند كه باطل را تشخيص داده و لباس حق را از تن باطل بركنند و دشمنان نيز در پي همين فرصت هستند.

به اعتقاد علي(ع)، دشمنان، باطل را در لباس حق به مردم جلوه مي دهند، تا آنجا كه گاه حتي بر نزديكان هم، حق مشتبه مي گردد. كار شبهه، گاه به آنجا مي رسد كه حتي «حق ناطق» و «تبلور راستين حق» هم بايد تلاش زيادي براي معرفي حق كند تا شبهه داران باور كنند كه لباس حق را بر باطل پوشانيده اند.

هنگامي كه علي(ع) نزديك بصره رسيد، پيمان شكنان كسي را نزد حضرت فرستادند تا حقيقت حال را جويا شود و بدانند با شورشگران (ناكثين) چگونه رفتار خواهد كرد تا شبهه از دلشان زدوده گردد. امام(ع) چگونگي رفتار خويش را به شكلي بيان فرمود كه براي اين شخص روشن شد حق با آن حضرت است، در اين هنگام كه امام اعتراف او را نسبت به حقانيت خويش يافت از او خواست بيعت كند،اما او پاسخ داد:

من فرستاده گروهي هستم و از پيش خود كاري نمي كنم. امام(ع) فرمود:

- اگر آن ها تو را گسيل مي داشتند كه محل ريزش باران را برايشان بيابي و سپس به سوي آن ها باز مي گشتي و از مكان سبزه و آب آگاهشان مي كردي اگر مخالفت مي كردند و به سرزمين هاي بي آب و علف روي مي آوردند تو چه مي كردي؟

- آن ها را رها مي ساختم و به جايي كه آب و گياه بود مي رفتم.

- پس دستت را دراز كن و بيعت نما.

آن شخص مي گويد:

سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق بر من، توانايي امتناع را نيافتم و با آن حضرت بيعت نمودم.


بزرگترين آفت انقلاب اسلامي ايجاد شبهه و شك و ترديد در ميان مردم است. طرح مسايل بي-اساس در جامعه بويژه در زمينه مسايل اعتقادي و ديني از سوي برخي گروه ها مي تواند اعتماد مردم را به انقلاب و نظام سست نمايد و در دراز مدت خطر جدي براي نظام مقدس جمهوري اسلامي به حساب آيد. مقابله با اين ترفند دشمن از ضرور ي ترين وظايف نيروهاي مؤمن و انقلابي است و دراين زمينه بايستي توصيه هاي علي(ع) را جدي گرفته و سرلوحه كارشان قرار دهند.

يكي از شگردهاي دشمنان اين است كه سعي مي كنند پيوسته مردم را در جهل و ناداني نگه دارند و براي مبارزه از اين روش بهره ها مي گيرند. از ديدگاه علي(ع) طلحه و زبير با استفاده از جهالت مردم بصره توانستند شورش به پا كنند. امام(ع) دراين باره خطاب به مردم بصره مي فرمايد:

«سرزمين شما به آب نزديك است و از آسمان دور، عقل هايتان سبك و افكار شما سفيهانه است، پس هدف خوبي براي تيراندازانيد و لقمه چربي براي مفتخواران و صيدي براي صيادان!


افراد جاهل، سريع
ابزار و آلت دست زيرك ها قرار مي گيرند و سد راه مصالح عاليه اسلامي واقع مي شوند. هميشه منافقان بي دين، مقدس نماهاي احمق را عليه حكومت اسلامي برمي انگيزانند.

مكر و حيله


علي(ع) مكر و حيله را از اصولي ترين روش هاي دشمنان اسلام مي داند و علت اتخاذ اين روش را در دوري آن ها از اخلاق و معنويت عنوان مي كند. زيرا سياست درنظر آن ها عبارت است از مكر و حيله، و از سياست چيزي جز آن نمي فهمند. شورشگران بصره نيز از راه مكر و حيله وارد صحنه كارزار شدند. اينها از اولين كساني بودند كه با آن حضرت بيعت كردند و بعداً پيمان خود را شكستند. يكي از آن ها مروان بن حكم بود. وي در جنگ جمل اسير شده بود و با وساطت امام حسن و امام حسين(ع) آزاد شد. پس حسنين(ع) از امام علي(ع) خواستند كه مروان مي خواهد با شما بيعت كند. حضرت بالحني خشم آلود فرمود:

«مگر او پس از قتل عثمان با من بيعت نكرد. هرگز نيازي به بيعت او ندارم دستش دست يهودي (دست خيانتكار و بي وفا) است، اگر با دستش بيعت كند، با پشت خود به شكستن پيمان اقدام مي كند.»

زماني كه عده اي مي گفتند معاويه از علي(ع) سياستمدارتر است امام در پاسخ آن ها فرمود:

«به خدا سوگند معاويه از من سياستمدارتر نيست وي نيرنگ مي زند اما من اهل مكر و حيله نيستم.»


بنابراين يكي از راهكارهاي دشمنان اسلام از ديدگاه علي(ع) استفاده از مكر و حيله است. اين مكر و حيله در زمان هاي مختلف به اشكال متفاوت رخ مي نمايد.

تبليغات و جوسازي


يكي ديگر از شگردهاي هميشگي اهل باطل، جوسازي و تبليغات منفي است. دشمنان با ايجاد جريان هاي انحرافي، افرادي را اسير خود كرده به دنبال خويش مي كشانند. علي(ع) مي فرمايد:

«اي مردم! در طريق هدايت از كمي افراد وحشت نكنيد زيرا مردم در اطراف سفره اي اجتماع كرده اند كه مدت سيري آن كوتاه و گرسنگي آن طولاني است.»

امام(ع) از تبليغات دشمنان به رعد و برق تعبير مي كند و تأكيد مي كند كه آنان از طريق سرو صدا هم نمي توانند به نتيجه برسند زيرا باطل محكوم به فنا است و آن ها مرد شعار هستند نه مرد عمل، ولي اهل ايمان اول عمل مي كند بعد شعار مي دهد.

«قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذين الامرين الفشل و لسنا نرعد حتي نوقع ولانسيل حتي نمطر

«بازيگران كارزار جمل، رعد و برق ها به راه انداختند و بالاخره با آن همه هياهو و خروش، شكست خوردند ولي ما براي تهديد ديگران رعدآسا نمي خروشيم تا شكست دشمن تهديد عملي براي آنان گردد و تا باران سيل آور نبارانيم سيلي به راه نمي اندازيم.

ايجاد اختلاف و تفرقه در صف مسلمين


برنده ترين سلاح دشمن تفرقه و اختلاف است و از اين طريق مي كوشد وحدت مسلمانان را خدشه دار كند. اميرالمؤمنين(ع) بيشترين تاكيد را بر وحدت مسلمانان داشته و معتقدند كه براي استحكام نظام و حركت اجتماعي وحدت و هماهنگي، لازم و تفرقه زيانبخش است.

آن حضرت بيان مي دارند كه دشمنان وي از طريق تفرقه در صفوف يارانش توانستند غائله جمل و صفين را به وجود آورند و مردم را به شورش عليه حكومت اسلامي دعوت كنند. آن حضرت درباره دشمنانش مي فرمايد:

«بر مأموران من و خزانه داران بيت المال مسلمين كه در اختيار من است وارد شدند و در شهري كه همه مردمش در اطاعت و بيعت من هستند قدم گذاردند، وحدت آن ها را برهم زدند و جمعيت آن ها را كه همه با من بودند به شورش واداشتند.


از نظر حضرت علي(ع)، تفرقه، آثاري همچون از ياد بردن اهداف الهي، حضور دشمن دركشور و شكست و نابودي و ذلت مؤمن را به همراه دارد.

وحدت در نزد علي(ع) آن چنان مهم و با ارزش است كه به خاطر حفظ وحدت جامعه اسلامي بيست و پنج سال سكوت را درپيش گرفت.

فرصت طلبي


دشمنان اسلام تا فرصت لازم را به دست آورند به بهانه هاي مختلف عليه حكومت اسلامي قيام مي كنند. در واقع، يكي از ويژگي هاي دشمنان اسلام فرصت طلبي آن ها است. آن حضرت خاندان ابوسفيان و قاسطين را فرصت طلباني معرفي مي كند كه هيچ گاه قلبا به اسلام گرايش پيدا نكردند و هرگاه فرصتي حاصل مي شد، دست به شورش مي زدند. مهمترين نشانه اين فرصت طلبي برخوردهاي نابخردانه آنان با حكومت علي(ع) بود و بر همين اساس بود كه پيامبر(ص) با الهام الهي، باطن معاويه را شناخته و طبق نص صريح اهل سنت بارها او را مورد لعنت و نفرين قرار داده و محشورشان در قيامت بر غير امت اسلام را براي او پيش بيني كرده است.

بنابراين، از ديدگاه علي(ع) دشمن هميشه در كمين است و تا فرصت به دست آورد، حمله ور مي شود.

استفاده ابزاري از مقدسات


يكي از شيوه هاي دشمنان در طول تاريخ، استفاده ابزاري از مقدسات بوده است. سوءاستفاده از تقدسات، گريزگاه حق گريزي در طول تاريخ بوده است.

استفاده معاويه در جنگ صفين از قرآن براي فريب ياران علي(ع) نمونه اي از اين شيوه است. حضرت علي(ع) پس از فتنه تحكيم، در نامه اي به معاويه نوشت:

«ثم انك قد دعوتني الي حكم القرآن و لقد علمت انك لست من اهل القرآن و لاحكمه تريد»

تو مرا به حكم قرآن دعوت كردي در حالي كه اهل قرآن نيستي و حكم او را نمي خواهي»


از نظر علي(ع) خوارج، گروهي خشكه مقدس و جاهل مقدس مآب بودند و دشمنان نيز با تفسيرهاي غلط از دين از اين جماعت بهره ها گرفتند و آن ها را عليه علي(ع) شوراندند.
مرجع : ويژه نامه پيام حوزه
کد مطلب : ۴۰۵۲۱۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما