کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

چرا کرانه باختري بايد مسلح شود؟

روزنامه کیهان , 30 مرداد 1393 11:40

اسلام تایمز: مسلح شدن مردم کرانه باختري و پيوستن به صفوف مقاومت مي تواند معادلات جنگ را به کلي تغيير دهد و ورق را کاملا به سود فلسطين برگرداند.


متن پيش رو در کيهان منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر الزاما به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

نوار غزه

منطقه‌ غزه که از آن با عنوان «نوار غزه» يا «باريکه‌ غزه» ياد مي‌شود، در جنوب غربي سرزمين اشغالي (فلسطين) قرار دارد. اين باريکه دقيقاً 41 کيلومتر طول دارد و عرض آن نيز بين 6 تا 12 کيلومتر تغيير مي‌‌کند. کل مساحت اين منطقه 360 کيلومتر مربع است و حدود يک ميليون و هشتصد هزار نفر جمعيت دارد که يکي از پرتراکم‌ ترين مناطق دنياست. از شمال به شهرک صهيونيست ‌‌نشين «عسقلان» منتهي مي‌‌شود، از شرق به استان «بئر شبع» فلسطين اشغالي و از جنوب نيز به کشور مصر مي‌‌رسد. در سمت غرب نيز درياي مديترانه قرار گرفته است. در منطقه‌ غزه، پنج شهر به ترتيب از شمال، جباليا، غزه، ديرالبلح، خان‌يونس و رفح وجود دارد که بزرگ ‌ترين آنها شهر غزه است.

کنترل نوار غزه از سال 2007 پس از اختلاف و درگيري با جنبش فتح، به دست حماس افتاد و جنبش فتح در حال حاضر صرفاً بر کرانه‌ي باختري تسلط دارد. غزه در حال حاضر محل تجمع گروه‌هايي است که به مقاومت و ايستادگي در برابر رژيم صهيونيستي اعتقاد دارند. نزديک‌ترين شهرک‌هاي صهيونيستي به غزه به‌ترتيب «سديروت» 10 کيلومتر، «عسقلان» 21 کيلومتر، «اشدود» 38 کيلومتر، «بئر الشبع» 42 کيلومتر است که بيشترين تعداد موشک‌هاي مقاومت نيز به اين شهرها اصابت مي‌کند.

شهر تل‌آويو پايتخت فلسطين اشغالي در 70 کيلومتري غزه است و بارها مورد اصابت موشک‌هاي مقاومت قرار گرفته است و دورترين شهر نسبت به غزه نيز شهر بزرگ و مهم «حيفا» در شمال سرزمين اشغالي و در 155 کيلومتري غزه است. موشک‌هاي مقاومت توانسته تا قدس غربي در 77 کيلومتري، بيت شميس در 57 کيلومتري، گوش دان در 67 کيلومتري، رعناتا در 85 کيلومتري، کفار سابا در 85 کيلومتري و زخرون يعکوف در 126 کيلومتري نوار غزه را مورد هدف قرار دهد. اين شرايط در حالي است که نوار غزه از سال 2007 و در پي پيروزي حماس در انتخابات بر جنبش فتح، از سوي اسرائيل تحت شديدترين محاصره‌ها قرار دارد. مردم اين منطقه براي ارتباط با دنياي خارج، تنها از طريق حفر تونل‌هاي زيرزميني اقدام مي‌کنند. وضعيت انساني در اين منطقه بسيار اسف بار است و دارو و غذا به‌شدت کمياب است و برق جز چند ساعت در روز وجود ندارد.

کرانه باختري


کرانه باختري به دليل قرار گرفتن در غرب رود اردن به اين نام خوانده مي شود. اين منطقه نزديک به 21 درصد از مساحت فلسطين يکپارچه(از رود اردن تا درياي مديترانه) يعني حدود5860کيلومتر را تشکيل مي دهد. کرانه باختري در کنفرانس اريحا در سال1951 به اردن ملحق شد و اسرائيل توانست در جريان جنگ 1967 اين منطقه را اشغال کند. اين منطقه تا سال1988 جزو اراضي تحت حاکميت اردن قرار داشت. براساس آمار سال 2011 ميلادي اين منطقه که داراي 11 استان است جمعيتي حدود دو ميليون و 300 هزار نفر را در خود جاي داده است. البته برخي از مراکز آماري جهاني نيز جمعيت اين منطقه را دو ميليون و 800 هزار نفر اعلام کرده اند.

پرسش مطرح اين است که چرا پيوستن مردم کرانه باختري به نوار غزه و مقابله با اسرائيل تا اين حد مهم شده است که حتي رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران نيز بر روي مسلح شدن مردم کرانه باختري تاکيد کرده اند؟

اهميت کرانه باختري را علاوه بر بيانات رهبري، مي‌توان در اظهارات مقامات رژيم صهيونيستي و تحليلگران داخلي و خارجي نيز مشاهده کرد. با توجه به همين اهميت حياتي است که نفتالي بنت وزير اقتصاد رژيم صهيونيستي اخيرا هشدار داد که رهاکردن کرانه باختري، اسرائيل را در معرض خطر تونل‌هايي قرار خواهد داد که تا مرکز اسرائيل کشيده شده است.

بنت خاطرنشان کرد: در عمليات "صخره سخت” بود که فهميديم يک دولت فلسطيني نه تنها براي امنيت اسرائيل مضر خواهد بود، بلکه به‌لحاظ ديپلماتيک اسرائيل را منزوي خواهد کرد.

وزير اقتصاد رژيم صهيونيستي افزود: "شليک يک موشک از طرف "ساماريا” که شش کيلومتر از فرودگاه بن‌گوريون فاصله دارد يا شايد حتي پرتاب يک راکت مي‌تواند موفقيت راکت‌هاي شليک‌شده از غزه به "يهوديه” را تکرار کند. همچنين خطر تونل‌هاي حماس که در خلال عمليات صخره سخت آشکار شد، از جانب کرانه باختري هم متوجه اسرائيل خواهد بود.”

بنت سال گذشته نيز گفته بود که بخشي از کرانه باختري به نام "منطقه ج” بايد به اراضي اشغالي فلسطين بپيوندد که تحت سيطره نظامي اسرائيل قرار دارند. رئيس حزب راست‌گراي افراطي "خانه يهودي” متذکر شده بود: "بهتر است اسرائيل کنترل منطقه‌اي را در اختيار بگيرد که 400 هزار شهرک‌نشين صهيونيست در آن حضور دارند و فقط 70 هزار عرب در آن ساکن هستند. اين در حالي است که "منطقه ج” 60 درصد از مساحت کرانه باختري را شامل مي‌شود.

برابر توافق صورت گرفته در قاهره که به "اسلو 2” معروف است، کرانه باختري و نوار غزه به سه بخش "الف”، "ب” و "ج” تقسيم شد. منطقه "الف” تحت حاکميت کامل حکومت خودگردان قرار گرفت و منطقه "ب” از نظر امنيتي زير نظر رژيم صهيونيستي باقي ماند اما امور غيرنظامي و غيرامنيتي آن در اختيار حکومت خودگردان گذاشته شد. منطقه "ج” شامل آن دسته از شهرهاي کرانه باختري مي‌شود که به لحاظ اداري و امنيتي زير نظر رژيم صهيونيستي باقي مي‌مانند. حدود 60 درصد وسعت کرانه باختري به‌عنوان "منطقه ج” و در اختيار صهيونيست‌هاست.

حتي مقامات آمريکايي نيز در راستاي حمايت‌هاي همه‌جانبه خود از رژيم صهيونيستي و براي کمک به اسرائيل به منظور حفظ منطقه حياتي کرانه باختري، اواخر سال گذشته پيشنهادات به دقت طرح‌ريزي شده‌اي را براي تأمين امنيت در کرانه باختري تحويل نخست‌وزير اسرائيل دادند. اين طرح‌ها که تحت عنوان قرارداد به اصطلاح صلح با فلسطين تنظيم شده بود توسط ژنرال "جان آلن” فرمانده سابق آمريکا در افغانستان و مشاور جان کري در مذاکرات صلح خاورميانه تسليم نتانياهو شد. اين در حالي است که جان کري طي چندين ديدار قبلي خود با نخست‌وزير رژيم صهيونيستي در همين رابطه، کليات اين طرح‌ها را با وي در ميان گذاشته بود و ژنرال "آلن” صرفاً درباره جزئيات اين نقشه‌ها با نتانياهو ديدار کرد.
تلاش‌هاي اسرائيل و حاميانش براي حفظ کنترل کرانه باختري به هر قيمتي، باز هم نشان مي‌دهد که اين منطقه تا چه اندازه براي تأمين امنيت رژيم صهيونيستي حياتي است و نه تنها مقامات صهيونيست، بلکه مقامات آمريکايي نيز از تسلط نيروهاي مسلح شده مقاومت بر اين منطقه هراس دارند.

دليل آن اين است که اين منطقه بزرگ است و در مرکز فلسطين قرار گرفته و به مناطق اشغالي هم بسيار نزديک است. بنابراين اگر قرار باشد موشکي از کرانه باختري به تل‌آويو، حيفا، اشدود و يا حتي ديمونا (مرکز هسته‌اي رژيم صهيونيستي) شليک شود، ديگر نيازي به موشک‌هاي با برد 80 و 100 کيلومتر نيست، بلکه برد 15 تا 20 کيلومتر کافي است.

به علاوه، کرانه باختري امکانات بسيار بيشتري از نوار غزه دارد و بنابراين کوچک ترين کمکي به اين منطقه مي‌تواند نقطه آغازي باشد براي آنکه نيروهاي مقاومت در منطقه با امکانات خود ادامه اين مسير را طي کنند. در اين ميان، نامه اخير قاسم سليماني فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران خطاب به نيروهاي مقاومت در فلسطين و تأکيد وي بر تبديل زمين و آسمان به جهنمي براي اسرائيل نشان از همت مضاعف ايران به افزايش حجم کمک‌هاي آموزشي و نظامي و تسليحاتي به فلسطين براي آزادي هرچه سريع تر مردم مظلوم اين کشور از اشغالگري رژيم کودک‌کش اسرائيل دارد. رساندن سلاح به اين منطقه به معناي به خطر افتادن بسيار جدي منافع و امنيت اسرائيل است، ضمن اينکه در خود اين منطقه هم اهدافي وجود دارد، مثل شهرک‌نشين‌هايي که براي صهيونيست ها خيلي مهم هستند. به اين شکل مردم فلسطين با امکانات حداقلي مي‌توانند هم مناطق خود را پس بگيرند و هم ناامني دائم براي رژيم صهيونيستي ايجاد کنند. شهرک‌نشين‌هاي صهيونيست هم در صورت احساس کوچک‌ترين خطري، مهاجرت معکوس را آغاز خواهند کرد، چرا که اين‌ افراد به وعده اسرائيل و با فراهم شدن همه امکانات رفاهي براي زندگي به اين منطقه آمده‌اند، نيامده‌اند که بجنگند.

طرح هاي بي فايده


مردم نوار غزه با تمام محدوديت‌هاي خود، بيش از شش سال است که در برابر حملات اسرائيل نه تنها مقاومت مي‌کنند، بلکه بارها شهرهاي اين رژيم اشغالگر را آماج حملات خود قرار داده‌اند. تاکنون هيچ کدام از طرح‌هاي صلح ارائه‌شده در اين مورد راهگشا نبوده است. اولين طرح صلح در اين مورد از سوي نروژ در همان ابتداي بحران ارائه شد که مردم فلسطين و کشورهاي عربي به‌شدت با آن برخورد کردند. در دهه‌ 50 ميلادي، دومين طرح به نام طرح «گاما» ارائه گرديد که به سرنوشتي همانند طرح نروژ دچار شد. با توجه به حساسيت مسئله‌ فلسطين و تلاش کشورهاي عربي براي حل اين مسئله در سال 1964، اولين طرح عربي از سوي حبيب بورقيبه رئيس‌جمهور وقت تونس ارائه شد که اين طرح نيز توفيقي نداشت. در سال 1982 اعراب براي به رسميت شناختن اسرائيل در فاس(مغرب) گرد هم آمدند. در اين طرح براي اولين‌بار به پذيرش اسرائيل به‌عنوان يک کشور اشاره شد.

در 30 اکتبر 1991 کنفرانس صلح مادريد(اسپانيا) براي حل مسئله‌ فلسطين برگزار شد. اين اولين کنفرانسي بود که همه‌ طرف‌هاي درگير در آن گرد هم آمده بودند. هدف اين کنفرانس تحقق يک توافق فلسطيني-اسرائيلي بود. به دنبال حمله‌ اسرائيل به جنوب لبنان و تشديد جنايات اسرائيل در فلسطين، اولين انتفاضه در 1987 در اردوگاه جباليا به وقوع پيوست. در حالي که سازمان آزادي‌بخش فلسطين در آمريکا مشغول مذاکرات علني با اسرائيل بود، در اسلو مذاکرات ميان عرفات و نمايندگان اسرائيل به‌صورت محرمانه در جريان بود. علاوه بر آن، اين مذاکرات به مدت يک‌سال‌ونيم در اختفاي کامل و طي 14 دوره، در 10 پايتخت جهان ادامه يافت. سرانجام در 13 سپتامبر 91 توافقنامه‌ موسوم به اسلو در واشنگتن به امضا رسيد و سازمان آزادي‌بخش فلسطين، اسرائيل را به رسميت شناخت. اسرائيل در مقابل، حق داشتن يک حکومت خودگردان در غزه و کرانه‌ باختري را به سازمان آزادي‌بخش فلسطين داد.

در اين دهه، در شرم‌الشيخ مصر کنفرانس ديگري در اين مورد نيز برگزار شد. در سال 1998 توافقنامه‌ مريلند منعقد شد که براساس آن، اسرائيل طي سه ماه از 13 درصد زمين‌هاي کرانه‌ باختري عقب‌نشيني خواهد کرد و حکومت خودگردان نيز تعهد داد تا سلاح‌هاي غيرقانوني موجود در فلسطين را مصادره و با سرويس‌هاي امنيتي آمريکا و اسرائيل براي مقابله با فعاليت‌هاي نهضت مقاومت، همکاري کند. در سال 2000 نيز با ورود آريل شارون و نظاميان به مسجدالاقصي و توهين به اين مکان مقدس، انتفاضه‌ دوم مردم شکل گرفت.

بعد از همه‌ اين طرح‌ها، نوبت به نقشه‌ راه رسيد. نقشه‌ راه براي صلح، برنامه‌اي براي حل نزاع ميان اسرائيل و فلسطين بود که توسط گروه چهارجانبه براي خاورميانه، شامل آمريکا، اتحاديه‌ اروپا، روسيه و سازمان ملل، پيشنهاد شد. بوش در سال 2002 در يک سخنراني، خواهان تأسيس يک دولت مستقل فلسطيني در کنار اسرائيل شد و طرح نقشه‌ راه نقطه‌ شروع رسيدن به دو کشور مستقل، در عين تضمين امنيت بيشتر براي اسرائيل بود.

بعد از نقشه‌ راه، نوبت توافقنامه‌ مکه شد که ملک عبدالله، پادشاه عربستان، دو گروه حماس و فتح را براي حل اختلافاتشان به مکه فراخواند و دو طرف بر سر تشکيل دولت وحدت ملي به توافق رسيدند. از جمله آخرين طرح‌هاي ارائه‌شده براي حل مسئله‌ فلسطين، کنفرانس آناپوليس(آمريکا) در سال 2007 بود که بر اجراي نقشه‌ راه تأکيد مي‌کرد.همان‌طوري که ذکر شد، از دهه‌ 50 ميلادي تاکنون طرح‌هاي مختلفي براي صلح و حل مسئله‌ فلسطين ارائه شده است که نه تنها تاکنون راه به جايي نبرده‌اند، بلکه بر وخامت اوضاع اين منطقه نيز افزوده‌اند. دليل اين امر نيز وابستگي و حمايت بانيان طرح‌هاي مذکور به صهيونيست‌ها بوده است. بنابراين کاملا مشخص است که راه حل مسئله فلسطين مقاومت است نه سازش.

با نگاهي به جنگ هاي گذشته مقاومت فلسطين در سال هاي 2008، 2012 و همچنين جنگ کنوني در‌مي‌يابيم ارتش اسرائيل که خود را به عنوان چهارمين ارتش قدرتمند جهان مي داند نتوانسته در برابر نيروهاي مقاومت که ارتباط چنداني با دنياي خارج و تکنولوژي هاي نظامي روز دنيا ندارند پيشرفت چنداني داشته باشد. حال اگر به اين نيروها جمعيت ميليوني و تازه نفس کرانه باختري نيز بپيوندد آن گاه مي توان به راحتي طومار اسرائيل را در هم پيچيد.(البته منظور اين نيست که اين رژيم را در کوتاه مدت نابود کرد بلکه منظور اصلي عقب نشيني اين رژيم از شهرهاي فلسطين و به ويژه کرانه باختري است). کرانه باختري که از سال 2007 از نوار غزه جدا شده و توسط سياستمداران سازشکار اين منطقه وارد راه حل سازش با رژيم صهيونيستي شده است نه تنها از محور مقاومت و جنگ گروه هاي فلسطيني با اسرائيل دور مانده است بلکه تحت شديدترين نظارت هاي جاسوسي اسرائيلي ها هستند. تمام هدف و تلاش صهيونيست ها تاکنون بر اين امر قرار گرفته است که مردم کرانه باختري را از صفوف مقاومت جدا کنند. شايد مهمترين دليل اين امر فقدان وجود عمق استراتژيک اسرائيل است که در مجاورت شهرهاي کرانه باختري قرار دارد. با نگاهي به جنگ هاي 33 روزه ، 22 روزه و 8 روزه به خوبي مي توان دريافت که رژيم صهيونيستي به دليل همين مشکل يعني فقدان وجود عمق استراتژيک توان ادامه يک جنگ بلندمدت را ندارد و دوره هاي جنگي خود را بر اساس روز مشخص مي کند مانند جنگ هشت روزه. در صورتي که در جنگ هاي عرصه بين الملل تاکنون اين واحد براي تعيين زمان جنگ ها مصطلح نبوده و براساس سال جنگ ها را تقسيم بندي مي کنند. بنابراين زماني که رژيم صهيونيستي با مشکلي بزرگ مانند فقدان عمق استراتژيک روبه رو است و در جنگ با مردم محصور نوار غزه که 7 سال است تحت شديدترين تحريم ها قرار دارند نتوانسته است پيروزي ولو اندکي به دست آورد و در جنگ اخير نيز با شکست بي سابقه اي روبه رو شده و سراسيمه به دنبال برقراري آتش بس است تمام تلاش خود را بر مسلح نشدن و نپيوستن مردم کرانه باختري به مقاومت فلسطين به کار برده است. آنها نيک مي دانند اگر جمعيت دو ميليون و 800 هزار نفري کرانه باختري به نوار غزه بپيوندد آنها نخواهند توانست با 5/4 ميليون مبارز و طرفدار مقاومت بجنگند. از اين رو سعي کرده است با تشديد نظارت ها و فعاليت هاي جاسوسي هرگونه تحرک مشکوک را کنترل کند.

از طرف ديگر، بخشي از يهوديان که در کرانه باختري زندگي مي کنند و به آساني در تيررس مردم اين منطقه هستند به خوبي اهميت مسلح شدن مردم کرانه باختري را مشخص مي کند. بيش از نيم ميليون صهيونيست در بيش از ۱۲۰ شهرک غيرقانوني که از سال ۱۹۶۷ ميلادي در کرانه باختري و شرق بيت المقدس ساخته شده است، زندگي مي‌کنند. وجود اين جمعيت قابل توجه در کرانه غربي رود اردن بزرگترين نقطه ضعف براي رژيم صهيونيستي مي‌تواند باشد. در صورتي که مردم به ميدان آمده کرانه باختري توسط گروه هاي حامي مقاومت مسلح شوند اين جمعيت صهيونيستي به راحتي مي تواند به عنوان اهرم فشاري بر اسرائيل عمل کند.

شايد اسرائيلي ها هيچ وقت در پروژه تصرف کرانه باختري اين نقطه ضعف را در نظر نداشته اند. حال که مردم بي گناه و بي دفاع غزه که آماج حملات بي رحمانه اسرائيل قرار گرفته است جمعيت نيم ميليوني اسرائيل در کرانه باختري بايد به عنوان گروگاني در دستان مقاومت باقي بماند و از اين اهرم فشار در راستاي عقب راندن اسرائيل بهره گرفته شود.بنابراين، مسلح شدن مردم کرانه باختري و پيوستن به صفوف مقاومت مي تواند معادلات جنگ را به کلي تغيير دهد و به اصطلاح ورق را کاملا به سود فلسطين برگرداند. اين امر جداي از حوزه نظامي در بعد رواني نيز مي تواند نه تنها در داخل فلسطين بلکه در عرصه بين المللي فضا را به سود مقاومت فلسطين دگرگون کند. هرچند که رايحه تغيير فضا عليه اسرائيل از هم اکنون به مشام مي رسد.


کد مطلب: 405920

آدرس مطلب :
https://www.islamtimes.org/fa/article/405920/چرا-کرانه-باختري-بايد-مسلح-شود

اسلام تايمز
  https://www.islamtimes.org