۰
سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۰
بازي با ارتش و بازي ارتش در تحولات پاکستان

ارتش و معادلات قدرت در پاکستان

ارتش و معادلات قدرت در پاکستان
مطلبي که مي خوانيد از سري مطالب سايت انديشکده راهبردي تبيين است و انتشار آن الزاما به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست.

اوضاع کلي در پاکستان


در رابطه با اوضاع کلي پاکستان، بايد آنچه را که در عمليات «ضرب عضب» در منطقه ي وزيرستان شمالي و تظاهرات‌هاي ضد دولتي در سطح کشور و به خصوص در اسلام آباد صورت مي‌گيرد، در يک پازل ديد. براي کساني که شرايط و اخبار پاکستان را به‌طور مستمر مورد تعقيب قرار مي‌داده‌اند، اقدامات ارتش پاکستان و شکل‌گيري تظاهرات قابل پيش‌بيني بود. براي توجيه شرايط کنوني پاکستان لازم است که اشاره‌اي به تاريخچه‌ي پاکستان داشته‌باشيم.

شکل‌گيري کشور پاکستان از آنجا بود که مسلمانان شبه‌قاره هند خود را پاک و طرف مقابل را نجس مي‌پنداشت و بنابراين تأسيس اين کشور بر سر مخالفت با هندوهاست. در ادامه با شکل‌گيري کشور پاکستان، کشوري به وجود مي‌آيد که هويت جمعي مناسبي در آن مشاهده نمي‌گردد. وقتي که در شهرهاي پاکستان حرکت مي‌کنيد، مي‌بينيد که مردم ابدا به وطن و پرچم خود علاقه‌مند نيستند و بنابراين هويت جمعي مناسبي ندارند. هويت يک فرد پاکستاني نخست دربرگيرنده‌ي قوميت او (بلوچ، پشتون و...)، در درجه دوم مذهب او و در درجه‌ي سوم پاکستاني بودن است.. بر اين اساس از ميان تمام دولت‌هايي که در کشور پاکستان از زمان شکل‌گيري پاکستان (67 سال پيش) روي کار آمده‌اند، تنها دولت «زرداري» به سلامت به پايان رسيده ‌است، وگرنه ساير دولت‌ها در اين کشور پايان مسالمت‌آميز به خود نديده‌‌اند. در کشور پاکستان، اين تشکيلات ارتش و ISI(سازمان اطلاعات ارتش پاکستان) هستند که معادلات قدرت را شکل‌ مي‌دهند؛ يعني جدا از مواردي از کودتا که در اين کشور رخ داده است و دولت نظامي بوده است (مانند کودتاي پرويز مشرف)، حتي زماني که دولت بر سر کار است، مهره‌گردان اصلي ارتش و ISI هستند. اين تحليل بسياري از تحليل‌گران است که در سيستم قدرت در پاکستان در ابتدا ارتش و ISI و سپس دولت قرار دارد.

در کودتايي که پرويز مشرف انجام داد، وي به دنبال اعدام نواز شريف بود، اما با پادرمياني عربستان او از مرگ رهايي يافت و مدت 12-10 سال را در عربستان گذراند. پس از اين حضور طولاني‌مدت در عربستان، وي به پاکستان برگشت و در انتخابات سال گذشته، راي آورد. پيروزي وي در انتخابات نيز داراي چند ويژگي بود. اول آنکه دولت قبل به‌طور مسالمت‌آميز به پايان رسيد و وي به شکلي مردم‌سالارانه جاي دولت پيشين را گرفت. ديگر اين که وي به‌تنهايي و بدون ائتلاف با ديگر احزاب اکثريت را به‌دست آورد. دولتي را نيز که راه‌اندازي نمود، دولت «مسلم‌ليگ نواز» ناميده شد.

نوازشريف تغيير مي دهد!


در همه‌ي دنيا، زماني که کسي بيش از آنچه که فکر مي‌کند رأي مي‌آورد، سرمست و مغرور مي‌گردد و سعي مي‌کند که معادلات قدرت را تغيير دهد. در اينجا نيز همين امر رخ داد. زماني که نواز شريف به پاکستان آمد، ملاحظاتي را مد نظر داشت. وي طي کودتاي پرويز مشرف ضربه‌ي سختي خورده و تا آستانه‌ي اعدام نيز پيش رفته بود. بنابراين وي با ملاحظه‌ي بيشتري فرمانده‌ي ارتش را انتخاب کرد. وي در دور قبلي حکومت خود در پاکستان نيز همين کار را کرده بود و پرويز مشرف را نيز با در نظر گرفتن ملاحظات امنيتي بر سر کار آورده بود. بر اين اساس نواز شريف بالاترين مقام ارتش را به‌عنوان فرمانده‌ي ارتش انتخاب و معرفي نکرد، بلکه فرمانده‌ي ارتش را از رده‌هاي مياني انتخاب نمود. در گذشته نيز وي سرهنگ پرويز مشرف را براي اين سمت برگزيده بود. دليل اين کار وي، اين بود که اگر يک نظامي بلندپايه را به‌عنوان فرمانده‌ي ارتش منصوب مي‌کرد، وي ممکن بود که قدرت پيدا کرده و عليه وي کودتا کند. بنابراين وي يک نظامي با رده‌ي مياني را آورد تا او را به‌گونه‌اي بزرگ کند که عليه خودش نايستد. «نواز شريف» در اين دوره از حکومت خود نيز وسواس زيادي در انتخاب فرمانده‌ي ارتش به خرج داد و در شرايطي که گمانه‌زني‌هاي رسانه‌اي فرد ديگري را به‌عنوان فرمانده‌ي آينده‌ي ارتش پيش‌بيني مي‌کرد، اما به ناگهان «راحيل شريف» براي اين منسب معرفي گرديد. مشهور است که رابطه‌ي راحيل شريف با نواز شريف خوب است و مشکلي با يکديگر ندارند. هدف نواز شريف از اين انتخاب اين بود که ديگر او باشد که فرمانده‌ي ارتش را به بازي مي‌گيرد و نه فرمانده‌ي ارتش او را. با اين حال در ادامه، نواز شريف اقداماتي را انجام داد که چندان مورد خوشايند و تحمل ارتش نبود. نواز شريف هنگام به قدرت رسيدن خود تصميم گرفت که اقداماتي اساسي را در پاکستان پيش بگيرد.

چالش هاي پيشروي نواز شريف


پاکستان دچار مشکلات اقتصادي و امنيتي بسيار جدي است. مهم‌ترين مشکل اقتصادي اين کشور، بحث انرژي است. در رابطه با مسائل امنيتي، اين کشور تنها مرزهاي تقريبا امني با ايران و چين دارد و الا مرز اين کشور با هند و افغانستان دچار مسائلي است. امنيت داخلي اين کشور نيز به موجب فعاليت‌هاي گروه‌هاي تندروي داخلي، طالبان پاکستان، جدايي‌طلبان و... دچار مشکلاتي است. اگرچه طالبان توسط ارتش پاکستان و ISI راه‌اندازي شده است ولي اکنون اين گروه بلاي جان پاکستان گرديده است. در اينجا لازم است که ميان طالبان افغانستان و پاکستان تفاوت‌هايي را قائل گرديم. اکنون پاکستان به طالبان نگاهي دوگانه دارد؛ طالبان افغانستان را مطلوب ولي طالبان پاکستان را نامطلوب مي‌داند. حتي آمريکا نيز به اين رفتار ارتش پاکستان معترض است که چرا پاکستان گروه «حقاني» را مورد هدف قرار نمي‌دهد. رفتار دوگانه‌ي پاکستان نسبت به طالبان پاکستان دليل دارد؛ آن هم اينکه ارتش خود را مسئول امنيت پاکستان مي‌داند و چنانچه که طالبان درصدد آسيب‌زدن به پاکستان باشد، لازم است که ارتش اقداماتي را عليه اين گروه انجام دهد.

ورود به مسئله ي طالبان، ورود به خط قرمز ارتش


با روي کار آمدن مجدد نواز شريف، وي تلاش کرد تا در بحث طالبان دخالت نمايد. بنابراين نواز شريف وارد يکي از حوزه‌هاي غيرقابل ورود توسط ارتش، آن هم با رويکردي متفاوت شد که آن بحث مذاکره با طالبان بود. با آغاز مذاکرات دولت پاکستان و طالبان، طالبان دست بالا را گرفت و درخواست کرد که چند زنداني اين گروه آزاد شوند. دولت نواز شريف هم چند زنداني را آزاد نمود و به مسائل ديگري نيز پرداخت. از اين رو نواز شريف با ارتش وارد چالش گرديد.

روابط با هند؛ از چالشي خارجي تا بحراني داخلي


ديگر مورد اختلاف ارتش با دولت پاکستان، مسائل دو کشور هند و پاکستان بود. در اين رابطه، نواز شريف سعي کرد که با هند با مسالمت برخورد کند. حتي وي براي مراسم تحليف «مودي» به هند رفت؛ اگرچه رفتار هندي‌ها در آنجا با ايشان مناسب نبود.

افغانستان؛ بودن يا نبودن مسئله اين است!


ارتش پاکستان، افغانستان را جزئي از ملک خود مي‌داند و بدين سبب هر از گاهي به آنجا نيرو مي‌فرستد، حمله‌ي موشکي مي‌نمايد يا انواع موارد دخالت را مرتکب مي‌شود. سياست نواز شريف در رابطه با افغانستان اين بود که در اين کشور خيلي دخالت ننمايد. اين امر نيز به شکل‌گيري اختلاف ميان دولت پاکستان و ارتش اين کشور دامن زد.

در هر سه‌ي موارد فوق، علمکرد نواز شريف مورد پسند ارتش نبود و نظاميان آن را به نوعي تحقير ارتش مي‌دانستند. اگرچه فرمانده‌ي ارتش «راحيل شريف» بود، اما وي هم تا حدي مي‌توانست دست‌اندازي‌‌هاي نواز شريف را به حوزه‌ي ارتش بپذيرد. بنابراين ارتش در مقابل دولت دست به اقداماتي زد.

ارتش پاسخ مي دهد


در رابطه با طالبان، ارتش عمليات ضرب عضب را در وزيرستان شمالي شروع کرد تا مثلا جلوي پروبال گرفتن طالبان را بگيرد. در رابطه با هند نيز ميان ارتش پاکستان و هند چندين مرتبه تبادل آتش اتفاق افتاد. در رابطه با افغانستان نيز همين امر روي داد. سران ارتش با اين اقدامات خود درصدد وادار کردن نواز شريف براي صرف نظر از اقدامات خود بودند. فشاري که از سوي سران ارتش به نواز شريف وارد گرديد موجب شد که وي بودجه‌ي ارتش را افزايش داده و به نوعي شروع به امتياز دادن کند، اما ديگر براي اين کار دير ‌شده‌ بود. حال مسئله‌ي سياست داخلي را در پاکستان در نظر بگيريد. در پاکستان باوري وجود دارد مبني بر اينکه اگر کاري قرار است که در سطح کلان انجام گيرد، بايد ارتش حامي آن باشد و اگر ارتش حامي آن نباشد، امکان وقوع آن وجود ندارد. اعتقاد عمومي اين است که اساسا ارتش، ISI و تشکيلات وابسته به آن‌ها همه‌کاره‌‌ي پاکستان هستند. مردم پاکستان به ارتش خود خيلي بيشتر از پرچم و دولت خود افتخار مي‌نمايند.

عمران خان وارد مي شود


در ادامه‌ي جو حاکم در پاکستان، «عمران‌خان» نسبت به دولت نواز شريف دست به اعتراضاتي زد. وي يک ورزشکار کريکت‌باز و کاپيتان تيم ملي پاکستان بوده است. او به نوعي علي دايي پاکستان مي‌باشد.
او در اواخر قرن بيست وارد سياست شد و حزب «تحريک انصاف» را به راه انداخت. حزب وي در سال 2013م در ائتلاف با حزب «جماعت اسلامي» توانست در ايالت خيبر پختون خواه پاکستان تشکيل دولت دهد. لازم به ذکر است که حکومت پاکستان تقريباً يک حکومت فدرال است. در عين حال وي در مجلس پاکستان حضور دارد. با اعلام نتايج انتخابات اخير پاکستان، وي مدعي شد که در انتخابات تقلب صورت گرفته است، اما به پيگيري آن نپرداخت. در کنار وي «حزب مردم» (حزب بي‌نظير بوتو) نيز گفت که تقلب شده است اما دست به اعتراض نزد. با گذشت زمان، عمران‌خان مجددا تحريک شد و بحث تقلب را مطرح نمود. وي درخواست کرد که تعدادي از صندوق‌هاي راي مورد بازشماري قرار گيرند و برخي درخواست‌هاي حداقلي ديگر را نيز مطرح نمود. در آن زمان، نواز شريف که سرمست پيروزي خود بود، حرف‌هاي وي را جدي تلقي نکرد و اين رفتار وي، عمران‌خان را جري‌تر نمود.

طاهرالقادري، تحول و انقلاب مي خواهد


در سوي ديگر ميدان، «طاهر القادري» حضور دارد. وي «بريلوي » است و رويکردي انقلابي و نگاه مثبتي به اهل بيت دارد و رابطه‌اش با جمهوري اسلامي و شيعيان خوب است. البته اينکه آيا وي در فضاي تبعيت از امام قرار دارد يا خير را مشخص نيست ولي به معناي اعم کلمه به انقلاب اسلامي (نه لزوما انقلاب اسلامي ايران) گرايش دارد. طاهر القادري يک پاکستاني است که در کانادا زندگي مي‌کند. او 3-2 سال پيش قصد داشت که در پاکستان انقلاب کند اما زرداري رئيس جمهوري وقت با وي کنار آمد و او را آرام نمود. با اين وجود پس از چند مدت او دوباره اعلام کرد که قصد انجام انقلاب دارد.

آغاز اعتراضات؛ نواز بايد استعفا دهد


در هنگام شروع اعتراضات عليه دولت پاکستان، طاهر القادري در لاهور و عمران‌خان در ايالت خيبر قرار داشتند و هر دو تصميم گرفتند که اعتراضات خود را به شکل يک تظاهرات گسترده به اسلام‌آباد بکشانند. البته آن‌ها در اينکه مي‌گويند که نواز و شهباز شريف هر دو بايد کناره‌گيري کنند، متوهم به نظر مي‌رسند. در چنين شرايطي واکنش ارتش مهم است، به‌ويژه اينکه قرار باشد از يک طرف، حمايت کند. تا اين لحظه اگر نخواهيم بپذيريم که ارتش طرف مخالفان را گرفته‌است، بايد بپذيريم که طرف نواز شريف را نيز نگرفته است. در چنين اوضاعي نواز شريف به دست‌وپا زدن مي‌افتد؛ چند بار با ارتش تشکيل جلسه مي‌دهد، کمک 150 ميليون دلاري براي کمک به ارتش تصويب مي‌نمايد و از عمليات ارتش عليه طالبان اعلام حمايت مي‌کند. بازديد‌هاي نواز شريف از پادگان‌هاي ارتش و... همگي بعد از اين اين امر اتفاق افتاد. با اين حال موضع ارتش در قبال تحولات، اين بود که اصلا وارد مسائل نشود. بسياري از تحليل‌گران معتقدند که تحرکات عمران‌خان و طاهرالقادري زير نظر ارتش و ISI صورت گرفته است.

انتظار از يک ارتش اين است که زماني که دولتي بر مسند کار است، پشت سر آن قرار گيرد. اينجاست که گفته مي‌شود که چينش قدرت در پاکستان به شکلي است که ارتش فراتر از دولت قرار دارد و ارتش خود تصميم مي‌گيرد که از چه کسي حمايت کند و از چه کسي حمايت نکند. در پاکستان اين که دولت در دست چه کسي است براي ارتش اهميت ندارد و واقعا بايد گفت که دموکراسي در پاکستان به نظر يک زائده است و به ساختار کشور پاکستان نمي‌آيد. مثلاً ارتش در رابطه با تحولات پاکستان يک بيانيه‌ي جالب مي دهد و در آن از طرفين درگيري مي خواهد تا با مسالمت و آرامش کار را به پيش ببرند. دولت نواز شريف چندي پيش مسئوليت امنيت اسلام‌آباد را به ارتش داد و از طرف ديگر، زماني که مخالفان براي تظاهرات و راهپيمايي درخواست مجوز نمودند، دولت با آن مخالفت نکرد. با اين وجود صحبت راجع به اينکه دولت نواز شريف بايد خلع گردد، مضحک به نظر مي‌رسد.

منطقه ي قرمز در پاکستان کجاست؟


در پاکستان، منطقه‌ي قرمز، منطقه‌اي است که همه‌ي نهادهاي اصلي دولت و مراکز ديپلماتيک کشور پاکستان در آن قرار دارند. نواز شريف از معترضان خواسته‌بود که به مناطق قرمز وارد نشوند و آن‌ها نيز پذيرفته بودند. با اين وجود وارد منطقه‌ي قرمز شدند و از سوي ديگر ساختمان تلويزيون ملي را نيز مدتي تصرف نمودند و در چنين شرايطي بود که ارتش ضمن دادن بيانيه، طرفين درگيري را به آرامش دعوت نمود.

کشته شدن حاميان قادري محرکي براي او بود


- در حادثه‌ي «مادل تاون» زماني که هنوز طاهرالقادري به پاکستان نيامده بود، طرفداران وي تجمعي را برگزار کرد‌ه بودند. در هنگام تظاهرات، پليس مانند وحشي‌ها به جان آن‌ها افتاد و منجر به کشته شدن چند نفر گرديد. اين امر طاهر القادري را براي ورود به پاکستان و طرفداران وي را براي انجام اقدامات خود جسورتر نمود. طرفداران طاهرالقادري بيشتر طرفدار مذهبي هستند تا طرفدار سياسي، اما طرفداران عمران‌خان اينگونه نيستند. بر اين اساس هر کدام از اين دو گروه با يک روش قابليت تحريک‌شدن و مذاکره دارند.

عمران خان يک پوپوليست است


- همسر عمران‌خان يک يهودي بود که بعد از ازدواج با عمران‌خان مسلمان گرديد. بر اساس اين امر، عده‌اي وي را متهم به ارتباط با اسرائيل و يهوديان مي‌کنند. با اين وجود عمران‌خان مواضع زيادي عليه آمريکايي‌ها اتخاذ کرده است. وي حتي زماني مسير تردد کاميون‌هاي ناتو را بست. او به واقع يک انسان پوپوليست است، البته منظور اين نيست که وي يک پوپوليست به معناي بد کلمه است. او زماني يک بازيکن کريکت بوده است و نبايد انتظار داشت که تمام رفتارهاي يک چنين انساني عقلايي باشد. در حال حاضر دولت نواز شريف در برابر اقدامات اين گروه واقعا مستأصل گرديده است. او پس از انتخابات ابدا حاضر به مذاکره با مخالفان نبود و به هيچ وجه فکر نمي‌کرد که کار به اينجا بکشد. جالب است بدانيد که دولت نواز شريف به هيچ عنوان تمايل به مذاکره و چانه‌زني با طاهر القادري را نداشت و هر جا که صحبت از مذاکره‌ي دولت با مخالفان مي شد عمدتا متوجه عمران‌خان است و نه طاهر القادري. شايد يکي از دلايل اين امر، اين باشد که عمران‌خان، حزب درست و حسابي‌تر نسبت به حزب طاهر القادري دارد. همچنين عمران‌خان هم‌اکنون در ايالت خيبر پاکستان دولت دارد. اين رويکرد دولت نواز شريف در حالي است که مطابق اخباري که رسيده‌ است، تعداد طرفداران طاهر القادري بيشتر از عمران‌خان است که علت اين امر نيز گرايشات مذهبي طاهر القادري است. طرفداران طاهر القادري بيشترند، اما حزب عمران‌خان سازمان‌يافته‌تر مي‌باشد.

پاکستان به کجا خواهد رفت؟


- در رابطه با آينده‌ي تحولات پاکستان چند سناريو را مي‌توان متصور گرديد. تحليل اينجانب اين است که ارتش پاکستان تمايل دارد که نواز شريف به حکومت خود ادامه دهد، اما يک دولت ضعيف باشد. لازم به ذکر است که ضعيف بودن دولت نواز شريف براي جمهوري اسلامي ايران نيز بد نيست. اينکه ارتش در پاکستان روي کار باشد براي جمهوري اسلامي داراي مزايايي در حوزه‌ي امنيت مرزهاي مشترک دو کشور است. در زمان پرويز مشرف، درگيري‌هاي مرزي در مرز ما و پاکستان خيلي کمتر بود و ما براي مذاکره با پاکستان با يک نفر طرف هستيم!

اما امر مهم‌تر اين است که هدف ارتش ايجاد امنيت است. در زمان حکومت ارتشيان پاکستان امنيت بيشتر و درگيري‌ها کمتر بود. امثال حادثه‌ي کراچي در فضاهاي ناامني رخ مي‌دهد. نبض اقتصاد پاکستان در کراچي مي‌زند و اين شهر عملا پايتخت اقتصادي اين کشور مي‌باشد. در اين شرايط، يک گروه 10 نفره در طي يک عمليات، امنيت اين شهر را و همانا اقتصاد کشور پاکستان را به هم مي‌ريزد. چنانچه ارتش قصد مقابله با چنين تحرکي را داشت، مي‌توانست اما در پاکستان چيزي به نام منافع ملي وجود ندارد. وقتي که عمران‌خان طرفداران خويش را به خيابان‌ها مي‌آورد، خودش قرار نيست که بميرد و حال 100 نفر از طرفدارانش که کشته شوند، برايش اصلا اهميتي ندارد. البته اين امر ممکن است براي طاهر القادري مهم باشد. منافع ملي و اقتصادي پاکستان حکم مي‌کند که کراچي محل هجوم و منازعه نباشد. با اين وجود شاهد هستيم که خيلي از پروازهاي خارجي در اين شهر لغو شد و برخي از صنايع دچار مشکل گرديدند. وقوع چنين حوادثي در کراچي، به نوعي يک گوشمالي براي نواز شريف است.

حوادث پاکستان و تاثير آن بر ايران


در زماني که ارتش بر مسند حکومت پاکستان بود، براي ما از لحاظ امنيت مرزها خيلي بهتر بود، چرا که انتظار نمي‌رود که خير چنداني از کشور پاکستان به ما برسد. البته اين امر خيلي بد است. ما دو کشور مسلمان و همسايه هستيم. در مذاکره‌اي که اينجانب در آن حضور داشتم، هر گاه که طرف پاکستاني مي‌خواست از ما امتياز بگيرد مي‌گفت که ما برادر و مسلمانيم، اما هر موقع که ما مي‌خواستيم از آن‌ها کمک بگيريم، مي‌گفتند که شما تحريم هستيد. کسي نبود که به آن‌ها بگويد که چرا ما در اينجا با هم دوست و برادر نيستيم. کشور پاکستان مشکلات زيادي دارد و انتظار ما اين است که در ايام تحريم، رابطه‌مان با اين کشورها بهتر باشد. در اينجا چندان به اشتباهاتي که دولت در چيدن همه‌ي تخم‌مرغ‌هاي خود در مسئله‌ي هسته‌اي مرتکب شد، پرداخته نمي شود ولي چرا مرزهاي تحريم عليه ايران بايد با مرزهاي کشور منطبق باشد؟ ما بايد بتوانيم که مرزهاي استراتژيک خود را گسترش دهيم؛ يک مرز ما آن سوي عراق و مرز ديگر ما آن سوي پاکستان و افغانستان باشد تا طي فرايند تحريم فشار کمتري عليه مردم وارد گردد. سناريويي که در فوق به آن اشاره شد از به نظر محتمل‌ترين سناريو است.

کودتا، سناريويي تکراري براي آينده ي پاکستان


اما سناريوي ديگر، کودتاي ارتش و روي کار آمدن يک دولت نظامي است که البته اين امر بسيار بعيد به نظر مي‌رسد، چرا که زماني که پرويز مشرف در پاکستان کودتا کرد، اين کشور با تحريم‌هاي جهاني روبرو شد. که البته حوادث يازده سپتامبر و همراهي پاکستان با آمريکا در حمله به افغانستان، جو تحريم را براي پاکستان شکست. آمريکا‌يي‌ها با پاکستان تماس گرفته بودند که مي‌خواهند به افغانستان حمله کنند و از آن‌ها جواب فوري خواستند. پاکستاني‌ها نيز براي دستيابي به منافع خود پاسخ مثبت دادند. اما به‌طور کلي جامعه‌ي جهاني وقوع کودتا را خيلي نمي‌پسندد.

به هر حال پاکستاني‌ها انسان‌هاي واقعا عجيبي هستند. در شرايط کنوني پاکستان، تا حدودي احتمال اينکه ارتش کودتا کند وجود دارد اما بعيد است که ارتش حاضر باشد که خسارات بعدي آن را بپذيرد، چرا که علاوه بر فشارهاي بين‌المللي، خود نيز ديگر کششِ انجام اين قبيل کارها را ندارند. در حال حاضر ارتش پاکستان در سطح منافع خود و نه در سطح منافع ملي، هوشمندانه عمل مي‌نمايد.

ديگر احتمال ممکن براي آينده پاکستان، تشکيل يک دولت موقت و برگزاري انتخابات پس از آن است. با اين حال تصور بنده اين است که ارتش تلاش خواهد کرد که نواز شريف به‌صورت ضعيف‌شده بر مسند قدرت باقي بماند، اما خود تبديل به بازيگران اصلي گردد.

اسماعيل محمدي
مرجع : اندیشکده راهبردی تبیین
کد مطلب : ۴۰۹۹۵۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما