دریافت لینک صفحه با کد QR
امام حسین (ع) و گزینه های پیش رو
11 آبان 1393 11:34
اسلام تایمز: بازخوانی شرایط عصر امام حسین(ع) و یزید میتواند تحلیلی از حرکت و انتخاب امام حسین(ع) و شهادت جانگداز آن حضرت(ع) در کربلا و اسارت اهل بیت(ع) به دست دهد و بسیاری از پرسشها و شبهات را بر طرف کند.
نویسنده در مطلب حاضر با مراجعه به منابع تاریخی و سخنان اهل بیت(ع) تحلیلی از انتخابهای آن حضرت(ع) و احتمالاتی که میتوانست آن حضرت(ع) برای تعامل با نظام سیاسی و خلافت یزیدی برگزیند ارائه داده است.
تعامل امام حسین(ع) با معاویه
امام حسین(ع) در زمان امام حسن(ع) تابع محض امام خویش بود. با توجه به شرایطی که معاویه ایجاد کرده بود و به سبب حضور عناصر سست ایمان در جبهه حق، فقدان شناخت حق و باطل و وجود فضای فتنه آلودی که قاسطین، مارقین و ناکثین پدید آورده بودند و همچنین فقدان عزم جدی برای مقاومت در برابر باطل و احقاق حق، امام حسن(ع) صلح را در تاریخ 25 ربیع الاول یا نیمه جمادی الاولی سال 41 هجری با شرایطی امضا میکند. بندهای قطعنامه بهگونهای تنظیم شده بود که کمترین ضرر و آسیبی متوجه شیعیان نگردد و نیز جلو استمرار این حرکت شوم توسط معاویه، پس از خود گرفته شده است؛ زیرا او اجازه نداشت برای پس از خودش جانشینی تعیین کند و بطور خلاصه، در حد ضرورت به معاویه امتیاز داده شده بود.
پس از انعقاد صلحنامه، معاویه به محلی رفت که پیش از آن، لشکرگاه امام حسن مجتبی (ع) بود. وی روز جمعه، پس از اقامه نماز جمعه خطبهای خواند و در آخر خطبه چنین گفت: من با شما جنگ نکردم برای آنکه نماز به پادارید یا روزه بگیرید یا زکات بدهید؛ بلکه به خاطر ابن جنگ کردم که بر شما حکومت کنم و خدا هم مرا به مقصودم رساند، اگرچه شما مایل نبودید و تمام شروطی که با حسن بن علی بستهام، زیر پای من است و به هیچ کدام از آنها عمل نخواهم کرد! در این سخنان، معاویه تصریح میکند که به سنت رسول خدا و احکام الهی عمل نخواهد کرد و هیچ ضمانتی برای شیعیان و یاران علی(ع) و اهل بیتش وجود ندارد، حتی مردم نیز هیچ اعتراضی نکردند که او با صراحت تمام، مواد قطعنامه را زیر پا گذاشته است.
آنان خود را مسلمان و پیرو قرآن میدانستند؛ ولی در برابر لغو نخستین بند قرارداد (که مهمترین بندها بود)، هیچ اعتراضی نکردند و معاویه هم، چون این روحیه و ضعف ایمان مردم را میدانست و بخوبی آگاه بود که آنان فقط حرف دین را میزنند.لذا جرأت کرده بود که این سخنان را بر زبان جاری کند؛ در غیراین صورت، نه تنها چنین نمیگفت، بلکه موفق به غصب حکومت نیز نمیشد.
این گزارش و گزارشهای دیگر تاریخی به خوبی نشان میدهد که شرایط برای امام حسین(ع) در زمان معاویه و پس از شهادت امام حسن(ع) توسط یکی از فرزندان خوارج یعنی جعده دختر اشعث بن قیس هیچ تغییری نکرده بود. امام حسن مجتبی(ع) در هفتم یا بیست و هشتم صفر سال پنجاه هجری قمری با زهر به شهادت میرسد.( اسدالغابه، ج 2، ص 14؛ تاریخ الطبرى، ج5، ص 324؛ العقد الفرید، ج4، ص 361؛ الثقات، ج 2، ص 305؛ المصنّف للصنعانى ج5، ص 461؛ شرح الأخبار فى فضایل الائمة الاطهار، ج2، ص 122، فصول المهة، ص 163، بحار الأنوار، ج 44، ص 8 و13، تاریخ الاسلام، ج 4، ص 5؛ تاریخ الخلفاء، ص 191)
از آن زمان امام حسین(ع) به مدت ده سال یعنی تا سال 60 هجری صبر میکند و با آنکه معاویه مفاد صلح نامه را اجرا نکرده و حتی امام حسن(ع) را به شهادت رسانیده بود، با این همه علیه خلافت معاویه اقدامی نکرد. البته آن حضرت(ع) در مواردی به مقابله با برخی از توطئههای معاویه از جمله ناسزا گویی به اهل بیت(ع) و مقابله با ایجاد فضاسازی مسموم وی پرداخت. یک سال پیش از به هلاک رسیدن معاویه، امام حسین (ع) که مشاهده کردند کار به آنجا رسیده است که مردم به وسیله دشمنی با اهل بیت، قصد تقرب به سوی خدا را میکنند ! برای آنکه مردم را مجددا آگاه کنند و کلمه حق را احیا نمایند، دست به اقدام زدند.
آن حضرت، زمانی که برای اعمال حج به مکه مشرف شده بودند، در سرزمین منی، مردم، صحابه، تابعین، بنی هاشم و انصار مدینه، همچنین افراد معروف به صلاح و نیکوکاری را دعوت کردند و برای آنان خطبه خواندند.
در آن خطبه، فضایل امیرالمؤمنین (ع) را یکی یکی ذکر کردند و آیاتی از قرآن را که در شأن آن حضرت نازل شده بود، برشمردند. مردم نیز سخنان آن حضرت را تأیید میکردند.
بیعت خواهی معاویه برای یزید و واکنش امام حسین(ع)
معاویه پیش از مرگ خود در سال 56 هجری به حج میرود تا برای فرزندش یزید از مردم به عنوان ولیعهد و خلیفه مسلمانان پس از خود بیعت بگیرد. ازمهمترین کسانی که در برابر بیعت خواهی معاویه برای یزید ایستادند، کسانی چون امام حسین(ع)، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بودند.( دينورى (م 282)، ابو حنيفه احمد بن داود؛ الأخبار الطوال، قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص 226 و منابع دیگر) از این رو معاویه به یزید سفارش میکند در برابر این سه تن واکنش تندی نشان ندهد. معاویه میگوید: عبداللّه بن عمر، با تو همراه مى شود و فقط رهايش نكن. عبداللّه بن زبير را هر جا يافتى تكه تكه كن، حكايت او با تو مثل شير و گلّه و مثال رويارويى او با تو مثل گرگ و سگ است. امّام حسين را همان طور كه مى شناسى او از رسول خدا (ص) بهره برده است و به ناچار با اهل عراق همراه مى شود و به سوى آنان از مدينه خارج مى شود و همان اهل عراق او را تنها مى گذارند و از بين مى برند.( امالىشيخ صدوق، ص 216)
شیوههای پیش روی امام حسین(ع)در تعامل با یزید
چنانکه گفته شد امام حسین(ع) با معاویه مخالفت نمیکند؛ زیرا معاویه مکاری است که امت را فریفته و با عنوان خال المومنین و دایی امت (به اعتبار همسری خواهرش ام حبیبه با پیامبر(ص)) خود را در ردیف ام المومنینها و امهات امت قرار داده و از قداست این عنوان و همانند آن چون کاتب الوحی سود میبرد.
از سوی دیگر، شیعیان نیز اهل همت و عزم نیستند و سستی و ضعف اراده در آنان نمودار است و گرفتارسستی اراده در مقام عمل هستند، هر چند که دلهایشان با اهل بیت(ع) است ولی هرگز شمشیرهای آنان تا آخر برای ایشان نبوده و در بسیاری موارد حتی علیه ایشان بوده است. از این رو همان راهی را در پیش میگیرد که امام حسن(ع) در پیش گرفته است با آن که معاویه از همان آغاز امضای صلح مخالف مفاد آن عمل کرده است.
امام حسین(ع) علیه سلطه یزیدی و بیعت خواهی معاویه برای او میایستد و همین مسئله بود که معاویه را مجبور میکند تا سفارش کند یزید متعرض امام حسین(ع) نشود. معاویه در ماه رجب سال شصتم هجری با بیماری سختی در سنین هفتاد تا هشتاد سالگی به درک واصل شد. (تاریخ دمشق، ج 22، ص 59 ؛ الفتوح، ج 4، ص 251 و نیز ج 5، ص 250 ؛طبری، ج 7، ص 2890 و منابع دیگر تاریخی)
امام حسین(ع) در دوره شش ماهه حکومت یزید، با توجه به دگرگونی شرایط، قیام خود را شکل میدهد و تاریخ جهان و بشریت را تغییر داده و جبهه حق و باطل را به طوری از هم جدا میسازد که کمتر میتوان سخن از فقدان قدرت تشخیص و بصیرت کرد؛ چرا که با این کارش نشان داد که چگونه میتوان حیات و مماتی را داشت که مبتنی بر حق محوری و سبک زندگی اسوههای الهی باشد.
امام حسین(ع) در برابر شرایط موجود باید تعاملی را در پیش میگرفت که تاریخ را دگرگون سازد و حق را جاودانه و باطل را رسوا کند.امام در برابر شرایط پیش آمده، چند گزینه در پیش داشت که لاجرم باید یکی را برمی گزید:
1. سکوت: همان گونه که معاویه به یزید پیشنهاد میکند دست ازامام حسین(ع) بردارد تا در تقابل هم قرار نگیرند، آیا امام حسین(ع) نیز میتوانست همین روش را انتخاب کند؟ با نگاهی به شرایط موجود آن زمان نمیتوان پذیرفت که امام حسین(ع) خلافت یزیدی را با سکوت برگزار کند. شرایط امام حسین(ع) با شرایطی که امیرمومنان علی(ع) در دورههای عمر و عثمان با آن مواجه بود بسیار متفاوت است. امام حسین(ع) خود را در دوره ده ساله معاویه یعنی از سال 50 هجری پس از شهادت امام حسن(ع) به سکوت وادار کرده بود و همان مسیری را ادامه داد که امام حسن(ع) ادامه داد؛ زیرا معاویه با تسلط فکری و فرهنگی و ایجاد خفقان و رعب و وحشت، هر حرکتی را به سرعت سرکوب میکرد و با ترور و قتلهای پنهانی با بهره گیری از زهر اجازه نمیداد تا سر و صدایی ایجاد شود. معاویه همچنین خود را مسلمان و مومن موجه به مردم شناسانده بود و از او به خال المومنین یاد میشد. با مکر و فریب تظاهر به اسلام میکرد. اما یزید این گونه نبود؛چرا که متظاهر به فسق و فجور بود و بویی از مسلمانی و اسلام نبرده بود. دیگر آنکه شرایط در هنگام جا به جایی قدرت این امکان را میداد تا حرکت انقلابی صورت گیرد و فرصتی برای تنفس و ارایه گفتمان دیگر بود. از این رو پیش گرفتن سیاست سکوت در این دوره نمیتوانست ادامه یابد. از سویی دیگر، در این دوره به سبب شخصیت نامتعادل یزید، مردم نیز دست از سکوت برداشته و خواهان تغییر حکومت و حاکمیت بودند و نامههای بسیاری از مناطق مختلف از جمله کوفه و شخصیتهای مهم برای قیام علیه خلافت یزیدی میآمد و حتی افرادی چون عبدالله بن زیبر داعی خلافت داشتند و فضای سیاسی و اجتماعی برای قیام آماده بود. در این شرایط نمیشد همان سیاست پیشین سکوت را در پیش گرفت. سیاست سکوتی که عبدالله بن عمر در پیش گرفت موجب شد تا در نهایت به بدترین شکل بیعت کند(ابن سعد، طبقات الکبری، ج4، ص164) و در دوره حجاج بن یوسف ثقفی نیز مجبور میشود تا خوارو ذلیل به جای دست با پای حجاج بیعت کند،(شریف قرشی، باقر؛ عبدالله بن عمر مکنوناته الدینیه و السیاسیه، ص141) و سپس در مراسم حج به دستوراوکشته شود.( ابن اثیر، اسدالغابه، ج3، ص240)
2. بیعت: احتمال دیگر آنکه با توجه به فشاری که یزید وارد میکرد و خشونتی که در پیش گرفته بود، میبایست آن حضرت (ع) با او بیعت کند. یزید نامهای به حاکم ولید بن عتبه حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین بن علی، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر به بیعت نشدند آنها را بکشد. حاکم مدینه در اجرای فرمان سستی کرد و یزید عمرو پسر سعید پسر عاص را به جایش گماشت. یزید همگان را مجبور میکرد تا یکی از دو چیز را برگزیند: مرگ یا ذلت بیعت. امام (ع) نمیتوانست به دلایلی چون فسق و فجور آشکار یزید با او بیعت کند؛ چرا که یزید چنانکه امام حسین(ع) در سخنان و نامه هایش آورده است شخصی بیلیاقت و فاسد بود و امام ترس از نابودی اسلام داشت. فساد دستگاه حکومتی از سویی و وظیفه بلند کردن نام خدا ویاری دین او از سویی دیگر و همچنین درخواستهای قیام از طرف مردم عراق ولزوم پاسداری حریمها و حرمتهای الهی و دلیل عقلی بر لزوم قیام و واجب بودن آن علیه ستمگران و زنده کردن سنت پیامبر(ص)و معارف حق و نابودی بدعت و اصلاح امت و اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر اجازه نمیداد که ایشان دست یزید را به عنوان خلیفه بفشارد. فساد یزیدی آنچنان آشکار بود که وليد به مروان گفت: حاضر نیست تا براى دنياى يزيد، آخرت خويش را از دست بدهد و دست به خون امام بيالايد.
3. صلح: امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد. آیا وقتی امام حسین(ع) دید شرایط در کوفه دگرگون شده و مدعیان قیام علیه یزید، مسلم بن عقیل را تنها گذاشتهاند و یارانش نیز اندک است، نمیبایست همانند امام حسن(ع) صلح کند؟ در پاسخ باید گفت: شرایط بهگونهای نبود که ایشان بتواند همانند امام حسن(ع) صلح نامه تنظیم کند؛ چرا که ایشان همانند امام حسن(ع) در قدرت ظاهری در مقامی نبود که نوعی همترازی با یزید داشته باشد. امام حسن(ع) خلیفه مسلمین بود و در برابر یک مدعی برای خلافت به عنوان معاویه قرار داشت. امام حسن(ع) هر چند که در مقام ضعف از نظر نظامی بود ولی از نظر مشروعیت دینی و سیاسی در جایگاه برتر قرار داشت. همین موجب شده بود که بتواند مفاد صلح نامه را بگونهای در آورد که در ظاهر منافع امت تامین میشد. اما امام حسین(ع) در شرایطی همتراز با زمان صلح امام حسن(ع) قرار نداشت. پس یا میبایست بیعت ذلیلانه با کسی داشته باشد که نماد کفر و شرک و فسق و فجور بود یا با شهادت خود مردمان را بیدار و خلیفه و خلافت را رسوا سازد. بیعت و صلح امام حسین(ع) در این زمان به معنای حاکمیت و حکومت مطلق کفر جاهلی بود که در قالب دیگری با پوستین وارونه اسلام در شکل خلافت اسلامی بازگشته و ریشه حق و عدالت و اسلام را میزد و صلح و بیعت امام موید این حرکت و حاکمیت گفتمان کفر و شرک جاهلی در دوره اسلامی بود.
4. فرار و پناهندگی: یکی از پیشنهادهایی که به آن حضرت (ع) داده شد، فرار به خارج از سرزمینهای اصلی و زندگی در بیابانها و کوهها و یا پناهندگی در بیرون سرزمینهای اسلامی بود تا این گونه نه تن به بیعت سپارد و نه گرفتار ترور و قتل شود. امـام حـسـيـن (ع ) از بـيعت يزيد سر باز زد و قصد داشت از مدينه خارج شود، بـرادرش مـحمد بن حنفيه به خدمت ايشان رسيد وعرض کرد: بـه نـظـر مـن تا مى توانى از شهرها و حوزه تسلط يزيد دورى كن. قاصدهايى به اطراف گـسـيـلدار ومردم را به بيعت خود بخوان اگر با تو بيعت كردند، حكومتى چون حكومت رسول خـدا(ص ) تاسيس كن، ولى اگر به گرد ديگرى جمع شدند، سكوت اختيار كن و در خانه بنشين من مى ترسم وارد يكى ازشهرها شوى يا به گروهى بپيوندى و بين مردم اختلاف افتد و تو در اين ميان كشته شوى. امام فرمود: به نظر تو كجا روم. گـفـت: به مكه برو اگر آنجا را محل مطمئنى يافتى همانجا بمان وگرنه به طرف يمن برو كه مـردم يـمن ياران جدت، پدرت و برادرت بودند، يمن مردمى رئوف و رقيق القلب و شهرهايى وسيع و گسترده دارد اگر در آنجا هم ايمن نبودى به كوهها و بيابانها برو تا ببينيم كار اين قوم به كجا مى رسد، خدا بين ما واين قوم قضاوت كند. همین پیشنهاد را نیز عبدالله بن عباس میکند. (طبرى، ج 5، ص384 و 401 ؛ تاريخ كامل، ج 4، ص37) امام این پیشنهادها را نمیپذیرد؛ چرا که دلایل بسیاری داشت که این حرکت هیچ سودمند نخواهد بود؛ زیرا هدف آن حضرت(ع) تنها گریز از بیعت نبود، بلکه مقاومت و مقابله با خلافت شخص فاسد و فاجری چون یزید است. از این رو میفرماید: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد؛ آنگاه كه افرادى چون يزيد،(شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند.( مقتل خوارزمى، ج 1, ص 184 ؛ و نیز لهوف، ص 20).
5. ایجاد حکومت مبتنی بر امامت: یکی از پیشنهادهای که به آن حضرت(ع) داده شده نه تنها رد بیعت یزید بلکه قیام برای حکومت است. یکی از فعالیتهای پیامبر(ص) ایجاد حکومت و سپس گفتمان حکومت ولایی است که براساس آیاتی از جمله 59 سوره نساء، و آیات 3 و 67 سوره مائده میبایست در شکل امامت ادامه یابد. اما در سقیفه یک گفتمان منافقانه شکل گرفت و به عنوان خلافت جایگزین حکومت ولایی و الهی شد. امیرمومنان علی(ع) و امام حسن(ع) وامام حسین(ع) در طول شصت سال کوشیدند تا این گفتمان را زنده نگه دارند و در نهایت در میان گروهی از شیعیان این گفتمان جا افتاد و چنانکه از نامههای اهل کوفه به دست میآید، این گفتمان خودنمایی کرد و کوفیان به جای خلافت سخن از امامت و پیشوایی دین و دنیای امام حسین(ع) به میان آورده و خواهان حکومتی همانند حکومت پیامبر(ص) میشوند که انسانی الهی مرجع دین و دنیای مردم باشد. اهل کوفه مینویسند: برما امامی نیست، روی به ما آور. شاید خدای ما را بر حق جمع کند. امام حسین(ع) نیز همین مضمون در دعوت ایشان را در کربلا به یاد آنان میآورد وبعد از رسيدن به کربلا و مواجهه با سپاه حر بن يزيد رياحي و جلوگيري حرّ و سپاهيانش از حرکت امام به سمت کوفه، رو به آنان کرد و فرمود:
«... ايها الناس! من به سوي شما نيامدم، که نامهها و فرستادگان شما به نزد من آمدند، و گفتند نزد ما بيا که امام نداريم. شايد خداوند به وسيله تو ما را هدايت کند. پس اگر بر اين عهد باقي هستيد به من اطمينان بدهيد تا به سوي شهر شما بيايم و اگر از آمدن من پشيمان شدهايد و ميل نداريد، به جايي که بودم برميگردم». آنان در حقیقت با این عبارت«امامی نداریم» میکوشند تا نگاه و گفتمان شیعی را برجسته سازند و امام حسین(ع) را برای امامت دعوت میکنند تا در برابر خلافت و گفتمان سقیفه که اکنون به خلافت فاسقانه و فجورآمیز یزیدی ختم شده بایستد. البته آن حضرت(ع) میدانست که کوفیان هنوز به آن پختگی نرسیدهاند و عزم ندارند و بر خلاف باورهای خود عمل میکنند وفاقد ایمان راسخ و استقامت هستند؛ اما دعوت آنها را به عنوان حجت تلقی میکند و به سویشان حرکت میکند.
6. مقاومت منفی و ترور: از دیگر پیشنهادهایی که شد ماندن در مکه و مقاومت منفی در برابر یزید بود؛ چرا که مکه محل امن الهی است و امام میتوانست در آنجا در امنیت باشد بیآنکه بیعت کند. اما امام (ع) چنانکه بعدها اثبات شد میدانست که ماندن در مکه با مرگ و ترور مساوی خواهد بود بیآنکه مقاومت منفی و حرکت انقلابی ایشان تاثیری داشته باشد. آن حضرت(ع) به خوبی میدانست که شخص بدکاری چون یزید پایبند هیچ آئینی نیست و کسی که آشکارا فسق و فجور میورزد و شراب میخورد و زنبارگی و سگ بازی و میمون بازی میکند و دست به خون مخالفان میآلاید، به هیچ وجه او را ازاد نمیگذارد و خون او را در حرم امن الهی هم میریزد. از این رو ماندن خود را در مکه برابر با ترور و مخدوش کردن مکان پاک و مقدس آن میداند. یزید بعدها نشان داد که برای خانه خدا و مکه و مدینه هیچ احترامی قایل نیست و خانه خدا را به منجیق بست و آسیب جدی به آن وارد ساخت و در مدینه مردم بیگناه را بکشت.امام حسین(ع) ماههای شعبان، رمضان، شوال و ذی القعده را در مکه ماند و هشتم ذیالحجه به سمت کوفه روان شد.عبدالله ابن زبیر او را مشایعت کرد و گفت: یااباعبدالله، حج فرا رسیده و تو آن را رها میکنی و سوی عراق میروی؟ امام حسین( ع) فرمود: آری پسر زبیر، اگر در کنار فرات به خاک سپرده شوم، دوستتر دارم که پیرامون کعبه.
7. شهادت فعالانه: امام حسین(ع) از سوی یزید میان دو چیز ذلت بیعت با خلافت فاسقانه یزیدی و مرگ و شهادت مخیر شده بود. (سید بن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی. لهوف، ص ۱۲۳ و ۱۲۵) ایشان از همان آغاز مخالفت خود را با خلافت یزیدی آشکار میکند و با سرپیچی از بیعت و مخالفت با حاکمان یزیدی در مدینه قیام خود را آغاز میکند. شرایط مدینه اجازه نمیدهد تا اهداف خود را پیش برد. پس ناچار برای بهره گیری از شرایط امن مکه و نیز تبلیغ دیدگاهها در موسم عمره و حج به مکه میرود. ماه رجب که معاویه به درک واصل شده بود، از ماههای حرام است که مقدمات عمره حج در آن شروع میشود و مستحب است که در این ماه عمره گذار شود و مردم ماههایی را در مکه به عبادت بپردازند تا برای حج اکبر آماده شوند. از این رو،بسیاری از بزرگان به مکه رفتهاند. امام حسین(ع) این فرصت را غنمیت میشمارد و به مکه میرود. البته در همان هنگام خروج از مکه، خروج خود را علیه نظام یزیدی بهصراحت اعلام میکند و حرکت به سمت مکه را نه تنها خروج از شهری به شهری دیگر بلکه خروج علیه نظام خلافت یزیدی بیان کرده و در وصیت خویش مینویسد:انیلم أخرج أشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی و أرید ان آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی؛ من بیرون نیامدم برای تفریح و اظهار کبر و نه برای فساد و ظلم. خارج شدم برای اصلاح امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر خواهم و به سیرت جد و پدرم رفتار کنم.( بحارالانوار، ج۴۴، ص۹۲۳، باب۷۳، روایت۲) برای تحقق این هدف امام میبایست به کربلا میرفت تا به دور از هیاهو و غوغای شهرها قیام کند و با خون خویش رسواگر خیانت کوفیان و ظلم یزیدیان و بطلان حکومت و خلافت آنان شود. حرکت ایشان با خانواده و اسارت و گرداندن آنان(ع) در شهرها موجبات بیداری شد تا اصلاحات در امت بعدها با سرنگونی یزید و یزیدیان رقم بخورد و اهداف آن حضرت(ع) با خون ایشان تحقق یابد و فرصتهایی بینظیر برای امت در مقابله با دولتهای غاصب، ظالم و فاسق فراهم آید و امت در حیات و ممات خویش سبک زندگی و مرگ را از امام حسین(ع) بیاموزد.البته راههای دیگر نیز متصور بوده و گاه از سوی امام تصدیق ابتدایی شده تا نشان دهد آنچه در کربلا اتفاق افتاده است تنها راه واقعی پیش رو بوده است که ایشان انتخاب کرده و به درستی از عهده آن بر آمده و توانسته است اسلام را زنده و امت را بیدار و حرکت جهانی عدالت محور مهدوی را تضمین کند.
محسن رساء
منبع: کیهان
کد مطلب: 417714
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org