۰
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۵
چرا امام حسين (ع) با يزيد مذاکره نکرد؟

بنی امیه دیروز، آمریکای امروز

بنی امیه دیروز، آمریکای امروز
زرسالاری

هر دو در زمانه خود در قله ثروت بسر می‌بردند بااین تفاوت که امویان در قله ثروت جزیره العرب قرار داشت ولی آمریکا در قله مکنت و ثروت کشورهای دنیای معاصر قرار دارد. آنها به مال و ثروت بسيار اهميت مي‏دادند؛ به انباشت ثروت و سلطه بر منابع مادي جامعه سخت اهتمام مي‏ورزيدند؛ اشرافيت و زندگي مرفه برايشان اصل بود و شايد همين ويژگي، مولد خصايص ديگري در ميان آنان گرديد. معاويه در همان دوران خليفه دوم يك زندگي شاهانه‏اي در شام به راه انداخت8 و سعيدبن عاص در زمان حاكميتش بر كوفه گفت: «روستاها و سرزمين‏هاي حاصل‏خيز عراق متعلق به قريش است»؛ يعني سواد عراق را جزء تيول خود و قوم بني‏اميه مي‏پنداشت.

دشمنی با اسلام


آنان در جهان‏بيني خود دنيا را سراي اول و آخر بشر مي‏دانستند و هيچ‏گاه قبل از پيروزي مسلمانان و چه پس از آن، نگاهشان به هستي تغيير نكرد؛ لذا فلسفة حيات در نزد آنان چيزي جز بهره‏جويي افزون‏تر از لذايذ مادي نبود. روي اين جهت هر قدر بيشتر قدرت مي‏يافتند، بيشتر عياشي و فجور مي‏كردند.
همه اين جريانها بین هویت خودشان و ذات اسلام تباین می‌بینند، و بقاء خود را در نابودی اسلام می‌بینند، با این تفاوت که آمریکا از آغاز تا کنون در نزاع رودررو با اسلام بوده و هست ولی بنی امیه بعد از دو دهه نزاع رودر رو لباس نفاق بر تن کرده و با نام اسلام به جنگ با اسلام برخاستند.در نتیجه همواره در صدد نابودی اسلام در عرصه سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ هستند.

مکر و شيطنت


آنها جرياني زيرك و باهوش و اهل زد و بند سياسي، خدعه، نيرنگ و خيانت بودند و اين خصلت به آنها كمك مي‏كرد كه رقباي خود را از صحنة مبارزات سياسي كنار بزنند و بر گردة جامعه سوار شوند.

وقتي با شخصيت‏ها و يا جريان‏هاي معارض مواجه مي‏شدند، اگر مي‏توانستند آن را از سر راه خود برمي‏داشتند و اگر قادر به چنين كاري نبودند، با حيله‏ هاي گوناگون و تا حد توان از معارضان به نفع خويش بهره مي‏جستند.

طراحي و برنامه‌ريزي، نگرش حزبي و انحصار طلبي از ديگر خصوصيات مشترک آنان به شمار مي آيد به طوري که با برنامه ريزي حساب شده در گوشه‌اي از قدرت لانه کرده و به کمک طايفه‏ و حزب خود اندک اندک بخش هاي ديگر حاکميت را تسخير مي کنند، آنان وقتي به قدرت مي‏رسيدند، مناصب اجتماعي را بين اقوام خود تقسيم مي‏كردند و در پي آن بودند تا گوي خلافت را همواره در ميان خاندان خود دست به دست كنند.

اين‌ها مهم‌ترين خصايص مشترک امويان با استکبار جهاني در دنياي معاصر به شمار مي‌آيند؛ باتوجه وجوه همانندی این پدیده‌هاي تاریخی فوق و به علت کاربردی بودن و بصیرت افزایی اين بحث در انتخاب استراتژی مناسب در قبال آمریکا، صهيونيسم و وهابيت قدري در مورد ماهيت حزب اموی، نفوذ آنان در ارکان حکومت اسلامي و پيامدهاي آن و مناسبات اهل‌بيت (عليهم السلام) و به خصوص امام حسين (عليه السلام) در قبال آنان سخن مي‌گوييم.‌

ضرورت بررسي تطبيقي هويت بني اميه با جريان‌هاي مشابه معاصر


بي‏گمان گذر زمان بر سبك سخن و ادبيات، تنوع و تكامل ابزارهاي جنگي، ترفند و تاكتيك‏هاي نزاع ميان حق و باطل تأثير شگرفي مي‏گذارد؛ اما از آن‏جا كه ماهيت آدمي به عنوان بازيگر اصلي جنگ ميان حق و باطل ماهيتي ثابت دارد و مبدأ گرايش‏ها و جاذبه و دافعه‏اش واحد است، بسياري از انگيزه‏ها و عوامل مؤثر در حضور آدمي در جبهة حق يا باطل تكرارپذير و يكسان است. به علاوه روح و شيوة برخورد و شاكله بسياري از ترفندهاي جبهة باطل در اعصار مختلف، درست مثل يكديگر مي‏باشد؛ به گونه‏اي كه انسان گمان مي‏كند همان حادثة ديروز در لباس نو و جديد امروز ظاهر گرديده است. البته بهانه‏ها و دست‏مايه‏هاي طغيان و سركشي به طور طبيعي در زمان‏هاي مختلف تغيير خواهد كرد؛ ولي شالوده، منطق و مرام هر يك از دو جريان اهل حق و اهل باطل امري ثابت است. از اين‏رو تأمل و تدبر در ماجراي كشمكش ميان بني‏اميه و اميرمؤمنان(ع) مي‏تواند دست‏ماية خوبي براي تحليل رفتار ستيزه‏جويانة برخي ديگر از جريان‏هاي معاصر با دين و رهبر و حكومت ديني به شمار آيد. استاد مطهري در اين مورد مي‏فرمايند:

براي ما تحقيق در امر حادثة حكومت اموي تنها جنبة تعجب‏آميز ندارد؛ اين يك امر سطحي نبوده كه فقط مربوط به سيزده قرن پيش باشد كه بگوييم آمد و رفت. اين خطري بود براي اسلام از آن‏ روز تا روزي كه خدا مي‏داند. حتماً اگر ما بخواهيم به تاريخ روحية خودمان رسيدگي كنيم، بايد به تاريخ اموي رسيدگي كنيم.

فكر اموي در زير پرده و لفافه، با فكر اسلامي مبارزه مي‏كرد؛ عنصر فكر اموي داخل عناصر فكر اسلامي شد. اي بسا كه فكر همان‏هايي كه هر صبح و شام بني‏اميه را لعنت مي‏كنند، عنصري از فكر اموي موجود باشد و خودشان خيال كنند فكر اسلامي است و قطعاً اين‏طور است. (اموي‏ها رفتند، ولي مع‏الاسف عناصر فكر اموي و رژيم اموي باقي ماند و با تغيير، جزء اصول زندگي ما شده؛ امروز هم اصول معاويه‏اي، عامل ديانت را استخدام كرده عليه ديانت و نمي‏شود يك كلمه عليه اصول اموي سخن گفت؛ به اندازة گريه‏اي كه در پاي پيراهن عثمان ريختند، باز مي‏ريزند)9.

چنان‌که ملاحظه مي‏فرماييد از منظر استاد شهيد مطهري، امويان تنها يك طايفة خاص و يك خانوادة ويژه صدر اسلام نبوده‏اند؛ آنها يك نوعي از سرشت انساني هستند با يك سري علايق و دلبستگي‏ها؛ با يك جهان‏بيني و ايدئولوژي خاص كه در هر زماني ممكن است در يك جامعه ظهور كنند. بنابراين دقت در افكار و رفتار و بررسي ويژگي‏هاي آنان‏ مي‏تواند جامعه را در برخورد با افكار و طبايع و جريان‏هاي مشابه امويان بصير نمايد و اسلام را از آفت خطر آنان مصون بدارد.

نكته ديگري كه بررسي وضع امويان در حكومت علي(ع) را با اهميت مي‏كند، ويژگي‏هاي آنان است. بني‏ اميه چند ويژگي مهم داشتند كه آنها را از ساير طوايف ممتاز مي‏كرد و آنها را به يك آفت اجتماعي خطرآفرين براي مسلمانان مبدل مي‏ساخت.

با ظهور اسلام و آغاز دعوت رسول‌خدا (ص) ابتدا با آن بزرگوار و آيين مقدسش مقابله كردند؛ ولي وقتي ديدند تاب ايستادگي در مقابل مسلمانان و موج اسلام‏خواهي را ندارند، به دروغ به اسلام گرويدند و در سال‏هاي پس از رحلت پيامبر(ص)، با برقراري پيوند با جانشينان پيامبر، بار ديگر بر بخش‏هايي از جهان اسلام سلطه يافتند و مكتب اسلام را استحاله كردند.

اما وقتي اميرمؤمنان(ع) به حكومت رسيد، بار ديگر مانند عصر نبوي، با شخصيت كاملي مواجه شدند كه قدرت مصالحه و معامله با او را نداشتند. از سوي ديگر تسليم شدن و بيعت با آن بزرگوار نيز موجب از دست رفتن سلطه‏ شان بر جامعه اسلامي مي‏شد؛ لذا خود را بر سر يك دوراهي سرنوشت‏ سازي ديدند. سرانجام طبل مخالفت با علي(ع) و كارشكني در حكومت حضرت را به صدا در آوردند تا از اين رهگذر حكومت علي(ع)را واژگون نموده، قدرت كل جهان اسلام را به دست گيرند و تا حد زيادي نيز به اهداف شوم خود نايل آمدند و پس از شهادت امام علي(ع) و صلح امام حسن(ع) بر تمام جهان اسلام مسلط شدند.

با توجه به مطالب فوق، شايسته است با دقت نظر در مورد ماهيت و خصوصيات امويان، ببينيم اين اوصاف بر كدام يك از احزاب مخالف مسلمانان در دنياي معاصر تطبيق مي‏كند؟ آيا در ميان جامعة اسلامي ما، جرياني با چنين ويژگي‏ها پيدا مي‏شود؟ اسباب و ابزارهاي پيروزي امويان و ترفندها و شعارهايشان چه خصوصياتي داشتند؟ مواضع سياسي و اجتماعي‏شان چگونه بوده؟ و چرا در ميان گروه‏هاي مختلف درگير با حكومت ديني، سرانجام آنها بر اريكه قدرت نشستند؟

استاد شهيد مطهري در يكي از فرازهاي سخنانش پيرامون امويان، آنها را به يهود در دنياي معاصر تشبيه نموده و انسجام دروني و حركت با طرح و برنامة‏ آنان را مشابه حركت يهود بر ضد‏ اسلام شمرده، در وصفشان مي‏فرمايد:

در پنجاه سال بين وفات رسول‌خدا| و شهادت حسين‏بن‌علي(ع)، جريانات و تحولات فوق‏العاده‏اي رخ داد. محققين امروز، آنهايي كه به اصول جامعه ‏شناسي آگاه هستند، متوجه نكته ‏اي شده‏ اند؛ مخصوصاً عبدالله علائلي با اين‏كه سني است، شايد بيشتر از ديگران روي اين مطلب تكيه مي‏كند؛ مي‏گويد: بني‏ اميه بر خلاف همة قبايل عرب (قريش و غير قريش) تنها يك نژاد نبودند. نژادي بودند كه طرز كار و فعاليتشان شبيه طرز كار يك حزب بود؛ يعني افكار خاص اجتماعي داشتند. تقريباً نظير يهود در عصر ما و بلكه در طول تاريخ كه نژادي هستند با يك فكر و ايدة خاص كه براي رسيدن به ايدة خودشان، گذشته از هماهنگي ‏اي كه ميان همة افرادشان وجود دارد، نقشه و طرح دارند.10

حجت الاسلام دکتر جواد سليماني
منبع: کیهان
کد مطلب : ۴۱۸۰۵۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما