۰
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۰۱
جزئيات شكنجه‌هاي رواني و فيزيكي سيا منتشر شد

شرم بر پيشاني شيطان

شرم بر پيشاني شيطان
در حالي كه مردم امريكا و جهان در روزهاي گذشته شاهد رسوايي تبرئه پليس‌هاي قاتل سياه پوستان هستند، انتشار گزارش ۶۲۰۰ ‏صفحه‏اي از شكنجه‌هاي سازمان اطلاعات مركزي امريكا(سيا) نشان داد كه پرونده سياه حقوق بشري امريكا تنها به اعمال ‏تبعيض‏نژادي عليه سياهان و رنگين پوست‌ها محدود نمي‌شود. ‏

به گزارش جوان، كميته اطلاعاتي سنا كه آخرين روزهاي اكثريت دموكرات‌ها را به خود مي‌بيند، روز گذشته گزارشي دهشت انگيز از اقدامات وحشيانه ماموران سيا در برخورد با متهمان منتشر كرد كه بسياري آن را نوعي ضربه انتقامي دموكرات‌ها به جمهوري‌خواهان مي‌دانند اما اگر دقيق‌تر باشيم، زمان بندي انتشار گزارش روش‌هاي وحشيانه سيا با اعتراضات مردم امريكا عليه برخورد خشونت‌آميز تبعيض آميز پليس ‏در مواجهه با سياهپوستان كه همچنان ادامه دارد، بي‌ربط نيست.

سر مردم امريكا چنان گرم مسئله داغ تداوم تبعيض‏نژادي است كه احتمالا براي آنها ‏روش‌هاي شكنجه بازداشت شدگان خارجي توسط سيا مسئله‏‌اي حاشيه‌‏اي به نظر‌ آيد.

در حالي كه صدها تن از فعالان ضد تبعيض‌نژادي در ‏بازداشت به سر مي‌برند يا از پليس ضد شورش كتك خورده‌اند و تهديد شده‌اند و فعالان حقوق بشري امريكا به شدت بر اين ‏مسئله متمركز هستند كه چطور بتوانند اعتراضات را به سرانجام برسانند، روش‌هاي شكنجه سيا موضوع جذابي براي آنها نيست ‏اگرچه خود اين انتشار در اين زمان مي‌تواند عاملي رعب آور براي معترضان باشد كه اگر سر و كارشان با نيروهاي امنيتي ‏امريكا بيفتد بايد سفر به جهنم را پيش از مرگ تجربه كنند.

بماند مقامات قضايي هم دست كمي از پليس‌هاي قاتل وشكنجه گران ‏سيا هم‌دست كمي ندارند، بر اين اساس مقامات قضايي كاليفرنياي جديد اعلام كرده‌اند كه افراد بازداشت شده بايد وثيقه ۵۰ هزار ‏دلاري بگذارند، اين در حالي است كه معترضان عموماً از افراد فقير هستند. ‏ همزمان با تداوم سركوب فيزيكي معترضان اما گزارش جديد شكنجه‌هاي سيا عليه بازداشت شدگان نشان مي‌دهد آنها علاوه بر تكنيك‌هاي خشن فيزيكي مانند غرق مصنوعي از آخرين دستاوردهاي علم روانشناسي هم براي شكنجه و فروپاشي رواني متهمان ‏استفاده مي‌كردند.

شكنجه‏گران سيا بين سال‌هاي ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ با راه‌اندازي «تيم مشاوره علوم رفتاري» از فنون ‏روان‌شناختي ‏براي توليد روش‌هايي جديد براي شكنجه زندانيان گوانتانامو استفاده كرده‌اند و از روش‌هايي مانند هيپنوتيزم عليه متهمان به كار برده‏اند كه مي‏تواند عوارض مزمن و گهگاه غير قابل درمان روي سلامت رواني ‏افراد بگذارد. ‏

اين رسوايي به حدي است كه ‏«انجمن روان‌شناسي امريكا» پس از مشخص شدن اين موضوع، از روان‌شناس‌هاي به كار گرفته ‏شده در طرح‌هاي سياسي امريكا ‏اعلام برائت و در بيانيه‌اي تأكيد كرد اين انجمن با كاربرد يافته‌هاي علوم رفتاري براي ‏شكنجه مخالف است؛ با وجود اين، ‏نگاهي به پاره‌اي از اسناد منتشر شده امريكا در زمينه شكنجه نشان مي‌دهد اين روش‌ها به ‏افسران زندان‌هاي امريكا و حتّي افسران ‏ساير كشورها به عنوان روش‌هاي علمي اعتراف‌گيري آموزش داده مي‌شده است. ‏
يكي از بحث‌انگيزترين موضوعات در زمينه استفاده از يافته‌هاي علمي براي مقاصد بحث‌انگيز، هفت جزوه‌اي بوده است كه در ‏‏امريكا براي آموزش روش‌هاي شكنجه و بازجويي بر اساس يافته‌هاي علمي در مراكز آموزش نظامي اين كشور تدريس شده است. ‏ اين هفت جزوه كه در امريكا به «جزوه‌هاي شكنجه‌آموزي» شهرت يافته‌اند در دانشكده‌هاي مهم نظامي اين كشور، از جمله ‏‏‏«مدرسه قاره‌هاي امريكا» تدريس مي‌شد. ‏

يكي از اين جزوه‌ها موسوم به «بهره‌كشي از منابع انساني» است كه از آن در مدرسه قاره‌هاي ‏امريكا استفاده مي‌شد. تحقيقات ‏انجام‌شده نشان مي‌دهند دو سوم جنايتكاران جنگي اعلام شده توسط سازمان ملل متّحد در اين مدرسه ‏كه به «مدرسه تروريسم ‏امريكا» نيز شهرت يافته است، آموزش ديده‌اند؛ همچنين بسياري از ديكتاتورهاي امريكاي لاتين كه در ‏كشورهايشان جوخه‌هاي ‏مرگ به راه انداخته‌اند، در اين مدرسه درس خوانده‌اند. ‏ در مقدمه جزوه «بهره‌كشي از منابع انساني»، هدف از انتشار آن آموزش «فنون سلب اراده» عنوان شده است. ‏ هدف از فنون سلب اراده، چنانكه در اين جزوه تصريح شده است، تلقين «واپس‌روي روان‌شناختي» در فرد است كه در آن يك ‏‏مرجع قدرت بيروني اراده فرد براي مقاومت را زير سؤال مي‌برد. ‏ واپس‌روي اصولاً حالتي از اراده‌زدودگي است كه در آن فرد به دوره‌هاي قبل‌تر رفتار (مثلاً كودكي) برمي‌گردد.

فنون سلب اراده، ‏‏چنانكه در اين جزوه آموزشي تصريح شده است، بر اساس سه اصل عمل مي‌كنند: ناتوان‌سازي (بدني)، وابستگي، وحشت‌انگيزي ‏‏‏(ترس و اضطراب شديد). اصل اول مواردي مانند فشار طولاني مدت، قرار دادن فرد در معرض گرما، سرما يا رطوبت شديد و ‏‏محروم‌سازي از خواب را در بر مي‌گيرند. فرض بنيادين اين فنون اين است كه شكستن مقاومت فيزيولوژيك فرد توانايي ‏‏روان‌شناختي وي براي مقاومت را نيز كاهش مي‌دهد. ‏ ‏

به عقيده بسياري از روان‌شناساني كه در توسعه اين فنون دخيل بوده‌اند، تهديد به ناتوان‌سازي، از خود ناتوان‌سازي، براي شكستن ‏‏مقاومت رواني فرد كارسازتر است، زيرا در برخي موارد پس از به كارگيري ناتوان‌سازي، فرد نسبت به آن بي‌تفاوت مي‌شود و ‏‏به عنوان راه فرار به دنياي درون خود پناه مي‌برد كه در اين صورت حتّي مقاومت فرد در برابر بازجو را افزايش مي‌دهد.

اصل ‏‏دوم، وابستگي است كه طبق آنچه در اين جزوه نوشته شده است در آن بازجو بايد كاري مي‌كند كه فرد براي ارضاي تمام نيازهاي ‏‏اساسي‌اش از جمله آب، غذا، زنده ماندن و غيره به وي احساس وابستگي كند. ‏ در فنون وحشت‌انگيزي كه از آن در زندان‌هاي مختلف امريكا استفاده مي‌شود ايجاد ساعت‌هاي طولاني هراس در فرد باعث مي‌شود ‏‏هر عامل مبهم يا ناشناخته‌اي فرد را به واپس‌روي رواني وادارد. در اين جزوه تصريح شده است اگر طوري رفتار شود كه فرد به ‏‏عامل ترسش پي ببرد، ممكن است مقاومتش در برابر بازجو زياد شود، چون ديگر عامل ناشناخته‌اي در وجودش هياهو ايجاد ‏‏نمي‌كند. ‏

به اين ترتيب فنون اعتراف‌گيري كه طبق اين جزوه بازجو بايد از آنها استفاده كند به صورت زير هستند: دستگيري. بر اساس اين ‏جزوه در اين مرحله ماهيت دستگيري و زمان آن بايد به گونه‌اي باشد كه در فرد بيشترين ‏ميزان شگفتي و ناراحتي رواني ايجاد ‏كند. وي بايد در زماني دستگير شود كه كمتر از هميشه انتظارش را دارد؛ بنابراين زمان ‏ايده‌آل براي دستگيري اولين ساعات ‏صبح است. » افرادي كه در زندان گوانتانامو زنداني بوده‌اند گفته‌اند گاه در اوايل صبح بدون ‏هيچ آگاهي قبلي مورد حمله قرار ‏مي‌گرفتند.

‏ در جزوه شكنجه‌آموزي امريكا ‏در باره مرحله دوم يعني زندان نوشته شده است: احساس هويت فرد به مجاورت وي با محيط ‏پيرامونش، عادات، ظاهر، اعمال، و ‏روابطش با ديگران بستگي دارد. زندان به بازجو اجازه مي‌دهد اين حلقه‌هاي ارتباطي را ‏بشكند و فرد را به منابع دروني خودش ‏وابسته كند. زندان بايد به گونه‌اي باشد كه در فرد احساس انقطاع از هر چيز شناخته شده ‏و اطمينان‌بخش توليد كند. ‏ اين جزوه درباره شرايط زندان فرد مي‌افزايد شرايط زندان نبايد به گونه‌اي باشد كه فرد بتواند به آن خوگير و بي‌تفاوت شود. ‏‏الگوهاي آزار زندانيان بايد دائماً تغيير كرده و فرد را در برابر شرايط آزاردهنده متفاوتي قرار دهد. ‏

‏مرحله سوم اين شكنجه‌هاي قرون وسطايي شامل محروميت از محرك‌هاي حسي مي‌شود كه در آن فردي كه از محرك‌هاي حسي ‏‏(ديدن، شنيدن، بوئيدن، لمس و... ) محروم مي‌شود هشياري‌اش را ‏به سمت دنياي درون معطوف كرده و ناهشياري‌اش را به دنياي ‏بيرون، فرافكني مي‌كند. پژوهش‌ها نشان مي‌دهند در افرادي كه در ‏سلول انفرادي نگاه داشته مي‌شوند، تجربياتي نظير روي ‏آوردن به خرافات، عشق شديد به هر موجود زنده، زنده پنداشتن ‏موجودات غيرجاندار، توهم و هذيان بروز مي‌كند. ‏ فردي كه در چنين شرايطي قرار مي‌گيرد در چنان شرايط اضطراب‌زا و سختي قرار مي‌گيرد كه هر محرك حسي يا تعامل با هر ‏‏فردي را غنيمت مي‌شمارد. در چنين شرايطي اگر بازجو به فرد نزديك شود و براي وي نقش دوستي به اصطلاح خيرخواه را ‏‏بازي كند، مقاومت فرد به سرعت مي‌شكند.

‏‎ ‎زندانيان زندان گوانتانامو تصريح كرده‌اند گاه آنها در اتاق‌هايي كاملاً عايق و بي‌صدا ‏قرار مي‌گرفتند كه در آنها به چشمشان ‏چشم‌بند سياه زده مي‌شد و تنها صداي نفس‌هاي خودشان را مي‌شنيدند. ‏ ‏اما مرحله تهديد و وحشت‌انگيزي بر اساس اين نگاه غير انساني شكل گرفته است كه «تهديد به وارد آوردن درد معمولاً در ‏فرد ‏ترس بيشتري ايجاد مي‌كند تا خود وارد آوردن درد؛ زيرا اكثر افراد توانايي‌شان براي تحمل درد را دست كم مي‌گيرند.»‏ در اين جزوه شيطاني آموزش شكنجه آمده است:«تهديد بايد در نهايت خونسردي انجام شود، نه اينكه فرد با داد و فرياد آن را ‏اعلام كند.»‏

چنانكه از روايت‌هاي زندانيان گوانتانامو برمي‌آيد، در اين زندان‌ها استفاده از سگ يكي از روش‌هاي ايجاد وحشت در فرد زنداني ‏‏بوده است. ‏ اما در نهايت هيپنوتيزم هم به كار گرفته مي‏شود كه بازجو بر اساس آن مي‌تواند حس تلقين‌پذيري فرد را بالا ببرد. در ‏اين جزوه ‏اشاره شده است مي‌توان با فن «اتاق جادويي» در فرد شرايط هيپنوتيزمي ايجاد كرد. ‏ در اين روش به عنوان مثال به فرد تلقين هيپنوتيزمي مي‌شود كه مثلاً دستش گرم شده است. سپس دست وي واقعا با كمك يك ‏‏دستگاه مخفي و بدون اينكه خود فرد بفهمد گرم مي‌شود. در مرحله بعد به فرد تلقين مي‌شود كه او به گونه‌اي هيپنوتيزم شده است ‏‏كه توان مقاومت نخواهد داشت. افرادي كه از بلوغ روان‌شناختي كافي برخوردار نيستند يا كساني كه واپس‌روي رواني انجام ‏‏داده‌اند، معمولاً توان مقاومت در برابر بازجو نخواهند داشت؛ اين كار اين حس را به فرد القا مي‌كند كه مسئوليتي در قبال اعمالش ‏‏ندارد و باعث مي‌شود وي راحت‌تر اعتراف كند. ‏ ‏بر اساس گزارش كميته اطلاعاتي سنا علاوه بر اين روش‌هاي وحشتناك رواني «خيساندن بدن و كتك زدن»، «غرق مصنوعي»، «تنقيه اجباري»، «تهديد به تجاوز با چوب»، «شكنجه‌هايي كه بعضا روزها ‏بلكه هفته‌ها ادامه يافته است» و «تهديد به قتل يا تجاوز به مادر مظنونان» روش‌هاي ديگر معمول در زندا‌ن‌هاي بي‌نام و نشان سازمان جنايات اطلاعات مركزي ‏امريكا بوده است. ‏

‏ كوبالت افغان‌هاي بيگناه را مي‏بلعيد


در يكي از اسناد منتشرشده توسط سنا شرايط بازداشتگاه موسوم به «كوبالت» (‏COBALT‏) در افغانستان را كه مخوف‌ترين ‏شرايط نگهداري مظنونين را داشته، شرح داده است.
در مورد وضعيت افرادي كه در اين بازداشتگاه نگهداري مي‌شدند، آمده است:«گاهي اوقات، ‏بازداشت‌شدگان در كوبالت برهنه مي‌شدند يا دستانشان براي دوره‌اي طولاني بالاي سرشان بسته مي‌شد. زمان‌هايي ديگر، ‏بازداشت‌شدگان در كوبالت، تحت روشي موسوم به بازداشت خشن قرار مي‌گرفتند. در جريان اين اقدام، تقريباً پنج افسر سيا بر سر ‏بازداشتي فرياد كشيده، او را به بيرون از سلول كشيده، لباس‌هاي او را كنده و دستانش را مي‌بستند. سپس سر او را با كيسه‌‌اي ‏پوشانده و در حالي كه به او سيلي و مشت مي‌زدند، وي را در يك راهرو روي زمين مي‌كشيدند.»‏

بر اساس صفحه ۳۶ گزارش، ۱۰ روش شكنجه در كوبالت معمول بوده است ‏كه عبارتند از: قاپيدن حواس (گرفتن يقه مظنون و بلند كردن فرد)، نگهداري در سلول‌هاي بسيار كوچك، نگهداري در ‏سلول‌هاي كوچك به همراه حشرات، گرفتن سر مظنون، زدن سيلي به صورت، محروميت از خواب، نگهداري در وضعيت ‏آزاردهنده و استرس‌زا، كوبيدن مظنون به ديوار (در اين روش كه به «والينگ» معروف شده، فرد به يك ديواري انعطاف‌پذير ‏كوبيده مي‌شود كه اين ديوار بر اثر برخورد فرد صدايي ايجاد مي‌كند كه مظنون را شوكه مي‌كند)، ايستادن كنار ديوار (در اين ‏اقدام كه با هدف القاي خستگي صورت مي‌گيرد، فرد بايد براي مدتي طولاني بدون حركت در كنار ديواري ايستاده و دست خود را ‏به ديوار تكيه دهد) و غرق مصنوعي. ‏

در پانويس ۲۷۸ از گزارش هم در رابطه با ضرب و شتم «گل رحمان» يك جوان بي‌گناه افغاني در جريان يك «بازداشت خشن»، به نقل از مسئولان ‏سيا، آمده است:«آن‌ها چند مرتبه به وي سيلي و مشت زدند. . . در حالي كه او را در طول راهرو مي‌كشيدند، او چند بار روي ‏زمين افتاد و آن‌ها به كشيدن او روي خاك ادامه دادند. . . صورت، پاها و دستان رحمان خراش‌هايي برداشت، اما هيچ‌كدام از آن‌ها ‏نياز به توجه پزشكي نداشت.»‏ در نوامبر سال ۲۰۰۲، رحمان به دليل شدت شكنجه‌هاي سازمان سيا و در حالي كه به زمين زنجير شده بود، به دليل سرما جان ‏خود را از دست داد.
مرجع : روزنامه جوان
کد مطلب : ۴۲۵۷۵۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما