دیباچه؛ مقام معظم رهبری در دیداری که با علما و اندیشمندان شرکت کننده در کنفرانس وحدت اسلامی و سفیران کشورهای اسلامی به مناسبت هفته وحدت در روز میلاد پیامبر مکرم اسلام داشتند، «وحدت» را درس بزرگ پیامبر خاتم و نیاز مبرم امت اسلام خواندند. ایشان در ادامه، سیاست خارجی برخی کشورهای منطقه در معارضه با ایران را اشتباهی بزرگ برشمردند و افزودند: «برخلاف این سیاستهای غیرعاقلانه، جمهوری اسلامی، همچنان سیاست خارجی خود را بر مبنای دوستی و برادری با همه کشورهای اسلامی از جمله دولتهای منطقه، پیگیری خواهد کرد».
لذا با توجه به فرمایش رهبر معظم انقلاب و اهمیت شناخت عملکرد و نگاه بزرگترین و مهمترین همسایه خود در منطقه به بررسی ریشههای تقابل عربستان با جمهوری اسلامی ایران و تلاش این کشور برای انزوا و کمرنگ کردن نقش جمهوری اسلامی در منطقه پرداختیم. در این راستا به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که: چرا عربستان سعودی در قبال ایران، سیاست خصمانهای مبتنی بر فرهنگ هابزی را دنبال می کند؟
به این منظور ابتدا با بیان مقدمهای از روابط دو کشور در سالهای اخیر، به تبیین ریشهها و علل خصومت عربستان نسبت به ایران خواهیم پرداخت و سپس ابزارهای بهکار گرفته شده سعودیها در جهت انزوای کشورمان را برخواهیم شمرد.
بنا به باور بسیاری از عالمان و عاملان سیاسی جهان در منطقه خاورمیانه و حوزه خلیج فارس، دو قدرت عمده یعنی ایران و عربستان وجود دارند که از دامنه و عمق اثرگذاری بالایی برخوردارند. ایران یگانه قدرت چهاربعدی منطقه است که پتانسیلهای بیبدیلی برای نقشآفرینی در معادلات منطقهای و جهانی در اختیار دارد و در کنار این قدرت منطقهای، عربستان بهعنوان قدرتی سهبُعدی مطرح است که به مدد ثروتهای ناشی از فروش منابع انرژی و همچنین تعامل نزدیک با آمریکا و استفاده از اهمیت کعبه نزد مسلمانان، برای کسب جایگاه برتر منطقهای با ایران وارد رقابت شده است که کارشناسان از آن بهعنوان جنگ سرد جدیدی در خاورمیانه نام میبرند (کرمی، ۱۷دی ۱۳۹۳). عربستان پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و با توجه به خلا ایجادشده در سیاست دوستونی نیکسون در منطقه، سعی در پر کردن این خلا و ارتقای قابلیت های خود با حمایت سیستم بین المللی داشت و تنها امتیازش در مقابل سایر قدرتهای منطقه، پشتیبانی متحدین غربی بود. سعودیها در راستای رسیدن به این هدف، از ابتدای شکلگیری انقلاب تا به امروز، استراتژی تقابلجویانه و تعارضگونهای را در قبال ایران در پیش گرفتهاند و هرچند ایران به دور از سودای کسب قدرت در منطقه و با نیات صلحجویانه سیاست خارجی منطقهای خود را طرح و دنبال میکند، همچنان رژیم سعودی بر مواضع خصومتطلبانه خود اصرار میورزد.
غلبه فرهنگ هابزی بر عربستان سعودی نگرش و عملکرد رهبران این کشور هم در حوزه سیاست داخلی و هم در حوزه سیاست خارجی، تداعی کننده زندگی در «وضع طبیعی» است که توماس هابز مطرح میکند. هابز معتقد بود رستگاری جامعه سیاسی در پرهیز از آزادی و پذیرش حکومت خودکامه است. به نظر او مقصود از تشکیل جامعه سیاسی نه تامین سعادت فردی و نه پرورش فضایل اخلاقی بلکه؛ ایجاد امنیت است. در وضع طبیعی یعنی در حالی که قانون و دولتی در کار نباشد، دشمنی و غرایض انسانی طغیان میکند و افراد در برابر یکدیگر رفتاری در پیش میگیرند که هابز آن را "جنگ همه بر ضد هم"[۱] مینامد و در چنین وضعی است که انسان گرگ انسان میشود. در وضع طبیعی هیچ کس امنیت ندارد و هر کس پیوسته خود را در معرض خطر تجاوز دیگری می بیند و برای نگهداری از جان و مال خویش باید فقط متکی به خود باشد. در چنین وضعی پیشرفت تمدن ناممکن میشود (عنایت،۲۱۲:۱۳۸۶).
اگر در شرایط داخلی جامعه عربستان دقت کنیم، مشاهده خواهیم کرد که به عینه مصداق واقعی تفکر هابز در آن عملی شده و عربستان جزء معدود کشورهایی است که در قرن ۲۱ با نظام بسته سلطنتی و بدون وجود حزب سیاسی، مجلس و هرگونه انتخاباتی اداره میشود و اساسا هرگونه تلاشی برای کسب آزادی مدنی با سرکوب شدید مواجه میشود. پیرو همین نگرش در سیاست خارجی هم عربستان با نوعی ترس و بدبینی مفرط نسبت به کشورهای پیرامون و خصوصا همسایهای مثل ایران تنظیم استراتژی میکند. به تعبیر هابز آنچه که در وضع طبیعی بیش از هر چیز بر انسان غلبه دارد؛ ترس است و این ترس برانگیزاننده قوای عقلی است. در همین ارتباط شاهدیم که امروزه عربستان ضمن تردید نسبت به تکیهگاه سابق خود یعنی آمریکا، دچار نوعی تردید و تشدید احساس ناامنی شده است و حتی در ماههای اخیر عضویت غیر دایمی در شورای امنیت سازمان ملل را هم نپذیرفت و در نهایت خود را در تعارضات متراکم، منطقهای و بینالمللی درگیر نموده است. نتیجه چنین وضعی بدون شک اتلاف منابع یک کشور و آنچنان که هابز مطرح میکند، عقبماندگی و عدم پیشرفت است.
در این بین استراتژی تقابلجویانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران عمیق و مستمرتر شده و سطحی از رقابت پرشدت در تمام حوزهها نمایان شده است، تا جایی که رژیم سعودی بیمیل نیست که از ظرفیتهای رژیم صهیونیستی برای ایجاد موازنه در مقابل قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی ایران بهرهمند شود. اما باید دید چرا عربستان در میان همسایگان خود بیش از همه از ناحیه ایران احساس تهدید و خطر میکند و منشا این حس معارضهجویانه به چه مسایلی برمیگردد؟
ریشهها و مولفههای عقلانی تعارض عربستان و ایران دو کشور ایران و عربستان از سال ۱۳۰۷ هـ. .ش با یکدیگر روابط سیاسی برقرار نمودهاند که به عبارتی ابتدای تشکیل حکومت سلطنتی آلسعود با دوران رضاخان در ایران همزمان بوده است.
دو نظام سلطنتی روابط حسنهای با یکدیگر برقرار ساختند و این روابط حسنه تا دهه ۵۰ تداوم داشت و در قالب دکترین نیکسون امتزاج یافت. در چارچوب این دکترین، ایران به واسطه قدرت نظامی خود، حفظ امنیت منطقه را برعهده میگیرد و عربستان با توان مالی و ذخایر نفتی خود، نقش قدرت اقتصادی را متعهد میشود. اما این روابط حسنه با مطرح شدن تشکیل یک پیمان دفاعی برای کشورهای خلیج فارس با محوریت ایران از طرف محمدرضا دچار خدشه شد. سعودیها با امتیازات اشتراک قومی، فرهنگی، زبانی و مذهبی با کشورهای عرب منطقه تمایل بسیاری داشتند که این سیادت را برعهده گیرند، به همین دلیل به انحای مختلف تلاش کردند تا با استفاده از این امتیازات و اهرمهای دیگر به مقابله با توسعهطلبی شاه برخیزند (اخوان کاظمی، ۱۱۸:۱۳۷۹). پس از پیروزی انقلاب اسلامی بستر روابط دو کشور به کلی دچار تغییر شد و عربستان که همیشه به دنبال فرصتی برای پیشی گرفتن از ایران و تبدیل شدن به قدرت اول منطقه بود، در این مسیر با جدیت گام برداشت.
از بدو شکلگیری جمهوری اسلامی ایران اختلاف در ایدئولوژی، گفتمان قدرت و مشروعیت سیاسی، سیاست خارجی دو کشور به وضوح پدیدار شد و این مسایل به عمدهترین وجوه تمایز دو کشور و زمینههای تعارض آنها مبدل شد که در ادامه آنها را بررسی خواهیم کرد.
۱. اختلاف ایدئولوژیک عربستان محل نزول قرآن و خاستگاه نبی مکرم و دین مبین اسلام است. این سرزمین با در اختیار داشتن خانه خدا در مکه و مسجد و آرامگاه پیامبر در مدینه، کانون تقدیس و توجه همه مسلمانان جهان است. علاوه بر ویژگیهای فوق، به واسطه درآمدهای مستمر نفتی، موقعیت استراتژیک جغرافیایی موجب گردیده که این کشور خواهان رهبری و مرکزیت در جهان اسلام باشد. دولت سعودی مدعی نوعی نظام اسلامی مبتنی بر آموزههای وهابیت و سلفیت است و برپایه اتحاد محمدبن سعود و محمدبن عبدالوهاب بنا شده است. سلفی ها با تاکید بر سنت پیامبر(ص)، تشیع را گونهای بدعت دینی به شمار میآورند و آنها را به زعم خویش رافضی مینامند. در طرف مقابل جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که بر پایه آرای علمای برجسته شیعی همچون امام خمینی (ره) (نظریهپرداز نظریه ولایت فقیه) و شهید محمدباقرصدر (نظریهپرداز نظریه جمهوری اسلامی) شکل گرفته است (شجاع،۴۱:۱۳۸۶). با پیروزی انقلاب دالهای گفتمانهایی نظیر تلاش در جهت برقراری حکومت جهانی اسلام، نفی سلطه و سلطهجویی، حمایت از مستضعفین و نهضتهای آزادی بخش، تبلیغ اسلام و دعوت به مذهب شیعه و شروع تفکر امالقری بودن ایران برای جهان اسلام حساسیت رقابتانگیزی را برای عربستان پدید آورد، خصوصا که امام خمینی به جهت موفقیتش در تحقق و تداوم جمهوری اسلامی به الگویی جذاب و اجتنابناپذیر برای کشورهای جهان اسلام مبدل شد.
از این دید حکومتهای ایران و عربستان که بر پایه آیینهای شیعی و سلفی (وهابیت) شکل گرفتهاند، رقیبان ایدئولوژیک یکدیگر شمرده میشوند. در این راستا عربستان سعودی سرمایهگذاری هنگفتی در گسترش و نهادینه کردن نظم سلفی در مقابل نظم شیعی انقلاب اسلامی ایران، در منطقه و جهان اسلام انجام داده بود، هرچند بعد از حوادث یازده سپتامبر، ایدئولوژی سلفی در منطقه و جهان اسلام به دلیل رویکرد افراطی و خشونتگرایش، مورد هجمه سنگین قرار گرفت ولی بعد از تحولات انقلابی جهان عرب عملا نسخه معتدل ایدئولوژی سیاسی سنی، یعنی نظم اخوانی پارادایم موازی و مقبول برای بیشتر انقلابیون و کنشگران جنبش بیداری شد. نظم اخوانی با وجود رقابت، در کل رویکرد انعطافگرا و تعامل محور با نظم انقلاب اسلامی دارد (فلاح،۱۷آبان ۱۳۹۲). بنابراین شاید بتوان گفت برجستهترین وجه تعارض عربستان با ایران همین مقوله ایدئولوژی باشد و از آنجا که این عامل نقش شالودهای در شکلگیری ذهنیت و افکار سیاستمداران هر کشور دارد، پرداختن به آن راهگشای شناخت اصولی این تعارضهاست.
دلایل برخورد خصومتآمیز عربستان با ایران در سه دسته کلی اختلاف ایدئولوژیک، ساخت داخلی قدرت و سیاست خارجی خلاصه می شود که در این مسیر از ابزارهایی همچون نفت، تاسیس سازمانها و پیمانهای منطقهای، پرونده هستهای ایران و ایجاد گروههای تروریستی تندرو علیه ایران استفاده کرده است.
۲. گفتمان قدرت و مشروعیت سیاسی عربستان سعودی دارای نظام سیاسی بسته پادشاهی و مبتنی بر مشروعیت وهابی و اقتصاد نفتی است. خانواده آلسعود از زمان تأسیس عربستان سعودی بر تمامی ارکان سیاسی اقتصادی حاکمیت دارد. براساس قانون اساسی این کشور پادشاه عالیترین مقام سیاسی در این کشور است و از میان فرزندان عبدالعزیز بن سعود به قدرت میرسد. اعضای کابینه دولت توسط پادشاه انتخاب و منصوب میشوند و تنها در قبال او پاسخگو هستند. مجمع مشورتی نیز از سوی حکومت منصوب میشوند و فرمانداران استانها نیز از شاهزادههای سعودی هستند. در این کشور احزاب حق فعالیت ندارند و شهروندان نه تنها حق مشارکت در عرصه سیاست را ندارند، بلکه بسیاری از گروهها نظیر زنان و شیعیان از حقوق اجتماعی اصلی خود نیز محروم بوده و هستند (امینی،۱۶۴:۱۳۸۸). با توجه به مشخصات مذکور از گفتمان قدرت در جامعه عربستان میبینیم که روند دولت- ملتسازی در این کشور هنوز به وقوع نپیوسته و علیرغم تلاش و درخواست مردم برای تغییر در نظام سیاسی، آلسعود به دلیل غلبه تفکر هابزی حاضر نیست بسترهای لازم برای مشارکت مردم و اقشار مختلف را در ساختار سیاسی کشورش فراهم سازد.
در دهه ۷۰ در همسایگی چنین کشوری با نظام سیاسی بسته و عقبمانده، انقلاب مترقی و مردمی ایران به وقوع پیوست. انقلابی که مبتنی بر اسلام و انگیزه و اهداف اسلامی بود و شعارهای مترقیانه و مردمپسندی مثل آزادی، نفی استبداد و حق رای مردم را سر میداد. این شعارهای جذاب و گیرا، دولتهایی مثل عربستان را کاملا منفعل کرد و در مقابل به مردم این کشورها انگیزه و شور مبارزه میداد. بر همین اساس در عربستان شورشی در میان شیعیان ایالات شرقی این کشور در منطقه میدانهای نفتی آغاز شد و مردم با پخش اعلامیههایی در مساجد به خانواده سلطنتی حمله کردند.
این جریان باعث شد برای اولین بار در این حکومت به اصطلاح اسلامی، موضع دولت به عنوان حامی اسلام شکسته شود. سعودیها در پی این مسئله در مقابله با ایران ملاحظه را کنار گذاشتند و شاهزاده نایف صریحا گفت ایرانیها که بعد از انقلاب میگفتند دیگر ژاندارم منطقه نیستند، حالا تروریست منطقه شدهاند (رایت،۱۳۴:۱۳۷۲). بازتاب انقلاب اسلامی در عربستان به شیعیان محدود نشد، بلکه اهل سنت و وهابیون هم در مقابل امواج اسلامی و انقلابی ایران جاذبه و دافعههای چشمگیری از خود نشان دهند که مهمترین واقعه در این ارتباط اشغال خانه خدا پس از مراسم حج سال ۱۳۶۰ بود. وقوع این حوادث پس از انقلاب اسلامی باعث شد، مشروعیت نظام سیاسی عربستان زیر سوال رود و گروههایی در راستای افکار نوین تلاش کنند، الگوی قابل قبولتری از مذهب و نظام خود را مطرح کنند (حشمتزاده،۹۵:۱۳۸۵). بنابراین یکی از دلایل تعارض سعودیها با ایران به نظام سیاسی و ساخت قدرت متفاوت در دو کشور بر میگردد و از آنجا که ایران مبدع تحول در ساخت سنتی قدرت در منطقه است، مشکلات و چالشهای زیادی را برای نظامهای بستهای چون عربستان به وجود آورده است.
۳. سیاست خارجی یکی دیگر از وجوه تعارض عربستان و ایران در سیاست خارجی و استراتژیهای برجسته آنهاست. عربستان که دارای موضع سنتی حفظ وضع موجود و تقابل با قدرتهای نوظهور منطقهای است، نمیتواند با ایران بالنده اسلامی که موضعی تجدیدنظر طلبانه در وضع موجود دارد، کنار بیاید و همانطور که اشاره کردیم اساسا این دو کشور در اهداف سیاست خارجیشان نه تنها مطلوبیتهای متفاوت، بلکه متعارضی را دنبال میکنند. در این مسیر عربستان در سالهای اخیر سعی کرده است از راههای گوناگون به انزوا و محدود سازی شعاع انقلاب اسلامی در منطقه مبادرت کند؛ که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.
۴. نفت از دهه ۱۹۷۰ تاکنون، استفاده عربستان سعودی از نفت خام بهعنوان سلاحی در برابر رقیب خود ایران، بیسابقه نبوده است. در نوامبر ۲۰۰۶، نواف عبید، یکی از مشاوران امنیتی عربستان سعودی، در مقالهای در واشنگتن پست نوشت: اگر عربستان سعودی تولیدات نفت خام را افزایش و قیمت را تا پنجاه درصد کاهش دهد، این مسئله برای ایران ویرانکننده خواهد بود و تواناییهای ایران را در هدایت صدها میلیون شبهنظامی شیعه در عراق و دیگر مناطق، کاهش خواهد داد. همچنین شاهزاده ترکیالفیصل در گفتوگو با مقامات ارشد آمریکایی و بریتانیایی در یک پایگاه عملیاتی ناتو، به ایران هشدار داده بود که از ناآرامیهای منطقه ناشی از بهار عربی سوءاستفاده نکند.
از دیگر سو و نزدیک به شش ماه پیش و قبل از اینکه بازار نفت شاهد این تغییرات ناگهانی شود، محمد بن نواف، سفیر عربستان در بریتانیا، در هشداری، تهدید به استفاده از سلاح نفت علیه رقبای منطقهای عربستان نمود. فارغ از اینکه این اظهارات صریح را بپذیریم یا خیر، آنچه که تاحدی ملموس است، این موضوع است که سعودیها به این ادراک رسیدهاند که باید در فضای جدید منطقهای و در زمانیکه مسیر تحولات پیرامونی بهنوعی به سمت ایران در حرکت است، از این ابزار بهعنوان فشار بر ایران استفاده کرد. ازسوی دیگر و بهخصوص در زمانی که ایران به درآمدهای نفتی برای موفقیت سیاستهای خروج از رکود و رشد اقتصادی در داخل نیاز دارد، این انگیزه عربستان را قابل فهمتر میکند (کرمی،۱۷ دی ۱۳۹۳).
۵. حمایت از گروههای تندروی سنی و تروریستی یکی از راهبردهای عربستان در سیاست خارجی منطقهای که با اتکا به ایدئولوژی سلفی دنبال میشود ایجاد و حمایت از گروههای تندرو با افکار سلفی- جهادی است. طالبان از جمله اولین گروههای این چنینی است که تا مدتی هم موفق به تشکیل حکومت در افغانستان شدند.
با این هدف، تاسیس مدارس مذهبی با خط فکری سلفی و وهابی نه تنها در عربستان که در دیگر کشورهای منطقه از جمله پاکستان و افغانستان در دستور کار آلسعود قرار گرفت و برآیند تداوم استراتژی فوقالذکر را در پیدایش گروههای تروریستی همچون القاعده و داعش در کشورهای همسایه و جیشالعدل و جندالله در مرزهای ایران مشاهده میکنیم . از جمله انگیزههای عربستان از پشتیبانی چنین گروههایی را میتوان، به داعیه امالقرایی جهان اسلام و لزوم کمک به مسلمانان از سوی عربستان و نیز رقابت با نفوذ منطقهای ایران و تحت فشار قرار دادن آن دانست.
۶. پرونده هستهای ایران عربستان در مقاطع مختلف برای مقابله با قدرتگیری جمهوری اسلامی ایران نقشهای مختلفی را از جانب غرب متقبل شده است. در مناقشه هسته ای ایران نیز با جریان غربی مبنی بر محکومیت ایران و اعمال تحریمهای سختگیرانه همراهی کرده و از برنامه هستهای ایران بهعنوان یک تهدید برای منطقه نام میبرد و خواستار مقابله با آن و تشدید تحریمها میباشد. در شرایط فعلی هم که احتمال گشایشی در مساله هستهای ایران پیش آمده، رژیم عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی ضمن نارضایتی از این روند، همسویی راهبردی پیدا کرده و پیرامون به تاخیر انداختن موفقیتهای ملی و منطقهای جمهوری اسلامی ایران به تولید همکاری میپردازند.
۷. تاسیس سازمانهای منطقهای یکی از حربههای عربستان در مواجهه با قدرت ایران، ایجاد سازمانهای منطقهای با عضویت کشورهای عرب بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با احساس خطر و ناامنی رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به آینده حکومت خود در مقابل گسترش انقلاب اسلامی و نیز با توجه به سیاست آمریکا در منطقه برای ایجاد کمربند امنیتی، در سال ۱۳۵۹ رهبران شش کشور عرب حوزه خلیج فارس در شهر طائف طرح تشکیل «شورای همکاری خلیج فارس» را پیریزی کردند. جهتگیری این سازمان از بدو تاسیس نسبت به ایران غیردوستانه بود و در طول جنگ تحمیلی هم از عراق حمایتهای بی دریغی در قالب این سازمان شد. در نشست اخیر سران اتحادیه عرب خلیج فارس در دسامبر ۲۰۱۴، عربستان طرح تشکلی ناتوی عربی و پلیس واحد تحت عنوان" Gulf Interpol" را داده است و در این چارچوب ایجاد ناوگان نیروی دریایی مشترک و فرماندهی نظامی واحد نیروهای مسلح با استقرار مرکز فرماندهی در ریاض از سوی عربستان مطرح شده است (اینها نمونههایی از تلاش عربستان ازطریق ایجاد اتحادهای منطقهای جهت محدودسازی قدرت و انزوای ایران در بین کشورهای همسایه است که علیرغم جدیت این کشور در دنبال کردن این اهداف، همسویی چندانی در بین اعضاء در خصوص دلبستگی به این اهداف ملاحظه نمیشود.
فرجام سخن
اختلاف در دیدگاهها و منافع در روابط بینالملل امری طبیعی است و اینکه هر بازیگری در تلاش برای ارتقای قدرت خود به انواع استراتژیها متوسل شود، امری دور از ذهن نیست. اما بررسی عملکرد و اقدامات عربستان در منطقه در سالهای اخیر نشان میدهد، این کشور به دلیل ساخت متزلزل قدرت در داخل و احساس ناامنی از درون نسبت به تحولات منطقه حساسیت افراطگونهای پیدا کرده و در این میان بیش از سایر همسایگان خود، نسبت به ایران نگاه بدبینانه دارد.
دلایل برخورد خصومتآمیز عربستان با ایران در سه دسته کلی اختلاف ایدئولوژیک، ساخت داخلی قدرت و سیاست خارجی مورد بحث قرار گرفت و گفتیم که در این مسیر از ابزارهایی همچون نفت، تاسیس سازمانها و پیمانهای منطقهای، پرونده هستهای ایران و ایجاد گروههای تروریستی تندرو علیه ایران استفاده کرده است.
زهرا سلیمانی پور
منابع
اخوان کاظمی، بهرام.(۱۳۷۹). واگرایی ها و همگرایی ها در روابط ایران و عربستان، مطالعات خاورمیانه، سال هفتم، شماره ۲.
امینی، کریم.(۱۳۸۸). تاثیر روند دولت- ملتسازی بر ثبات سیاسی و سیاست خارجی عربستان سعودی، مجله سیاست دفاعی، سال هفدهم، شماره ۶۸.
حشمتزاده، محمدباقر.(۱۳۸۵).تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای اسلامی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
رایت، رابین. (۱۳۷۲). شیعیان مبارزان راه خدا، ترجمه علی اندیشه، تهران: قومس.
شجاع، مرتضی.(۱۳۸۶). رقابتهای منطقه ای ایران و عربستان و موازنه نیروها در خاورمیانه، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، شماره ۲۴۰.
فلاح، رحمتالله.(۱۷ آبان ۱۳۹۲). تحلیلی بر راهبرد معارضه گرایانه عربستان در قبال ایران، بازیابی شده در ۲۳ دی ۱۳۹۳ به آدرس:
http://basirat.ir/Content/۲۶۲۲۷۷/
کرمی، کامران.(۲۷ دی ۱۳۹۳). اهداف سیاست نفتی چهارضلعی عربستان سعودی، بازیابی شده در ۲۲ دی ماه ۱۳۹۳ به آدرس:
http://www.tisri.org/default-۱۷۶۶.aspx
پی نوشت ها
[۱]The war of all against all