۰
سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۲۷

آیا ایده‌ی «جمهوری اسلامی» پس از انقلاب مطرح شد؟

آیا ایده‌ی «جمهوری اسلامی» پس از انقلاب مطرح شد؟
تشکیل حکومت اسلامی یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های مهم انقلابیون و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی از همان آغاز مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی بوده است. تبلور این اصل را می‌توان در سخنرانی‌های امام درپیش از انقلاب و در شعارهایی که مردم در مسیر مبارزه با رژیم شاهنشاهی سر می‌دادند، مشاهده نمود.

در این مسیر، علاوه بر اسلام‌گرایان که خواهان سقوط رژیم پهلوی و استقرار نظام اسلامی بودند، سایر گروه‌ها و جریان‌های فکری، اعم از مارکسیست‌ها، مجاهدین و حتی سکولارها با مبارزه علیه رژیم، خواستار تحقق آرمان‌های انقلابی خود بودند. همین موضوع این شائبه را در ذهن گروهی از افراد ایجاد نموده که خواسته‌ی اصلی انقلابیون در وهله‌ی اول تنها مبارزه با رژیم پهلوی بوده است و مردم و رهبر انقلاب هیچ ایده‌ای در رابطه با شکل و ماهیت حکومت تا قبل از انقلاب نداشته‌اند و چنین اصلی تنها بعد از پیروزی انقلاب تحقق یافته است.
حال با توجه به این توضیحات، نوشته‌ی حاضر درصدد بررسی جایگاه و اهمیت حکومت اسلامی در میان مردم و رهبر انقلاب قبل از پیروزی انقلاب است. به عبارتی می‌توان این سؤال را مطرح نمود که تشکیل «نظام جمهوری اسلامی» قبل از پیروزی انقلاب تا چه حد مدنظر انقلابیون و رهبر انقلاب بوده است؟

نظریه‌ی امام (ره)


بدون اغراق، می‌توان گفت امام (ره) تنها اندیشمند سیاسی در جهان است که ابتدا نظریه‌ی منسجم سیاسی ارائه نموده و سپس آن نظریه را در قالب تشکیل حکومت با پشتوانه‌ی مردمی، عملیاتی کرده و نهایتاً رهبری و هدایت آن را برای مدتی برعهده داشته است. پروفسور ویلیام بیمان، از اساتید دانشگاه براون در آمریکا، در مورد امام می‌گوید: «ایشان در اوج ناباوری تحلیل‌گران بین‌المللی، با عقاید مذهبی که غرب آن‌ها را کهنه و قرون وسطایی می‌داشت، جهان را تکان داد.»[۱]

امام (ره) مجال بیان تفکرات خود در زمینه‌ی حکومت اسلامی را داشته و البته در بیاناتشان نیز مشهود است. ایشان برای نخستین‌بار در کتاب «کشف‌الاسرار» نظریه‌ی حکومت اسلامی و نظارت فقیه بر امور سیاسی را مطرح نمودند. در دیدگاه امام (ره)، جمهوری شکل و اسلام ماهیت آن است: «جمهوری اسلامی به این معنی است که قانون کشور را قوانین اسلامی تشکیل می‌دهد، ولی فُرم حکومت اسلامی، جمهوری است.»[۲] «شکل حکومت ما جمهوری اسلامی است. جمهوری به معنی اینکه متکی بر آرای اکثریت است، برای اینکه متکی به قانون اسلام است.»[۳]

ایشان نظریه‌ی خود را در پیش از انقلاب ارائه داده بودند و مردم از نظریات و مسیر فکری امام در دوران مبارزاتشان با رژیم شاه آگاه شده بودند. امام به‌عنوان اندیشمند شیعه، تشکیل حکومت اسلامی در دوران غیبت امام معصوم را ضروری و مشروع می‌دانستند. ایشان می‌فرمایند: «مذهب اسلام از هنگام ظهورش معترض نظام‌های حاکم در جامعه بوده و خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است.»[۴]

امام به‌عنوان یک اندیشمند دینی-سیاسی، به این نکته رسیده بودند که در شیعه، پتانسیل ارائه‌ی یک الگوی سیاسی و یک نظریه‌ی سیاسی وجود دارد. تا پیش از انقلاب اسلامی، روحانیون رهبری مبارزات را برعهده می‌گرفتند و بعد از شکست یا پیروزی جنبش، حرکتی در جهت ورود به ساختار سیاسی در قالب تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلامی نمی‌کردند و در واقع، هدف تشکیل حکومت اسلامی را نداشتند، اما امام به پشتوانه‌ی حمایت مردم، این ایده را عملی نمودند.

نظریه‌ی ولایت‌فقیه، که در چارچوب نگاه شیعی تدوین شده است، دین را که در فرهنگ عمومی جامعه نهادینه شده و خارج از ساخت رسمی سیاسی قرار داشت، در قالب اسلام سیاسی و لزوم ادغام دین و سیاست و تشکیل حکومت اسلامی برجسته نمود. ایشان تأکید می‌کنند: «والله اسلام تمامش سیاست است.»[۵] امام در واقع نهاد دین را که از قبل در جامعه وجود داشت و مردم زندگی خود را براساس اصول و احکام آن اداره می‌کردند، در یک ساختار علمی که همان نظریه‌ی ولایت‌فقیه بود، عرضه نمودند.

ماهیت اسلامی بودن حکومت در اندیشه‌ی امام (ره) جایگاه مهمی داشت تا جایی که «بحث‌های قابل توجهی از کتاب ولایت‌فقیه را به موضوع اسلام اختصاص داده بودند.»[۶] در پیش از انقلاب، امام در دیدار ایرانیان مقیم لندن سه مسئله را بیان نمودند: «یکی، نبودن محمدرضاخان و این سلسله؛ سلسله‌ی پهلوی و یکی، نبودن اصل رژیم سلطنتی و یکی هم استقرار حکومت عدل اسلامی و جمهوری اسلامی.»[۷] با بررسی این سه مسئله در سخنان امام، این نتیجه را می‌توان گرفت که ایده‌ی جمهوری اسلامی از پیش از انقلاب، جز اصلی نظریه‌ی ایشان را تشکیل می‌داده است.

نهادها در هر ملتی در طول تاریخ شکل می‌گیرند و تغییر و حذف آن‌ها تقریباً غیرممکن است. براساس مطالعات نهادگرایی، این موضوع اثبات شده است که مردم براساس هنجارها و ارزش‌های نهادهایی که از پیش وجود دارند رفتار می‌کنند و در جامعه‌ی ایران، نهاد دین این ویژگی را دارا بود. به همین دلیل، میل و اشتیاق مردم به اسلام و ارزش‌های اسلامی با پیگیری سیاست نوسازی و شبه‌مدرنیزاسیون توسط پهلوی که بدون توجه به فرهنگ داخلی و در راستای حذف نمادهای سنتی و ارزش‌های دینی نهادینه‌شده در مردم بود، افزایش یافت.

از سویی دیگر، نهاد روحانیت از گذشته‌ها در میان مردم از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و مردم براساس احکام دین و با هم‌فکری و کمک نهاد روحانیت، امور زندگی خود همچون ازدواج، طلاق، تجارت و... را به انجام می‌رساندند. برخی علت اصلی و اساسی قیام مردم را کم‌رنگ شدن ارزش‌های دینی توسط حکومت پهلوی می‌دانند: «شاه درصدد برآمد که ارزش‌های مسلط جامعه را، که از مذهب و آیین آن سرچشمه گرفته بود، نابود کند.»[۸] شاید از همین جهت است که فوکو می‌گوید: «انقلاب اسلامی روح یک جهان بی‌روح بود.»

آرمان‌های ملت


آرمان‌ها همواره به‌عنوان افق راه یک ملت حائز اهمیت‌اند. بررسی هرچند اجمالی شعارهای مطرح‌شده از سوی مردم در جریان انقلاب اسلامی، می‌تواند بیانگر اهداف و خواسته‌های آنان باشد. شعارها مشخص‌کننده‌ی دو نکته هستند: اول آنچه مردم آن را نمی‌خواهند که در این انقلاب مردم رژیم سلطنتی و محمدرضاشاه را نمی‌خواستند و دوم آن چیزهایی که مردم خواستار آن‌ها هستند و آن تشکیل حکومت جمهوری اسلامی است.

برای مردم، اسلام چراغ راه بود: «مردم راه اصلاح را در اسلام می‌دیدند و به آن اعتقاد کامل داشتند و به گفته‌ی فوکو، اسلام برای مردم مانند یک عهد و پیمان و نیز ضمانت‌نامه و تضمینی بود برای اینکه آنچه را که به‌وسیله‌ی آن می‌توانستند به‌گونه‌ای بنیادین ذات و شخصیت خود را متحول سازند، بیابند.»[۹] زیرا اسلام توانسته بود «زبان گویای خواسته‌های سیاسی و اجتماعی شود که رژیم شاه نتوانسته بود آن‌ها را محقق سازد.»[۱۰] بر این اساس بود که بعد از انقلاب، اسلام ایدئولوژی برتر شد و این خواسته در شعارهای مردم نمایان است. شعارهای مردم را در سه دسته می‌توان تقسیم نمود:

شعارهایی که نشان از بی‌میلی مردم به شاه و در واقع خواستار نبودن محمدرضاشاه هستند. شعارهای نظیر «مرگ بر شاه»، «تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود»، «شاه تو را می‌کشیم، به خاک‌وخون می‌کشیم»، «تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد»، «ما طالب نابودی شاهیم، شورای سلطنت نمی‌خواهیم» و «شاه اگر آمریکا حامی و یاور توست، چوبه‌ی دار ملت منتظر سر توست» از سوی مردم، نشان‌دهنده‌ی خواسته‌ی آنان در نبودن کسی است که تا قبل از آن، سایه‌ی خدا بر روی زمین نامیده می‌شد. با این شعارها، هیبت شاهی شکسته شد و دیگر شاه سایه‌ی خدا محسوب نمی‌شد.

دسته‌ی دوم از شعارها نشان از نبودن رژیم سلطنتی دارند. بیان شعارهایی چون «نظام شاهنشاهی عامل هر فساد است”» و «کورش برخیز گندش درآمد، مشروطه‌ی سلطنتی عمرش سرآمد» از سوی مردم به این معنا بود که مردم حکومت موروثی و سلطنتی را نمی‌خواستند. مردم بیزار از وابستگی به غرب، خفقان، فساد، قدرت نامحدود و... در پی کسب آزادی‌های سیاسی بودند.

دسته‌ی سوم در پی استقرار حکومت عدل اسلامی و جمهوری اسلامی هستند. شعارهای مردم چون «جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد»، «این کشور ویرانه آباد باید گردد»، «دوران سلطنت فناست، جمهوری اسلامی به‌پاست”»، «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، «برقرار باد جمهوری اسلامی”»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «دیروز اسارت، امروز انقلاب، فردا آزادی، دیروز سلطنت، امروز انقلاب، فردا جمهوری اسلامی”»، «جمهوری اسلامی آری، حکومت خودکامگان هرگز» و «برقرار باد جمهوری عدل اسلامی» نشان می‌دهد مردم خود خواستار شکل‌گیری حکومت جمهوری اسلامی بودند. با بررسی شعارهای مردم، می‌توان فهمید حکومتی که تشکیل شد خواست ملت بود.

نتیجه‌گیری

بدین‌سان با بررسی سخنان امام در پیش از انقلاب و شعارهای مردم در بحبوحه‌ی انقلاب، می‌توان نتیجه گرفت که ایده‌ی حکومت اسلامی در نظریه‌ی ولایت‌فقیه پیش از انقلاب ارائه شده بود؛ همان‌طور که ایشان می‌فرمایند: «این احکام که غایت آن‌ها اجرای حکومت است، مخصوص زمان پیامبر (ص) نبوده و طبق آیات شریفه، احکام اسلام محدود به زمان یا مکان نیست.»[۱۱] و از سویی دیگر، بیشتر مردم خواستار این نوع حکومت بودند؛ چراکه در انتخابات ۱۲ فروردین، اکثریت مردم به جمهوری اسلامی «آری» گفتند.

پیروزی هر انقلابی در گرو سه رکن است: ایدئولوژی قوی، رهبری، مردم. در انقلاب اسلامی ایدئولوژی قوی اسلام بود که مورد پذیرش رهبری و مردم قرار داشت و این مسئله در سخنان امام در قبل از انقلاب و شعارهای مردم در بحبوحه‌ی انقلاب به خوبی نشان از وحدت نظر اکثریت مردم و رهبری در مورد ایدئولوژی دارد. در واقع زبان مشترک امام و مردم اسلام بود و مردم از تقویم مذهبی برای بیان اعتراضات خود نسبت به عملکرد و سیاست‌های رژیم بهره می‌بردند.

پینوشت :
[۱]. حاجتی، میر احمدرضا (۱۳۹۱)، عصر امام خمینی (ره)، انتشارات ولای منتظر (عج)، ص ۲۸.
[۲]. موسوی خمینی، روح‌الله (۱۳۷۶)، ولایت‌فقیه، تهران، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، ج ۵، ص ۲۴۰.
[۳]. موسوی خمینی، روح‌الله (۱۳۵۸)، صحیفه‌ی نور، قم، مرکز نشر و آثار امام، ج ۴، ص ۱۳۵۷.
[۴]. _________ (۱۳۷۹)، صحیفه‌ی امام (سخنان، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، احکام، اجازات شرعی و نامه‌ها)، تهران، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نشر عروج، ج ۵، ص ۱۹.
[۵]. موسوی خمینی، روح‌الله (۱۳۶۱)، صحیفه‌ی نور، تهران، انتشارات شرکت سهامی چاپخانه، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ج ۱ و ۵، ص ۶۲.
[۶]. درخشه، جلال (۱۳۸۸)، بازتفسیر مفاهیم دینی و تأثیر آن بر شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران، دانش سیاسی، سال پنجم، ص ۸۷ تا ۱۲۱.
[۷]. صحیفه‌ی امام، همان، ج ۵، ص ۱۹.
[۸]. محمدی، منوچهر (۱۳۶۰)، تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چ اول، ص ۸۸.
[۹]. خرمشاد، محمدباقر (۱۳۷۷)، «فوکو و انقلاب اسلامی ایران، معنویت‌گرایی در سیاست»، پژوهشنامه‌ی متین «علوم اجتماعی»، شماره‌ی ۱، ص ۲۱۵.
[۱۰]. زیباکلام، صادق (۱۳۸۴)، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، انتشارات روزنه، ص ۱۱۵.
[۱۱]. موسوی خمینی، روح‌الله (۱۳۹۱ق)، حکومت اسلامی، نجف، بی‌تا، ص ۲۸.
مرجع : پایگاه تحلیلی برهان
کد مطلب : ۴۳۳۸۰۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما