به گزارش
اسلام تایمز، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در پیام اخیر خود به جوانان اروپایی و آمریکای شمالی فهرستی از رفتارهای گذشته غرب را که بعدها به آن اعتراف و نسبت به آن از افکار عمومی جهان عذرخواهی کرده اند برشمرده و از جوانان غربی خواستند دلیل این تاخیر در اعتراف و عذرخواهی را از روشنفکران خود جویا شوند. آنجا که فرمودند: «
تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند. این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟».
واقعیت این است که در یکی دو قرن اخیر غرب شماری از رفتارهای غیر اخلاقی و غیر انسانی را نسبت به جوامع و ادیان مختلف از جمله جوامع غربی، سیاهان، سرخ پوستان، آسیاییها، آفریقاییها، آمریکای لاتین ، پروتستانها، کاتولیک ها، مسلمانان و... روا داشته و بعد از گذشت چند دهه نسبت به آن در نزد افکار عمومی تبری جسته و یا عذرخواهی کرده است. تاریخ شماری از این رفتارها را به ثبت رسانده از جمله برده داری سیاهان، استعمار مردم آسیایی و افریقایی، راه اندازی دو جنگ خانمانسوز اول و دوم جهانی، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران، کودتا علیه دولت های مردمی در آمریکای لاتین، تحریم کوبا و ایران، حمایت از صدام و بعدها حمله به او و جنگ ویتنام. تقریبا نسبت به بسیاری از این فهرست پس از سالها به انحای مختلف اعتراف و در برخی موارد نیز عذرخواهی شده است لیکن به رغم این اعترافات همان سبک و همان رفتار علیه ملت ها و دولت های غیر، همچنان تکرار می شود.
اسلام هراسی یکی از همان روش ها و رفتارهایی است که تقریبا یکی از دو دهه پیش غربی ها مدام بر طبل ان می کوبند. بواسطه همین ادعای بی سند صدها هزار انسان جان خود را از دست داده اند و میلیونها نفر بی خانمان شده اند.معلوم نیست چند سال دیگر باید منتظر اعتراف یکی از مسئولان غربی باشیم که به اشتباه خود نسبت به اسلام هراسی اعتراف کنند. بویژه آنکه این روزها همان هایی که غربی ها برای تخریب چهره اسلام تجهیز کردند تا با قتل و غارت تصویری مشوش از اسلام ارائه کنند به دروازه های غرب رسیدند و همین روزها است که غربی ها به این اشتباه خود هم اعتراف کنند اما به چه قیمتی.
پیام رهبری معظم انقلاب به جوانان غربی دست کم از این حیث که بخش قابل توجهی از جمعیت غرب را با فهرستی از رفتارهای اشتباه دولتمردان غربی آشنا خواهد کرد جای بسی خرسندی دارد بماند که فحوای این پیام تاریخی نقطه تحول نگرش دنیا به اسلام نیز قرار خواهد گرفت و این موضوع را قبل از هرکسی سیاستمداران غربی پی برده اند همان هایی که رهبری عامدانه آنها را به عنوان دریافت کننده پیام شان هدف این پیام نمی داند.
از این رو تلاش می کنیم در چند شماره به مرور اقداماتی از غرب در طول تاریخ بپردازیم که بعدها غربی ها به اشتباه بودن آن اعتراف نموده و یا ابراز شرمساری کرده اند. تکرار این مسائل شاید در نهایت کمک کند سنت تاریخ نگاری در غرب کمی تغییر کند.
بردهداری در آمریکا و تبعیضهای نژادی علیه سیاهپوستان، لایهای ضخیم در تاریخ و اجتماع آمریکاییهاست که به این راحتی و با تصویب قوانین یا روی کار آمدن رئیسجمهور رنگینپوست از بین نمیرود.
تاریخ بردهداری و پس از آن تبعیض نژادی در آمریکا علیه سیاه پوستان، در سدهها و دهههای گذشته، فراز و فرودهای بسیاری داشته است؛ از زمانی که برده داری در تمام ایالات آمریکا قانونی شد و تا حال که سیاه پوستان به گونهای دیگر تحت تبعیض دستگاه حکومتی ایالات متحده قرار دارند.
برای آشنایی بیشتر با سیر این رفتار اشتباه سیاستمداران غربی علیه رنگین پوستان این قاره که بعدها به آن اعتراف کردند ذکر و مرور وقایعنگارانه این تاریخ ضروری به نظر می رسد:
۱۵۰۳- ۱۰ سال پس از کشف قاره آمریکا توسط «کریستف کلمپ» کشتیهای پرتغالی و اسپانیایی اولین دستههای بردگان را از آفریقا وارد این مستعمره تازه کشف شده کردند.
۱۶۱۰- کشتی هلندی «هاف مون» به ویرجینیا (اولین مستعمره انگلیس در قاره آمریکا) رسید و بردگانی از قاره آفریقا را وارد این منطقه کرد.
۱۶۴۱- ماساچوست اولین مستعمرهای بود که قانون بردهداری را تصویب کرد.
۱۶۶۳- مستعمره ویرجینیا قانونی تصویب کرد که میگفت: اگر بچهای از مادری برده متولد شود، او نیز برده خواهد بود.
۱۶۲۷- پادشاه انگلیس از تأسیس شرکت مالکیت برده در آفریقا خبر داد و این شرکت همچنین به طور رسمی بردهداری را به انگلیسیها تجویز میکرد و آن را به رسمیت میشناخت.
۱۶۷۳ – برای اولین بار گروهی از سفید پوستان از «جرج فاکس» مؤسس جمعیت مسیحی «کویکارز» خواستند تا بردهداری را لغو کند و وی نیز این کار را در شهرکی در ایالات نیوجرسی منع کرد.
۱۶۸۸- اولین تظاهرات سفیدپوستان بر ضد بردهداری در فیلادلفیا، که در آن مسیحیان لیبرال از دو گروه « کویکرز» و «مانونات» شرکت کردند.
۱۷۵۰- جرجیا آخرین مستعمرهای بود که بردهداری را قانونی اعلام کرد.
۱۷۷۵- «بنجامین فرانکلین» جمعیتی در فلادلفیا برای لغو بردهداری به وجود آورد و همچنین «توماس باین» متفکر و نویسنده، کتابی علیه بردهداری نوشت.
۱۷۸۵- کتاب « مخلوقات شگفت انگیز خدا » در لندن و در مورد اولین برده سیاه پوست آزاد شده منتشر شد.
۱۸۰۷- پارلمان انگلیس بردهداری را ممنوع اعلام کرد.
۱۸۰۸- تجارت بینالمللی برده ممنوع شد اما تجارت داخلی در آمریکا همچنان ادامه یافت.
۱۸۱۶- فشارهای سفیدپوستان موجب تشکیل جمعیتی شد که سیاه پوستان را برای بازگشت به آفریقا، تشویق میکرد.
۱۸۲۱- اولین روزنامه ضد بردهداری در آمریکا انتشار یافت.
۱۸۲۲- توهین و ضرب و شتم دانش آموزان سیاه پوست در مدارس، آن ها را مجبور کرد تا اولین مدرسه مخصوص سیاه پوستان را در فلادلفیا به وجود آورند.
۱۸۳۲- شورش گسترده و بی سابقه سیاه پوستان در ایالات ویرجینیا.
۱۸۳۴- پاپ، برای اولین بار بردهباری را محکوم کرد.
۱۸۵۲- با گسترش ایالات متحده به سمت غرب و مواجه شدن با قبیلههای سرخ پوست، کنگره آمریکا جواز برده گیری از سرخ پوستان در آن مناطق را صادر کرد. ( این مسأله همدردی شدید سیاه پوستان با سرخ پوستان را در پی داشت).
۱۸۵۷- دادگاه عالی قانون اساسی، اعلام کرد، سیاه پوستان چه آزاده چه برده، از حقوق شهروندی برخودار نیستند.
۱۸۶۰- آغاز جنگ داخلی برای بردهداری؛ آبراهام لینکلن، به ریاست جمهوری آمریکا رسید و با این اتفاق سران ۱۱ ایالت جنوبی و حامی بردهداری، از ایالات متحده جدا شده و اعلام استقلال کردند و بنابراین جنگ داخلی بر سر بردهداری شروع شد.
۱۸۶۵- جنگ داخلی با پیروزی شمالیها و به نفع قانون لغو برده داری به پایان رسید.
۱۸۶۶- با غیر قانونی شدن برده داری، نه تنها نژاد پرستی کاسته نشد، بلکه بر شدت آن نیز افزوده شد. در ایالت می.سی.سی.پی، قانون جدایی نژادی بین سفید و سیاه، تصویب شد.
۱۸۶۶- تشکیل گروه متعصب و نژادپرست «کوکلاس کلان»، که با پوشیدن لباسهای سفید و ماسک مخصوص، به ترور سیاه پوستان و آزار و اذیت آنها اعتقاد داشتند.
گروه مخوف «کوکلاس کلان»
۱۸۷۰- با تصویب چهاردهمین متمم قانون اساسی، مردان سیاه پوست از حق رأی برخوردار شدند.
۱۸۹۶- دادگاه عالی قانون اساسی، پس از نیم قرن در رأی ابتدایی خود تجدید نظر و جدایی سفید و سیاه را لغو کرد.
۱۹۵۵- شروع جنبش حقوق مدنی سیاه پوستان. (پس از اینکه رزا بارکز، زن سیاهپوست حاضر نشد صندلی خود در اتوبوس را به یک سفیدپوست بدهد، مأموران پلیس او را دستگیر کردند و همین اتفاق جرقه اعتراضات گسترده را باعث شد).
۱۹۶۳- در شهر «بیرمنگهام» ایالت «آلاباما»، پلیس با استفاده از باتوم، شلنگ آب و سگهای هار به معترضان سیاه پوست که اکثرا زن و بچه بودند، حمله کرد. انتشار تصاویر سرکوب وحشیانه پلیس در ایالات شمالی، تأثیر عمیقی بر جای گذاشت.
۱۹۶۶- شورش سیاه پوستان در «دیترویت»؛ با مداخله چتربازان ارتش، ۴۳ سیاه پوست کشته شدند.
۱۹۶۸- «مارتین لوترکینگ» کشیش و رهبر جنبش ضدنژادی در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور میشود. شورشهایی اعتراض آمیز در سرتا سر ایالات متحده شکل می گیرد.
۱۹۶۸- سرانجام پس از دهها سال ظلم، قانون حقوق مدنی تصویب میشود و جداسازی سفید و سیاه و در هر مکانی ممنوع اعلام شد.
* با تصویب قانون حقوق مدنی، کماکان، سیاه پوستان در بطن جامعه آمریکایی، در درجه دو قرار میگیرند. بسیاری از مالکان شرکتهای بزرگ، تمایلی برای استخدام سیاهان ندارند و به طور عمده محله های پایین شهر محل زندگی سیاهان است.
* در سال ۲۰۰۶ سازمان اتحادیهی شهری که یکی از سازمانهای معتبر سیاه پوستان ایالات متحده به شمار می آید، در گزارش خود، «شرایط آمریکایی های سیاه پوست اعلام کرد که با در نظرگرفتن شاخص های اصلی مانند طول عمر، درآمد، مسکن، بهداشت و آموزش و پرورش، سطح متوسط زندگی سیاهپوستان امریکا معادل ۷۲ درصد سطح متوسط زندگی سفیدپوستان این کشور است. به طور مشخص ۲۵ درصد جمعیت ۳۷ میلیونی سیاهپوستان امریکا زیر خط فقر زندگی میکنند، در صورتی که ۱۰ درصد جمعیت ۲۲۰ میلیونی سفیدپوست زیر خط فقر هستند. همچنین در آمار رسمی میزان بیکاری سیاهپوستان معادل ۱۰ درصد و در مورد سفیدپوستان ۴ درصد تخمین زده شده بود.
* «مرگ مایکل براون»؛ اعتراضات جدید سیاهپوستان در دوره ریاست جمهوری باراک اوبامای سیاه پوست، بار دیگر شعله ور شده است. داستان از آنجایی شروع شد که «مایکل براون» جوان ۱۸ ساله اهل فرگوسن در ۹ آگوست گذشته در حالی که به اتهام سرقت یک بسته سیگار از یک مغازه تحت تعقیب قرار گرفت، به ضرب گلوله پلیس کشته شد. این جوان سیاه پوست در آن لحظه هیچ سلاحی در دست نداشت و به گفته شاهدان به علامت تسلیم دستهای خود را بالای سر گرفته بود از همان زمان بود که اعتراضات در این شهر بالا گرفت. سیاهپوستان آمریکا این اقدام پلیس و سپس تبرئه پلیس قاتل را توسط دادگاه را نمونه بارز تبعیض نژادی و ظلم علیه سیاهپوستان میدانند.
* «نمیتوانم نفس بکشم»؛ در هفتم جولای (تابستان گذشته) ۲۰۱۴، عده زیادی از مأموران پلیس بر سر یک مرد سیاهپوست میریزند و طبق ویدئویی که از این صحنه به بیرون درز پیدا کرد، مأموران گلوی «اریک گارنر» را که به آسم مبتلا بود، بسختی فشار دادند و کار به جایی رسید که این فرد ۴۳ ساله سیاهپوست دچار خفگی شد و در بیمارستان جان سپرد. مسببان قتل وی نیز در دادگاه تبرئه شدند.
* در ۸ اکتبر بازهم یک جوان سیاهپوست با ۱۷ گلوله پلیس کشته میشود در حالی که دستهایش را به نشانه تسلیم بالا برده بود.
هم اکنون و در حالی که این گزارش نوشته میشود، خیابانهای نیویورک شاهد اعتراض سیاه پوستان و طرفداران برابری نژادی است، معترضان به کشته شدن نوجوانی دیگر به نام « آنتونیو مارتین» توسط پلیس اعتراض دارند. آنها خواستار پایان رفتارهای خشن و دور از انسانیت پلیس با سیاه پوستان هستند.
نژادپرستی پدیده شومی است که در بطن جامعه آمریکا به طور تاریخی ریشه دوانیده است و لایههای مختلف اجتماع از اداره پلیس گرفته تا کارفرمایان، سیاهان را در ردیف سفید پوستها قرار نمیدهند.
این واقعیت تلخ حال به گونهای است که «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا در مصاحبه با شبکه «بت نیوز» لب به اعتراف گشود و گفت: «نژادپرستی در جامعه آمریکا ریشه دوانده و یک شبه حل نمی شود».
پرسش اینجاست یک اشتباه تلخ و فاجعه آمیز در تاریخ غرب چند بار باید تکرار شود؟ آیا بازنگری در وجدان جمعی فقط باید معطوف به گذشتههای دور باشد؟ وقت آن نرسیده که در خصوص مسائل روز نیز در وجدان جمعی در غرب بازنگری شود تا دست کم از تکرار شرمساری محققین و مورخین غربی جلوگیری شود.