رضا دهقانی: نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکای شمالی، حاوی نکات قابل توجهی است که در هرکدام باید ریشه بحرانهای پنهان امروز و آشکار فردا را دید. موضوع لزوم رجوع به تاریخنگاری جدید و دید انتقادی به روایت رسمی ارائه شده توسط غرب در مورد واقعیات، امر مهمی است که رهبری معظم انقلاب نیاز دیدهاند به جوانان غربی گوشزد کنند.
حضرت آیتالله خامنهای، در ادامه این خواسته را از جوانان غربی مطرح میکنند که : «از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ ...» و به این طریق آنها را به تلاش برای بیدار کردن هرچه سریعتر وجدان عمومی غرب سفارش کرده است.
در کنار مصداقهای فراوان از اشتباهات تاریخی غرب و سپس اعتراف به اشتباه بودن آن، رهبر معظم انقلاب، چندین مصداق را از جمله بردهداری، جنگ مذاهب و استعمار را بیان فرومده اند.
در این مورد میشود فهرست بلند بالایی را ارائه کرد، موضوع هولوکاست از این جمله بحثهاست که غرب آنطور که خواسته روایتی از آن را به افکار عمومی ارائه داده است و مع الاسف، مردم غرب نیز این روایت را تا حدی پذیرفتهاند و شاید در آیندهای دور یا نزدیک مورخین و محققین غربی با توجه به حرکت تحولات جهانی به سمت و سویی ویژه به این تاریخ نگاری غیر واقعی نیز اعتراف و یا نسبت به ان ابراز شرمساری نمایند. چه اینکه هم اینک نیز هستند بسیاری از اندیشمندان غربی نظیر روژه گارودی، دیو.ید ایروینگ و فردریک توبن و... که به شکلی جدی و علمی نسبت به این روایت تردید و تشکیک کرده اند.
در مورد هولوکاست مسائلی مطرح است و باید در ابعاد مختلفی به بررسی آن پرداخت. نوشته حاضر قصد ندارد بحث تاریخی و سندی نسبت به این رویداد داشته باشد، در موضوع هولوکاست و شکلگیری چنین روایتی از نسل کشی یهودیان در جنگ جهانی دوم توسط آلمان نازی، بیش از هرچیزی منافع قدرت مطرح بوده است. عمده انگیزهای که میتوانست یهودیان را از کشورهای روسیه، اتریش و آلمان و دیگر کشورهای یهودی نشین به سرزمین فلسطین بکشاند، یهودستیزی بوده است. شعار تمام شدن درد و رنج ملت یهود که از سوی بنیانگذاران فرقه صهیونیسم از جمله تئودور هرتزل مطرح میشد، فرصت مناسبی در ورای جنایات هیتلر یافت و سردمداران صهیونیست از یهودستیزی هیتلر، افسانه هولوکاست را شکل دادند.
اغراق در وسعت جنایت هیتلر علیه یهودیان، تا به حدی بوده است که ارقام و آمار متناقضی را به میان آورده است و برخی ارقام حتی ۹ میلیون کشته را نیز مطرح کردهاند و گاهی اغراق به حدی بوده که مورخان صهیونیست نیز آن را رد کرده و دیگر نتوانستهاند چنین دروغهای واضحی را بپذیرند. نکته قابل توجه در این میان، نبود آزادی پژوهش و بیان در مورد بررسی هولوکاست در کشورهای غربی است. مورخانی بوده و هستند که به دلیل ایجاد تشکیک در واقعی بودن هلوکاست جریمه شده و به زندان افتادهاند، تشکیک در وجود چیزی به نام اتاقهای گاز، تشکیک در حجم کشتههای بیان شده و اعلام جعلی بودن تمامی مدارک دلایلی است که برخی مورخان غربی آن را بیان کرده و تاوان آن را نیز پرداختهاند.
دلایل منکران هولوکاست
۱- هیچ سند یا مدرک یا گزارشی از سوی حزب یا سران آلمان نازی یا فرماندهان و افسران مبنی بر صدور فرمانی برای کشتار وسیع یهودیان وجود ندارد.
۲-کشتار دو سوم یهودیان اروپا بنابر ادعای قائلان به هولوکاست، یعنی بالغ بر شش میلیون یهودی، نیاز به تجهیزات صنعتی کافی و گسترده داشته است. تعداد کورههای جسد سوزی، حتی برای سوزاندن اجساد افرادی که به علت بیماری واگیردار مرده بودند، کافی نبوده است؛ یا ادعا شده هزاران کامیون برای سوزاندن یهودیان به کار گرفته شده است، در حالیکه هیچ کس حتی یکی از آنها را هم ندیده و هیچ نمونهای حتی یک عدد هم به دادگاه نشان داده نشده است.
۳-هیچ گزارشی از سوی سازمانهای اطلاعاتی غربی و یا دیگر طرفها تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم مبنی بر کشتار وسیع یهودیان موجود نیست و تمام این ادعاها پس از پایان جنگ و از سوی طرفهای پیروز، مطرح شده است.
۴-دادگاه نورنبرگ، هر سندی یا ادعایی را قبول میکرد و حتی در اساسنامه خود دادگاه این جمله آمده بود که «دادگاه خود را به قواعد فنی مقید نمیداند و هر مدرکی را میپذیرد.» بنابراین، جعلی بودن اسناد هیچ زمانی در دادگاه مورد بررسی قرار نگرفت.
دکتر مارتین بروژات، از انستیتو تاریخ معاصر آلمان، اعتقاد دارد تمام مدارک ارائه شده در دادگاه نورنبرگ، مبنی بر وجود اتاقهای گاز، جعلی بودهاند. «دیوید اروینگ» مورخ انگلیسی، نیز وجود اتاق های گاز را توهم و تخیل توصیف کرده است.
تناقض و اغراق در تعداد کشته شدگان
تنها در مورد کشتار اردوگاه «آشویتس» ارقامی از ۳۵۶ هزار نفر تا ۸ میلیون نفر مطرح شده است. بالغ بر ۲۲ منبع مختلف، هرکدام ارقام جداگانهای ارائه کردهاند. در مورد بازداشتگاه «داخائو» نیز رقم ۹ میلیون نفر را مطرح کردهاند و «آلن رنه» فیلم نامه نویس فرانسوی در مستندی به نام «شب و مه» جنایات نازیها در داخائو را به تصویر کشیده و میگوید در این اردوگاه ۹ میلیون یهودی سوزانده شدهاند. حال باید بررسی کرد که آیا امکان جمع کردن ۹ میلیون نفر آدم در یک اردوگاه و سوزاندن همه آنها وجود دارد؟
ادعاهایی که بعدها تغییر یافتند
«هارتلی شاوکراس»، دادستان دادگاه نورنبرگ پس از جنگ جهانی دوم، ادعا میکرد، اردوگاههای آشویتس، داخائو، تربلینکا، بوخنوالد، ماتهاوزن، مجدانک و اورانین برگ دارای اتاق گاز بودهاند. اما امروزه وجود اتاقهای گاز در داخائو، بوخنوالد و اورانین از سوی مدعیان هولوکاست رد شده است.
یا در مورد افسانه صابونسازی از چربی بدن یهودیان، این افسانه را «سایمون وایزنتال» یهودی در سال ۱۹۴۶ در ابتدا مطرح کرد و گفت که نازیها از پوست یهودیان صابون میساختند. این افسانه مورد قبول بسیاری از غربیها نیز قرار گرفته است. اما افسانه صابونسازی در سال ۱۹۹۰ از سوی پروفسور یهودا باوور از دانشگاه عبری اسرائیل و شاموئل کراکوفسکی، مدیر آرشیو مرکز هولوکاست «یادوشم» دروغ توصیف شد.
کسانی که به دلیل انکار هولوکاست مجازات شدند
مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۰۵ با صدور قطعنامهای انکار هولوکاست را غیر قابل پذیرش دانست.
در حال حاضر در ۱۶ کشور جهان، زیر سوال بردن هولوکاست از نظر قانونی ممنوع است. این کشورها عبارتند از: اتریش، بلژیک، کانادا، جمهوری چک، فرانسه، آلمان، مجارستان، لیختناشتاین، لیتوانی، لوگزامبورگ، هلند، لهستان، پرتغال، رومانی، اسلواکی و سوئیس.
طبق قوانین اتحاتدیه اروپا نیز انکار هولوکاست جرم است و بنابراین دیگر کشورهایی که انکار هولوکاست را جرم نمیدانند ولی عضو اتحادیه اروپا هستند هم باید منکران این افسانه را مجازات کنند.
علاوه بر این کشورها، رژیم صهیونیستی نیز در قلمرو خود زیر سوال بردن هولوکاست را جرم دانسته است.
مشهورترین نمونه محاکمه منکرین هولوکاست، محاکمه مرحوم پروفسور روژه گارودی، فیلسوف فقید و مسلمان فرانسوی است که مدتها به طول انجامید. این محاکمه در حالی انجام میشد که گارودی پا به سن گذاشته بود و سالهای عمرش از ۸۰ گذشته بود.
«دیوید ایروینگ» پس از اقرار به پافشاریاش بر انکار نسلکشی، در سال ۲۰۰۶ میلادی، در اتریش به سه سال زندان محکوم شد.
در مارس ۲۰۰۶ نیز «گرمار رودولف»، یک شهروند آلمانی دیگر از ایالات متحده به آلمان عودت شد و به دو سال و نیم زندان محکوم گردید. جرم وی این بود که هولوکاست را انکار میکرد.
در اوت ۲۰۰۷، «گرد هوسنیک»، منکر اتریشی هولوکاست، در اسپانیا دستگیر شد. اتهام وی انتشار کتب و مقالاتی در خصوص به چالش کشیدن کشتار یهودیان در جنگ دوم جهانی بود. وی مجبور شد به مالاگا فرار کند تا زندانی نشود.
در فرانسه، «وینسنت رینوگارد» به یک سال زندان و ۱۰ هزار یورو جریمه محکوم شد چرا که در سال ۲۰۰۵ با چاپ جزوهای، هولوکاست را انکار کرده بود. همین گونه بود سرنوشت پرفسور فردریک توبن اندیشمند استرالیایی که در اعداد و ارقام و ماهیت این واقعه تردید کرده بود. هنوز هم هستند اندیشمندانی در غرب که خود را در بحث هولوکاست تجدید نظر طلب می دانند.
در انتها، باز بر میگردیم به سخن ابتدایی خود، مطمئنا در دنیای سرشار اطلاعات، دیگر سانسور حقیقت، معنایی نمیتواند داشته باشد. به زودی با حضور شبکههای مجازی و رد و بدل شدن سریع اطلاعات، بحث تشکیک در افسانه هولوکاست نیز رواج خواهد یافت.
اما موضوع نامه مقام معظم رهبری بر این امر تأکید دارد که چرا افکار عمومی غرب باید با تأخیر چند ده ساله و گاها چند صد ساله در اعتراف به اشتباه خود و شناخت همراه باشد؟
مسأله دردناک و تأسف انگیز در این است که رژیم صهیونیستی با دست مایه قرار دادن این افسانه، جنایات بسی هولناکتر علیه فلسطینیان انجام میدهد و هرچه دیرتر افکار عمومی جهانی در قبال این درد و رنجها آگاه شود، عمق این جنایات نیز بیشتر و بیشتر می شود.
آنچه روشن است، تناقض بین دو مفهوم آزادی بیان و پژوهش، با منافع است. صحبت در این نیست که آیا باید همه کشورها به دنبال منافع خود باشند یا نه؛ صحبت بر سر این است که اگر منافع با پشت کردن به حقیقت توأم باشد، چه مشکلی دارد؟ چرا که در ایدئولوژیهای غربی، منافع مادی اولویت اول و آخر را دارند. در اینجا یک تناقض دیده میشود؛ یک دروغ آشکار. آزادی بیان با منافع قدرت به مقابله برخواسته است؛ کدام ارجح است؟ مطمئنا منافع؛ اما غرب از گفتن این امر، ابا دارد و مخاطبانش را دهههاست فریب میدهد.
رضا دهقانی