دریافت لینک صفحه با کد QR
نقش مذهب و ايدئولوژي در انقلاب اسلامی
پرسمان , 11 بهمن 1393 13:25
اسلام تایمز: اسلام به عنوان يك مذهب و مكتب الهى در اعماق قلبها و روحهاى اقشار وسيع جامعه نفوذ تاريخى داشت. مذهبى كه در روستاها و شهرها در ميان طبقات فقير و غنى كارگر، كشاورز، كارمند، دانشجو، و روشنفكر حداقل به راه و رسم زندگى افراد و احوال شخصيه آنها حاكم بود.
... جامعهاى كه حداقل ۹۸ درصد به صورت سنتى مسلمان هستند و اكثر آنها به دستورات كتاب آسمانى اعتقاد داشته و به صورت احكام آن عمل مىكنند، آمادگى زيادترى براى پذيرفتن ايدئولوژى مزبور به عنوان ايدئولوژى تحول و تغيير سياسى - اجتماعى و از جمله انقلاب داشتند.
ويژگيهايى كه ايدئولوژى اسلام را از ساير مكاتب سياسى جدا مىنمايد و به آن امتياز و جلوه خاصى مىدهد، در جهان بينى اسلام نهفته است كه خطوط مشخصه آن عبارت است از:
۱. واقعيت و هستى مساوى با ماده و طبيعت نيست (ماده پرتوى از واقعيت مطلق غير مادى است.)
۲. جهان مادى پديدهاى است كه از هستى و واقعيت مطلق سرچشمه مىگيرد و داراى مبدا و مدبرى عالم، حكيم، و قادر مىباشد كه بر تمام روابط و عوامل طبيعى حاكم است و همه عامل و عوامل طبيعى و حركتها و فعل و انفعالات در ماده، فعل خداوند و مظهر و تجلىگاه اراده اوست.
۳. در جهانبينى الهى، جهان هستى تحتسرپرستى و ولايت الهى قرار دارد و موجودات مادى با ولايت و تدبير خداوند از نقص به سوى كمال در حركتند و بازگشت همه به سوى اوست.
۴. در اين جهانبينى انسان تنها داراى بعد مادى نيست بلكه بعد معنوى هم دارد و اين انسان به سوى كمال مطلق، يعنى آفريننده هستى، در حركت است و كمالش در لقاء الله است.
۵.انسان موجودى ابدى و جاودانى است و با مرگ فانى و نابود نمى شود و عوالم ديگرى در پيش دارد كه در آن عوالم آثار و نتايج اعمال و زندگى اين جهان خود را خواهد يافت.
۶. انسان موجودى است آزاد و مسئول كه با اختيار حركت تكاملى خود را به پايان مىرساند و چون آزاد است، گاهى حركتبه سوى او را انتخاب مى كند و گاهى به سوى شيطان حركت مى كند.
۷. زندگى اين جهان مرحلهاى است كه انسان در آن تحصيل كمال مىكند و با عمل خود زندگى ابدى و حيات جاودانى را تامين مى نمايد. ولايت فقيه يا حاكميت ملت (طاهرى خرمآبادى) ۱۸- ۱۹.
بزرگترين موانع و مشكلات در به كارگيرى اين ايدئولوژى به عنوان ايدئولوژى انقلاب مسائل زير بود:
۱. ساليان دراز در اثر تبليغ استعمار غرب با تكيه بر مكتب ليبراليسم تلقين شده بود كه مذهب از سياست جداست و مذهب ارتباطى به مسائل سياسى - اجتماعى ندارد و نسخه و دارويى براى حل معضلات پيچيده سياسى - اجتماعى روز در اختيار ندارد و اين تبليغ در ميان طبقات مختلف و حتى بعضى از روحانيون و علماى مذهبى نيز تاثير گذارده بود.
۲. جامعه كمال مطلوبى كه اسلام مىخواست نشان بدهد متعلق به چهارده قرن قبل بود كه براى بسيارى تصور نمىرفت كه امكان پياده كردن احكام آن در جوامع صنعتى پيشرفته و عصر به اصطلاح اتم حاضر عملى بوده و پاسخگوى مسائل پيچيده امروز باشد.
۳. با تكيه بر بعضى از اصول اسلامى از جمله اصل تقيه و انتظار فرج در ميان تشيع و اصل اطاعت از ولى امر در ميان اهل سنت، اين تصور كه اسلام مىتواند به عنوان ايدئولوژى انقلاب و در جهت دگرگونى ارزشهاى حاكم مورد استفاده قرار گيرد، براى بسيارى از مردم حتى بعضى از مسلمانان معتقد هم وجود نداشت.
مكتب اسلام كه از ۱۴۰۰ سال قبل به ايران وارد شده و با مردم مانوس بوده و قاطبه مردم به آن اعتقاد داشته و با آن زيست كرده و در تار و پود زندگى آنها نفوذ و رسوخ كرده بود نه تنها تعارضى با ارزشهاى جامعه نداشتبلكه با توجه به جهان بينى الهى خود افق بسيار وسيعى را براى پيروان خود فراهم كرده علاوه بر آنكه سعادت اخروى را به همه معتقدين خود نويد مىداد براى همين دوره كوتاه مدت زندگى نيز در اين دنيا دستورالعملها و راهنماييهاى لازم را براى امور روزمره زندگى فردى و اجتماعى و اداره جامعه در جهت تامين سعادت دنيوى فراهم كرده بود و در مقايسه با دو مكتب ديگر از عظمت ويژهاى برخوردار است.
موفقيت ايدئولوژى انقلابى اسلام همچون امرى ارزشمند و علامت مميزه جهانبينى انقلاب اسلامى در ايران بود. اين ايدئولوژى پاسخى قدرتمند به خواستههاى سياسى شده معاصر و در عين حال مايوس شده از مكاتيب مادى بود. اين ايدئولوژى در عين بهرهبردارى از همه امتيازات تكنولوژيكى و تجربه نهضتهاى ايدئولوژيكى و سياسى غرب به كار گرفته شد. به عبارت ديگر اين ايدئولوژى امتياز قابل توجهى بر كمونيسم كه با مذهب در تعارض است، دارد. به جاى اينكه يك جايگزينى جديدى براى مذهب خلق كنند همان طور كه كمونيستها كردند، انقلاب اسلامى مذهب پر تلاش و تهاجمى را كه وجود داشتبه كار گرفته و با ابزار ايدئولوژيكى مورد نياز براى جنگ در صحنه سياست مردمى مجهز گرديد. با اين عمل آنها كمك بزرگ و ممتازى به تاريخ جهان كردند.
تجربه تاريخ به ما نشان مىدهد كه انقلاب اسلامى، در حقيقت نقطه اتصال و پيوند دو حركت عظيم در تاريخ بشريت مىباشد. يكى حركت انبيا و اولياى الهى است كه به فرمان خدا و براى تحقق سعادت بشر در دنيا و اخرى مكتبهاى الهى را پايه گذارى كرده و در هر عصر و زمانى موجب نجات بشريت از سقوط در منجلاب تباهى و فساد در عين حال از شر ظلم و جور طواغيت زمان شده اند كه آخرين و تكامل يافته ترين آنها مكتب حياتبخش اسلام است. انقلاب اسلامى با تكيه بر مكتب الهى - آسمانى اسلام تداوم بخش اين حركت تاريخ ساز مى باشد.
از طرف ديگر بشر بدون تكيه بر مكاتيب الهى در چند قرن اخير حركتى را بر عليه بىعدالتيها، استبداد، و ظلم و جور حكام بر پايه مكتبهاى فلسفى - سياسى ساخته و پرداخته فكر انسانى و با جهان بينى خاص خود كه نويد جامعه كمال مطلوب را در همين دنيا مىداد، آغاز كرد كه به انقلابهاى سياسى - اجتماعى معروف هستند. انقلاب اسلامى در عين حال كه تداوم بخش مكتبهاى الهى و آسمانى است، دستاورد قيامى مردمى بوده و موجبات سرنگونى نظام سياسى حاكم و برقرارى جامعه كمال مطلوب را فراهم كرده است، تداوم بخش انقلابهاى سياسى اجتماعى و در عين حال تكامل يافته ترين آنها مى باشد.
اين پيوند بىنظير و در عين حال عجيب مقام و موقعيت خاصى به انقلاب اسلامى داده است كه در خور كمال توجه و مطالعه است.
منبع: انقلاب اسلامى در مقايسه با انقلابهاى فرانسه و روسيه، ص ۱۸۱
دكتر منوچهر محمدى
کد مطلب: 436212
اسلام تايمز
https://www.islamtimes.org