۰
چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۱
نسبت سنجی هستی شناسی و معرفت شناسی پست مدرنیسم با تعلیم و تربیت اسلامی

وضعیت پست مدرنیسم و ارزش های ما

وضعیت پست مدرنیسم و ارزش های ما
پست مدرنیسم، معرف تعدد و تکثر ارزش ها و نسبیت حقیقت است. آیا چنین وضعیتی می تواند بستری مناسب برای تعلیم و تربیت ارزش های اسلامی باشد یا خیر؟ مقالة حاضر بر این فرض است که مبانی هستی شناسی پست مدرنیسم، موانع فکری عرضة ارزش های اسلامی را مرتفع کرده؛ بدین معنا که مطلقیت و جهان شمولی ارزش های غربی را به چالش کشیده است. از سویی دیگر، مبانی معرفت شناسی پست مدرنیسم با طرح نسبیت شناخت و حقیقت، با ارزش هایی که مدعی جهان شمولی و مطلقیت اند، به مقابله بر می خیزد.

بر همین اساس، به نظر می رسد مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی پست مدرنیسم همانند شمشیر دو دم است؛ یک دم آن می خواند و دم دیگر می راند. مقالة حاضر با بهره از روش تحلیل محتوای کیفی و رهیافت نسبت سنجی می کوشد امکان تعلیم و تربیت ارزش های اسلامی در وضعیت پست مدرنیسم را نشان دهد.

مقدمه

بشر برای ایجاد جامعة سالم و سعادتمند، نهادهای اجتماعی مختلفی را بنا کرده است. در این میان، نهاد تعلیم و تربیت نهادی پایه ای است و یکی از کار ویژه های مهم آن در جوامع ارزشی، هدایت انسان به هستی متعالی (حیات طیبه) است. از همین روست که تعلیم و تربیت، رسالت اصلی پیامبران معرفی شده است. بدین معنا، تعلیم و تربیت به منزلة جریانی فراگیر، جهت دهنده و بنیانی برای دیگر نهادهای اجتماعی به شمار می رود. بنابراین، موفقیت دیگر نهادها و سازمان های اجتماعی، به کارکرد اصلی نهاد تعلیم و تربیت بستگی دارد. (۱)

در جهان معاصر، نهادهای اجتماعی تغییرات بسیاری به خود دیده اند که بخش عمده ای از آن تحت تأثیر پدیدة جهانی شدن و رواج اندیشه های پسامدرن رخ داده است. همان گونه که آنتونی گیدنز می گوید، در دوران متأخر شاهد درهم فشردگی زمان ـ مکان هستیم. (۲) بدین معنا، جهانی شدن زمینة گسترش و نفوذ اندیشه های مختلف فراسوی قلمروها را در فاصلة زمانی اندک فراهم آورده است. یکی از اندیشه هایی که در سال های اخیر در جامعة ایران طرح شده است، تفکرات پسامدرنیستی است که در برابر عقل خود بنیاد مدرن می شورد و مهندسی اجتماعی مبتنی بر آن را ویران می سازد.

بر این اساس باید برای مواجهة فعالانه با پدیدة جهانی شدن، پست مدرنیسم و نسبی گرایی و کثرت گرایی فزایندة همراه آن، چاره اندیشی شود. به نظر می رسد، شناسایی چنین وضعیتی و سپس تدوین مبانی تعلیم و تربیت بر اساس جهان بینی اسلامی ـ ایرانی و متناسب با این وضعیت، یکی از ضروریات جامعة ماست. (۳)

به هر حال، در نگاه نخست به نظر می رسد که گسترش و رواج اندیشه های پست مدرنیستی، آموزه های دینی و مذهبی جامعة ما را به چالش می گرفته است. بر همین اساس، مقالة حاضر می کوشد رابطة میان اندیشه های پسامدرن را با تعلیم و تربیت ارزش های اسلامی بسنجد. بدین منظور، ابتدا مبانی هستی شناسی اسلام و پست مدرنیسم و مبانی تربیتی منتج از این دو دیدگاه، شناسایی می شود.

تعریف مفاهیم اصلی


تعلیم: فراهم کردن زمینه ها و عوامل است، برای اینکه متعلم دانشی را واجد شود.

تربیت: پرورش یافتن است. این امر، اگر چه به فراگیری (آموزش) نیازمند است، عین آن نیست؛ بلکه تحول و دگرگونی در من یا دست کم در عناصر فعال اساسی من است....

تعلیم و تربیت: فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا ساختن همة استعدادهای مثبت انسان و حرکت تکاملی او به سوی هدف مطلوب با برنامه ای سنجیده و حساب شده است.

تعلیم و تربیت اسلامی: جریان زمینه ساز هدایت متعلمان و متربیان به سوی تکوین و تعالی پیوستة هویت خویش برای شکوفایی فطرت و رشد همه جانبه و متعالی استعدادهای طبیعی در مسیر قرب الهی است.

مبانی تعلیم و تربیت


تعریف مبانی(به طورکلی): مبانی تعلیم و تربیت، دربارة مواضع آدمی و امکانات و محدودیت هایش و نیز دربارة ضرورت هایی بحث می کند که حیاتش همواره تحت تأثیر آنهاست.

مبانی تربیت اسلامی: مجموعه قضایای مدللی است که تبیین «چیستی»، «چرایی» و «چگونگی» تربیت بر اساس دیدگاه اسلامی، با توجه به آنها صورت می گیرد و از «آموزه های وحیانی» و «معارف اسلامی» به دست می آید.

اقسام مبانی تعلیم و تربیت


مبانی تعلیم و تربیت را به طورکلی می توان به دو دسته تقسیم کرد: مبانی «علمی» و مبانی «فلسفی ـ دینی».

مبانی علمی با توجه به جنبه های زیستی، اجتماعی و روانیِ مورد تربیت مشخص می شود.

مبانی فلسفی ـ دینی آموزش و پرورش، از ملاحظات اخلاقی و فلسفی مربوط به طبیعت آدمی، و هدف ها و غایات تربیت استنتاج می شود.

پیشرفت علم و دانش، به ویژه در زمینة زیست شناسی، جامعه شناسی و روان شناسی، سبب شده است که روزبه روز بر تأثیر یافته های علمی بر جریان تعلیم و تربیت افزوده شود؛ با این حال باید توجه کرد که علم و دستاوردهای آن قادر به تعیین تعلیم و تربیت نیستند؛ بلکه نقش اصلی و اساسی بر عهدة ملاحظات اخلاقی و فلسفی است؛ زیرا اقدامات تربیتی، در درجة اول تابع غایت تربیت است و بررسی غایات، نه در صلاحیت علم و نه در حد تکنیک، بلکه فقط در صلاحیت فیلسوفان است.

اقسام مبانی فلسفی- دینی تعلیم و تربیت


این مبانی شامل چهار مقوله به شرح زیر است:

مبانی هستی شناسی:


بخشی از گزاره های توصیفی ـ تبیینی دربارة واقعیت وجود و احکام کلی آن است که در مباحث جهان بینی اسلامی یا حوزة وجودشناسی فلسفة اسلامی، به طور مدلل و مبرهن مطرح شده یا مفروض قرار گرفته است.

مبانی انسان شناسی:


آن دسته از گزاره های توصیفی ـ تبیینی مدلل دربارة واقعیت وجود انسان است که از متون معتبر یا معارف اصیل اسلامی و یا از مباحث فلسفة اسلامی (علم النفس) استخراج شده اند و باید آنها را سنگ بنای اصل هرگونه تبیین و تجویزی از چیستی حقیقی تربیت بر اساس رویکرد اسلامی دانست.

مبانی ارزش شناسی:


ارزش شناسی، قلمروی از مباحث فطری فلسفه است که ارزش ها را مطالعه می کند. ارزش شناسی خود شامل دو بخش عمدة زیبایی شناسی و اخلاق است.

مبانی معرفت شناسی


معرفت شناسی قلمروی از دانش فلسفی است که به بررسی معرفت می پردازد. مباحثی مانند امکان معرفت، ماهیت معرفت، حدود شناخت، ارزش شناخت، انواع شناخت، ابزار شناخت و ملاک صدق و کذب قضایا، محور اصلی آن را تشکیل می دهند.

مبانی تربیت اسلامی از نظر علامه طباطبایی را می توان بر اساس چهار مقولة مطرح شده بررسی کرد. در این مجال، فقط دو مورد، یعنی مبانی هستی شناسی و انسان شناسی، بحث می شود.

الف) هستی شناسی اسلامی


«وجود»، مفهوم مشترک معنوی و دارای اصالت است؛ بنابراین، جهان و عالم خارج، واقعیتی انکارناپذیر است.

جهان و هستی، شامل غیب و شهادت، و مخلوق خداوند تبارک است.

جهان آفرینش دارای سه مرتبة جهان عقل (لاهوت)، جهان مثال (جبروت) و جهان ماده (ناسوت) می باشد.

شر و فساد، اموری قیاسی و نسبی اند.


جهان مادی، یک واحد حرکت است که دارای مقصد نهایی است؛ یعنی جهان هستی به همان اصلی که از آن آمده است، باز می گردد و معاد، لازم حرکت جوهری عالم است. بنابراین، هستی ماهیتی از اویی و به سوی اویی دارد.

جهان هستی پیوسته در حال حرکت و شدن است و به سوی تکاملش که همان مقام قرب الهی است، می رود.

تأثیرات تربیتی مقولة هستی شناسی اسلامی


تعلیم و تربیت اسلامی، بر واقعیات عینی و خارجی استوار است، نه بر ذهنیات. در دیدگاه اسلامی، جهان هستی، هم عالم غیب و هم عالم شهادت را در بردارد و دارای مراتب مختلف (مثال، عقل و ماده) است. در مجموع، خیر امری اصیل، و شر امری عدمی است و جهان مخلوق و معلول خداوند است. بنابراین، می توان چنین استنباط کرد که نظام تربیتی اسلام باید به گونه ای باشد که ابعاد مختلف آن، به ویژه هدف و محتوا، دارای جامعیت و قدرت پاسخ گویی به پرسش های مربوط به عالم غیب و مجردات باشد و هم موارد و مسائل جهان مادی را شامل شود.

از نظر دین مبین اسلام، هدف نهایی و غایی تربیت، قرب الی الله است و اهداف میانی و متوسط (اهداف اعتقادی و ایمانی، سیاسی، فرهنگی و...) نیز بر اساس آن و در همین راستا تدوین می شود. (۴)

از نظر معرفت شناسی، اسلام در درجة اول مبتنی بر وحی می باشد و در مواردی که وحی و نصّی موجود نباشد، به تنهایی تکیه بر عقل را بلامانع می داند.

ب) انسان شناسی از منظر اسلام


از دیدگاه اسلام، انسان دارای روحی جاویدان، فطرتی خدایی، عقل، اختیار و آزادی است؛ چنان که از آثار مختلف وی می توان مطالب زیر را استنباط و ارائه کرد:

انسان از حیث وجودی، دارای دو بعد جسم و روح است و روح، اصلی تر، دارای بقا و جاودانگی است. البته بین این دو بعد، کمال اتصال وجود دارد.

انسان دارای فطرت و گرایش های فطری است و مانند ظرفی کاملاً خالی نیست؛ بلکه استعدادهایی دارد که می تواند با تعلیم و تربیت، به تدریج و کم کم شکوفا شود.

خداوند انسان ها را برابر و یک سان آفریده و هیچ کس را بر دیگری برتری نداده است.

انسان در خلقت ویژه اش، دارای آزادی و اختیار است و به همین دلیل، مسئول اعمال اختیاری خود است.

انسان ضرورتاً موجودی اجتماعی است و از جامعة تأثیر می پذیرد و بر آن نیز تأثیر می گذارد.

انسان موجودی دارای عقل و تفکر است؛ از این رو، تنها موجودی است که به هستی و علم و جهل خویش آگاهی دارد. (۵)

مبانی تربیتی انسان از منظر اسلام


عقلانیت و خردورزی


چنان که در بحث عقلانیت ذکر شد، انسان تنها موجودی است که در سایة تفکر، تعقل و اراده می تواند به مقام خلافت الهی در زمین برسد؛ اما گاه همین انسان، چنان غافل و دچار انحطاط می شود که خداوند در قرآن او را اسفل السافلین می خواند. به همین دلیل، اسلام به تعقل (در برابر عواطف) به عنوان یکی از مبانی مهم تربیتی توجه کرده است. از این رو، نخستین گام در تربیت باید توجه به این مبنا باشد.

جهت گیری ارادی در ادای تکالیف


انسان افزون بر مؤلفة تعقل و تفکر، آزاد است که رفتار خود را بر اساس انتخاب انجام دهد؛ چراکه می تواند با استفاده از ارادة آزاد و شعوری که خداوند در نهادش ذخیره ساخته است، خیر و شر را تشخیص دهد. پس اراده و اختیار، یکی از مبانی تربیتی است که سعادت حقیقی، به منزلة هدف غایی تعلیم و تربیت، در سایة آن به دست می آید. البته چنین نیست که انسان بتواند به صرف مختار بودنش، هرگونه که بخواهد عمل کند؛ زیرا تعیین تکالیف نیز مبنای دیگری است. سه مبنای تربیتیِ عقل، اختیار و تکلیف در کنار یکدیگر، انسان را در مسیر دستیابی به سعادت یاری می کنند.

اعتدال در به کارگیری قوای مختلف


توجه به این مبنا در تربیت انسان از این روست که وی با قوای مختلف آفریده شده، ولی سعادت او در گرو آن است که همیشه اعتدال در پیش گیرد. نکتة قابل ذکر اینکه انتخاب روشی متوسط و متعادل بین مادیت و معنویت، یکی از مهم ترین مسائل مورد توجه بر اساس مبنای تربیتی اعتدال است.

علم آموزی


یکی دیگر از مبانی تربیتی انسان، علم آموزی است. تنها انسان است که به واسطۀ نیروی خرد، هر روز معلومات تازه ای بر معلومات گذشتة خود می افزاید. به همین دلیل است که در تعلیم و تربیت اسلامی، انسان به آموختن علم و دانش، ترغیب و تشویق می شود.

ایجاد انضباط درونی از طریق اعتقاد به خدا و یاد مرگ


از دیگر نکاتی که همواره از انسان خواسته شده است تا به مثابه عامل بازدارنده و مبنای تربیتی دربارة آن تفکر کند، یاد مرگ است. بنابراین، با توجه به این نکته که اسلام آرمان تعلیم و تربیت خود را احیای فطرت انسانی (به وجود آوردن انسان طبیعی) قرار داده، اعتقاد به معاد، یکی از ارکان حیاتی در تربیت انسان طبیعی است. در کنار این اعتقاد، آدمی باید بداند که خدای تعالی با قدرت و علم بی پایان خویش، از هر جهت بر انسان احاطه دارد و این خود عامل مهمی در ایجاد انضباط درونی در تربیت افراد است؛ بنابراین، به منظور ایجاد چنین انضباطی، باید به مبنای اعتقاد به خدا و یاد مرگ توجه کرد.

استفاده از مربیان کامل


استفاده از روش عبادت و ذکر و مناجات و... به منظور تربیت افراد، تنها زمانی نتیجه می دهد که تحت نظر مربیان کامل انجام گیرد. از این رو، استفاده از چنین معلمانی، به منزلة یکی از مبانی تربیتی انسان، مورد توجه است. (۶)

با توجه به مباحثی که ذکر شد، ویژگی های تعلیم و تربیت اسلامی (تربیت اخلاقی اسلامی) به شرح زیر روشن می گردد:

تربیت اخلاقی در اسلام، بر مفروضات متافیزیکی استوار است


در قرآن، آیات فراوانی هست که انسان را به اطاعت از فرامین الهی و پیروی از عقل دعوت می نماید، که خود بر وجود مبانی متافیزیکی برای هدایت و تربیت اخلاقی دلالت می کند. آیات فراوان دیگری نیز وجود دارد که نقش خالق جهان هستی را در جهت گیری و هدایت رفتار بشر بیان می کند. بسیاری نیز در بحث تربیت اخلاقی اسلامی، به خواست و ارادة خداوند در امر هدایت انسان ها اذعان دارند. در هر دو صورت، این بحث، بحثی متافیزیکی است.

تربیت اخلاقی در اسلام، مسبوق به بنیان های ثابت و مقدم است


تربیت اخلاقی از منظر اسلام بر بنیان هایی استوار است که از نوعی استمرار و ثبات و تقدم برخوردارند. دین و آنچه از طریق آن (اعم از فروعات و واجبات) به انسان می رسد، یکی از این مبانی و بنیان هاست. فقدان این بنیان در نظام های تربیت اخلاقی ملل دیگر، موجب جهت گیری تربیت اخلاقی آن جوامع به سمت جنبه های فارغ از ارزش، و گریز از آموزه های نظام مند دینی شده است؛ درحالی که تربیت اخلاقی در اسلام، کاملاً بر ارزش های الهی و دینی استوار است.

همچنین تأکید بر مقدم بودن بنیان های تربیت اخلاقی (دین و شرع)، به معنای وجود نظریه های پذیرفته شده و پیشینی برای تربیت اخلاقی در اسلام است؛ در حالی که در پست مدرنیسم، هیچ مبنای نظری و پیشینی وجود ندارد.

تربیت اخلاقی در اسلام عقلانی و شهودی است


برخلاف تأکید پست مدرنیست ها بر انکار عقل و قوة شناسایی در آدمی، و تأکید بر جنبه های عاطفی و زیبایی شناختی تربیت اخلاقی، و خروج فاعل شناسایی (انسان دارای عقل) از عرصة بحث و اندیشه و عمل، در تربیت اخلاقی اسلامی بر عقل فراوان تأکید شده و به شهود و تحولات درونی نیز توجه گردیده است. بر این اساس، تربیت اخلاقی در اسلام، هم جنبة عقلانی و هم جنبة زیبایی شناختی را داراست.

تربیت اخلاقی در اسلام، اقتدارگرا و الگومحور است


گرچه امروزه نظریه های تربیت اخلاقی، حرکت هایی را در جهت حذف منابع مقتدر و اصل الگومحور بودن تربیت اخلاقی آغاز کرده اند، ـ که پست مدرنیسم، آخرین حرکت مبتنی بر این رویکرد است ـ نگاه اصلی ما در اجرای برنامه های تربیت اخلاقی، به سوی قرآن و احکام آن است و تمامی حرکت های پیش روندة مربوط به تربیت اخلاقی در اسلام، معطوف به منابع قدرتمند، مقتدر و دارای سندیت است.

تربیت اخلاقی در اسلام مبتنی بر عمل و عینیت است، نه گفتمان محض


در تربیت اخلاقی اسلامی، تأکید بر تلفیق جنبه های نظری (گفتاری) و عملی (کرداری) است و حتی وزن عمل، بیش از گفتار و سخن است. فرایند تربیت اخلاقی در اسلام، فقط محدود به به کارگیری الفاظ و عبارات و قاعده های دستور زبانی و به طور کلی، محدود به قواعد زبان شناختی و محاوره ای ـ که مورد نظر پست مدرنیست ها (نظریة گفتمان) بوده است ـ نیست.

در رویکردی که بر گفتمان به مثابه منبع نهایی رفتار اخلاقی تأکید می کند، آنچه از اخلاق گفته می شود، نه یک امر عینی و مشخص و مؤثر بر رفتار بشر، بلکه تعابیر و تفاسیری خاص، فردی، اتفاقی، موقعیتی و ناشی از گفتمان است. به همین دلیل، هیچ گاه اصول، مبانی و اعمال اخلاقی مشخص، عام و کلی که هدایت کنندة رفتار عام باشد، وجود ندارد و این چیزی است که پست مدرنیست ها بر آن تأکید می ورزند؛ اما از نظر اسلام، اخلاق، چه به لحاظ معنای لغوی و چه از نظر قلمرو مفهومی، عرصة عمل را دربرمی گیرد و به صفات و ویژگی هایی اطلاق می شود که خود عین عمل و رفتارند.۷

مفهوم پست مدرنیسم

اصطلاحی انعطاف پذیر


ممکن است این تصور برای شما ایجاد شود که می توانیم پست مدرنیسم را بر هر چیزی که بخواهیم اطلاق کنیم و شاید این نکته تا اندازه ای حقیقت داشته باشد. در این کتاب، پست مدرنیسم را به چند صورت تعریف کرده ایم:

وضعیت فعلی جامعه؛


مجموعه نظراتی که در تلاش اند این وضعیت را تعریف کنند یا توضیح دهند؛

سبکی هنری؛

رویکردی در ساخت چیزها.


واژه ای در متون متفاوت برای دربرگرفتن جنبه های مختلف همة این موارد به کار می رود. تعریف های یاد شده، تنها چهار برداشت دربارة ماهیت پست مدرنیسم اند. ممکن است برداشت های دیگری نیز وجود داشته باشد. البته عملاً جدا کردن این رویکردها از یکدیگر، کار چندان ساده ای نیست.

با این حال، دومین تعریف، به تعریف پذیرفته شده دراین کتاب نزدیک تر است. بهترین کار این است که به جای تلاش برای ارائة تعریفی جامع از پست مدرنیسم، آن را مجموعه ای از مفاهیم و مباحث بدانیم، نه یک چیز خاص. (۸)

چند موضوع مشخص وجود دارند که در گونه های متفاوت پست مدرنیسم پیوسته مطرح می شوند. در مجموع، محور این موضوعات، چیستی معنای زندگی در عصر حاضر و چگونگی توصیف آن به بهترین وجه است. به عبارت دیگر، این موضوعات:

به این اشاره دارند که جامعه، فرهنگ و سبک زندگی امروز، با صد یا پنجاه یا حتی سی سال پیش تفاوتی چشم گیر دارد؛

به اموری ملموس، همچون توسعة رسانه های همگانی، جامعه مصرفی و فناوری اطلاعات می پردازد؛

به این اشاره دارند که انواع پیشرفت های فوق، بر درک ما از امور انتزاعی تر، مانند معنا، هویت و حتی واقعیت تأثیر می گذارند؛

بر این نکته تأکید دارند که روش های قدیمی تحلیل، دیگر مفید نیستند و برای درک اوضاع عصر حاضر باید رویکرد و واژه های تازه ای ایجاد کرد. (۹)

ویژگی های پست مدرنیسم


پست مدرنیسم پیچیده تر از آن است که به تعریفی معین تن در دهد. این پیچیدگی از آن روست که با هر چیز، هم موافق است و هم سر بزنگاه با آن مخالفت می کند. با این حال، در چند اصل زیر، اتفاق نظر میان پست مدرنیست ها بیشتر است:

۱. نسبی بودن حقیقت؛

۲. عدم وجود هرگونه واقعیت نهایی؛

۳. شک اندیشی (باید به هر چیز شک کرد. هیچ چیز را نباید به تمامی و قالبی و دربست پذیرفت)؛

۴. تکثیرگرایی (پست مدرنیسم بر چندگانگی فرهنگ ها، قومیت، نژاد، جنسیت و حتی «خود» تأکید دارد)؛

۵. تغییر فاعل شناسایی: منظور خارج کردن فاعل شناسایی دکارتی، کانتی و هگلی از نقطة مرکزی و اساسی است؛

۶. زبان و زبان برای پست مدرنیست ها بسیار مهم است و تقریباً جای گزین عقل می شود؛

۷. نفی کلیت گرایی (یکی از اساسی ترین ویژگی های پست مدرنیست ها)؛

۸. غیرّیت: ویژگی دیگر پست مدرنیسم، توجه به دیگران یا اهمیت دادن به عنصر «غیریت» است؛ خواه این دیگری، فرد دیگر باشد یا فرهنگی دیگر؛

۹. پایان باوری: از دیگر ویژگی های پست مدرنیسم، پایان باوری است که دربارة موضوعاتی مانند فلسفه، تاریخ، متافیزیک و هنر به کار گرفته شده است؛

۱۰. انشقاق: «تجزیه» را می توان از ویژگی های پست مدرنیسم به شمار آورد؛

۱۱. انطباق با رسانه ها: پاینار، تسلط تلویزیون و رسانه های الکترونیکی را ـ که نتیجة آن، حرکت روبه رشد از چاپ به فرهنگ تصویری است ـ از ویژگی های پست مدرنیسم می داند. بودریار و ونکاتش، از این امر با عنوان واقعیت مجازی یاد می کنند؛

۱۲. عدم تعیین: ایهاب حسن در مقاله ای تحت عنوان «پلورالیسم در چشم انداز پست مدرن»، عدم تعیین را تمامی انواع ابهامات، دوگانگی، گسست ها و جابه جایی ها می داند که بر دانش و جامعه تأثیر می گذارند؛

۱۳. محوریت کلان شهرها؛

۱۴. قداست زدایی: معنای عام و گستردة این مفهوم این است که قداست همة امور قدسی، شامل تمامی شرایع، قوانین، قدرت و اختیارات، باید زدوده شود؛

۱۵. شک گرایی: به ویژه پست مدرنیست های شکاک، آن را ویژگی مهم پست مدرنیسم می شمارند؛

۱۶. هویت سیال که قابل تغییر است و از گفتمان های چندگانه مشتق می شود؛

۱۷. عدم اطمینان به پیشرفت، عقلانیت، علم و واقعیت عینی. (۱۰)

پی نوشت ها:

۱. البته به نظر می رسد؛ با تمام اقدامات با ارزش در زمینه اسلامی کردن آموزش و پرورش در جامعه ایران پس از انقلاب، متأسفانه نظام تعلیم و تربیت ما متناسب با مبانی و ارزش های اسلامی تکوین نیافته و باز خوردهای آن با انقلاب اسلامی چندان همسو و منطق نبوده است. از جمله عوامل این امر می توان به دو مورد زیر اشاره کرد: ۱-تأثیر پذیرفتن نظام تعلیم و تربیت کشور از نظام تعلیم و تربیت غربی؛ ۲- نبودن نظام تربیتی جامع بر اساس مبانی، اصول و اهداف اسلامی. سؤال اساسی این است که برای رفع این نقص بزرگ و برای تدوین نظام تعلیم و تربیت اسلامی (مطلوب) چه مبانی را می توان ارائه کرد (هاشم ندایی، مبانی تعلیم و تربیت از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۳۰.)

۲. آنتونی گیدنز، پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی، ص ۷۷.

۳. البته نباید فراموش نمود که، یکی از مشکلات موجود در امر تعلیم و تربیت ارزش ها، ابهام در اصول و مبانی تعلیم و تربیت ارزش ها و تداخل قلمروهای فوق است. (مهدی سجادی، تربیت اخلاقی از منظر پست مدرنیسم و اسلام، ص ۵۰.)

۴. هاشم، ندایی، همان، ص ۳۱ تا ۳۸.

۵. همان، ص ۳۹.

۶ . محمد داستانی، و دیگران، «انسان از دیدگاه علامه طباطبائی و مبانی تربیتی»، پژوهش در مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، ش ۱۱، ص ۱۹ـ۲۵.

۷. مهدی سجادی، «تربیت اخلاقی از منظر پست مدرنیسم و اسلام»، تربیت اسلامی(ویژه تربیت اخلاقی)، ۷۹ تا ۸۷.

۸. گلن وارد، پست مدرنیسم، ترجمه قادر فخر رنجبری، ص ۱۷ و ۱.

۹. همان، ص ۱۷.

۱۰. محسن، فراهانی فرمهینی، پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، ص ۱۷ تا ۲۵.
مرجع : فصلنامه پژوهش های تربیتی
کد مطلب : ۴۳۷۱۴۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما