۰
شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۵۶

وضعیت پست مدرنیسم و ارزش های اسلامی

وضعیت پست مدرنیسم و ارزش های اسلامی
تقسیم بندی پست مدرنیسم به «شکاک» و «ایجایی» (تصدیقی) به دلیل طرح موضوع های مختلف، به نظر کامل تر و مناسب تر است.

پست مدرنیسم شکاک


با ارزیابی منفی و بدبینانه استدلال می کند که عصر پست مدرنیسم عصر چندپارگی، بی قراری و بی مفهومی و یا حتی غیبت پارامترهای اخلاقی است؛

به حقیقت و تئوری باور ندارد و نسبی گرایی فلسفی را مطرح می کند؛

بازنمود معرفت شناسانه را از بیخ و بن فریب آمیز می داند؛ زیرا تأیید بازنمود، تأیید مدرنیسم است؛

لاادری گری سیاسی است و همه دیدگاه های سیاسی را ساختار محض به شمار می آورد؛

نگرش های علم مدرن، معرفت شناسی و متدولوژی را طرد می کند و نسبت به خود، کم باور است.

پست مدرنیسم ایجابی


این قسم از پست مدرنیسم درباره عصر پست مدرن نگرش خوش بینانه دارد؛

حقیقت را امری شخصی می بیند و تئوری را نه کلاً رد می کند و نه آن را با همه تئوری ها مساوی در نظر می گیرد؛ تئوری را نامنظم و غیرمنطقی می داند و هیچ ادعایی برای برتری طلبی ندارد؛

بازنمود مدرن را انکار می کند؛ اما امکان معرفت شناسانه بازنمود را قبول دارد؛

از نظر سیاسی، خوشبین تر است و از حوزه متغیر سیاسی جدید و جنبش های اجتماعی کثرت گرایانه پشتیبانی می کند؛

چشم اندازهای مدرن را درباره معرفت و متدولوژی، به شیوه افراطی طرد نمی کند. و امر وابسته به معرفت شناسی را حول معرفت شخصی و شهودی و اشراقی سازمان می دهد. (۱۱)

مبانی فلسفی پست مدرنیسم


پست مدرنیست ها اصولاً منکر چیزی با عنوان مبانی فلسفی اند. بنابراین، به کارگیری این تعبیر برای بیان اندیشه های آنان تا حدی مسامحه آمیز است و نباید آن را به معنای رایج در دوران مدرنیسم در نظر گرفت.

در فلسفه پست مدرن، به هر گونه روش شناخت پوزیتویستی، حمله و انتقاد صورت می گیرد.

فلسفه فرایند


مطابق با نظرگاه پست مدرن، جهان ـ که ما بخشی از آن به شمار می رویم ـ فرایند خلاق شدن، و بسیار پیچیده است. از نظر فلسفه فرایند، بشریت فرایندی در حال ظهور یا ترکیبی از فرایندهای طبیعت است. طرف داران فلسفه فرایند معتقدند با این رویکرد، مطالعه فرهنگی، توسعه فرهنگی و ارتباط فرهنگی نیز معنا می یابد.

در این حالت، فرهنگ یک منطقه را می توان جزئی از فرایند خود ـ آفرینی مردم دانست.

متافیزیک پست مدرن


یکی از راه هایی که دریدا برای گریز از حیله متافیزیکی مطرح می کند، واژگون کردن اولویت ها میان تقابل های دوتایی، مانند حضور و غیاب، جسم و روح، و شکل و محتواست که بنیاد متافیزیک غرب اند. «متافیزیک تفاوت» نیز از مفاهیم مورد استفاده برخی از پست مدرنیست هاست.

واقعیت


پست مدرنیست ها معتقدند که واقعیت پیچیده تر از آن است که ما تصور می کنیم و امری عینی نیست که به سادگی در تفکر ما ظاهر شود. ما واقعیت را مطابق با نیازها، علایق و نسبت های فرهنگی خود شکل می دهیم.

الهیات پست مدرن


شاید ترکیب یا تلفیقی از الهیات و پست مدرن محال به نظر آید؛ ولی مارک تیلور، استاد ادیان، یکی از طرف دارن اصلی امتزاج به ظاهر ناممکن «الهیات پست مدرن» است. ریشه الهیات پست مدرن به اصطلاحِ «الهیات مرگ خدا» می رسد که نیچه مطرح کرد. تیلور دین را امری می داند که اساساً بر متن مقدس، نه به معنای کتب کهن، بلکه به معنای فرایند تکوین و قرائت و بازنویسی «کلمه» استوار است. تیلور، سنت الهیات غربی را دوقطبی می داند. ساخت شکنی، از طریق واژگون کردن قطب هایی که الهیات غرب در بین آنها معلق شده است، دریچه تازه ای به روی تخیل دینی می گشاید. دیوید گریفین نیز از صاحب نظران عرصه الهیات پست مدرن است.

او پست مدرنیسمی مثبت و اصطلاح طلبانه را مطرح می کند. از دیدگاه گریفین، «الهیات» در جهان مدرن، از شکوه و جلال خود فرو افتاده است؛ اما به نظر می رسد که دوباره الهیات به محور بحث همگانی در جهان پسامدرن بازگردد.

الهیات پست مدرن گریفین، به وضوح، با بسیاری از انواع الهیات تفاوت چشمگیری دارد؛ برای نمونه، در پست مدرن «شکاک»، تمام نظریه های برجسته گریفیندرباره مسائلی همچون خدا، ادراک غیرحسی و ما قبل زمانی، نفس انسانی خود تعین ساز، و فراگیر بودن خلاقیت و تجربه، رد می شوند.

مفهوم انسان و خود در پست مدرنیسم


پست مدرنیسم، در واقع حاکی از پاره پاره شدن و فروپاشی سوژه است؛ یعنی سوژه انسانی پست مدرن، فاقد جوهر ازپیش تعیین شده است و اساساً از طریق روابط اجتماعی خاص، زبان و فرهنگ شکل می گیرد. بنابراین، انگاشت «انسانیت مشترک»، توهمی بیش نیست. (۱۲)

ساختارگرایی و پساساختارگرایی، بخش اعظم زمینه فلسفی نظریه پست مدرن را تشکیل می دهند. در واقع، امروزه پساساختارگرایی، اغلب فلسفه پست مدرن تلقی می شود. (۱۳)

در پست مدرنیسم، به نمونه های زیادی از نگرش ضد بنیان گرایی برمی خوریم. این تردید پست مدرن درباره بنیان ها، به ویژه دو مکتب فکری بسیار مؤثر مارکسیسم و روان کاوی فروید را تعدیل کرده و به انتقاد از آن پرداخته است. (۱۴)

مبانی معرفت شناسی پست مدرن


در مجموع، می توان گفت در پست مدرنیسم، معیار مشخص و معینی برای مشخص کردن معرفت ارائه نشده است. با این حال، معرفت پست مدرن را مطابق نظر (هادسون)، می توان در قالب اشکال و موارد زیر یافت:

شکاکیت معرفت شناسی؛ ضد عقل گرایی؛ تکثرگرایی (پلور السیم)؛ نسبیت؛ عدم تعین؛ عدم استمرار و شکستگی، پذیرش شانس، تصادف، اقبال و بی نظمی؛ قیاس ناپذیری.

درباره حقیقت باید گفت، از دید بسیاری از پست مدرنیست ها، پی گیری حقیقت، خیالی باطل است. پست مدرنیست های شکاک، امکان کشف حقیقت را انکار می کنند. پست مدرنیست های ایجابی نیز حقیقت را امری شخصی می بینند که نسبی است.

تفاوت معرفت شناسی پست مدرنیسم شکاک و ایجابی


پست مدرنیست های شکاک، نسبت به خود کم باورند و معیارهای قراردادی را برای ارزیابی معرفت نمی پذیرند. آنها در مفهوم واقعیت تردید می کنند.

پست مدرنیست های ایجابی در انتقاد از مدرنیته، با شکاکان هم نظرند؛ اما درباره عصر پست مدرن نگرش خوش بینانه ای دارند و عمدتاً امور وابسته به معرفت شناسی را حول معرفت شخصی و شهودی و اشراقی سازمان می دهند. آنها خاطر نشان می کنند که بررسی های محلی، بی تمرکز، حاشیه ای و مطرود، بر برنامه های متمرکز برتری دارند.

ابعاد مختلف دیدگاه تربیتی پست مدرنیسم


پست مدرنیست ها کمتر درباره تربیت به صورت خاص و صریح، بحث و گفت و گو کرده اند و پست مدرنیسم را بیشتر به صورت جریان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به تصویر کشیده اند. از این گذشته، تعلیم و تربیت عمدتاً در برابر پیام های پست مدرن مقاومت می کند؛ هرچند می توان از مجموعه آثار پست مدرن، مضامین تربیتی را استخراج کرد. (۱۶)

برنامه درسی پست مدرن در الهیات


در برنامه درسی و آموزشی پست مدرن، درباره الهیات، موارد زیر مورد توجه است:

در مدارس پست مدرن، بیشتر بر همکاری تأکید می شود تا رقابت؛

برنامه درسی پست مدرن، خواهان برنامه درسی بین رشته ای و چندلایه است که در آن، مطالب مذهبی هم در کنار مطالب دیگر مطرح می شود؛

آموزش پست مدرن در پی ایجاد محیطی روحانی، مرموز، شهودی، اخلاقی و شاعرانه است.

جدول زیر برنامه درسی را به عنوان متن دینی در عصر پست مدرن نشان می دهد و آن را با عصر مدرن و پیش از آن مقایسه می کند.

برخی از دلالت های ضمنی تربیتی پست مدرن با توجه به دیدگاه های فوکو و دریدا


جهان شمول نبودن


تعلیم و تربیت، فاقد بنیان های ثابت و جهانی است. از نظر فوکو و دریدا، واقعیت یا حقیقت ثابت وجود ندارد که تعلیم و تربیت بتواند بر اساس آن استوار شود. به همین دلیل، آنها تعلیم و تربیت را بیشتر امری اختصاصی و محلی می دانند.

بنیان گفتمانی


تعلیم و تربیت، بر گفتمان استوار است. از طریق گفتمان، زمینه درک و فهم بهتر موقعیت دیگر مردم یا دانش آموزان ایجاد و نیازهای اساسی آنها بهتر درک می شود. فوکو طبقه بندی متعارف ما را از دریافت و شناخت، بر هم می زند. وی بر معرفت و اندیشه تأکید نمی کند؛ بلکه قانون تمرکز و تأکید او، بر شرایط ایجاد معرفت و اندیشه، یعنی گفتمان است.

کثرت گرایی


رویکرد تعلیم و تربیت پست مدرنیستی، تکثرگرایانه است و به «تفاوت» اهمیت ویژه ای می دهد. تکثرگرایی مد نظر فوکو و دریدا در تعلیم و تربیت، جنبه های مختلف دارد. آنان خود را در پذیرش تنوع، اختلافات و تکثرگرایی پیشرو می دانند.

جنبه دیگر مورد توجه در تکثرگرایی، تعلیم و تربیت مبتنی بر اختلاف است. دست کم دو مفهوم برای اختلاف در این زمینه می توان در نظر گرفت. یکی اینکه اختلاف می تواند بخشی از تلاش برای فهم این نکته باشد که چگونه هویت و ذهن دانش آموزان به روش های متکثر عمل می کند و چگونه اختلافات میان گروه ها گسترش می یابد.

جنبه دیگر رویکرد تکثرگرایی به تعلیم و تربیت با توجه به دیدگاه فوکو و دریدا، نفی هرگونه فرهنگ مسلط در کانون توجه تعلیم و تربیت است. از نقدهایی که همواره از طرف پست مدرنیست ها ـ از جمله فوکو و دریدا ـ به تعلیم و تربیت مدرن وارد شده، «کلیت گرایی» است. فرهنگی که در آموزش و پرورش به آن بها داده می شود، فرهنگ نخبگی است.

جنبه دیگر کثرت گرایی مد نظر پست مدرنیست ها، به ویژه فوکو و دریدا، این باور است که حق و صدق، گرانیگاه مطلقی ندارد. کثرت گرایی مطرح شده به وسیلهفوکو و دریدا، عمدتاً از نوع کثرت گرایی آیینی است؛ بدین مفهوم که ریشه کثرت را در ذات نظام های فکری و سبک های زندگی می بینند و رفع آن را نه توصیه می کنند و نه ممکن می دانند.

ضدیت با اقتدارگرایی


تعلیم و تربیت مد نظر فوکو و دریدا، ضد اقتدارگرست. از نظر پست مدرنیست ها، اساساً تربیت باید بر شیوه ای دموکراتیک و غیر اقتدارگرایانه استوار باشد، به گونه ای که علایق اعضا و اجزای متعدد سازنده جامعه، تا آنجا که ممکن است، مورد توجه قرار گیرد.

توجه به غیریت و سیاست بیان رأی


توجه به سیاست بیان رأی در تعلیم و تربیت، به این مفهوم است که بین امر شخصی و امر سیاسی باید به گونه ای ارتباط برقرار شود که امر سیاسی، مرعوب امر شخصی نشود. مقوله دیگر مورد توجه پست مدرنیست ها توجه به عنصر دیگری است که در تعلیم و تربیت نقش اساسی دارد و با سیاست بیان رأی مرتبط است. از این رو، تعلیم و تربیت مطلوب پست مدرنیسم تعلیم و تربیتی است که در آن صداهای دیگر هم شنیده شود. اگر فرهنگ مسلط، در متون درسی، اندکی آهسته تر سخن بگوید، صدای پای خرده فرهنگ نیز در آن شنیده خواهد شد.

رویکرد انتقادی


نکته این است که رویکرد انتقادی مورد نظر فوکو و دریدا با آنچه ما از دیدگاه انتقادی در ذهن داریم، اندکی متفاوت است. برای نمونه، دریدا از خواننده می خواهد متنی را که می خواند، نقادی کند؛ اما آغازگاه نقد مورد نظر او، نه داده های موجود، بلکه شالوده فرهنگی است. درباره فوکو باید گفت: دیدگاه انتقادی مورد نظر او با رویکرد رسمی به نقد مسائل، تفاوت دارد. نگاه انتقادی فوکو به مسائل این است که آنها چگونه شکل گرفته اند؛ بر اثر چه نیازهایی به وجود آمده اند؛ و چگونه تغییر یافته و جابه جا شده اند. (۱۹)

محاسن پست مدرنیسم با تأکید بر محاسن تربیتی آن


پست مدرنیسم ازآنجا که کوششی جهت بازشناسی معضلات و بن بست های مدرنیته است، حرکتی نقادانه، و در نتیجه مطلوب و ثمربخش است؛ به ویژه در زمینه اهمیت کثرت گرایی و بها دادن به دیدگاه ها و ارزش های فرهنگی دیگران. سهم متفکران پست مدرن را در پیشبرد اندیشه های انتقادی، به ویژه در تعلیم و تربیت، نمی توان انکار کرد. نظریه گفتمان پست مدرنیست ها امتیازهای بسیار دارد.

پست مدرنیسم تقسیم زندگی به حوزه های گوناگون را نمی پذیرد. و این باور بر آن حاکم است که اقتصاد و فرهنگ به همان اندازه با هم آمیخته اند که سیاست و تربیت. به نظر می رسد که تأکید متفکران پست مدرن بر وجه قراردادی و مصنوعی مرزبندی های اجتماعی و فرهنگی ـ که به ویژه در کار دریدا جلوه می کند ـ درست و مثبت است. یکی دانستن حوزه هایی که در مدرنیته به دقت از یکدیگر جدایند، برای پست مدرنیسم، نکته ای تازه دربردارد.

پست مدرنیسم فوکو و دریدا، برخلاف مدرنیسم، به مربیان و افراد دیگری که به گونه ای با آموزش و پرورش رابطه دارند، اجازه می دهد تا دیدی پیچیده تر و بصیرانه تر درباره رابطه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی پیدا کنند. پست مدرنیست ها نوعی آموزش و پرورش گفت و گو محور را توصیه می کنند که در آن، ارتقای گرایش به همکاری و اقدام جمعی دیده می شود. از دید پست مدرنیست ها، تعلیم و تربیت نباید صرفاً کار ساده انتقال عقاید و ارزش ها را از یک نسل به نسل دیگر بر عهده داشته باشد.

دیگر محاسن عمده پست مدرنیسم، به ویژه در قلمرو تعلیم و تربیت را می توان به شرح زیر فهرست کرد:

۱. تأکید بر بردباری و تحمل یکدیگر، خلاقیت، اهمیت احساسات و نیز تأکید بر شهود؛

۲. تأکید بر روش های کیفی تحقیق در زمینه علوم انسانی و علوم تربیتی (قوم نگاری، تحلیل گفتمان، ساخت شکنی و مردم شناسی).

۳. تعهد اخلاقی، انصاف، حساسیت به واقعیت غیر توافقی، تعین ناپذیری، غیر بنیادگرایی، آگاهی جدلی و آگاهی هرمنوتیک؛

۴. ایجاد این امکان برای مربیان که صداهای غالباً فراموش شده را در ایجاد برتری تربیتی حفظ کنند و برنامه درسی انعطاف پذیر، سازگار و غیرمتمرکز را سرلوحه کار خود قرار دهند؛

۵. احترام به آرای مخالف؛

۶. شک به یقینی ترین دانش خود؛

۷. طبقه بندی اجتماعی در تعلیم و تربیت پست مدرن جایی ندارد. (۲۰)

محدودیت ها و نقاط ضعف پست مدرنیسم با تأکید بر محدودیت های تربیتی آن

در زمینه محدودیت های تعلیم و تربیت پست مدرنیسم، برخی هشدار می دهند که دیدگاه های پست مدرنیست ها باعث تکه تکه شدن سیاست های تعلیم و تربیت می شود.

گفته می شود که فروپاشی اخلاق سنتی، خشونت، دزدی، سوءاستفاده های جنسی که هرروزه شاهد آن هستیم، شاخص هایی از تأثیرهای اجتماعی چنین تغییر فلسفی اند. با توجه به اصول معرفت شناسی پست مدرنیست ها، نظام تربیتی آنها نمی تواند الگویی از انسان آرمانی ارائه دهد تا دیگران بر اساس آن تربیت شوند. یکی از مسائل مورد توجه پست مدرنیست ها، بحث گفتمان است که گاه آن را ابزار اصلی یادگیری می دانند؛ اما به این نکته معمولاً توجه نمی کنند که برای گفت و گو، به سطح تقریباً برابری از اطلاعات و دانش پیشینی نیاز است. اگر قصه های کلان، به عنوان حقایق غیرمعتبر و جهانی (عمومی)، آن گونه که پست مدرن ها می خواهند رد شوند، چگونه می توانیم در یک فرایند رهایی بخش که به استانداردهای معین و اهداف ویژه نیاز دارد، درگیر شویم؟

نظرهای کلایو بک در مقام یک منتقد تعلیم و تربیت پست مدرن نیز قابل توجه است. از دید بک، تعلیم و تربیت باید به دانش آموزان کمک کند که با واقعیت های زندگی درگیر شوند؛ از این رو، تأکید در برنامه های درسی، باید به ویژه بر موارد عینی و غیر مجرد و علایق محلی باشد. تربیت جدی، با حدود و مرزها سروکار دارد. اگر مرزی وجود نداشته باشد، آدمی می تواند به هر کاری مبادرت کند و در این صورت، سخن گفتن از تربیت (به ویژه تربیت دینی و اخلاقی) میسر نیست. (۲۱)

نتیجه گیری

مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی پست مدرنیسم و اسلام، و مبانی تربیتی منتج از این دو دیدگاه بررسی شد. با توجه به مفاهیم و تعاریف ارائه شده، مسئله ای که بدیهی می نماید این است که اگر پست مدرنیسم را از منظر معرفت شناسی با طرح نسبیت شناخت و حقیقت ارزش ها با ارزش هایی که مدعی مطلقیت و جهان شمولی اند به مقابله برمی خیزد. از این رو، بی شک میان پست مدرنیسم و ارزش های اسلامی، و پیرو آن، تعلیم ارزش های اسلامی، هیچ گونه سنخیتی نخواهیم یافت؛ چراکه این دو معنا، از نظر معرفت شناسی یکدیگر را نقض می کنند.

حتی اگر نگاه خوش بینانه تری به پست مدرنیسم، یعنی پست مدرنیسم ایجابی داشته باشیم، ـ با توجه به اینکه ایجابی ها خاطرنشان می کنند که بررسی های محلی، بی تمرکز، حاشیه ای و مطرود، بر برنامه های متمرکز برتری دارند ـ باز هم می بینم که در اینجا نیز پست مدرنیسم با اسلام و ارزش های اسلامی از این منظر، به عنوان یک فرا روایت، ناسازگار می باشد. هرچند که شاید با یک نگاه حداقلی بتوان پست مدرنیسم ایجابی را با قرائت های خاصی از اسلام سازگار دانست، اما همان گونه که مشخص است، این نوع قرائت از اسلام مورد پذیرش اکثریت مسلمانان نیست و با روایت غالب از دین اسلام، تفاوت های چشمگیری دارد. البته به نظر می رسد، الهیات پست مدرن ـ برای مثال، خداگرایی طبیعت گرایانه گریفین ـ ظرفیت سازگاری با اسلام و ارزش های اسلامی را نسبتاً داراست.

چنانچه با زیرکی بخواهیم از فضایی که در حال حاضر به مدد بحران مدرنیسم در جهان حکم فرما شده است، برای گسترش اسلام و پیرو آن، ارزش ها و تربیت اسلامی بیشترین استفاده را ببریم، مناسب ترین راه حل این گونه می نماید که توجه خود را به پست مدرنیسم به منزله یک وضعیت، معطوف سازیم و از شرایط به وجود آمده، بهترین بهره برداری را به سود تعلیم و تربیت ارزش های اسلامی انجام دهیم.

وضعیتی که تعدد و تکثر ارزش ها را ترویج می کند و به این ترتیب، موانع فکری و عملی عرضه ارزش های اسلامی را با ارائه مفاهیمی در بطن خود، بر طرف کرده است؛ مفاهیمی مانند «غیریت و سیاست بیان رأی»، «تکثرگرایی»، «پلورالیسم»، «تلاش برای تنوع و دگرگونی؛ درک این نکته که هر فرهنگی ارزش خاص خود را دارد»، «تعلیم و تربیت مرزی»، «معطوف کردن توجه از مرکز به حاشیه ها» و «انطباق با رسانه»، که به بیان آنها پرداختیم.

بهترین متفکر و نظریه پردازی که به این نکته، یعنی تأکید بر پست مدرنیسم به منزله یک وضعیت، و بهره برداری از آن به سود اسلام و ترویج ارزش ها و تعلیم و تربیت اسلامی توجه کرده است، اکبر احمد، اندیشمند پاکستانی تبار و مسلمان است. اکبر احمد، ابتدا تناقض میان دو تفکر پست مدرنیسم و اسلام را بیان و سپس نظرات خود را به منزله راه حلی برای استفاده از وضعیت موجود، ارائه می کند. (۲۲) به تعبیر وی ظهور پست مدرنیسم نشانه بحران مدرنیسم یا همان بحران معناست. امروزه مدرنیسم در مواجهه با این بحران، خود را از یک دکترین حقیقت یاب مبتنی بر این همانی عقل و دانش، به یک ضد دکترین مدعیِ نسخ خودانگاره حقیقت در حوزه فلسفه و علم تبدیل می کند؛ اما این مدرنیسم متنبه نیز می تواند طرف گفت وگوی اسلام قرار گیرد.

بحران معنا، همچنان در مدرنیسم وجود دارد و این بحران، انسان را به بی معنایی می کشاند. افزون بر این، هر نوع گفت وگویی بین اسلام و پست مدرنیسم نیز تناقض گونه است؛ زیرا گفت وگویی خواهد بود بین یک دکترین استعلایی در حقیقت و یک ضد دکترینی که حقیقت جهان شمول و امر استعلایی را انکار می کند. بر این اساس، اندیشه اسلامی، هم باید سقوط عقل روشنگری را کانون توجه خود قرار دهد و هم بدون افتادن در ورطه پست مدرنیسم، دیدگاهی آشتی جویانه از انسان ارائه کند تا از این راه، تعهد خود را در قبال وحدت اخلاقی نوع بشر تجدید نماید. (۲۳)

بر مبنای چنین دیدگاهی، می توان رابطه اسلام و پست مدرنیسم را این گونه بیان کرد: اسلام بر محور توحید استوار است؛ خودش را دین حق معرفی می کند و نجات و رستگاری و مغفرت و هدایت را تنها در آموزه های خود می بیند؛ و قهراً با اندیشه ای که مخالف وحدت و ساختار واحد است و راه نجات و رستگاری را انحصاری نمی داند و با هرگونه اصالت و محوریت واحد در ستیز است، مخالف می باشد. بدین معنا، هیچ گونه راه جمع باقی نمی ماند. (۲۴)

خوشبختانه با شکل گیری وضعیت پست مدرنیسم، دوران حکمرانی اخلاقی و فکری امپریالیسم مدرنیستی به سر آمده است. بدین معنا، مدرنیته متنبه، مدرنیته ای است که تحت فشار قرار گرفته است تا در زمینه حقایق ادعایی خود، متواضع تر و معتدل تر باشد. (۲۵)

در واقع، دیدگاه اکبر احمد در کتاب پست مدرنیسم و اسلام (۱۹۹۲) را از یک منظر شاید بتوان تلاشی دانست برای درک عصر حاضر. به اعتقاد نویسنده، فهم التقاط گرایی، وحدت طلبی و سازش میان ادیان، کنایه، طنز، و کنار هم قرار دادن عناصر مختلف و متفاوت که موجب تصادم فرهنگی در عصر ما خواهند شد، برای درک پست مدرنیسم، ضروری به شمار می روند. حضور همه جانبه و گسترده رسانه های غربی و تأثیرات فراگیر و مخرب آنها، یکی دیگر از مسائلی است که احمد به دقت به بررسی آن پرداخته است. (۲۶)

بنابراین، درک حرکات، اقدامات و واکنش های مسلمانان، تنها در گرو درک ماهیت رسانه های غربی است و این همان چیزی است که احمد مدعی انجام آن است و اعتقاد دارد که با وجود ابهامات و دوگانگی هایی که خود شخصاً درباره ماهیت رسانه های غربی دارد، کوشیده است تا به تنویر پاره ای از مسائل موجود در این زمینه بپردازد.

وی ضمن تأیید خطرات و مضرات رسانه ها، چه در شکل توان مخرب و ویرانگر آن و چه در شکل وسوسه های مختلف و پراکنده، اذعان دارد. قدرت عظیم رسانه های گروهی برای پر کردن شکاف های موجود میان جوامع مختلف انسانی، غیر قابل شمارش است به همین دلیل، تلاش ها و اقدامات آتی، خواه آکادمیک و خواه فرهنگی یا سیاسی، حتماً و ضرورتاً باید جریان ها و پیشرفت های به دست آمده در رسانه های سمعی- بصری و نیز فناوری در حال گسترش ارتباطات را به شمار آورد و بر نقش آنها تأکید کند. بنابراین، دیگر هیچ فرد یا جامعه نمی تواند خود را از دیگران جدا کند و سر انزوا در پیش گیرد و همچون جزیره ای پرت و دورافتاده درآید. (۲۷)

احمد، در مقام مسلمانی آگاه به پست مدرنیته، همدردی بیشتری با مسلمانان دارد. او خوش بینانه کوشیده است پست مدرنیته را گام به گام در ارتباط با اسلام معاصر تشریح کند. او یکی از ویژگی های بارز پست مدرنیته را حضور همه جایی رسانه ها می خواند. (۲۸) در واقع، احمد فراتر می رود و پست مدرنیته را معادل همه جایی بودن تعبیر می کند. احمد نشان می دهد که پست مدرنیته غربی و اسلامی یکی نیستند؛ اما می توانند به طور هم زمان وجود داشته باشند. همان گونه که بابی سعید می گوید، دفاع احمد از اسلام، با توصیف اسلام به منزله نوعی دیگر از پست مدرنیته، پایان می پذیرد. (۲۹)

در کل باید گفت: در تعریف پست مدرن همواره مشکلات زیادی وجود داشته است؛ از این رو، بسیاری از نظریه پردازان و شارحان پست مدرن به جای محدود کردن خود به ارائه تعریف یا تعاریفی از آن، کوشیدند مجموعه ای از ویژگی های کلی و عام برای آن دست و پا کنند و بدین ترتیب، خود را از مخمصه ای جدی و معضلی حل ناشدنی رها کنند. افزون بر این، تعیین ویژگی های چندگانه برای پست مدرنیسم، مزایای چندی نیز در پی دارد؛ از جمله اینکه این اقدام، امری پارادوکس و تناقص مند خواهد بود که امکان گریز و طفره رفتن را برای مبدعان آن فراهم می سازد. از سوی دیگر، طیف یا گستره آن نامحدود است و به مقتضای روز و شرایط زمانی و مکانی می توان ویژگی ها یا پارامترهای تعیین کننده و تحدیدکننده دیگر را بدان افزود یا در صورت لزوم، آن را حذف کرد.

اکبر احمد تفاوت اساسی اسلام و غرب را در حوزه فلسفه و جامعه شناسی می داند که در آنها این وجوه افتراق و مبحث پست مدرنیسم برجسته می شود و پست مدرنیستی که او تبلورش را در جوامع اسلامی رجعت به اصالت های سنتی اسلام و رد مدرنیسم می داند. وی معتقد است که در عصر جدید، ویژگی های اخلاقی اسلامی، همچون عشق به دانش، مساوات طلبی و تساهل، و مفاهیم قرآنی عدل، احسان، علم و حلم را بدون خشونت، با گلوله و تفنگ و بمب عوض کنند. (۳۰)

احمد، ریشه مخاصمات دو تمدن اسلامی و غربی را ـ که در عصر وی در ماجرای سلمان رشدی به اوج خود رسید ـ در گسست پیوند و مراوده دو سنت یونانی- سامی می داند. به گمان احمد، این رویارویی ها باعث احیای سنت و پیدایش جنبش های پست مدرن مسلمانی شده است. (۳۱)

در پایان می توان با اکبر احمد همراه شد. دیدگاه او استفاده از امکانات عصر پست مدرنی است که اصل تساهل و آزادی گری را از خاطر می گذارند و در آنِ واحد می توان هویت های متفاوت نامنسجم داشت و شکیبایی آفرید. البته به گمان وی، این امر مهم باید با کوشش آگاهانه انجام شود تا به پوچی و نیهیلیسم نیانجامد. کار احمد کوششی است برای بهره گیری از تأکیدات پست مدرنیسم بر جهانی سازی، تکثرگرایی، برابری و تساهل، به منظور تشویق مودت و دوستی در فراسوی مرزهای فرهنگی، و در نتیجه زمینه سازی برای تحقق رنسانسی اسلامی از طریق دسترسی این مکتب به رسانه ها، اطلاعات و میراث غنی هنر اسلامی.

کتاب احمد، تلاشی برای توصیف آزمونی دشوار برای مسلمانان است؛ اینکه آنها «چگونه می توانند جوهر تعالیم قرآنی و پیام عدل، احسان و صبر را در قلوب خویش زنده نگه دارند؛ بی آنکه تعالیم یاد شده، در روزگار فعلی به روندی قدیمی و بی معنا مبدل شود»؛ اینکه چگونه «مسلمانان باید محک بخورند تا مشخص شود چه طور می توانند بدون نابودی هویت شان، با حرکت تمدن جهانی همگام شوند». پیروزی در این آزمون دشوار، به گمان او، «تنها در پرتو گسترش روح شکیبایی و تحمل در بین مسلمانان و غیر مسلمانان، پی بردن به بی همتا بودن ذات بشر، و میل به فهمیدن دیگران امکان پذیر خواهد بود.

پی نوشت ها:

۱۱. همان، ص ۲۹.

۱۲. محسن فرمیهنی فراهانی، همان، ص ۵۷ تا ۶۵.

۱۳. گلن وارد، همان، ص ۸۲.

۱۴. همان، ص ۱۵۷.

۱۵. همان، ص ۶۷ تا۷۲.

۱۶. همان، ص ۱۲۵تا۱۲۸.

۱۷. همان، ص ۱۴۶.

۱۸. همان، ص ۱۷۲.

۱۹. همان، ص ۲۱۱ تا ۲۲۳.

۲۰. همان، ص ۲۴۸ تا ۲۵۳.

۲۱. همان، ص ۲۵۳ تا ۲۶۷.

۲۲. اکبر احمد، پست مدرنیسم و اسلام، ترجمه فرهاد فرهمندفر، ص ۱۱۰-۱۱۲.

۲۳. پرویز منظور، «گفتمان اسلام گرایان در برابر پست مدرنیته (پست مدرنیسم: نشان بحران مدرنیسم)»، علوم سیاسی، ش ۲۴، ص ۱۸۷.

۲۴. جواد سجادی، مدرنیسم و پست مدرنیسم در اسلام(تعارض یا سازگاری)، ص ۱۲۴.

۲۵. پرویز منظور، همان، ص ۱۹۶.

۲۶. اکبر احمد، همان، ص ۴۸۷.

۲۷ . حسینعلی نوذری، پست مدرنیته و پست مدرنیسم(تعاریف ـ نظریه ها و کاربست ها)، ص ۲۱۵ و ۲۱۶.

۲۸ . اکبر احمد، همان، ص ۴۴۹.

۲۹ . بابی سعید، هراس بنیادین: اروپامحوری و ظهور اسلام گرایی، ترجمه غلامرضا جمشیدیها، موسی عنبرانی، ص ۱۲۷ و ۱۲۸.

۳۰ . اکبر احمد، همان، ص ۲۸.

۳۱ . محمدرضا مهدیزاده، «نقد و بررسی کتاب اسلام و عصر پست مدرنیسم»، کتاب ماه علوم اجتماعی، ص ۳۸.

منابع

احمد، اکبر، پست مدرنیسم و اسلام، ترجمه فرهاد فرهمندفر، تهران، ثالث، ۱۳۸۰.

داستانی، محمد، منیره عابدی و رضا علی نوروزی، «انسان از دیدگاه علامه طباطبائی و مبانی تربیتی»، پژوهش در مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، ش ۱۱، ۱۳۹۰، ص ۷ ـ ۲۸.

سجادی، جواد، «مدرنیسم و پست مدرنیسم در اسلام(تعارض یا سازگاری)»، سفیر، ۱۳۸۵،از ص ۱۰۹ ـ ۱۲۵.

سجادی، مهدی، «تربیت اخلاقی از منظر پست مدرنیسم و اسلام»، تربیت اسلامی(ویژه تربیت اخلاقی)، ۱۳۸۰، از ص ۵۰ تا ۸۹.

سعید، بابی، هراس بنیادین: اروپامحوری و ظهور اسلام گرایی، ترجمه غلامرضا جمشیدیها، موسی عنبرانی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۹.

فراهانی فرمیهنی، محسن، پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت، تهران، آییژ، ۱۳۸۳.

گیدنز، آنتونی، پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، مرکز، ۱۳۸۴.

منظور، پرویز، «گفتمان اسلام گرایان در برابر پست مدرنیته( پست مدرنیسم: نشان بحران مدرنیسم)»، علوم سیاسی، ش ۲۴، ۱۳۸۲، ص ۱۸۷ـ۱۹۸.

مهدیزاده، محمد رضا، «نقد و بررسی کتاب اسلام و عصر پست مدرنیسم»، کتاب ماه علوم اجتماعی، آبان و آذر ۱۳۸۰، ص ۳۷ ـ ۴۰.

ندایی، هاشم، «مبانی تعلیم و تربیت از دیدگاه علامه طباطبائی»، پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامی، ش ۱۱، ۱۳۸۹، ص ۲۹ ـ ۴۲.

نوذری، حسینعلی، پست مدرنیته و پست مدرنیسم(تعاریف ـ نظریه ها و کاربست ها)، تهران، ۱۳۷۹.

وارد، گلن، پست مدرنیسم، ترجمه قادر فخر رنجبری، ابوذر کرمی، تهران، ماهی،۱۳۸۳.
مرجع : فصلنامه پژوهش های تربیتی
کد مطلب : ۴۳۸۰۸۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما