۰
يکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۱۶
تاثیر امام خمینی بر رویکرد مبارزاتی جنبش‌های اسلامی در مصر؛

مردم سالاری دینی نظام مطلوب اسلام گرایان مصر

مردم سالاری دینی نظام مطلوب اسلام گرایان مصر
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که با پیام نوظهوری بر مبنای رویارویی اسلامگرا با نظم چیره‌طلبانه‌ی بین‌المللی و تقابل رهایی‌طلب با اراده‌ی قدرتمحور بازیگران بزرگ همراه بود، در برهه زمانی خود متأثر از تفکرات و اندیشه‎های رهبر کبیر انقلاب به‌وجود آمد و توانست رژیمی را که عهده‎دار نمایندگی و ژاندارمی آمریکا در منطقه بود با همت و حرکت در مسیر اندیشه‎های ناب اسلامی سرنگون کند. به این ترتیب باید گفت که غرب در شوک به‌وجود آمدن پیروزی انقلاب اسلامی مبهوت ماند و به نوعی به این واقعیت دست یافت که در مقابل اراده مردمی دارای ضعف است و درصورت اراده مردم برای تغییر رژیم دست‌نشانده ابرقدرت‎ها توان انجام هیچ کاری را ندارد.

امام خمینی(ره) به همراه مردم توانست پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقابل ابرقدرت‎های جهان مواضع محکمی اتخاذ کند و همین ایستادگی سبب شد جنبش‎های اسلامی که در کشورهای مختلف تحت فشار و کنترل دولت‎ها توان انجام هیچ کاری را نداشتند جانی دوباره در کالبد خود احساس کنند و با افزایش فعالیت‎های خود فصل نوینی را پیشروی خود بگشایند. هدف اصلی این مقاله بررسی نقش و تأثیرامام خمینی برتغییررویکردمبارزاتی جنبشهای اسلامی درمصراست و سعی شده است به این سوالات پاسخ داده شود: انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری بر جنبشهای اسلامی مصر داشته است؟ انقلاب اسلامی ایران چه تاثیری بر نقش و جایگاه مبارزه مسلحانه و الیتی از منظر جنبشهای اسلامی مصر داشته است؟ نقش و جایگاه مردم در منظر جنبشهای اسلامی مصر قبل و بعد از انقلاب این کشور چیست؟

۱.عناصرهمگرایی وهمسویی ایران ومصر:


در ابتدا باید به برخی از شرایط و زمینه های همسویی دو کشور ایران و مصر اشاره گردد. دو کشور مصر و ایران مشترکات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی با یکدیگر دارند. این مشترکات صرفاً به وجود روابط تاریخی، فرهنگی و تمدنی در دوره ی پیش از اسلام و داد و ستدهای فرهنگی در قرون اولیه و میانی پس از اسلام محدود نمی شود.

آن سوابق فرهنگی، تاریخی و دینی به علاوه عواملی نظیر موقعیتهای ژئوپلیتیک و جایگاه ویژه ای که این دو کشور در جهان اسلام دارند، مشابهت های فراوانی را در مسیر تحولات اجتماعی و فکری سیاسی این دو جامعه در قرن اخیر رقم زده است. از جمله وجوه مشترک دو کشور میتوان به مواردی اشاره کرد:

· دین اسلام: اسلام در هر دو کشور از سابقهی زیادی برخوردار است و هر دو کشور در انتشار دین مبین اسلام نقش مهمی را ایفا نمودهاند. بنابراین، ایران و مصر با پشتوانه تمدن ایرانی و مصری خود به کانون قدرت در تمدن اسلامی تبدیل گردیدند که در آنها مراکز علمی و حوزههای دینی فعالانه به پرورش طلاب و دانشمندن میپرداختند.

· اهمیت و موقعیت استراتژیک: موقعیت ویژه جغرافیای سیاسی ایران و مصر، سبب شده دو کشور روند مواجهه تقریباً مشابهی را با فرهنگ و تمدن غرب تجربه کنند. هر دو تقریباً در یک زمان و از طریق مواجهه نظامی و شکست و اشغال سرزمینی (مصر از سوی ناپلئون در ۱۷۸۹ و ایران با شکست در جنگهای ایران و روس در سال ۱۸۱۳) با اروپا آشنا شدند. در نتیجه در هر دو کشور گفتمان اسلام در راستای رهایی از عقب ماندگی و دستیابی به قدرت و عظمت گذشته مطرح شد (آرمین،۱۳۸۶(


· نوع رژیمهای سیاسی پیش از انقلاب :از دیگر سو ایران پیش از انقلاب و مصر کنونی با محدودیتهای سیاسی و قانونی از سوی دولت در راستای فعالیت گروههای اسلامگرا مواجه بودند.در واقع روند سرکوب در چارچوب مناسبات شبه اقتدارگرایی شامل برگزاری انتخابات کنترل شده و دستکاری در نتایج آن، اعلام وضعیت فوق العاده که در تمام طول حکومت شاه ایران ومبارک ادامه داشت و سرکوب اسلامگرایی سیاسی در قالب ممنوعیت مشارکت احزاب دینی در انتخابات میشد (پورسعید،۱۳۹۰:۱۷۱(.

· وابستگی به غرب: ایران در دوره رژیم منحوس پهلوی و مصر در اندیشه و عمل غربزده بودند. در حقیقت هر دو کشور در برهه ای از زمان حیات خلوت و منطقه نفوذ قدرتهای جهانی به شمار میرفتند ) پرهام،۱۳۵۷:۲۶(.

با بررسی این ویژگی های مشترک و سایر موارد، باید گفت تأثیرپذیری دو کشور از رویدادهای داخلی یکدیگر غیرقابل انکار است. در میان رویدادهای سیاسی و اجتماعی معاصر، انقلاب اسلامی ایران با ویژگی های یک انقلاب کاملاً اجتماعی حائز اهمیت است. چنانکه پیامدها و بازتاب آن علاوه بر سطح داخلی در سطح منطقه نیز قابل توجه بوده و با وجود اینکه عده‌ای سعی نمودند تا با پر رنگ جلوه دادن جنبه‌های ایرانیت و شیعی بودن انقلاب اسلامی در مقابل جنبه اسلامی و احیای فکر دینی در دنیای معاصر، از تأثیرات این انقلاب در مصر بکاهند، اما انقلاب اسلامی ایران توانست به خوبی جای خود را در میان توده مردم و نیز گروه‌های مبارز و اسلام‌گرای جامعه مصر باز کند. در ادامه به این اثربخشی با تأکید بر ابعاد مردمی انقلاب ایران اسلامی خواهیم پرداخت.

۲- امامخمینی (ره) وبازتاب اندیشه ایشان (مردم سالاری دینی) درجهان اسلام:


در دوران جدید در جامعه ی ایران مسأله حکومت مردم یا مردمسالاری از سوی اندیشمندانی بزرگ، چون سید جمال الدین اسدآبادی و سپس علامه میرزای نائینی و دیگران مطرح شد. اما تحقق عملی این اندیشه با تلاش های حضرت امام خمینی (ره) و در جریان انقلاب ایران اتفاق افتاد.

انقلاب ها تا پیش از این، دو شیوه بیشتر نداشت، که شامل اقدامات نظامی و مسلحانه (مانند انقلاب الجزایر)، و دیگری فعالیتهای پارلمانی بود که تا اندازهای فضا را باز میکرد و احزاب اسلامی میتوانستند خود را نشان دهند. در مقطعی نیز در کشورهای مصر و پاکستان احزابی ظاهراً با عنوان اسلامی شکل می گرفت اما در واقع انقلاب از طریق پارلمان بود. در این شرایط انقلاب ایران به رهبری امام، شیوه ی جدیدی را وارد عرصه ی ادبیات انقلابی نمود. ایشان برخلاف بسیاری از انقلاب های جهان و برخی جنبشهای اسلامی، که حرکت اقلیت نخبه پیشرو است؛ حرکت اقلیت دین محور را به سرعت به حرکت فراگیر سیاسی- اجتماعی مبدل ساخت و برای اولین بار انقلابی را به پیروزی رساند که اکثریت قاطع مردم در آن شرکت داشتند که این مقوله در مباحث کالبدشکافی انقلابها یک پدیده جدید به شمار میآید (رویوران،۱۳۸۵:۱۵).

عده ای در تفسیرهای خود ماهیت جنبش های جدید را دموکراسی خواهانه میدانند، حال آنکه توجه نمیشود که مردم سالاری جزئی از کلیتی است که اسلام و هویت انکار شده شش دهه گذشته خاورمیانه مبنای آن است. به این بیان، اسلام و تحرک بر مدار آن را میتوان به مانند کلیت و ظرفی در نظر گرفت که جنبش در متن آن شکل گرفته و نارضایتی های شکل گرفته از اقتدارگرایی، ناکارآمدی اقتصادی و اجتماعی و نهایتاً عقب نشینی دائمی در برابر غرب و اسرائیل را در متن خود قرار داده و به صورت یک مجموعه منسجم به جهان ارائه می دهد.

در ارتباط با عرصه ی عملی و تحقق نظام جمهوری اسلامی، مهمترین اثر و کار امام این بود که دیکتاتوری در اسلام مجاز نمی باشد. مردم حق انتخاب دارند و نمی توان حقوق ایشان را رعایت نکرد. امام دولت مردمسالاری دینی را جایگزین دولت خلافت کرد و از این رهگذر به نیازهای حکومتی و جامعه مدنی جدید پاسخ داد. ایشان با توجه به بنیان های اسلامی، نگرش سیاسی خود و پیروی از پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان راستین او، بارها بر ضرورت ورود مردم در صحنه ی سیاست و تصمیم گیری های اساسی در قالب نهادهای حکومتی تأکید کرده و آن را به عنوان بزرگترین عامل ثبات حکومت و ضامن حفظ امنیت در جامعه معرفی نموده است. برای نمونه ایشان تأکید دارد:

«آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه خواهد بود.»

مشارکت مورد نظر امام خمینی، مشارکتی همه جانبه و در تمام ابعاد جامعه و از سوی همه ی مردم جامعه است که از آن تحت عنوان مشارکت کامل همه ی مردم یاد می کند و اصلاحات جامعه، تأمین استقلال مملکت و آزادی مردم را در سایه ی آن می داند. بنابراین در نگاه امام مشارکت سیاسی انحصار به گروه یا طبقه و صنف خاصی ندارد، جنسیت نمیشناسد و قومیت را مورد توجه قرار نداده است و به دین و نوع نگرش انسانها نیز کاری ندارد (جمشیدی،۱۳۸۸:۶۵۵).

درمجموع ویژگیهای مردمسالاری مطلوب حضرت امام عبارتنداز:


۱ـ نافی استبداد و دیکتاتوری: این ویژگی بیانگر تضاد مردم سالاری با نظام سیاسی مستبد است.
۲ـ تأمین وحفظ آزادی: دیگر مشخصه دموکراسی مطلوب حضرت امام، تأمین آزادی انسانها و حفاظت از آن در مقابل موانع تحقق آزادی است. نخستین آزادی مد نظر ایشان را میتوان، آزادی در مشارکت سیاسی دانست. آزادی بیان و عقیده دومین نوع آزادی است که حضرت امام، دموکراسی مطلوب خویش را بانی و حافظ آن معرفی کردهاند.
۳ ـ پیوندبا استقلال: از شیوه بکارگیری عبارات در بیانات حضرت امام چنین استفاده می شود که دموکراسی مطلوب ایشان، ملازم با مفهوم استقلال بوده و در کنار آن معنی مییابد: «نظام حکومتى ایران جمهورى اسلامى است که حافظ استقلال و دموکراسى است، و بر اساس موازین و قوانین اسلامى اعلام مى‏شود.».
۴ ـ عدالتخواه: عدالت خواهی، نفی تبعیض و اهمیت قائل شدن برای ضعفا از دیگر مشخصات دموکراسی و مردمسالاری مطلوب حضرت امام است.
۵ ـ نشأت گرفته ازاسلام: از جمله مشخصات محوری دموکراسی و مردمسالاری مطلوب، ارتباط و پیوستگی مردمسالاری با اسلام است. ایشان میفرمایند: «ما بعد خواهیم فهماند به آنها که معنى دمکراسى چیست. دمکراسى غربى‏اش فاسد است، شرقى‏اش هم فاسد است؛ دمکراسى اسلامى صحیح است و ما بعدها اگر توفیق پیدا کنیم به شرق و غرب اثبات مى‏کنیم که این دمکراسى که ما داریم، این دمکراسى است نه آنکه شما دارید و طرفدار سرمایه‏دارهاى بزرگ هستید و نه اینکه آنها دارند و طرفدارهاى ابرقدرت هستند و همه مردم را در اختناق عظیم گذاشتند.» (www.imam-khomeini.ir).

موفقیت این نوع الگوی مردم سالاری دینی در قالب نظام جمهوری اسلامی و پیشرفت آن در عین فشار و تهدید و همزمان با منزوی شدن نظریات مدرن غربی نزد متفکران دنیا بخصوص مسلمانان، سبب شد تا جمهوری اسلامی به عنوان یک الگوی گفتمان ساز نزد ملل منطقه خودنمایی کرده و آنان را به مطالبه مردمسالاری دینی بکشاند. به عبارت دیگر، این جنبشها دریافتهاند که اسلام توانایی بسیج توده های مردم را دارد. بر این اساس، آنها از اتکا به قشر روشنفکر به سوی اتکا به مردم گرایش یافته اند، و در نتیجه پایگاه مردمی خود را گسترش داده اند.

۳- مصر؛جنبشهای اسلامی نوین


سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران را باید یکی از حساسترین مراحل تجدید حیات مذهبی- سیاسی گروه های فعال در منطقه ی شمال آفریقا دانست. در این منطقه، به لحاظ مبارزات ضد استعماری در چندین کشور و فعالیت های اسلام گرایانه، به خصوص در مصر، زمینه های این تجدید حیات سیاسی- مذهبی وجود داشت. در واقع ریشه های جنبش اسلامگرایی در این کشور به اندیشه های افرادی چون، سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده، رشید رضا و تشکیل اخوان المسلمین توسط حسن البناء برمیگردد. با این حال دهه ۱۹۷۰ میلادی را باید اوج رونق اسلام سیاسی در مصر دانست که مقارن با ایام پیروزی انقلاب اسلامی ایران بوده و شور جدیدی در بین اعضای گروه های اسلامگرا پیدا شده بود.

به رغم اختلاف نظر میان جریان‌های مختلف اسلامی مصر بر سر انقلاب اسلامی ایران و تحولات آینده آن، پیروزی این انقلاب در نگاه غالب این جریان ها، در حقیقت پیروزی ایدئولوژی سیاسی اسلام و تجسم آن در شکل یک دولت بود. مهمترین وجه انقلاب اسلامی در تاکید برنقش اسلام در ایجاد حکومت است، این مسأله باعث شد که جنبش های اسلامی برای برقراری حکومت اسلامی در کشور خود به تکاپو بیفتند. در همین زمینه یکی از نویسندگان مصری در ستایش از انقلاب اسلامی، اظهار می دارد که انقلاب تلاشی است برای استقرار دموکراسی و آزادی و انقلاب اسلامی مثال زنده و گویایی برای اثبات توان ذاتی اسلام است (گلمحمدزاده،۱۳۹۱:۶۵) .

البته باید توجه داشت جناح اسلامی در مصر، که یک طیف واحد نبوده و بنا به تحلیل رودی متی، می توان مخالفان اسلامی دولت قاهره را به سه جریان اصلی تقسیم کرد:

۱- چپگرایان اسلامی که علاقه مندند برای بسیاری از مشکلات اجتماعی و اقتصادی مصر راه حل اسلامی بیابند؛
۲- جناح اسلام معتدل و میانه رو که چهره شاخص آن اخوان المسلمین است؛
۳- جناح افراطی که چهره بارز آن گروههایی چون جهاد اسلامی، جماعت مسلمین (التکفیر و الهجره)، جماعت اسلام و ... است (اسپوزیتو،۱۳۸۸:۱۵۵).
در ارتباط با نقش آفرینی گروه های نام برده باید گفت، اگرچه همه آنها در پاسخ به ظلم ها و تبعیضات اجتماعی و اقتصادی در مصر و الهام گیری از سایر جنبشها شکل گرفتند اما به یکسان با اقبال مردمی مواجه نشدند و درجه ی موفقیت و مقبولیت هر یک، به میزان توجه به نقش مردم متفاوت بوده است.

۱-۳- افول جنبشهای اسلامی تکفیری وجهادی درمصر


بدیهی است توسل به زور جهت سرنگونی نظام حاکم در مصر و برپائی حکومت اسلامی در این کشور مهمترین خواست و هدف مشترک هر دو جریان فکری اسلام انقلابی و اسلام سلفی (تکفیری) بوده است؛ هر دو جریان یاد شده منبعث از افکار سید قطب و جریان سلفی گری و واکنشی علیه خصلت اجتماعی و سیاسی تصوف در مصر بوده اند. به نظر می رسد حتی در دهه های هفتاد و هشتاد میلادی به عنوان اوج فعالیت های اسلام انقلابی در مصر جریان مزبور به دلایل گوناگون و از جمله تنفر مردم مصر از خشونت و توسل به زور همچنین زیر ساخت گسترده تصوف در جامعه مصری چندان مورد توجه و اقبال مردمی واقع نشد؛ چنانکه نظام های سادات و مبارک طی سه دهه (از دهه هفتاد تا پایان دهه نود) توانستند جریان فکری یاد شده را البته با هزینه هائی گزاف کنترل و مدیریت نموده و در مواقع مقتضی به بهانه اشغال افغانستان توسط شوروی و یا شرکت جهادگران مصری در جهاد بزرگ علیه «کفر جهانی» وابستگان به این جریان فکری را به خارج از مصر هدایت نمایند. با این حال پس از خشونت های کور و خونباری که گروه های تکفیری و جهادی در مصر طی دهه نود مرتکب آن شدند (از جمله کشتار ۷۰ جهانگرد در اقصر، حمله به محله های قبطیان، تعرض به ضریح و بارگاه اولیاء و صالحین که به زعم سلفیها بر خلاف سنت بر پا شده اند و حتی ترور شخصیت های سیاسی و فکری مصری، حادثه ترور نافرجام مبارک در آدیس آبابا و ...) جریان اسلام تکفیری و جهادی بصورت ریشه ای در مصر ضعیف شد.

در این رابطه پذیرش ابتکار نفی خشونت از جانب رهبران جماعت و جهاد اسلامی در زندان و تصریح ایشان به مغایرت راهکار خشونت با آموزه های حقیقی اسلامی در دهه نود میلادی ضربه ای کاری و اساسی به تفکر اسلام تکفیری و جهادی وارد آورد، بگونه ای که اغلب زندانیان جهاد و جماعت اسلامی به عنوان مهمترین تشکل اسلام تکفیری و جهادی که به جرم مشارکت در ترور سادات زندانی شده بودند پس از پذیرش ابتکار یاد شده به تدریج از زندان آزاد شدند و حتی برخی از ایشان سادات را شهید و فدیه و خون بهای اشتباه اجتهادی و سیاسی جنبشهای اسلام جهادی معرفی کردند. ابراز تنفر گسترده مردم مصر از اقدامات کور و خشونت بار گروه های تکفیری در کنار پیوستن اغلب زندانیان جهادی به ابتکار نفی خشونت به مثابه تیر کشنده بر اسلام جهادی در مصر تعبیر می شود (ذاکری،۱۳۸۹).

شعارهای اسلامی مانند در حین انقلاب مصر، برگزاری نمازهای جمعه و استفاده از نمادهای مذهبی در راهپیماییها، فقدان ایدئولوژیهای غربی و شرقی در مطالبات تودههای مردم، قیام مردم علیه حکومتی که آرمانهای غربی را از اهداف حکومت خود دانسته و سعی در هرچه غربی کردن کشور خود داشته، محوریت یافتن اخوان المسلمین به عنوان جریانی اسلامگرا در تحولات پس از انقلاب، رای مردم به جریانات اسلامگرا در انتخابات آزاد، رای مردم به قانون اساسی برگرفته از تعلیمات اسلام و ... همه و همه نشان از این نکته مهم داشت که مردم کشورهای منطقه به دنبال دو گمشده اصلی جهان اسلام یعنی مردمسالاری و اسلام هستند .

۲-۳- تحول درروندجنبشهای اسلامی درمصرباتمرکزبرنقش مردم


با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب ایران، کشور مصر همچنان شاهد تحقق مردمسالاری واقعی نبود. همینطور که در قسمت قبل توضیح داده شد، جنبشهای اسلامی با بی توجهی به قدرت مبارزات ملی و تأکید بر مبارزات مسلحانه، در عدم تحقق حکومتی ملی نقش داشتند. تا جائیکه می توان گفت در بیش از سه دهه حکومت حسنی مبارک (به تعبیر امام نامبارک) بر مصر، نظام این کشور از نوع نئوپاتریمونیال (حکومت شبه مدرن شده ای که در آنها حکومت نه از طریق قانون رسمی بلکه از طریق نظام گسترده حمایت شخصی بر جامعه حکومت میکنند) بود (پورسعید،۱۳۹۰:۱۶۸).

با توجه به ظرفیت های گسترده ای که قانون اساسی مصر چه در شرایط عادی و چه در شرایط فوق العاده برای رئیس جمهور در نظر گرفته بود، فردگرایی و استبداد از جمله ویژگی های اساسی نظام سیاسی مصر در دوره ی حسنی مبارک به شمار میرفتند. وجود حزب سلطه گر و فراگیر الوطنی به تعبیر آلموند، سبب میشد که با استفاده از تمام ابزارهای خود مانع فعال شدن سایر احزاب شود. از دیگرسو تبعیت کامل نظام حاکم در مصر از سیاست های آمریکا و عدم ثبت حتی یک موضع گیری خارج از مسیر همسو با منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه حتی اگر این موضع گیری با منافع ملی کشور مصر در تعارض می بود و همراهی با طرف اسرائیلی ضد منافع مشروع ملت عرب فلسطین مانند موضع گیری حسنی مبارک در ایجاد حصار غزه سبب نادیده گرفتن هویت مردم مصر و در نهایت از میان رفتن مشروعیت رژیم مبارک گردید. سیاستهای اقتصادی حسنی مبارک خود نیز دلیل دیگری بر نفی مردمسالاری در مصر بود. در رأس این سیاستها سیاست تحول به سمت اقتصاد بازار سرمایه داری قرار داشت، البته نظام حسنی مبارک از میان عناصر اقتصاد بازار آزاد تنها عناصری را به کار گرفت که با منافع طبقه حاکم در تعارض نبود و سایر عناصر بازار آزاد، به ویژه آنچه که مربوط به آزادی های مردمسالاری، برابری همه در برابر قانون، اقدام بازتوزیعی درآمد از طریق نظام مالیاتی تصاعدی و بهبود وضع فقرا و بیکاران بود را نادیده گرفت (مسعودنیا و سعیدی حیزانی،۱۳۹۰ :۱۷۲-۱۶۷).

اسلامگرایان مصری که شاهد استبداد، حکومت فردی و اداره نامطلوب و ناکارآمد کشور بوده اند، به مثابه تنها نقطه امیدواری در اصلاح زندگی سیاسی، در صدد ایجاد حکومتی توانمند و دولت مسئول در مقابل مردمان این کشورها می باشند. واقعیت آنست که اکثریت عظیم اسلامگرایان مصری هرگونه توسل به خشونت را رد کرده و مانند تمامی احزاب نوین محافظه کار فعالیتهای سیاسی مسالمت جویانه را دنبال می نمایند. در همین زمینه طارق البشری معتقد است که مشکل مصر در قوانین این کشور نیست، زیرا که اغلب قوانین در مصر منطبق با مبانی اسلام است، یا اینکه حداقل در تعارض با اسلام نمی باشند، بنابراین مشکل در سیاستهای عمومی و در رابطه میان حکومت و جامعه نهفته است (ذاکری،۱۳۸۹). این تحولات فکری موجب شد، پس از سالهای نسبتاً طولانی در تاریخ معاصر مصر نقش مردم در تعیین سرنوشت کشور خویش به منصهی ظهور برسد.

به طوریکه در خیزشهای اخیر مصر، خواسته هایی چون، اجرای اسلام، تحقق آزادی، استقلال ملی و بازیابی کرامت جمعی، ایستادگی در مقابل سلطه طلبی و نهایتاً شکل دادن به الگویی کارآمد از مدیریت اقتصادی و اجتماعی مطرح شد. دقت در این خواسته ها نشان دهنده ی همسویی نوع نظام مطلوب اسلامگرایان مصری با نظام جمهوری اسلامی ایران است.

عده ای در تفسیرهای خود ماهیت جنبش های جدید را دموکراسی خواهانه میدانند، حال آنکه توجه نمیشود که مردم سالاری جزئی از کلیتی است که اسلام و هویت انکار شده شش دهه گذشته خاورمیانه مبنای آن است. به این بیان، اسلام و تحرک بر مدار آن را میتوان به مانند کلیت و ظرفی در نظر گرفت که جنبش در متن آن شکل گرفته و نارضایتی های شکل گرفته از اقتدارگرایی، ناکارآمدی اقتصادی و اجتماعی و نهایتاً عقب نشینی دائمی در برابر غرب و اسرائیل را در متن خود قرار داده و به صورت یک مجموعه منسجم به جهان ارائه می دهد. در این صورت جنبش مدعی شکل دادن به نظم سیاسی جدیدی است که هویت آن بر اساس اسلام است.

توجه به حضور اسلام به عنوان عنصر تعریف کننده اصلی ملتهای خاورمیانه و از سویی شکست و بی اعتباری گفتمان ها و الگوهای معاصر مدعی، باعث شده اسلام و جهت گیری اسلامی، انتخاب طبیعی ملتهای خاورمیانه باشد. وقتی این زمینه را با وجود یک سنت بزرگ و نیرومند بر مدار فرهنگ دینی در خاورمیانه در نظر داشته باشیم، می توانیم دریابیم که چرا اسلام، حضوری چنین نیرومند در جنبشها دارد. شعارهای اسلامی مانند در حین انقلاب مصر، برگزاری نمازهای جمعه و استفاده از نمادهای مذهبی در راهپیماییها، فقدان ایدئولوژیهای غربی و شرقی در مطالبات تودههای مردم، قیام مردم علیه حکومتی که آرمانهای غربی را از اهداف حکومت خود دانسته و سعی در هرچه غربی کردن کشور خود داشته، محوریت یافتن اخوان المسلمین به عنوان جریانی اسلامگرا در تحولات پس از انقلاب، رای مردم به جریانات اسلامگرا در انتخابات آزاد، رای مردم به قانون اساسی برگرفته از تعلیمات اسلام و ... همه و همه نشان از این نکته مهم داشت که مردم کشورهای منطقه به دنبال دو گمشده اصلی جهان اسلام یعنی مردمسالاری و اسلام هستند .

فرجام سخن:

بنابر مباحثی که گذشت، رویداد انقلاب اسلامی در پی بازگشت به خویشتن و اسلامگرایی، با گسترش فعالیت های فراملی جمهوری اسلامی ایران در عرصه های گوناگون، ارزشهای انقلاب اسلامی محصور به مرزهای این کشور باقی نماند و به ویژه در سطح کشورهای اسلامی اثرگذار واقع شد. زمینه ی تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران در جنبش های اسلامی اخیر مصر را باید مردمسالاری دانست. می توان گفت از آنجا که مبارزه با استبداد سیاسی و مردمسالاری خواهی از عوامل اساسی و اصلی وقوع انقلاب مصر بودند؛ امکان نادیده گرفتن نقش مردم در تشکیل نظام سیاسی جدید ناممکن است و هر نظامی غیر از مردمسالاری محکوم به شکست خواهد بود. البته در هرگونه تحلیل در خصوص نظام سیاسی مصر این نکته باید مدنظر قرار گیرد که به دلیل غالب بودن گفتمان دینی در میان گروههای معترض، مردمسالاری آینده احتمالاً با ماهیت دینی خواهد بود. در پایان باید توجه داشت که در این نوشتار تأثیر جنبشهای اسلامی مصر و انقلاب این کشور ازایران به معنای تقلید نبوده و بلکه این تاثیر از جنس ایجاد یک بستر و زمینه مناسب برای تحقق نظام مردمی دینی است.*

* فهیمه عشرتی خلیل آباد

منابع:
آرمین، محسن (۲۸ آبان ۱۳۸۶)، جنبشهای اسلامی معاصر در ایران و مصر؛ اشتراکات و افتراقات، روزنامه اعتماد، بازیابی شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ به آدرس:
http://www.bashgah.net/fa/content/show/۱۵۲۲۷
اسپوزیتو، جان. ال (۱۳۸۸)، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیرشانه چی، انتشارات باز.
پورسعید، فرزاد (۱۳۹۰)، بررسی مقایسهای انقلاب اسلامی ایران و انقلاب مصر، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره۲.
جمشیدی، محمدحسین (۱۳۸۸)، اندیشه سیاسی امام خمینی (س)، پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی
ذاکری، قاسم (۹ مرداد ۱۳۸۹)، جنبش مصر و درونمایه فکری جریانهای سیاسی آن، بازیابی شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ به آدرس:
http://www.kherad.info/index.php/۳/
گلمحمدزاده، محمدعلی (۱۳۹۱)، مطالعه تطبیقی انقلاب اسلامی ایران با جنبشهای اخیر منطقه (با تأکید بر جنبش انقلابی مصر)، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
مسعودنیا، حسن، سعیدی حیزانی، ندا (۱۳۹۰)، بررسی عوامل سقوط رژیم حسنی مبارک و چشمانداز تحولات کشور مصر، دوفصلنامه علمی- پژوهشی دانش سیاسی، شماره۱.
نگاهی به مردمسالاری از منظر امام خمینی (۴ بهمن ۱۳۹۱) بازیابی شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ به آدرس:
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n۱۴۴۱۱/
مرجع : پایگاه تحلیلی برهان
کد مطلب : ۴۳۸۴۷۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما