موفقیتها و پیروزیهای نظامی ارتش سوریه در در برهه اخیر امتیاز سیاسی بزرگی برای دولت سوریه بشمار میآید که در عرصه مبارزه با تروریسم سیاسی است.
بازتاب پیروزیهای مستمر ارتش سوریه در جبهه شمال شرقی و جنوبی این کشور که با آزادسازی و بازپس گیری مناطقی گسترده در این جبههها همراه بوده، بیشک بازتاب بسیاری بر روند مذاکراتی میگذارد که بین کشورهای قدرتمند در حال رقابت بر منطقه خاورمیانه در جریان است تا هریک از این کشورها به نحوی منافع خود را در منطقه تضمین کنند.
تلاشهای غرب برای ناکام نشان دادن نظام سوریه در مبارزه با تروریسم و به خصوص «داعش» ادامه دارد که هم اکنون به سمت مناطق اقلیت نشین جهت ایجاد بحرانی انسانی ادامه دارد و به این طریق غرب تلاش میکند، از این بحران برای مبارزه با نظام سوریه در عرصه سیاسی استفاده کند.
این موضوعی است که نظام سوریه به خوبی از آن آگاه است، به همین دلیل توجه خود را بر میدانهای درگیری متمرکز کرده تا موفقیتها و پیروزیهای بیشتری کسب کند، موفقیتها و پیروزیهایی که به راحتی و به عنوان یک رخ داد گذرا نمیتوان در نشستهای برگزار شده توسط دولت سوریه از آن گذشت که با طرح توقف درگیریها در حلب موافقت کرده، طرحی که توسط «استفان دی مستورا»، نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه آن را ارائه داد.
همزمانی پیروزیهای اخیر ارتش سوریه با موافقت دمشق جهت اجرای طرح دیمستورا و ابلاغ آن توسط وی به شورای امنیت کشورهای حامی این طرح را به هراس میاندازد، به خصوص آنکه این طرح قرار است، در یکی از پر جمعیتترین کویهای حلب که هم گروههای مسلح و هم افراد غیر نظامی را در خود جای داده، اجرا شود و با اجرای این طرح رویای تشکیل مناطق حائل در شمال و جنوب سوریه توسط محور آمریکایی در عمل بر باد رفته تلقی میشود.
اما باید دید طرح تقسیم سوریه که محور آمریکایی توسط داعش و دیگر گروههای تروریستی در صدد پیاده کردن آن است و مورد حمایت مستقیم کشورهایی همچون عربستان سعودی و قطر و ترکیه و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی به کجا میانجامد.
ایجاد مناطق حائل در سوریه که با اهداف ترکیه و رژیم صهیونیستی همخوانی و مطابقت دارد و قرار بود، با هدف تحت فشار قرار دادن دولت سوریه در عرصه بین المللی از جمله چشم پوشی از مهمترین هم پیمانانش یعنی ایران و روسیه به اجرا گذاشته شود، هم اکنون با شکست مواجه شده است.
افزایش قدرت محور مقاومت که کشورهایی همانند سوریه و ایران و چین و روسیه در برمیگیرد، به معنای به بن بست رسیدن طرحها و تلاشهای آمریکایی برای تقسیم خاورمیانه است که مهمترین هدف تامین امنیت رژیم صهیونیستی و تضمین بقای هم پیمانان آمریکا در حوزه خلیج فارس است و در این بین اگر آمریکا از داعش در مناطقی استفاده میکند که اقلیتهای مذهبی عراقی و سوری در آن زندگی میکند، این بدین معناست که آمریکا خواهان تحقق دو پیروزی آن هم در دو عرصه است.
عرصه اول، عرصه سیاسی و درگیر کردن روسیه مهمترین رقیب این عرصه به بحرانهای داخلی در دو بعد اقتصادی و امنیتی است، این درحالی است که آمریکا معتقد است، براندازی نظام در سوریه به معنای دروازه ورود به خاورمیانه و تقسیم آن بدون نیاز به حضور نظامی مستقیم در منطقه است.
منطقه خاورمیانه با محاسبات پیچیدهای که بر آن حاکم است، هم اکنون چشم به پیروزیهای سریع و مستمر ارتش سوریه به ویژه در مناطق مرزی در شمال و شمال شرقی این کشور دوخته، در حالیکه در این میان نمیتوان از موفقیتهای ارتش سوریه در جنوب این کشور غافل ماند که در آنها ثابت شده، ابتکار عمل در دست ارتش سوریه است و در این بین اگر این جبهه چند روزی در آرامش بسر برده، به خاطر وضعیت نامناسب آب و هوایی بود که بر عملیات شناسایی و رصد و تعقیب و عملیات هوایی ارتش سوریه تاثیر گذاشت، اما به محض بهبود وضعیت آب و هوایی عملیات ارتش سوریه با روندی بسیار سریعتر از گذشته ادامه یافت تا شاهد فروپاشی سریع و دراماتیک گروههای مسلح در این منطقه باشیم.
دادههای میدانی در این خصوص نشان میدهد، نظام سوریه قدرتمندتر از گذشته این مرحله از بحران سوریه را اداره میکند و ابتکار عمل را در عرصه میدانی در دست دارد و این موجب میشود، با قدرت بیشتر شروط مورد نظر خود را با تکیه بر این پیروزیها بر دشمنانش تحمیل کند.
اینجاست که این سوال مطرح میشود که پس از فروپاشی داعش و گروههای مسلح میانهرو مورد حمایت آمریکا، واشنگتن چه برگهای را در دست دارد تا از آنها در عرصه میدانی استفاده کند و میزان تاثیرگذاری این برگهها در صورت در دست بودن چقدر است، آیا آمریکا با وارد آوردن اتهاماتی از قبیل «جنایات جنگی» و یا «جنایات ضد بشری» علیه مسئولان سوریه میتواند، به اهداف خود در سوریه برسد.