۰
يکشنبه ۹ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۵۷

عقلانیت دولتی تشیع و سیاست خاورمیانه ای ایران

عقلانیت دولتی تشیع و سیاست خاورمیانه ای ایران
1-چارچوب تئوریک تعقل دولتی تشیع

الف) رئالیسم دولت محور و ایده آلیسم شیعی: گذار به دوره پسا دولت- ملت:

پارادایم رئالیستی در روابط بین الملل، دولتها را عاملان و بازیگرانی عقلانی می داند که در درون یک سیستم (سیستم بین المللی) به کنش می پردازند و رفتارهایی مورد انتظار از آنان سر می زند. از نظر "کنت والتز" (بنیانگذار مکتب رئالیسم ساختاری در روابط بین الملل)، سیستم عبارت است از مجموعه ای از واحدها که به کنش متقابل با یکدیگر پرداخته و در رفتار آنها می توان نظم های رفتاری و هویت های فرازمانی مشاهده نمود. بعبارت دیگر، سیستم و تغییرات درون سیستمی، هر دو عناصری قابل مشاهده در فضای بین الملل هستند. بنابر این، عقلانیت در درون سیستم بین الملل، یکی از شاخصه های اصلی رفتار دولتها محسوب می شود و این عقلانیت در سطوح مختلف یک نظام سیاسی (بعنوان یک بازیگر) قابل ملاحظه و مشاهده است. اگر عقلانیت را بر طبق تعریف وبر قلمرویی از ایده ها و کنش های آگاهانه، روشمند، کارآمد، سودمند و هدفمند (Zweckrational) فرض کنیم، رفتار دولتها در فضای بین الملل را می توان رفتاری عقلانی نامید.

جمهوری اسلامی اگر چه بر پایه آرای فرازمانی و فرامکانی اسلام، و اعتقاد به نوعی ایده آلیسم تاریخ محور تئوریزه شده است، اما از آنجا که در فضایی که دولت- ملتها به عنوان بازیگران عرصه جهانی در آن حضور دارند، مجبور به ایفای نقش در همین قالب است، اما در این راه، با استفاده از سیستم بین المللی کوشیده و می کوشد تا "حوزه نفوذی" خود را گسترش دهد و این، یعنی استفاده از رئالیسم و عقلانیت دولتی در راستای رسیدن به اهداف ایده آل شیعی-اسلامی، که همان تحقق جامعه آرمانی است. اگر چه ناسیونالیسم در نگاه متفکران اسلامی امری مذموم بوده و آنان به این پدیده همواره با شک و بدبینی می نگریسته اند، اما در عقلانیت دولتی شیعی، گزیری از استفاده از این مدل برای رسیدن به مرحله پسا دولت-ملت، وجود ندارد. بنا بر این، می توان دولت ملی را عرصه ای دانست که در تئوری شیعی، از آن برای رسیدن به مرحله تاریخی فرای آن استفاده می کند.
جمهوری اسلامی اگر چه بر پایه آرای فرازمانی و فرامکانی اسلام، و اعتقاد به نوعی ایده آلیسم تاریخ محور تئوریزه شده است، اما از آنجا که در فضایی که دولت- ملتها به عنوان بازیگران عرصه جهانی در آن حضور دارند، مجبور به ایفای نقش در همین قالب است.

ب) امام خمینی بنیانگذار تعقل دولتی تشیع

آرای امام خمینی در مورد حکومت داری و نحوه آن را می توان سرآغاز دوره ای جدید در تفکر شیعی دانست، چرا که با تشکیل حکومت، بایستی با اقتضائات آن روبرو گردید. از این رو، با توجه به امکان صدور فتوا در این مورد در فقه شیعه، فتواهایی از سوی وی صادر گردید، که همه بر مبنای آنچه من "تعقل دولتی تشیع" می نامم قرار دارد.

از آنجا که فقه شیعه معتقد به مفهوم نوآوری با توجه به شرایط مکانی و زمانی بوده و رو به آینده دارد، لذا پرداختن به امر حکومت و امور سیاسی و اجتماعی، بطور بالقوه در این سیستم فکری، چیزی پذیرفته شده است و این یکی از تفاوت های اساسی فقه شیعه و اهل سنت است. نظریه سیاسی امام، پس از موفق شدن به پایه گذاری دولتی جدید، برای همسو بودن با تحولات جهانی و سیاست داخلی، و عدم افتادن در عرصه سلفی گرایی، بایستی به نوآوری هایی در زمینه حکومتی دست می زد. این نوآوری ها با عنوان احکام حکومتی و فتوا صادر می شد و راهگشای مشکلات در عرصه داخلی و خارجی محسوب می گردید. در اینجا با توجه به فتواها و نوشته های ایشان، به معرفی پایه های اصلی نظریه خود در مورد تعقل دولتی تشیع می پردازم. در واقع، من معتقدم امکانِ صدور فتواهای جدید و مطابق شرایط مکانی و زمانی، تشیع را نه تنها به عنوان یک مذهب و دین، بلکه به عقلانیت سیاسی و بازیگری در عرصه منطقه ای و بین الملل تبدیل کرده است. سه مورد ذیل، پایه های اصلی نظریه تعقل دولتی تشیع را در آرای امام تشکیل می دهند:

1-در حکومت اسلامی، همیشه بایستی درب اجتهاد باز باشد. اجتهاد کنونی در حوزه های علمیه کافی نیست.


2- حفظ نظام از اوجب واجبات است.

3-توجه به مفهوم مصلحت:
حکومت یکی از احکام اولیه اسلام است و بر تمامی احکام اسلام، حتی نماز و روزه و حج مقدم است. در اسلام مصلحت نظام مقدم بر همه چیز است و همه باید تابع آن باشیم.

سه اصل فوق الذکر، دلیل ماندگاری سیاست های شیعی در سطح منطقه و در سطح بین الملل است. در واقع، رفتن به سوی برقراری ارتباطی صحیح و به روز، هدف اصلی فتواهای حکومتی امام بود و این، جز با نوآوری در فقه شیعه ممکن نبود. از این رو، بسیاری از علمای سنت گرای حوزه علمیه با وی مخالفت کردند و هنوز هم برخی از این سنت گرایان، مخالف سیستمی هستند که ایشان بنیان گزارد.

اگر با توجه به بنیادهای نظری امام، به نقش جمهوری اسلامی در سطح منطقه ای و بین المللی نگاه کنیم، می بینیم که سیاست های جمهوری اسلامی ایران در سی سال اخیر، آمیزه ای از این نظریات با رویکرد رئالیستی در فضای بین الملل بوده است. این نظریات در آرای مقام معظم رهبری نیز وجود دارد. ایشان معتقدند سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بایستی سه اصل اساسی را مدنظر قرار دهد: عزت، حکمت و مصلحت. عزت عبارت است از موفقیت و سربلندی؛ حکمت یعنی تدبیر و اداره صحیح امور، یا در گفتمان سیاست بین الملل همان رئالیسم؛ و مصلحت یعنی اتخاذ بهترین رویکرد با توجه به شرایط موجود.

جمهوری اسلامی با توجه به این آرا، تاکنون توانسته است در سطح منطقه ای و بین المللی به ایفای نقشی جدی پرداخته و از طریق گسترش حوزه نفوذ خود، با بوجود آوردن محور مقاومت در منطقه، نقشی بسزا در سیاست بین الملل ایفا نماید. لذا بازیگری ایران در سطح دنیای اسلام، دنیای تشیع، منطقه خاورمیانه و محیط بین الملل، تابعی از عقلانیت دولتی تشیع که برخاسته از ترکیب فقه سیاسی با پارادایم رئالیستی در روابط بین الملل است.
بطور کلی، انقلاب ایران سه تصویر کلی در ذهن شیعیان ایجاد کرد، و این تصاویر در هویت یابی شیعیان منطقه نقش بسیار موثری داشته است: تصویر حکومتی (تعقل دولتی)، تصویر دینی (ام القری)، تصویر ایدئولوژیک و انقلابی (ضدیت با امپریالیسم).

2- رفتار ایران در شکل بخشی به ژئوپلیتیک تشیع و جبهه مقاومت


الف) بسوی نظریه مرکز-پیرامون شیعی


پس از انقلاب ایران و تشکیل دولت شیعی، پروسه هویت یابی شیعیان در منطقه آغاز شد. این شیعیان که تا آن زمان مورد ستم حاکمان قرار داشتند، احساس کردند که از این به بعد، پشتیبانی محکم برای آنان وجود خواهد داشت و لذا، با استفاده از این موقعیت، علاوه بر احساس همدلی با انقلاب ایران، سعی در نزدیکی به جمهوری اسلامی نمودند. این شیعیان در برخی از کشورها از اکثریت جمعیتی برخوردار بودند (عراق، بحرین، لبنان و آذربایجان) و در برخی از آنان در اقلیت قرار داشتند، اما اقلیتی که می توانست سهمی تاثیرگذار در امور سیاسی و اجتماعی داشته باشد. جمهوری اسلامی نیز با درک این مطلب، و با استفاده از عقلانیت دولتی خود، به گسترش حوزه نفوذ در این شیعیان پرداخت. جمعیت های شیعی بر مبنای نزدیکی جغرافیایی با ایران را می توان در دو حلقه شیعیان اطراف حوزه مرکز و شیعیان پیرامون تعریف نمود.

شیعیان حوزه مرکز و نسبت جمعیتی آنان عبارتند از: عربستان سعودی، بین 10 تا 15 درصد؛ عراق، بیش از 60 درصد؛ بحرین، بین 70 تا 75 درصد؛ کویت، 40 تا 50 درصد؛ امارات، بین 16 تا 20 درصد؛ قطر 20 درصد؛ عمان 23 درصد؛ افغانستان، 30 تا 33 درصد؛ آذربایجان 75 درصد؛ پاکستان 10 تا 25 درصد.

شیعیان حوزه پیرامونی و ترکیب جمعیتی آنان عبارتست از: لبنان، 40 درصد؛ سوریه 17 درصد ؛ ترکیه 25 درصد؛ یمن 40 درصد؛ هند 3 درصد.

ویژگی های کلی شیعیان در اغلب کشورهای مذکور (اعم از مرکز و پیرامون ) را می توان اینگونه بر شمرد: محرومیت از حقوق اولیه؛ قرار داشتن در معرض تبعیض های آشکار و پنهان در زمینه حقوق اولیه و حقوق اجتماعی- مدنی ؛ عدم مشارکت فعال و چشمگیر در قدرت سیاسی و مناصب اجرایی حکومتی، نگاه مبتنی بر شک و سوء ظن به آنان از سوی حکومت ها؛ تحت فشار بودن و ممانعت از ابراز آزادانه عقاید و اجرای مناسک مذهبی. این موارد تا شیعیان به مثابه طبقه ای فرودست تلقی گردیده و نابرابری اجتماعی درون حاکمیت ها و همچنین در گستره سیاسی و منطقه ای افزایش یابد.

جمهوری اسلامی ایران توانسته است با استفاده از موقعیت اجتماعی و سیاسی این شیعیان در جوامع خود (که عمدتا موقعیت های پایین دستی و تحت سیطره و به منزله شهروندان درجه دوم بوده است)، و همچنین احساس همدلی آنان با ایران به عنوان کانون شیعیان جهان، به گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه اقدام کند. بطوری که امروزه آنچنان سرنوشت ایران با این شیعیان گره خورده است، که هر اقدامی در مرکز، اثر مستقیم بر آنان می گذارد.

بطور کلی، انقلاب ایران سه تصویر کلی در ذهن شیعیان ایجاد کرد، و این تصاویر در هویت یابی شیعیان منطقه نقش بسیار موثری داشته است: تصویر حکومتی (تعقل دولتی)، تصویر دینی (ام القری)، تصویر ایدئولوژیک و انقلابی (ضدیت با امپریالیسم). این سه تصویر، از ایران الگویی تمام عیار برای شیعیان ساخته است، تا با تاسی با آن، نه تنها خود را به این کشور نزدیک کنند، بلکه در راه احقاق حقوق از دست رفته خود نیز مبارزه کنند.

ب) تعقل دولتی تشیع و زایش خاورمیانه اسلامی


قلب جهان اسلام، منطقه خاور میانه است. این منطقه به علل مختلفی همچون دلایل فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و استراتژیک مورد نزاع قدرت های بزرگ بوده و همچنان هست. با انقلاب ایران و ظهور پدیده تعقل دولتی تشیع، که به ظهور ژئوپلیتیک تشیع و بعدها ژئوپلیتیک مقاومت انجامید، ایران نقش خود را به عنوان یکی از قدرت های منطقه ای و بازیگری اصلی در این منطقه تثبیت نمود. جمهوری اسلامی ایران در این راستا، با استفاده از سیاست های هویتی و همچنین عقلانیت دولتی تشیع که در ذات تئوری وجودی خود (ولایت فقیه) است، با قدرتمند تر ساختن خود به عنوان "مرکز"، سعی در نفوذ در این منطقه و مردم مسلمان و شیعه آن دارد. ایران توانسته است با تنیدن دو حلقه در اطراف خود، موقعیت خود را به عنوان "ام القری" و "مرکز" شیعیان تثبیت نماید و مرزی نامرئی در سراسر منطقه بوجود آورد. این مرز هویتی، با بیداری اسلامی و خیزش عظیم مردم مسلمان در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، بشدت تحکیم شده است.
تحولات اخیر در قرن بیست و یکم، اعم از سقوط صدام و جنگ 2006 لبنان و همچنین وقوع انقلابهای عربی و جنگ پنجاه و یک روزه غزه نشان داد که ایران نسبت به سرنوشت شیعیان و به سرنوشت دنیای اسلام بی تفاوت نیست و در آنها نقش موثری برای خود قائل است.

اگر چه هنوز دومینوی بیداری اسلامی به پایان نرسیده است و بازی همچنان ادامه دارد، اما نگاهی گذرا به تحولات منطقه از ابتدای انقلاب ایران و بطور خاص از سال 2011 میلادی تاکنون، همگی حکایت از آن دارد که توازن قدرت در منطقه و در صحنه ژئوپلیتیک دنیای اسلام، بشدت به نفع ایران و محور مقاومت ضد غربی بوده است.

در مجموع بایستی گفت که از نقطه نظر ژئوپلیتیک و ژئوکالچر، مسائل ایران و تشیع با یکدیگر پیوند بسیار تنگاتنگی دارد. تحولات اخیر در قرن بیست و یکم، اعم از سقوط صدام و جنگ 2006 لبنان و همچنین وقوع انقلابهای عربی و جنگ پنجاه و یک روزه غزه نشان داد که ایران نسبت به سرنوشت شیعیان و به سرنوشت دنیای اسلام بی تفاوت نیست و در آنها نقش موثری برای خود قائل است.

امروزه، نقش ایران در منطقه آنچنان موثر و سرنوشت ساز است، که هر اقدامی در ایران به عنوان کانون و مرکز شیعی، در درجه اول شیعیان سایر کشورها، و در درجه دوم بسیاری از جنبش های اسلامی سنی منطقه را متاثر می سازد.

خونریزی های بسیار در غرب آسیا و حتی در اروپا حکایت از ورود نظام بین الملل به نظمی جدید دارد.نظمی که در آن ایالات متحده دیگر هژمون نخواهد بود و قدرتهای نوظهوری در راه هستند که با بازیگری آنها، نظم آینده جهانی که نظمی چند قطبی و آسیایی است، محقق خواهد شد و یکی از این قدرتها جمهوری اسلامی ایران است. تحولات چهار سال اخیر در جهان عرب، حتی بحران سوریه که برای قطع زنجیره مقاومت طراحی شده است، به تقویت و تحکیم نفوذ ایران منجر شده است و این منطقه به سمتی می رود که خاورمیانه ای جدید با محوریت ایران ومحورمقاومت در حال زایش است.

گسترش حوزه نفوذی ایران در منطقه در درجه اول متاثر از تئوری سیاسی تعقل دولتی تشیع و در درجه دوم، رفتار موجودیت سیاسی جمهوری اسلامی در سیاست بین الملل است. از این رو، تعقل دولتی تشیع نه تنها توانسته است در حیطه روابط بین الملل خود را به اثبات برساند، بلکه می تواند به عنوان الگویی موفق توسط سایر کشورها به کار گرفته شود.

دکتر احمد نادری
کد مطلب : ۴۵۰۶۸۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما