۰
پنجشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۲۸

طوفان قاطعیت یا قاطعیت در حماقت !

طوفان قاطعیت یا قاطعیت در حماقت !
«این بادیه‌نشین کیست که می‌خواهد حکومت 900 ساله خاندان مرا به چالش بکشد؟»؛ این جمله مشهور امام یحیی، حاکم منطقه شمال یمن در پاسخ به تجاوز آل سعود در سال 1934 است. یمن به دلیل موقعیت سوق‌الجیشی خود طی یک قرن اخیر بارها و بارها مورد تجاوز بیگانگان قرار گرفته است. از استعمار بریتانیا تا امپراطوری عثمانی و بادیه‌نشینان آل سعود و... نتیجه تمام این تجاوزها چنان بود که به یمن لقب «گورستان متجاوزین» داده‌اند. آخرین بار که پوزه یک کشور بیگانه در این منطقه به خاک مالیده شد 6 سال پیش بود و از قضا دو طرف جنگ آل سعود و حوثی‌ها بودند.

گویا تصمیم‌گیران اصلی امروز در ریاض جوان‌تر - بخوانید خام‌تر و احمق‌تر- از آنند که تبعات جنگ خفت‌بار پیشین را لمس کرده باشند. حمله اخیر عربستان به یمن در قالب دکترین آمریکایی «شوک و ترس» (shock and awe) آغاز شد. دکترینی که مبتنی بر حملات شدید، گسترده و پرتلفات هوایی است و هدف اصلی آن سلب اراده مقاومت از طرف مقابل است. پیشینه این دکترین نظامی به حمله اتمی آمریکا به ژاپن بازمی‌گردد و نوع کامل آن در اشغال عراق به نمایش درآمد. ساده‌لوحانه خواهد بود اگر گمان کنیم تصمیم این جنگ در ریاض گرفته شده است. آمریکایی‌ها مدعی هستند که مستقیماً وارد این جنگ نشده و تنها از آن پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی می‌کنند اما واقعیت‌های میدان نبرد حاکی از ماجرای دیگری است.

در آغاز جنگ، روزنامه وال استریت ژورنال در گزارشی فاش کرد هواپیماهای شناسایی آمریکا دائماً بر فراز یمن در حال پرواز هستند، اهداف را شناسایی می‌کنند و در واقع پنتاگون است که به عربستان دستور می‌دهد کجا را باید بمباران کند. در سال 2011 هم این انگلیس و فرانسه بودند که لیبی را بمباران می‌کردند و البته به دستور و فرماندهی آمریکا.

باراک اوباما در آگوست همان سال از نقش واشنگتن در این جنگ پرده برداشت و استراتژی کشورش را در این میدان «فرماندهی از پشت صحنه» (Leading From Behind) نامید. شواهد حاکی است آمریکایی‌ها در یمن نیز یک بار دیگر در حال اجرای همین استراتژی هستند و از این رو این جنگ را باید رویارویی آمریکا و یمن دانست. از این بابت عجیب نیست که خبر آغاز جنگ -نیم ساعت پس از شروع بمباران- نه در ریاض که از سوی سفیر عربستان در واشنگتن اعلام می‌شود. استراتژی «فرماندهی از پشت صحنه» به این ترتیب است که تعدادی از نوچه‌ها به میدان نبرد اعزام می‌شوند و صحنه‌گردان اصلی بدون اینکه در ظاهر عملاً وارد صحنه شود، جنگ را در میدان نظامی و البته دیپلماتیک مدیریت می‌کند. برگ برنده این استراتژی در هزینه و فایده نتیجه جنگ نهفته است. اگر پیروزی حاصل شد، صحنه‌گردان وارد میدان می‌شود و افتخار و امتیازها را به حساب خود می‌نویسد و سایرین نیز نخواهند توانست اعتراض کنند اما اگر عملیات نظامی به نتیجه مورد نظر نرسید، این مزدوران هستند که باید هزینه شکست را پرداخته و بار خفت آن را به دوش بکشند، بدون آن که فرمانده اصلی جنگ هزینه‌ای بپردازد.

بیش از 20 روز از آغاز جنگ علیه یمن می‌گذرد و حملات هوایی نتوانسته است جنگ‌افروزان را به اهداف خود برساند چرا که تا چکمه بر خاک ننشیند و استقرار نیابد، حتی فکر کردن به پیروزی هم غیرممکن است. هیچ کس بهتر از آمریکایی‌ها نمی‌داند آل سعود وارد چه مهلکه‌ای شده است. آمریکایی‌ها با آمار 90 سلاح سبک به ازای هر 100 نفر بیشترین سرانه سلاح شخصی را دارند، البته پس از یمن! زیرا در یمن 25 میلیونی 70 میلیون سلاح سبک در دست مردم است. یعنی به ازای هر نفر 3 اسلحه!

این اولین بار نیست که آمریکایی‌ها شانس خود را در یمن آزمایش می‌کنند. در سال 1979 هم کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا از طریق سازمان سیا ده‌ها میلیون دلار در اختیار ملک حسین پادشاه اردن گذاشت تا جنگ شمال-جنوب را در یمن به راه اندازد. طی یک دهه گذشته نیز آمریکایی‌ها در یمن رسماً پایگاه نظامی داشته و با پهپادهای خود بیش از 1000 تن از مردم یمن را به بهانه مبارزه با تروریسم به قتل رساندند.

این بار بهانه اعلام شده برای تجاوز به یمن، حمایت از مشروعیت منصور هادی، رئیس جمهور مستعفی و فراری این کشور است. درخواست از ریاض برای حمله به مردم محروم و رنج کشیده کشورش، اولین خیانت هادی نیست. خیانت پای ثابت گذشته اوست. 20 سال پیش هم در بحبوحه جنگ شمال و جنوب، او از جنوب به شمال گریخت و علیه متحدان پیشین خود وارد جنگ شد!

طنز تلخ آنجاست که پادشاهی فاسد عربستان که تاکنون رنگ انتخابات را به خود ندیده، حتی یک حزب نمایشی هم ندارد و پاسخ کوچک‌ترین انتقاد را با هزار ضربه شلاق می‌دهد، می‌خواهد از مشروعیت چنین خائنی حمایت کند و با بمباران، دموکراسی را به مردم یمن هدیه دهد! اگر تا پیش از این حوثی‌ها 40 درصد جمعیت یمن را تشکیل می‌دادند، امروزه هر یمنی خود را یک حوثی و بخشی از نیروی مقاومت سراسری «انصارالله» می‌داند. دستاوردهای عملی این تجاوز را می‌توان اینگونه شمرد؛ اتحاد یمنی‌ها اعم از سنی، شیعه و زیدی‌ها و صدبرابر شدن تنفر تاریخی یمنی‌ها از همسایه شمالی خود.

نقش آمریکایی‌ها در این میان از ریاض هم تنفرآمیزتر است. کافی است نگاهی به موضع دوگانه و پر از نفاق آنها در بحران اوکراین و یمن بیندازیم. وقتی معترضان اوکراینی کیف را اشغال کردند و ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهور قانونی این کشور به روسیه رفت، آمریکایی‌ها اعلام کردند یانوکوویچ با خروج از کشور، اعتبار و مشروعیت خود را از دست داده است. اما وقتی در یمن منصور هادی که دوره انتقالی وی به سر آمده - و از قضا استعفا هم داده- فرار می‌کند، همچنان مشروعیت دارد و می‌تواند بهانه‌ای برای آغاز یک جنگ باشد!

تجاوز به یمن ابعاد بسیار گسترده و مهمی دارد (از اتهام‌های بی‌اساس به جمهوری اسلامی گرفته تا شانتاژ رسانه‌ای جنگ شیعه-سنی و عرب-عجم، موضوع اتحاد آمریکا و القاعده در یمن، چرایی تمرکز انصارالله بر اوضاع داخلی و تاثیر این جنگ بر تحولات داخلی عربستان و...) که در این مجال نمی‌توان به همه آنها پرداخت. اما در پایان بد نیست اشاره‌ای به نقش رژیم صهیونیستی و تنگه باب‌المندب در این میدان داشته باشیم.

موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS) معتقد است؛ حمله عربستان به یمن دارای منافع قابل توجهی برای اسرائیل است. نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنرانی جنجالی اخیر خود در کنگره آمریکا، بطور مفصل به لزوم اطمینان تل آویو از امنیت تنگه باب‌المندب برای عبور و مرور دریایی این رژیم پرداخت.

باب‌المندب (به معنای دروازه اشک و اضطراب) جایگاهی تعیین‌کننده برای آمریکایی‌ها و عربستان دارد. این تنگه نقش راه دوم را برای آنها در صورت بسته شدن تنگه هرمز بازی می‌کند. تسلط مردم یمن با گرایش‌های به شدت ضداسرائیلی و آمریکایی و البته ضد سعودی بر این تنگه، برای این مثلث فاجعه‌بار است و نمی‌خواهند به هیچ قیمتی اتفاق بیافتد. سال 2013 نیویورک تایمز در گزارشی پیشنهاد کرد جنوب یمن به عربستان بپیوندد! این گزارش فایده دوطرفه این الحاق را اینگونه شرح داده بود؛ یمنی‌ها که فقیرترین اعراب هستند از ثروت عربستان بهره می‌برند و ریاض هم با تسلط بر باب‌المندب از کابوس بسته شدن تنگه هرمز رهایی می‌یابد.

در افسانه‌های یونانی آمده است که تمام فلاکت و بدبختی‌ها در جعبه‌ای به نام پاندورا قرار دارد که باز کردن آن مساوی است با بیچاره شدن. شاهزادگان جوان و عیاش آل سعود با عملیات «طوفان قاطعیت» علیه یمن، جعبه پاندورا را گشوده‌اند. اگر این عملیات را طوفان حماقت بنامیم به نظر دقیق‌تر می‌رسد. طوفانی که می‌تواند طومار آل سعود را در هم بپیچد.
کد مطلب : ۴۵۴۷۴۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما