در پشت هر رخداد عظیم در تاریخ، اندیشهای نهفته است. اندیشه، کلمه معادل برای واژه انگلیسی (Thought ) میباشد که به معنی تامل و تفکر انسان در پیرامون یک شی است.اندیشهها همواره جزء جدا نشدنی کنشها در عرصه تاریخاند. یکی از اشکال جهتدهنده به تاریخ، اندیشههای سیاسی هستند. البته هر تفکر در باره موضوعات مرتبط با موضوع سیاسی را نمیتوان اندیشه سیاسی نامید. اندیشه سیاسی مفهومی است که بیانگر یک نوع تفکر واندیشهای منسجم و دارای چارچوب درباره موضوع سیاست میباشد. این چارچوب و ساختار فکری منسجم، مولفهها، اجراء و تعاریف خاص خود را دارد که چگونگی تعریف این مولفهها و ربط آنها به یکدیگر، یک اندیشه سیاسی را به مثابه یک بنیاد خاص از سایر اندیشهها متمایز میسازد.
اندیشههای سیاسی در پی حل بحرانهای موجود در جامعه هستند. فایده عملی اندیشه سیاسی به منظور ترسیم جامعه ایده آل، بهبود رابطه مردم و حکومتها، کارآمد کردن حکومتها، احیای حقوق مردم، تعیین و ظایف و تکالیف متقابل ملتها و دولتها و غیره است.
اندیشههای سیاسی تاثیر زیادی در رفتارها و کنشهای انسانی دارند و در واقع باید گفت که، اعمال انسان محصول عقاید و اندیشههای او است. در عین حال اندیشههای سیاسی اموری کاملاً انتزاعی و فلسفی نیستند، بلکه قویاً از زمینه اجتماعی (SOCIAL CONTEXT) خود تاثیر میپذیرند. برخلاف فلسفه سیاسی که صرفا در قلمرو انتزاع محض قرار دارد و از جامعه فاصله میگیرد و از جایگاه سوم شخص فلسفهای را تجویز مینماید، اندیشه سیاسی در حول و حوش علائق عمده اجتماعی شکل میگیرد و خود نیز بر آنها تاثیر میگذارد. اندیشههای سیاسی در گفتوگو با شرایط اجتماعی خود شکل میگیرند، یعنی میان اندیشههای سیاسی و واقعیت انضمامی اجتماعی نوعی دیالکتیک وجود دارد و این نوع اندیشهها نمیتوانند بیش از حد معینی از وضع موجود فاصله بگیرند.
اندیشه سیاسی عبارت است از کوشش برای تعیین اهدافی که به اندازه معقولی احتمال تحقق دارند و نیز تعیین ابزارهایی که در حد معقولی میتوان انتظار داشت موجب دستیابی به آن اهداف بشود. در این تعریف عقلانی و معقول بودن مولفه عمده اندیشه سیاسی معرفی شده است. این ویژگی نشانگر این است که اندیشههای سیاسی صرفاً انتزاعی و تجویزی نیستند بلکه با نگاه به زمان معاصر و مقتضیات و مصالح جامعۀ امروز از منظری منطقی و عقلانی اهداف اجتماعی و سیاسی را دنبال میکنند. اندیشه سیاسی دغدغه اجتماعی دارد، از این رو اندیشه سیاسی نیز دردمند اوضاع جامعه خویشتن است و همواره سعی میکند با پی گیری و رصد کردن مشکلات، به ریشه یابی آنها بپردازد.
از این منظر شهید مطهری، یک اندیشمند سیاسی مسلمان به معنای دقیق کلمه است. شهید بزگوار به گونهای نظاممند و سازوار در مورد سیاست در اجتماع اندیشیده و از این رو برای شناخت اندیشه سیاسی اسلام یک نقطه عزیمت محسوب میگردد. شهید مطهری اندیشهای به غایت انعطاف پذیر دارد و همواره جانب اعتدال و عقلانی بودن را در اندیشیدن رعایت میکند. استاد شهید، از ابزار عقل برای شناخت معضلات اجتماعی و سیاسی سود میجوید ولی این خِرَد ورزی باعث عقل باوری (RATIONALISM) نمیگردد، چون بنیادهای اندیشه ورزی ایشان براساس آموزههای وحیانی و قدسی اسلام شکل گرفته است و تمسک به دانش وحیانی مانع از درافتادن اندیشه ایشان به ورطه عقلانیت ابزاری و مآل اندیش غربی میشود که در عصر موسوم به (روشنگری) بسط یافته بود.
شهید مطهری، تاکید خاصی بر همنشینی و قرابت عقل و دین داشتند و هیچ گاه این دو را مثل بسیاری از اندیشههای مد آن روزگار از یکدیگر جدا ندانستند. و همین عنصر عاملی در جهت بارور بودن تفکر ایشان گردیده، طوری که امروز رجوع به اندیشههای ایشان برای جامعه ما یک ضرورت است چون جامعه ما در عین اسلامی بودن در راه پیشرفت مادی نیز قدم بر داشته و برای کنار هم نشاندن این دو عنصر، یعنی عقل و دین باید از منظومه فکری شهید بزرگوار مدد جوید. تلاش ایشان در این جهت بود که، در راه تحلیل مسائل دینی از عقل استفاده کرده و علاوه بر تکیه کردن بر عقلانیت روشن اندیش، ضعفهای عصر روشنگری غرب در نگاه تک بعدی به عقل را با توسل به اصول و احکام دینی بر طرف سازد.
اگرچه شهید، تقریبا تمامی مفاهیم سیاسی و اجتماعی را از منظر دینی مورد بررسی قرار میدهد اما بیشک بخش بزرگی از آراء و اندیشههای شهید مطهری تحت تاثیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران دهه 50 قرار گرفته است. هم از این رو است که آثار استاد آشکارا تلفیقی است از دین و سیاست.
اساس اندیشه سیاسی استاد مطهری برای دوران جدید، تلفیق نظریه امامت و دموکراسی اسلامی است. شهید مطهری از یک سو به دنبال تحقق اهداف شریعت در حکومت و دولت اسلامی است که از نظر او تنها در سایه نظریه امامت قابل تحقق است و از سوی دیگر، با توجه به تجربه تاریخی جوامع، به ویژه جوامع غربی در دوره حاکمیت کلیسا که در آن حقوق مردم به نام دین تضییع شد به دنبال اندیشهای در باره دولت است که در آن حقوق مردم بطور کامل مراعات شود. وی مدلی از حکومت را برای جوامع اسلامی مناسب میداند که بتواند حامی حقوق مردم باشد.
شهيد مطهری اعتقاد داشت كه «عمل سياسی» بدون پشتوانه «ايدئولوژيك» نتيجه مطلوبی نخواهد داشت و از اين رو به موازات همكاری در فعاليتهای مخفی سياسی، با سخنرانیهای پرمحتوای خود به روشنگری نسل جوان پرداخت و با آثار علمی، فلسفی، اجتماعی خود در تداوم و تكامل اين روشنگری كوشيد. استاد شهید کوشید تا با نقد اندیشههای مد زمان خویش، اندیشههای سیاسی ناب اسلام را استخراج و برای جامعه مسلمان ایران بیان نماید. ایشان از حساسیت اندیشهای خاصی برخوردار بودند و همین مسئله باعث پویایی اندیشههای وی و بقای آنها شده است. در روزهایی که بازار مکاتب مادی و (ایسم)های پوشالی همچون مارکسیسم، اگزیستانسیالیزم، لیبرالیسم، ناسیونالیسم و...داغ بود، و بسیاری از اندیشمندان جامعه ما سودا زده این مکاتب شده بودند، شهید مطهری کوشید با استقلال رأی که داشت و با اتکا به آموزههای ناب اسلامی در مقابل این مکاتب ایستادگی کند و سد انحرافات فکریشان بشود.
شهید مطهری به ظاهر مردی آرام و برکنار از سیاست و بیشتر اهل تحقیق و (حلیف قلم) [ هم قسم قلم] به نظر میرسید. فعالیتهای سیاسی خود را از نزدیکترین دوستان غیرانقلابی و حتی از انقلابیون بیخبر از متن انقلاب کتمان میکرد. البته اوقات او وقف نوشتن و تحقیق بود اما چنان که مینمود و افراد ناآگاه او را به محافظه کاری و یا فرار از مواقع خطر متهم میکردند، نبود. او از پیشوایان به حق اسلام و امامان اهل بیت (ع)، این درس را آموخته بود. شیعیان انقلابی و تندرو مانند ( زیدیهای) همزمانشان، به آن بزرگواران که آنی از مبارزه با ستمگران غافل نبودند و به نشر ایدئولوژی ولایت و رهبری پرداخته بودند نیز چنین برچسبی میزدند. حقیقت این است که شیوه سیاسی شهید یک نوع تاکتیک مکتبی و هدفدار بود. وی در نوشتهها و گفتارهایش پرخاشگر و متظاهر به انقلابی بودن نمینمود. ایشان معتقد بودند مبارزه باید از روی نقشه صحیح و با تمهید مقدمات توأم باشد تا به نتیجه برسد. اما مقدماتی که ایشان در نظر داشتند، پیریزی اصول صحیح اسلامی برای انقلاب بود تا فکر اصیل انقلاب حفظ شود تا اگر به موقع خود نیازی به درگیری علنی باشد میباید پرخاشگری کرد، چنان که کرد و به همین خاطر بارها به زندان افتاد. در 15 خرداد او و دیگر همرزمانش مدت دو ماه در زندان بودند و نیز متعاقبا و به مناسبتهای گوناگون بارها دربند رژیم گرفتار شدند. اما هر گز تندروی را بدون تفکر و تنها از روی احساسات و غرایز نپذیرفتند. بلکه معتقد بودند که باید با برنامه و هماهنگ عمل کرد. در واقع شهید مطهری شیوۀ معقول و حکیمانه را بهترین راه برای نیل به آرمانهای اصلاحی خود میدانست. همین منش معقول که میتوان آن را شناخت مقتضیات زمان و زمان شناسی دانست، ایشان را بدل به اندیشمندی زبده در حوزه اندیشه سیاسی مینماید. ایشان صرفاً انقلابی پر شور و احساسی نبودند بلکه در تلاش برای روشنگری و خلق نسلی از جوانان بودند که انقلاب اسلامی را متحقق نماید و بتواند آن را حفظ کند.
در زمان حیات استاد شهید مطهری بیشتر توجهات به دستورهای اجتماعی اسلام بود و به جنبه معنوی آن اهمیت چندانی داده نمیشد. بعکس زمانهای قبل که به بعد عبادی و اخلاقی بیشترین توجه صورت میگرفت و بعد سیاسی به دست فراموشی سپرده شده بود. استاد برای آن که مردم و به ویژه جوانان را از این نگرش یک بعدی به اسلام نجات دهد به نقد و بررسی نظرات مکاتب مختلف دربارۀ انسان کامل پرداخت و روشن ساخت که انسان کامل از نظر اسلام، نه فقط جنبه اجتماعی دارد و نه فقط بعد معنوی، بلکه جامع و همه جانبه است. این بینش همه جانبگی و فراگیر دانستن اسلام باعث شد تا شهید مطهری در جامۀ یک اندیشمند سیاسی همواره از روزنۀ دین حنیف اسلام به پدیدارهای اجتماعی و سیاسی بنگرد و مفاهیم سیاسی را در سایه سار آموزههای اسلامی مورد واکاوی قرار دهد.
اندیشههای بدیع شهید مطهری، ایشان را بدل به شخصیتی ماندگار در جهان اسلام نموده. توان علمی، قدرت تفکر، توجه به نیازهای روز جامعه، احساس مسئولیت و اخلاص و داشتن دغدغه اجتماعی از ایشان یک اندیشمند سیاسی و یک چهرۀ جاودانه ساخته است. نقش ممتاز ایشان در تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی نیم قرن اخیر ایران را نمیتوان انکار کرد. استاد مطهری از تبار معدود عالمان برجسته و صاحبنظر معاصر در مسائل سیاسی است که دید گاه شان به عنوان یک متخصص و نظریه پرداز انقلاب اسلامی، از جایگاه و اعتبار خاصی برخوردار است.
از صدر اسلام تا کنون مسئله ارتباط میان دیانت و سیاست دغدغه همیشگی مسلمانان بوده و هست. از منظر مسلمانان، اسلام ضامن سعادت دنیوی و اخروی انسان است و چونکه از جامعیت برخوردار است، پاسخ گوی همه نیازهای جامعه خواهد بود. شهید مطهری نیز به تبعیت از سنت سیاسی اندیشوران مسلمان نگاهی جامع نسبت به شمول معنایی دین بر امور دنیوی دارد. از منظر ایشان هیچ تمایزی میان امور اخروی و دنیوی وجود ندارد.
از نظر شهید بزرگوار، مشارکت در سیاست برای مسلمین نه امری دلبخواهانه، بلکه از آنجا که دنیای آنان با آخرتشان عجین گشته، مشارکت سیاسی نیز تبدیل به یک وظیفه دینی و چیزی شبیه به عبادت گشته. ایشان دین و سیاست را ملازم یکدیگر میدانند ولی سنگینی کفه را از آن دین میدانند، چون این دین است که با جامعیت خود قادر به هدایت امور دنیوی و سیاسی مسلمین میباشد و سیاست نیز از این رو باید شکل و شمایل ومحتوای دینی به خود بگیرد تا بتواند امور مسلمین را به بهترین نحو به سامان برساند.
شهید مطهری، در آثار شان دقیقا از اسلوبی که یک اندیشمند سیاسی به کار میبرد، استفاده میکنند تا همبستگی دیانت و سیاست را هم تبیین و هم توجیه نمایند، و در این راه به اندازهای جانب اعتدال را رعایت مینمایند که به هیچ وجه سیاسی کردن اسلام به معنای سلفی گری وخشونت تفسیر نمیگردد. به نظر ایشان، اهتمام اسلام به امر سیاست و حکومت و قوانین سیاسی برای حفظ مواریث معنوی یعنی توحید و معارف روحی و اخلاقی و عدالت اجتماعی و مساوات و عواطف انسانی است، و نه صرف حکومت کردن.
شهید مطهری، از آنجا که دیانت را عاملی هدفدهنده و هدایتکننده امور زندگی انسان مسلمان و سیاست را دستگاهی برای تنظیم امور مادی در نظر میگرفتند، اعتقاد وافری به تلازم دیانت و سیاست داشتند و برای تبیین آن هم از ادله نقلی، مثل رجوع به صدر اسلام و سنت رسول اکرم (ص) در حکومت مداری، سود میجستند، و هم از ادله عقلی و لزوم تشکیل حکومت و وجود سیاست اسلامی استفاده میکردند. ایشان توجه زیادی به مشارکت افراد جامعه در زندگی سیاسی داشتند و این نکته نشانگر اهتمام شهید به مردم سالاری دینی بود. و این اندیشه آشکارا عاملی شد تا در آغاز جریان نهضت انقلاب اسلامی، اندیشههای شهید مطهری بدل به یک نقطه عزیمت و عاملی نیرودهنده به مبارزان مسلمان شد.
مصطفی انصافی